پرش به محتوا

مناظره امام رضا با سلیمان مروزی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
←‏متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره
جز (←‏متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره)
خط ۵۳: خط ۵۳:
سپس حضرت فرمودند: اى سلیمان، بگو آیا اراده فعل است یا غیر فعل؟
سپس حضرت فرمودند: اى سلیمان، بگو آیا اراده فعل است یا غیر فعل؟
گفت: بله فعل است، امام فرمودند: پس مُحدَث (حادث) است؛ زیرا افعال مُحدَث هستند. سلیمان گفت: فعل نیست. حضرت فرمودند: پس چیز دیگرى از ازل با خدا بوده است. سلیمان گفت: اراده همان انشا و ایجاد است. حضرت فرمودند: اى سلیمان، این سخن، همان چیزى است که بر ضرار و هم‌مسلکانش عیب گرفته‏‌اید که مى‌گویند: آنچه خداوند در آسمان و زمین یا دریا و خشکى خلق کرده، از سگ و خوک و میمون و انسان و چهارپا و غیره، جمله اراده خدا هستند و اراده خدا زنده مى‌‏شود و مى‌‏میرد، راه می‌رود و مى‌‏خورد، مى‌آشامد، ازدواج مى‌کند، تولید مثل مى‌کند، ظلم مى‌کند، کارهاى زشت انجام مى‌دهد، کافر مى‌شود و مشرک مى‌گردد، و ما از این گفته‌‏ها برى‏ء هستیم و با آن دشمنى مى‌‏کنیم و این حدّ آن است.
گفت: بله فعل است، امام فرمودند: پس مُحدَث (حادث) است؛ زیرا افعال مُحدَث هستند. سلیمان گفت: فعل نیست. حضرت فرمودند: پس چیز دیگرى از ازل با خدا بوده است. سلیمان گفت: اراده همان انشا و ایجاد است. حضرت فرمودند: اى سلیمان، این سخن، همان چیزى است که بر ضرار و هم‌مسلکانش عیب گرفته‏‌اید که مى‌گویند: آنچه خداوند در آسمان و زمین یا دریا و خشکى خلق کرده، از سگ و خوک و میمون و انسان و چهارپا و غیره، جمله اراده خدا هستند و اراده خدا زنده مى‌‏شود و مى‌‏میرد، راه می‌رود و مى‌‏خورد، مى‌آشامد، ازدواج مى‌کند، تولید مثل مى‌کند، ظلم مى‌کند، کارهاى زشت انجام مى‌دهد، کافر مى‌شود و مشرک مى‌گردد، و ما از این گفته‌‏ها برى‏ء هستیم و با آن دشمنى مى‌‏کنیم و این حدّ آن است.
سلیمان گفت: «اراده» مثل سمع و بصر و علم است، حضرت فرمودند://
سلیمان گفت: «اراده» مثل سمع و بصر و علم است، حضرت فرمودند:
دوباره به حرف اوّل خود بازگشتى! بگو بدانم آیا سمع و بصر و علم، مصنوع‏اند؟ سلیمان گفت: نه، امام فرمودند: پس چطور اراده را نفى مى‏کنید و مى‏گوئید: اراده نکرده است و گاهى مى‏گوئید: اراده کرده است؟ و حال آنکه خود مى‏گوئید: «اراده»، ساخته و مفعول خداوند نیست، سلیمان گفت: این مثل این است که مى‏گوئیم: گاهى مى‏داند و گاهى نمى‏داند، حضرت فرمودند: این دو یکسان نیستند، زیرا نفى معلوم، نفى علم نیست و حال آنکه نفى مراد (اراده شده)، نفى وجود «اراده» است، زیرا اگر چیزى اراده نشود در واقع اراده‏اى وجود نداشته است، ولى گاه مى‏شود که علم وجود دارد ولى معلوم وجود ندارد مثل بصر (بینایى) چه بسا انسان بینا است ولى شی‏ء دیدنى وجود ندارد و علم وجود دارد ولى معلوم وجود ندارد.
دوباره به حرف اوّل خود بازگشتى! بگو بدانم آیا سمع و بصر و علم، مصنوع‌‏اند؟ سلیمان گفت: نه. امام فرمودند: پس چطور اراده را نفى مى‌‏کنید و می‌گویید: اراده نکرده است و گاهى مى‌گویید: اراده کرده است؟ و حال‌آنکه خود مى‌گویید: «اراده»، ساخته و مفعول خداوند نیست؟ سلیمان گفت: این مثل این است که مى‌گوییم: گاهى مى‌داند و گاهى نمى‌داند. حضرت فرمودند: این دو یکسان نیستند؛ زیرا نفى معلوم، نفى علم نیست و حال‌آنکه نفى مراد (اراده شده)، نفى وجود «اراده» است؛ زیرا اگر چیزى اراده نشود، در واقع اراده‌‏اى وجود نداشته است؛ ولى گاه مى‌شود که علم وجود دارد، ولى معلوم وجود ندارد؛ مثل بصر (بینایى) که چه‌بسا انسان بینا است، ولى شی‏ء دیدنى وجود ندارد و علم وجود دارد، ولى معلوم وجود ندارد.
سلیمان گفت: خوب، اراده مصنوع است، حضرت فرمودند: پس محدث است و مانند سمع و بصر نیست، زیرا سمع و بصر مصنوع نیستند و این یکى مصنوع است، سلیمان گفت: اراده صفتى از صفات خداوند است که از ازل بوده است، امام فرمودند: پس انسان هم باید ازلى باشد چون صفت او ازلى سلیمان گفت: نه، زیرا او آن صفت را نساخته است، حضرت فرمودند:
سلیمان گفت: خب، اراده مصنوع است. حضرت فرمودند: پس مُحدَث است و مانند سمع و بصر نیست؛ زیرا سمع و بصر مصنوع نیستند و این یکى مصنوع است. سلیمان گفت: اراده صفتى از صفات خداوند است که از ازل بوده است. امام فرمودند: پس انسان هم باید ازلى باشد؛ چون صفت او ازلى است. سلیمان گفت: نه، زیرا او آن صفت را نساخته است. حضرت فرمودند:
اى خراسانى! چقدر اشتباه مى‏کنى! آیا با اراده و گفته او، اشیاء ایجاد نمى‏شود؟ سلیمان گفت: نه، حضرت فرمود: پس اگر نه با اراده و مشیت و دستور خدا است و نه مستقیما اشیاء را خلق مى‏کند، پس این موجودات چگونه ایجاد شده‏اند؟ خداوند برتر و والاتر از اینها است. سلیمان جوابى نداد.
اى خراسانى، چقدر اشتباه مى‌کنى! آیا با اراده و گفته او، اشیاء ایجاد نمى‌‏شود؟ سلیمان گفت: نه. حضرت فرمود: پس اگر نه با اراده و مشیت و دستور خدا است و نه مستقیماً اشیاء را خلق مى‌کند، پس این موجودات چگونه ایجاد شده‌‏اند؟ خداوند برتر و والاتر از اینها است. سلیمان جوابى نداد.
حضرت فرمودند: در مورد این آیه شریفه: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِک قَرْیةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها» (هر گاه اراده کنیم که شهر و سرزمینى را نابود سازیم به مترفین آن دیار دستورى میدهیم و آنان در آنجا به فسق و فجور مى‏پردازند- اسراء: 16) آیا منظور از اراده کردن خداوند در این آیه، این است که خداوند اراده را ایجاد مى‏کند؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس اگر اراده را ایجاد مى‏کند، این گفته تو که مى‏گوئى: اراده همان خداست و یا جزئى از اوست، باطل خواهد بود، زیرا خدا، خود را ایجاد نمى‏کند، و از حالت فعلى خود تغییر نمى‏نماید، خداوند والاتر از این است، سلیمان گفت: منظور خداوند این نیست که اراده‏اى ایجاد مى‏کند، حضرت فرمودند: پس منظورش چیست؟
حضرت فرمودند: در مورد این آیه شریفه: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِک قَرْیةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها» (هرگاه اراده کنیم که شهر و سرزمینى را نابود سازیم، به مترفین آن دیار دستورى می‌دهیم و آنان در آنجا به فسق و فجور مى‏‌پردازند (اسراء، ۱۶))، آیا منظور از اراده‌کردن خداوند در این آیه، این است که خداوند اراده را ایجاد مى‌کند؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر اراده را ایجاد مى‌‏کند، این گفته تو که مى‌‏گویى: اراده همان خداست و یا جزئى از اوست، باطل خواهد بود؛ زیرا خدا خود را ایجاد نمى‌کند و از حالت فعلى خود تغییر نمی‌نماید. خداوند والاتر از این است. سلیمان گفت: منظور خداوند این نیست که اراده‌‏اى ایجاد مى‌‏کند. حضرت فرمودند: پس منظورش چیست؟
گفت، منظورش این است که کارى انجام مى‏دهد، حضرت فرمودند: واى بر تو!
گفت، منظورش این است که کارى انجام مى‌‏دهد. حضرت فرمودند: واى بر تو!
چقدر این مطلب را تکرار مى‏کنى؟ من که گفتم اراده محدث است، زیرا فعل و ایجاد شى‏ء محدّث است، سلیمان گفت: پس اصلا معنایى ندارد، حضرت فرمودند: پس از نظر شما، خدا خود را وصف کرده، و اراده را وصف خود قرار داده، اراده‏اى که معنى ندارد، پس اگر اراده نه معناى ازلى داشته باشد و نه معناى حادث، این حرف شما که مى‏گوئید: «خداوند از ازل اراده مى‏کرده است» باطل خواهد بود، سلیمان گفت: منظورم این است که اراده یکى از افعال ازلى خداوند است، حضرت فرمودند: آیا نمى‏دانى چیزى که ازلى است نمى‏تواند در آن واحد هم مصنوع باشد هم محدّث و هم قدیم و ازلى؟ سلیمان جوابى نداد.
چقدر این مطلب را تکرار مى‌‏کنى؟ من که گفتم اراده محدث است، زیرا فعل و ایجاد شى‏ء محدّث است. سلیمان گفت: پس اصلاً معنایى ندارد. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، خدا خود را وصف کرده و اراده را وصف خود قرار داده؛ اراده‏‌اى که معنى ندارد. پس اگر اراده نه معناى ازلى داشته باشد و نه معناى حادث، این حرف شما که مى‌‏گویید: «خداوند از ازل اراده مى‏‌کرده است»، باطل خواهد بود. سلیمان گفت: منظورم این است که اراده یکى از افعال ازلى خداوند است. حضرت فرمودند: آیا نمى‌‏دانى چیزى که ازلى است، نمى‌تواند در آنِ واحد، هم مصنوع باشد هم محدّث و هم قدیم و ازلى؟ سلیمان جوابى نداد.
سپس امام رضا علیه السّلام فرمودند: عیبى ندارد، سؤالت را تمام کن، سلیمان گفت: آیا اراده صفتى از صفات خداست؟ حضرت فرمودند: چقدر این مطلب را براى من تکرار مى‏کنى؟ صفتش محدث است یا ازلى؟ سلیمان گفت:
سپس امام رضا علیه‌السّلام فرمودند: عیبى ندارد، سؤالت را تمام کن. سلیمان گفت: آیا اراده صفتى از صفات خداست؟ حضرت فرمودند: چقدر این مطلب را براى من تکرار مى‌‏کنى؟ صفتش محدَث است یا ازلى؟ سلیمان گفت:
محدث است، حضرت فرمودند: پس اراده محدث است، اگر چه از صفات‏
محدَث است. حضرت فرمودند: پس اراده محدث است، اگر چه از صفات ازلى و ذاتى خداوند باشد؟ پس خداوند چیزى اراده نکرده است. حضرت علیه‌السّلام فرمودند: چیزى که ازلى باشد، مفعول و مصنوع نخواهد بود.
ازلى و ذاتى خداوند باشد؟ پس خداوند چیزى اراده نکرده است، حضرت علیه السّلام فرمودند: چیزى که ازلى باشد مفعول و مصنوع نخواهد بود.
سلیمان گفت: اشیاء عین اراده نیستند (همان‌طور که ضرار مى‏گوید) و خداوند چیزى اراده نکرده است. حضرت فرمودند: وسوسه مى‌‏کنى. آیا چیزى را که آفرینش و ساخت آن را اراده نکرده، آفریده است؟ این حالت، حالت کسى است که نمى‌‏داند چه مى‌‏کند. خداوند از این سخن منزّه و برتر است.
سلیمان گفت: اشیاء عین اراده نیستند، (همان طور که ضرار مى‏گوید) و خداوند چیزى اراده نکرده است، حضرت فرمودند: وسوسه مى‏کنى، آیا چیزى را که آفرینش و ساخت آن را اراده نکرده، آفریده است؟ این حالت، حالت کسى است که نمى‏داند چه مى‏کند، خداوند از این سخن منزّه و برتر است.
سلیمان گفت: آقا! من که عرض کردم اراده مثل سمع و بصر و علم است.
سلیمان گفت: آقا! من که عرض کردم اراده مثل سمع و بصر و علم است.
مأمون گفت: واى بر تو اى سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار مى‏کنى؟! این سخن را قطع کن و به سراغ مطلب دیگرى برو چون نمى‏توانى جواب دیگرى بدهى، حضرت فرمودند: رهایش کن اى امیر مؤمنین! صحبتش را قطع نکن، چون آن را دلیل حقّانیت خود قلمداد مى‏کند، ادامه بده سلیمان، گفت: عرض کردم که اراده مثل سمع و بصر و علم است، حضرت فرمودند:
مأمون گفت: واى بر تو اى سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار مى‌‏کنى؟! این سخن را قطع کن و به سراغ مطلب دیگرى برو؛ چون نمى‌‏توانى جواب دیگرى بدهى. حضرت فرمودند: رهایش کن اى امیر مؤمنین. صحبتش را قطع نکن؛ چون آن را دلیل حقّانیت خود قلمداد مى‌‏کند. ادامه بده سلیمان. گفت: عرض کردم که اراده مثل سمع و بصر و علم است. حضرت فرمودند:
عیبى ندارد، بگو ببینم آیا اراده یک معنى دارد یا داراى معانى مختلف است؟
عیبى ندارد، بگو ببینم آیا اراده یک معنى دارد یا داراى معانى مختلف است؟
سلیمان گفت: یک معنى دارد، حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام اراده‏ها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله، حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام اراده‏ها یک چیز باشد، باید اراده قیام، همان اراده قعود باشد، و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ، اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچ کدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچ یک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد، و همگى یک چیز خواهند بود، سلیمان گفت: معناها با هم متفاوتند، حضرت فرمودند: خوب، حالا بگو، آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟
سلیمان گفت: یک معنى دارد. حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام اراده‌‏ها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام اراده‏‌ها یک چیز باشد، باید اراده قیام همان اراده قعود باشد و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ. اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچ‌کدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچ‌یک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد و همگى یک چیز خواهند بود. سلیمان گفت: معناها با هم متفاوت‌اند، حضرت فرمودند: خب، حالا بگو آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟
سلیمان گفت: او، همان اراده است، حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است، سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست، حضرت فرمودند: پس اراده حادث است و گر نه لازم مى‏آید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد، این مطلب را خوب بفهم، و باز سؤالت را ادامه بده.
سلیمان گفت: او همان اراده است. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است. سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست. حضرت فرمودند: پس اراده حادث است وگرنه لازم مى‌آید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد. این مطلب را خوب بفهم و باز سؤالت را ادامه بده.
سلیمان (در حالى که گوئى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است، حضرت فرمودند: پس تو حقّ ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است، سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است، حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است، و یا اینکه اراده نامى از نامهاى اوست، سلیمان گفت: چون اراده‏اش عین علم اوست، حضرت فرمودند: اى نادان! اگر خداوند به چیزى عالم است آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه، حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟! سلیمان گفت: بله البتّه، حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مى‏گویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حال آنکه گاه مى‏شود خدا چیزى را مى‏داند ولى ابدا آن را اراده نمى‏کند، از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک‏» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نموده‏ایم خواهیم برد- اسراء: 86) و خداوند مى‏داند چگونه آن را ببرد، ولى هرگز این کار را نخواهد کرد، سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست‏ از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده چیزى نخواهد افزود، حضرت فرمودند: این سخن یهود است، اگر حرف شما درست باشد پس چگونه خداوند مى‏فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ‏» (مرا بخوانید تا خواسته‏هاى شما را اجابت کنم- مؤمن: 60) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست، حضرت فرمودند: آیا وعده‏اى مى‏دهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هر آنچه بخواهد در خلقت اضافه مى‏نماید- فاطر: 1) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ‏» (خداوند هر آنچه را بخواهد محو مى‏کند و هر آنچه را بخواهد ثابت مى‏نماید، و امّ الکتاب در نزد اوست- رعد: 39) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت.
سلیمان (در حالى که گویى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است. حضرت فرمودند: پس تو حق ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است. سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است. حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است، معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است و یا اینکه اراده نامى از نام‌هاى اوست. سلیمان گفت: چون اراده‌‏اش عین علم اوست. حضرت فرمودند: اى نادان، اگر خداوند به چیزى عالم است، آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند، آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟ سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مى‏‌گویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حال‌آنکه گاه مى‌‏شود خدا چیزى را مى‌‏داند، ولى ابداً آن را اراده نمى‌‏کند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک‏» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نموده‌‏ایم خواهیم برد (اسراء، ۸۶))؛ و خداوند مى‌‏داند چگونه آن را ببرد؛ ولى هرگز این کار را نخواهد کرد. سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست‏ از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده، چیزى نخواهد افزود. حضرت فرمودند: این سخن یهود است. اگر حرف شما درست باشد، پس چگونه خداوند مى‌فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ‏» (مرا بخوانید تا خواسته‌‏هاى شما را اجابت کنم (مؤمن، ۶۰)) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست. حضرت فرمودند: آیا وعده‌‏اى مى‌‏دهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هرآنچه بخواهد، در خلقت اضافه مى‌‏نماید (فاطر، ۱)) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ‏» (خداوند هرآنچه را بخواهد، محو مى‌‏کند و هرآنچه را بخواهد، ثابت مى‌نماید، و امّ‌الکتاب در نزد اوست (رعد، ۳۹)) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت.//
حضرت فرمودند: آیا خداوند مى‏داند که انسانى موجود خواهد شد و حال آنکه اراده نکرده است که ابدا انسانى خلق کند؟ و آیا خداوند مى‏داند که انسانى امروز مى‏میرد و حال آنکه اراده نکرده است که امروز بمیرد؟ سلیمان گفت: بله، حضرت فرمودند: پس آیا آنچه را که اراده کرده مى‏داند که موجود خواهد شد؟ یا آنچه را که اراده نکرده؟ سلیمان گفت: میداند که هر دو موجود خواهند شد، حضرت فرمودند: در این صورت او مى‏داند که یک انسان در آن واحد هم زنده است هم مرده، هم ایستاده است هم نشسته، هم نابینا است و هم بینا، و این محال است. سلیمان گفت: قربانت گردم، او مى‏داند که یکى از آن دو موجود خواهد شد، حضرت فرمودند: عیبى ندارد، حال کدامیک موجود مى‏شوند، آنچه را اراده کرده یا آنچه را اراده نکرده است؟! سلیمان گفت: آنچه را اراده کرده است، حضرت رضا علیه السّلام و مأمون و علماى حاضر در مجلس خندیدند، حضرت فرمودند: اشتباه کردى و گفته اوّل خودت را رها کردى، در اوّل گفته بودى که: «او مى‏داند که انسانى امروز خواهد مرد و حال آنکه او اراده نکرده است که امروز بمیرد و مخلوقاتى را خلق مى‏کند و حال آنکه خودش نمى‏خواهد آنان را خلق کند» پس وقتى که از نظر شما جایز نیست که علم به آنچه که اراده نکرده تعلّق گیرد پس فقطّ آنچه را اراده کرده مى‏داند.
حضرت فرمودند: آیا خداوند مى‌داند که انسانى موجود خواهد شد و حال آنکه اراده نکرده است که ابدا انسانى خلق کند؟ و آیا خداوند مى‏داند که انسانى امروز مى‏میرد و حال آنکه اراده نکرده است که امروز بمیرد؟ سلیمان گفت: بله، حضرت فرمودند: پس آیا آنچه را که اراده کرده مى‏داند که موجود خواهد شد؟ یا آنچه را که اراده نکرده؟ سلیمان گفت: میداند که هر دو موجود خواهند شد، حضرت فرمودند: در این صورت او مى‏داند که یک انسان در آن واحد هم زنده است هم مرده، هم ایستاده است هم نشسته، هم نابینا است و هم بینا، و این محال است. سلیمان گفت: قربانت گردم، او مى‏داند که یکى از آن دو موجود خواهد شد، حضرت فرمودند: عیبى ندارد، حال کدامیک موجود مى‏شوند، آنچه را اراده کرده یا آنچه را اراده نکرده است؟! سلیمان گفت: آنچه را اراده کرده است، حضرت رضا علیه السّلام و مأمون و علماى حاضر در مجلس خندیدند، حضرت فرمودند: اشتباه کردى و گفته اوّل خودت را رها کردى، در اوّل گفته بودى که: «او مى‏داند که انسانى امروز خواهد مرد و حال آنکه او اراده نکرده است که امروز بمیرد و مخلوقاتى را خلق مى‏کند و حال آنکه خودش نمى‏خواهد آنان را خلق کند» پس وقتى که از نظر شما جایز نیست که علم به آنچه که اراده نکرده تعلّق گیرد پس فقطّ آنچه را اراده کرده مى‏داند.
سلیمان گفت: حرف من این است که: اراده نه خداست و نه غیر خدا، حضرت فرمودند: اى جاهل! وقتى مى‏گویى: خدا نیست در واقع قبول کرده‏اى‏ که غیر خداست، و وقتى میگویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کرده‏اى که آن خداست، سلیمان پرسید: آیا خداوند میداند چگونه چیزى را خلق کند؟
سلیمان گفت: حرف من این است که: اراده نه خداست و نه غیر خدا، حضرت فرمودند: اى جاهل! وقتى مى‏گویى: خدا نیست در واقع قبول کرده‏اى‏ که غیر خداست، و وقتى میگویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کرده‏اى که آن خداست، سلیمان پرسید: آیا خداوند میداند چگونه چیزى را خلق کند؟
حضرت فرمودند: بله، سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل‏] آن چیز وجود داشته است‏. حضرت فرمودند: حرف محالى مى‏زنى، زیرا چه بسا کسى بنّائى بلد است ولى خانه‏اى نمى‏سازد، یا خیاطى بلد است ولى خیاطى نمى‏کند، یا ساختن چیزى را بلد است ولى هرگز آن را نمى‏سازد، سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مى‏داند که واحد است و چیزى بهمراهش نیست؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: آیا این مطلب، چیزى را بهمراه خدا ثابت مى‏کند؟ سلیمان گفت: نمى‏داند که واحد است و چیزى با او نیست، حضرت فرمودند: آیا تو این را مى‏دانى؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلا، این موضوع محال است، حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است؟ در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمى‏داند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است، خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مى‏خواهد چیزى را که نمى‏شناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمى‏داند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر.
حضرت فرمودند: بله، سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل‏] آن چیز وجود داشته است‏. حضرت فرمودند: حرف محالى مى‏زنى، زیرا چه بسا کسى بنّائى بلد است ولى خانه‏اى نمى‏سازد، یا خیاطى بلد است ولى خیاطى نمى‏کند، یا ساختن چیزى را بلد است ولى هرگز آن را نمى‏سازد، سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مى‏داند که واحد است و چیزى بهمراهش نیست؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: آیا این مطلب، چیزى را بهمراه خدا ثابت مى‏کند؟ سلیمان گفت: نمى‏داند که واحد است و چیزى با او نیست، حضرت فرمودند: آیا تو این را مى‏دانى؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلا، این موضوع محال است، حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است؟ در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمى‏داند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است، خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مى‏خواهد چیزى را که نمى‏شناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمى‏داند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر.
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۷۶

ویرایش