کاربر ناشناس
اعاده معدوم: تفاوت میان نسخهها
←فلاسفه
imported>Esmati |
imported>Esmati (←فلاسفه) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
== فلاسفه == | == فلاسفه == | ||
اعاده معدوم بنا بر مبانى فلسفى غير ممكن است، تا آنجا كه برخى امتناع آن را بديهى شمردهاند. به نظر آنان اعتقاد به اعادة معدوم ناشى از سوء فهم و نداشتن تصوري درست از اين مفهوم است، در حالى كه ذهن به صِرف داشتن چنين تصوري، محال بودنش را تصديق مىكند.<ref>ابنسينا،«المباحثات»، ص 178</ref><ref>صدرالدين شیرازی، الاسفار،ج 1، ص 356</ref>بااينهمه، فلاسفه در اين موضوع به بحث و استدلال پرداختهاند. يكى از اين استدلالها مبتنى بر مفهوم زمان است. اگر فرض كنيم كه چيزي در زمان خاصى موجود باشد و سپس معدوم شود، اعادة آن بدين معناست كه بار ديگر با عين همان ويژگيها و از جمله با همان قيد زمانى وجود پيدا كند، در حالى كه زمان امري است ذاتاً گذرا و برگشت ناپذير. اگر زمان پيشين نيز اعادهپذير فرض شود، باز هم اعادة معدوم امكان ندارد، زيرا لازمة مفهوم اعاده اين است كه هر چيزي با اعاده شدة خود از حيث زمان متمايز باشد. بنابراين، اگر پس از معدوم شدن چيزي، در زمانى ديگر موجودي با همان خصوصيات پديد آيد، نمىتوان اين موجود را اعاده شدة موجود نخست دانست، و بايد آن را نه عين اولى، بلكه مثل آن به شمار آورد.<ref>(ابن سينا،همانجا، الشفاء، 36</ref><ref>سهروردي، «حكمة الاشراق»، 2/238-239</ref><ref>صدرالدين شیرازی، همان، 1/357- 358</ref> | اعاده معدوم بنا بر مبانى فلسفى غير ممكن است، تا آنجا كه برخى امتناع آن را بديهى شمردهاند. به نظر آنان اعتقاد به اعادة معدوم ناشى از سوء فهم و نداشتن تصوري درست از اين مفهوم است، در حالى كه ذهن به صِرف داشتن چنين تصوري، محال بودنش را تصديق مىكند.<ref>ابنسينا،«المباحثات»، ص 178</ref><ref>صدرالدين شیرازی، الاسفار،ج 1، ص 356</ref> | ||
ابن سينا در شفا مىگويد:<ref> الهيات شفاء، فصل پنجم از مقالۀ نخست</ref> | |||
:::«على انّ العقل يدفع هذا دفعا لا يحتاج فيه الى بيان و كلّ ما يقال فيه فهو خروج عن طريق التعليم». | |||
:::«عقل بدون آنكه نياز به دليل و برهان داشته باشد اعادۀ معدوم را ردّ مىكند و آنچه دراينباره ذكر مىشود نه از باب تعليم و آموزش بلكه از قبيل تنبيه و يادآورى است.» | |||
از دیدگاه فلاسفه،حكم به امتناع اعادۀ معدوم يك حكم فطرى است. فطريات، قضايايى هستند كه دليلشان همراه با حضور آنها در ذهن، به ذهن مىآيد و انسان براى تصديق آنها نياز به تلاش فكرى ندارد. | |||
بااينهمه، فلاسفه در اين موضوع به بحث و استدلال پرداختهاند. يكى از اين استدلالها مبتنى بر مفهوم زمان است. اگر فرض كنيم كه چيزي در زمان خاصى موجود باشد و سپس معدوم شود، اعادة آن بدين معناست كه بار ديگر با عين همان ويژگيها و از جمله با همان قيد زمانى وجود پيدا كند، در حالى كه زمان امري است ذاتاً گذرا و برگشت ناپذير. اگر زمان پيشين نيز اعادهپذير فرض شود، باز هم اعادة معدوم امكان ندارد، زيرا لازمة مفهوم اعاده اين است كه هر چيزي با اعاده شدة خود از حيث زمان متمايز باشد. بنابراين، اگر پس از معدوم شدن چيزي، در زمانى ديگر موجودي با همان خصوصيات پديد آيد، نمىتوان اين موجود را اعاده شدة موجود نخست دانست، و بايد آن را نه عين اولى، بلكه مثل آن به شمار آورد.<ref>(ابن سينا،همانجا، الشفاء، 36</ref><ref>سهروردي، «حكمة الاشراق»، 2/238-239</ref><ref>صدرالدين شیرازی، همان، 1/357- 358</ref> | |||
متكلمان از آنجا كه ظرف زمانى موجودات را در شأن وجودي آنها بىتأثير مىپنداشتند، اين استدلال را نمىپذيرفتند. گرچه آنان معتقد بودند كه اعادة چيزي مستلزم اعادة اعراض آن نيز هست، اما در تصور آنان زمان از دايره اين اعراض بيرون بود.<ref>نك: جوينى، 372</ref> | متكلمان از آنجا كه ظرف زمانى موجودات را در شأن وجودي آنها بىتأثير مىپنداشتند، اين استدلال را نمىپذيرفتند. گرچه آنان معتقد بودند كه اعادة چيزي مستلزم اعادة اعراض آن نيز هست، اما در تصور آنان زمان از دايره اين اعراض بيرون بود.<ref>نك: جوينى، 372</ref> | ||
يكى از ادلة ديگري كه فلاسفه آوردهاند، اين است كه اگر اعادة معدوم امكانپذير باشد، بدين معنى است كه شيئى مىتواند با عين خصوصيات شىء معدومى وجود پيدا كند كه در اين صورت آن را داراي هويت شىء نخست و مُعاد ( | يكى از ادلة ديگري كه فلاسفه آوردهاند، اين است كه اگر اعادة معدوم امكانپذير باشد، بدين معنى است كه شيئى مىتواند با عين خصوصيات شىء معدومى وجود پيدا كند كه در اين صورت آن را داراي هويت شىء نخست و مُعاد (اعادهشده) آن به شمار مىآوريم. اگر ايجاد شىء دوم با عين ويژگيهاي شىء نخست، ممكن دانسته شود، بههمين گونه بايد شىء سومى نيز بتواند با عين همان ويژگيهاي شىء نخست ابتدائاً ايجاد شود. در اين صورت نمىتوان شىء سوم را هم، در حالى كه مُعاد وجود يافته است، مُعاد دانست، بلكه بايد آن را «مثل» شىء نخست به شمار آورد. اما نمىتوان از دو چيز عيناً يكسان، يكى را مُعاد شىء اول محسوب كرد و ديگري را همانند آن. بنابراين ايجاد عين يك چيز معدوم فرض نادرستى است.<ref>ابنسينا، همانجا، «المباحثات»، 219-220، 131-132</ref><ref>سهروردي، «المشارع»،ج1، ص 214</ref><ref>صدرالدين شیرازی، همان،ج1، ص 359</ref> | ||
استدلال ديگر فلاسفه اين است كه اگر معدومى عيناً اعاده شود، بدين معنى است كه عدم ميان يك چيز و خود آن فاصله شود و به بيان ديگر آن چيز بر خودش تقدم زمانى داشته باشد و اين غير ممكن است.<ref> (ملاصدرا،ج 1، 356</ref> | |||
== در حکمت متعالیه == | == در حکمت متعالیه == |