کاربر ناشناس
اعاده معدوم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Esmati |
imported>Esmati بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
دیگر فلسفه این مساله را از فطریات می دانند | دیگر فلسفه این مساله را از فطریات می دانند | ||
== دیدگاه متکلمان == | |||
== اشاعره == | == اشاعره == | ||
خط ۲۴: | خط ۲۵: | ||
اعادة معدوم با قيودي كه معتزله براي آن قائل شدهاند، از ديد اشاعره آنچه را لازمة حشر انسان است، تأمين نمىكند. معتزله با اعتقادي كه به شيئيت يا ثبوت به عنوان حالتى ميان وجود و عدم محض (نفى) داشتند (نك: ه د، احوال، نيز ثبوت)، به مسألة اعادة معدوم مىانديشيدند. از همينرو، معتقد بودند كه آنچه از امكان بقا برخوردار است، يعنى اختصاص به وقت محدودي ندارد، اين ويژگى ذاتى را با معدوم شدن از دست نمىدهد، در حالى كه تفاوت ميان جوهر و عرض و باقى و غير باقى در حالت عدم نزد اشاعره وجهى نداشت، افزون بر اينكه اشاعره همة اعراض را ذاتاً ناپايدار مىدانستند. بدينگونه، در نظر آنان لازمة اعتقاد به ايجاد دوبارة شخص انسان - كه هويتش قائم به مجموعة جواهر و اعراض است - پذيرش اعادة معدوم به نحو مطلق بود (نك: قاضى عبدالجبار، همان، 11/452-453؛ جوينى، 372-373). | اعادة معدوم با قيودي كه معتزله براي آن قائل شدهاند، از ديد اشاعره آنچه را لازمة حشر انسان است، تأمين نمىكند. معتزله با اعتقادي كه به شيئيت يا ثبوت به عنوان حالتى ميان وجود و عدم محض (نفى) داشتند (نك: ه د، احوال، نيز ثبوت)، به مسألة اعادة معدوم مىانديشيدند. از همينرو، معتقد بودند كه آنچه از امكان بقا برخوردار است، يعنى اختصاص به وقت محدودي ندارد، اين ويژگى ذاتى را با معدوم شدن از دست نمىدهد، در حالى كه تفاوت ميان جوهر و عرض و باقى و غير باقى در حالت عدم نزد اشاعره وجهى نداشت، افزون بر اينكه اشاعره همة اعراض را ذاتاً ناپايدار مىدانستند. بدينگونه، در نظر آنان لازمة اعتقاد به ايجاد دوبارة شخص انسان - كه هويتش قائم به مجموعة جواهر و اعراض است - پذيرش اعادة معدوم به نحو مطلق بود (نك: قاضى عبدالجبار، همان، 11/452-453؛ جوينى، 372-373). | ||
غزالى كه از متكلمان اشعري به شمار مىرود، در كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد معاد جسمانى را در زمرة مسائلى مىآورد كه شرع به آنها گواهى مىدهد، اما عقل از اثبات آنها ناتوان است و صرفاً امكان آنها را تصديق مىكند (ص 132-134). وي مىگويد: دربارة اينكه آيا خداوند همة جواهر و اعراض را معدوم مىسازد و اعاده مىكند، يا تنها اعراضند كه نابود مىشوند، نمىتوان حكم كرد، چون هر دو صورت ممكن است و دليل شرعى قاطعى در اين ميان وجود ندارد. بدينگونه، مىتوان تصور كرد كه اعراض مختلف انسان - مانند حيات، رنگ، تركيب و هيأت - نابود شوند و جسم او به صورت خاك باقى بماند. در اين صورت اعادة انسان به معنى ايجاد دوبارة عين آن اعراض يا همانند آنها در جسم خواهد بود. غزالى تصريح مىكند كه اعادة عين اعراض براي بازگرداندن هويت اشخاص ضرورت ندارد. بنابراين، امتناع اعادة اعراض كه برخى از اشاعره نيز به آن قائل بودهاند، مستلزم نفى اصل اعاده نيست (همان، 134؛ نيز نك: ابنميمون، 611). | غزالى كه از متكلمان اشعري به شمار مىرود، در كتاب الاقتصاد فى الاعتقاد معاد جسمانى را در زمرة مسائلى مىآورد كه شرع به آنها گواهى مىدهد، اما عقل از اثبات آنها ناتوان است و صرفاً امكان آنها را تصديق مىكند (ص 132-134). وي مىگويد: دربارة اينكه آيا خداوند همة جواهر و اعراض را معدوم مىسازد و اعاده مىكند، يا تنها اعراضند كه نابود مىشوند، نمىتوان حكم كرد، چون هر دو صورت ممكن است و دليل شرعى قاطعى در اين ميان وجود ندارد. بدينگونه، مىتوان تصور كرد كه اعراض مختلف انسان - مانند حيات، رنگ، تركيب و هيأت - نابود شوند و جسم او به صورت خاك باقى بماند. در اين صورت اعادة انسان به معنى ايجاد دوبارة عين آن اعراض يا همانند آنها در جسم خواهد بود. غزالى تصريح مىكند كه اعادة عين اعراض براي بازگرداندن هويت اشخاص ضرورت ندارد. بنابراين، امتناع اعادة اعراض كه برخى از اشاعره نيز به آن قائل بودهاند، مستلزم نفى اصل اعاده نيست (همان، 134؛ نيز نك: ابنميمون، 611). |