کاربر ناشناس
اعاده معدوم: تفاوت میان نسخهها
←دیدگاه متکلمان
imported>Esmati |
imported>Esmati |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== دیدگاه متکلمان == | == دیدگاه متکلمان == | ||
مساله اعاده معدوم ابتدا در بین متکلمان مطرح شده و سپس به فلسفه راه یافته است. | مساله اعاده معدوم ابتدا در بین متکلمان مطرح شده و سپس به فلسفه راه یافته است. | ||
ریشه طرح این بحث نیز این بود که متكلمان، معاد و خصوصاً [[معاد جسمانی]] را متوقف بر این می دانستند که امری که معدوم شده دوباره موجود شود.<ref>فخر رازی، براهين، 305 ؛ ملاصدرا ـ اسفار، 361</ref> از این رو به دفاع از امکام اعاده معدوم پرداخته اند. | |||
=== اشاعره === | === اشاعره === | ||
اشاعره بر پايه نصوص دينى اعاده معدوم را به نحو مطلق پذيرفتهاند. به عقيدة آنان دو صفت | اشاعره بر پايه نصوص دينى اعاده معدوم را به نحو مطلق پذيرفتهاند. به عقيدة آنان دو صفت «مُبدی» و «مُعيد» اختصاص به ذات الهى دارند و ملازم يكديگرند. هر چيزي كه آفرينش آن محال نباشد، معدوم ساختن و ايجاد دوبارهاش براي خداوند امكانپذير است، خواه جوهر باشد، خواه عرض.<ref>ابنفورک، محمد، مقالات الشیخ ابیالحسن الاشعری، ج۱، ص۵۴ – ۵۵</ref><ref> بغدادی،عبدالقاهر، اصول الدین، ج۱، ص۲۳۳،</ref><ref> آمدی، علی، غایة المرام، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱</ref> از سوي ديگر در نظر آنان فعل اعاده چيزي جز مُعاد (آنچه اعاده شده) نيست، همچنان كه آفرينش ابتدايى عبارت است از شىء آفريده شده. | ||
=== معتزله === | === معتزله === | ||
بر پاية مبانى معتزله - با آراء متفاوتى كه دارند - هر موجودي اگر از 3 ويژگى برخوردار باشد، بازگرداندن آن پس از عدم امكانپذير است: نخست اينكه باقى باشد، زيرا آنچه صفت بقاء بر آن صدق نكند، وجودش ذاتاً به زمانى واحد اختصاص دارد، مانند اعراضى چون صوت و حركت؛ دوم اينكه از افعال خداوند باشد، چون افعال بندگان در حدوث خود مقيد به زمانند و اعادة آنها به معنى تأخير ايجاد آنها از زمان خاصشان است، حال آنكه قدرت بر فعل، محدود به وقت و جنس و محل واحد است؛ سوم اينكه ايجاد آن به نحو ابتداء و بدون واسطه باشد، يعنى اعادة اموري كه وجود آنها ناشى از مخلوقات ديگر است - و اصطلاحاً «[[تولید|متولد]]» ناميده مىشوند - ممكن نيست.<ref>قاضى عبدالجبار، المجموع، 2/305- 307، المغنى، 11/459-464، نيز 9/119-123؛ قس: سيد مرتضى، 151</ref>. معتزله جوهر و پارهاي از اعراض را داراي اين 3 ويژگى مىدانند و به اين دليل اعادة جوهر اجسام و برخى اعراض آنها را ممكن مىشمارند.<ref>قاضى عبدالجبار، | بر پاية مبانى معتزله - با آراء متفاوتى كه دارند - هر موجودي اگر از 3 ويژگى برخوردار باشد، بازگرداندن آن پس از عدم امكانپذير است: نخست اينكه باقى باشد، زيرا آنچه صفت بقاء بر آن صدق نكند، وجودش ذاتاً به زمانى واحد اختصاص دارد، مانند اعراضى چون صوت و حركت؛ دوم اينكه از افعال خداوند باشد، چون افعال بندگان در حدوث خود مقيد به زمانند و اعادة آنها به معنى تأخير ايجاد آنها از زمان خاصشان است، حال آنكه قدرت بر فعل، محدود به وقت و جنس و محل واحد است؛ سوم اينكه ايجاد آن به نحو ابتداء و بدون واسطه باشد، يعنى اعادة اموري كه وجود آنها ناشى از مخلوقات ديگر است - و اصطلاحاً «[[تولید|متولد]]» ناميده مىشوند - ممكن نيست.<ref>قاضى عبدالجبار، المجموع، 2/305- 307، المغنى، 11/459-464، نيز 9/119-123؛ قس: سيد مرتضى، 151</ref>. معتزله جوهر و پارهاي از اعراض را داراي اين 3 ويژگى مىدانند و به اين دليل اعادة جوهر اجسام و برخى اعراض آنها را ممكن مىشمارند.<ref>قاضى عبدالجبار، المجموع،ج2، 305، 308، المغنى،ج11، 451</ref> | ||
برخی از معتزله مانند كراميه و ابوالحسين بصري، اعاده را ممتنع دانستهاند.<ref>(كاشي، 61؛ فخررازی، محصل،390</ref> | |||
=== متکلمان امامیه === | === متکلمان امامیه === |