پرش به محتوا

عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''عبدالرحمن بن محمد بن اشعث كندى'''، (95ق) نوه ‏ى [[اشعث بن قیس|اشعث]] معروف و از خانواده‏ هاى اشرافى حضرموت و از حامیان خاندان [[امویان|اموی]] بود که به تدریج به یکی از مخالفان آنان تبدیل شده و علیه ایشان دست به شورش زد که از سال 81 تا سال 82 هجری را در بر گرفته و دامنه آن از [[سیستان]] تا [[بصره]] گسترش یافت. وی به دليل همین شورش عليه [[حجاج بن یوسف]]، مشهور شد.<ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ص 138.</ref>
'''عبدالرحمن بن محمد بن اشعث كندی'''، (۹۵ق) نوه ‏ی [[اشعث بن قیس|اشعث]] معروف و از خانواده‏ های اشرافی حضرموت و از حامیان خاندان [[امویان|اموی]] بود که به تدریج به یکی از مخالفان آنان تبدیل شده و علیه ایشان دست به شورش زد که از سال ۸۱ تا سال ۸۲ هجری را در بر گرفته و دامنه آن از [[سیستان]] تا [[بصره]] گسترش یافت. وی به دلیل همین شورش علیه [[حجاج بن یوسف]]، مشهور شد.<ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۱۳۸.</ref>


==خاندان==
==خاندان==
 
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، منسوب به خاندان حارث بن معاویه بن کنده بود. خاندان ابن اشعث در میان قبیله کنده و دیگر قبایل مجاور عرب اعتبار زیادی داشتند. <ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۱۳۸.</ref>این خاندان خدمات زیادی به [[امویان]] نمودند.<ref>ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵ و ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر، ج ۳، ص ۱۵۱.</ref> روابط اشعث و فرزندان وی با خاندان [[علی (ع)]] و [[شیعیان]] در آغاز خوب بود، اشعث در [[جنگ صفین]] گر چه نه راسخ قدم، اما در هر حال در سپاه [[امام علی (ع)]] بود<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، ج ۲، ص ۱۵۶.</ref> و در ماجرای [[حکمیت]] و انتخاب شدن [[ابوموسی اشعری]] به عنوان نماینده عراقیان نقش داشت.<ref>دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة؛ الإمامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۴۹.</ref>
عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، منسوب به خاندان حارث بن معاویه بن کنده بود. خاندان ابن اشعث در میان قبیله کنده و دیگر قبایل مجاور عرب اعتبار زیادی داشتند. <ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ص 138.</ref>این خاندان خدمات زیادی به [[امویان]] نمودند.<ref>ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، ص425 و ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد؛ ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر، ج ص 151.</ref> روابط اشعث و فرزندان وی با خاندان [[علی(ع)]] و [[شیعیان]] در آغاز خوب بود، اشعث در [[جنگ صفین]] گر چه نه راسخ قدم، اما در هر حال در سپاه [[امام علی(ع)]] بود<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، ج ص 156.</ref> و در ماجرای [[حکمیت]] و انتخاب شدن [[ابوموسی اشعری]] به عنوان نماینده عراقیان نقش داشت.<ref>دينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة؛ الإمامة و السياسة، ج ص 149.</ref>


اما به تدریج روابط [[شیعیان]] و خاندان ابن اشعث به سردی و خصومت گرایید.
اما به تدریج روابط [[شیعیان]] و خاندان ابن اشعث به سردی و خصومت گرایید.
خط ۹: خط ۸:
==دشمنی ابن اشعث با شیعه==
==دشمنی ابن اشعث با شیعه==


زمانی که [[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]] پنهان شده بود، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث محل اختفای او را یافت و به [[عبیدالله بن زیاد]] خبر داد و این اولین نقش او در عرصه سیاست بود که ایفا کرد. [[محمد بن اشعث]]، پدر وی نیز در جنگ با [[مسلم بن عقیل|مسلم]] نقش فرماندهی سپاه عبیدالله را داشت.<ref>طبری، پیشین، ج ص 370.</ref>
زمانی که [[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]] پنهان شده بود، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث محل اختفای او را یافت و به [[عبیدالله بن زیاد]] خبر داد و این اولین نقش او در عرصه سیاست بود که ایفا کرد. [[محمد بن اشعث]]، پدر وی نیز در جنگ با [[مسلم بن عقیل|مسلم]] نقش فرماندهی سپاه عبیدالله را داشت.<ref>طبری، پیشین، ج ۵، ص ۳۷۰.</ref>


در جنگ بین [[مختار]] و [[مصعب بن زبیر]]، عبدالرحمن، پدر و برادرانش در جبهه [[زبیریان]] بودند. کشته شدن پدرش در این جنگ او را در دشمنی با [[شیعه]] مصمم‌تر و کینه‌توزتر نمود؛ به طوری که نظر مثبت خود را برای کشتن اسیران [[شیعه]] هم قبیله‌ایش اعلام کرد.<ref>طبری، همان، ج ص 116.</ref>
در جنگ بین [[مختار]] و [[مصعب بن زبیر]]، عبدالرحمن، پدر و برادرانش در جبهه [[زبیریان]] بودند. کشته شدن پدرش در این جنگ او را در دشمنی با [[شیعه]] مصمم‌تر و کینه‌توزتر نمود؛ به طوری که نظر مثبت خود را برای کشتن اسیران [[شیعه]] هم قبیله‌ایش اعلام کرد.<ref>طبری، همان، ج ۶، ص ۱۱۶.</ref>


==فعالیتهای سیاسی==
==فعالیتهای سیاسی==


===در حکومت زبیریان===
===در حکومت زبیریان===
 
عبدالرحمن پس از اندکی از سوی [[مصعب بن زبیر]] به ولایت [[فارس]] منصوب شد؛ اما با مخالفت [[عبدالله بن زبیر]] مواجه شده و عزل گردید که این موجب تیرگی روابط عبدالرحمن و زبیریان گردید. وی پس از اندکی از سوی برادرش اسحاق بن محمد که فرمانده سپاه اعراب در [[طبرستان]] بود، به فرماندهی بخشی از سپاه رسید.<ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.[http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/۷۱۸]</ref>
عبدالرحمن پس از اندکی از سوی [[مصعب بن زبیر]] به ولایت [[فارس]] منصوب شد؛ اما با مخالفت [[عبدالله بن زبیر]] مواجه شده و عزل گردید که این موجب تیرگی روابط عبدالرحمن و زبیریان گردید. وی پس از اندکی از سوی برادرش اسحاق بن محمد که فرمانده سپاه اعراب در [[طبرستان]] بود، به فرماندهی بخشی از سپاه رسید.<ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.[http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/718]</ref>


===در حکومت امویان===
===در حکومت امویان===
 
در سال ۸۰ق، [[حجاج بن یوسف]] او را به ولایت [[سیستان]] گماشت و وی را مأمور سرکوب [[خوارج]] و جنگ با رتبیل، پادشاه مناطق شرق سیستان، کرد. گفته شده عبدالرحمن در نظر [[حجاج بن یوسف|حجاج]] منفور بود و این نفرت را ابراز می‌کرد و گاه با او به مشاجره لفظی می‌پرداخت.
در سال 80 ه.ق، [[حجاج بن یوسف]] او را به ولایت [[سیستان]] گماشت و وی را مأمور سرکوب [[خوارج]] و جنگ با رتبیل، پادشاه مناطق شرق سیستان، کرد. گفته شده عبدالرحمن در نظر [[حجاج بن یوسف|حجاج]] منفور بود و این نفرت را ابراز می‌کرد و گاه با او به مشاجره لفظی می‌پرداخت.


====شورش بر ضد امویان====
====شورش بر ضد امویان====
حجاج سپاهی بزرگ و بسیار آراسته با او به [[سیستان]] فرستاد؛ به طوری که به «جیش الطواویس»، به معنی سپاه طاووس‌ها، معروف شد. حجاج اموال زیادی نیز به این لشکرکشی اختصاص داد. او چندین نامه به عبدالرحمن نوشت و او را به جنگ تشویق و تحریض کرد. عبدالرحمن این شتاب را به فال نیک نگرفت و دانست حجاج نقشه هلاک او را کشیده است.[۱۰] گفته شده عموی عبدالرحمن بن اشعث نزد حجاج آمده و به وی هشدار داد که وی را به [[سیستان]] نفرستد، چرا که وی تمرد خواهد کرد؛ اما حجاج بر کار خود پافشاری کرد.<ref>طبری، پیشین، ص ۳۶۷۲.</ref>


حجاج سپاهی بزرگ و بسیار آراسته با او به [[سیستان]] فرستاد؛ به طوری که به «جیش الطواویس»، به معنی سپاه طاووس‌ها، معروف شد. حجاج اموال زیادی نیز به این لشکرکشی اختصاص داد. او چندین نامه به عبدالرحمن نوشت و او را به جنگ تشویق و تحریض کرد. عبدالرحمن این شتاب را به فال نیک نگرفت و دانست حجاج نقشه هلاک او را کشیده است.[10] گفته شده عموی عبدالرحمن بن اشعث نزد حجاج آمده و به وی هشدار داد که وی را به [[سیستان]] نفرستد، چرا که وی تمرد خواهد کرد؛ اما حجاج بر کار خود پافشاری کرد.<ref>طبری، پیشین، ص 3672.</ref>
پس از رسیدن ابن اشعث به [[سیستان]]، رتبیل به وی نامه‌ای نوشت و خواستار ترک مخاصمه و پرداخت خراج شد؛ اما وی نپذیرفت و به داخل سرزمین ایشان نفوذ کرد. هر منطقه‌ای را که می‌گرفت عامل و نگهبانانی بر آن جا می‌گماشت، و در مسیرها برید و در مناطق حساس پادگان قرار می‌داد و سلطه خود را محکم می‌ساخت. سپس با رتبیل، به شرط گرفتن خراج، صلح کرد.<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ، ج ۲، ص ۸۰۰.</ref>


پس از رسیدن ابن اشعث به [[سیستان]]، رتبیل به وی نامه‌ای نوشت و خواستار ترک مخاصمه و پرداخت خراج شد؛ اما وی نپذیرفت و به داخل سرزمین ایشان نفوذ کرد. هر منطقه‌ای را که می‌گرفت عامل و نگهبانانی بر آن جا می‌گماشت، و در مسیرها برید و در مناطق حساس پادگان قرار می‌داد و سلطه خود را محکم می‌ساخت. سپس با رتبیل، به شرط گرفتن خراج، صلح کرد.<ref>مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ، ج 2، ص 800.</ref>
پس از آن نامه‌ای به [[حجاج بن یوسف|حجاج]] نوشت و او را از پیروزی‌هایی که به دست آورده با خبر نموده و تصمیم خود را مبنی بر بازگشت به سیستان اعلام کرد؛ اما حجاج این را نپذیرفت و خواهان ادامه نبرد و پیشروی ایشان شد. عبدالرحمن تمرد نموده و این اصرار حجاج را برای این دانست که خواهان کشته شدن اوست، پس سپاهیان خود را علیه حجاج شوراند و ایشان نیز که دور از خانواده و در اثر جنگ‌های پی در پی خواهان بازگشت بودند با عبدالرحمن هم داستان شده و با او بر عزل [[عبدالملک بن مروان]] از خلافت و برای جنگ با [[حجاج بن یوسف|حجاج]] بیعت کردند.<ref>طبری، پیشین، ص ۳۶۷۹ - ۳۶۸۰.</ref>


پس از آن نامه‌ای به [[حجاج بن یوسف|حجاج]] نوشت و او را از پیروزی‌هایی که به دست آورده با خبر نموده و تصمیم خود را مبنی بر بازگشت به سیستان اعلام کرد؛ اما حجاج این را نپذیرفت و خواهان ادامه نبرد و پیشروی ایشان شد. عبدالرحمن تمرد نموده و این اصرار حجاج را برای این دانست که خواهان کشته شدن اوست، پس سپاهیان خود را علیه حجاج شوراند و ایشان نیز که دور از خانواده و در اثر جنگ‌های پی در پی خواهان بازگشت بودند با عبدالرحمن هم داستان شده و با او بر عزل [[عبدالملک بن مروان]] از خلافت و برای جنگ با [[حجاج بن یوسف|حجاج]] بیعت کردند.<ref>طبری، پیشین، ص 3679 - 3680.</ref>
پس از این در سال ۸۱ هجری ابن اشعث به همراه سپاه به [[فارس]] و [[کرمان]] وارد شد و مردم این شهرها را علیه [[عبدالملک بن مروان]] خلیفه [[امویان|اموی]]، و حجاج فراخواند. ایشان نیز با او همراهی نموده و بیعت کردند. وی خود را «القحطانی» نامید و در نامه‌ها خود را «عبدالرحمن ناصر امیرالمؤمنین» می‌خواند.<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ، ج ۲، ص ۸۰۰.</ref>
 
پس از این در سال 81 هجری ابن اشعث به همراه سپاه به [[فارس]] و [[کرمان]] وارد شد و مردم این شهرها را علیه [[عبدالملک بن مروان]] خلیفه [[امویان|اموی]]، و حجاج فراخواند. ایشان نیز با او همراهی نموده و بیعت کردند. وی خود را «القحطانی» نامید و در نامه‌ها خود را «عبدالرحمن ناصر اميرالمؤمنين» می‌خواند.<ref>مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ، ج ص 800.</ref>


====جنگ با حجاج====
====جنگ با حجاج====
ابن اشعث همراه سپاهی که فراهم کرده بود به سوی [[بصره]] حرکت کرد. وقتی به بصره رسید بزرگان، [[صحابه]] و قاریان بصره که در جنگ با حجاج با عبدالرحمن بیعت کردند. در بصره جنگ سختی بین سپاه حجاج و ابن اشعث درگرفت که خسارات زیادی به نیروهای ابن اشعث وارد شد.<ref>طبری، پیشین، ص 3686.</ref>
ابن اشعث همراه سپاهی که فراهم کرده بود به سوی [[بصره]] حرکت کرد. وقتی به بصره رسید بزرگان، [[صحابه]] و قاریان بصره که در جنگ با حجاج با عبدالرحمن بیعت کردند. در بصره جنگ سختی بین سپاه حجاج و ابن اشعث درگرفت که خسارات زیادی به نیروهای ابن اشعث وارد شد.<ref>طبری، پیشین، ص ۳۶۸۶</ref>


بنابراین ایشان به [[کوفه]] رفتند و در آن جا مورد استقبال مردم و بزرگان قرار گرفتند. عبدالرحمن در این شهر برای مردم سخن گفت و از حجاج به عنوان کافر و کسی که حکم الهی را زیر پای نهاده و خداوند را به خشم آورده یاد کرد و ایشان را علیه او فراخواند.دینوری، <ref>ابو حنیفه احمد بن داود؛ اخبار الطوال، ص 360.</ref> بسیاری از قراء که گفته شده تعدادشان به هزار تن می‌رسید، همراه اشراف [[کوفه]] با او بیعت کردند.
بنابراین ایشان به [[کوفه]] رفتند و در آن جا مورد استقبال مردم و بزرگان قرار گرفتند. عبدالرحمن در این شهر برای مردم سخن گفت و از حجاج به عنوان کافر و کسی که حکم الهی را زیر پای نهاده و خداوند را به خشم آورده یاد کرد و ایشان را علیه او فراخواند.دینوری، <ref>ابو حنیفه احمد بن داود؛ اخبار الطوال، ص ۳۶۰.</ref> بسیاری از قراء که گفته شده تعدادشان به هزار تن می‌رسید، همراه اشراف [[کوفه]] با او بیعت کردند.


سپاه بزرگی از مردم [[بصره]] و [[کوفه]] جمع شد و در منطقه‌ای به نام «[[دیر جماجم]]» سنگر گرفتند. سپاه حجاج نیز در «دیرقره» مستقر شدند. تعداد جنگجویان ابن اشعث، بیست هزار نفر گفته شده است. جنگ سختی میان دو جبهه درگرفت.
سپاه بزرگی از مردم [[بصره]] و [[کوفه]] جمع شد و در منطقه‌ای به نام «[[دیر جماجم]]» سنگر گرفتند. سپاه حجاج نیز در «دیرقره» مستقر شدند. تعداد جنگجویان ابن اشعث، بیست هزار نفر گفته شده است. جنگ سختی میان دو جبهه درگرفت.


ابتدا جنگ به نفع سپاه [[عراق]] بود. [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] که از این اوضاع به وحشت افتاده بود، برادرش، عبدالله، را همراه نامه‌ای به سوی [[عراق]] فرستاد که تا با ابن اشعث مذاکره نماید که اگر او خواهان عزل حجاج است، وی را عزل کند و ابن اشعث دست از جنگ و مخالفت بردارد. حجاج از این موضوع با خبر شده و هراسناک گشت. از این روی نامه‌ای برای [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] فرستاد و به او خاطرنشان کرد که در صورت عزل او، ابن اشعث وی را نیز عزل خواهد کرد. وی توانست عبدالملک را قانع کرده و به نبرد با عبدالرحمن ادامه دهد.<ref>طبری، پیشین، ص 3692.</ref>
ابتدا جنگ به نفع سپاه [[عراق]] بود. [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] که از این اوضاع به وحشت افتاده بود، برادرش، عبدالله، را همراه نامه‌ای به سوی [[عراق]] فرستاد که تا با ابن اشعث مذاکره نماید که اگر او خواهان عزل حجاج است، وی را عزل کند و ابن اشعث دست از جنگ و مخالفت بردارد. حجاج از این موضوع با خبر شده و هراسناک گشت. از این روی نامه‌ای برای [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] فرستاد و به او خاطرنشان کرد که در صورت عزل او، ابن اشعث وی را نیز عزل خواهد کرد. وی توانست عبدالملک را قانع کرده و به نبرد با عبدالرحمن ادامه دهد.<ref>طبری، پیشین، ص ۳۶۹۲.</ref>


در میان سپاه ابن اشعث قاریان و بزرگانی چون [[شعبى]] و [[سعيد بن جبير]] و [[أبوالبختري طايى]] و [[عبدالرحمن بن ابى ليلى]] و [[کمیل بن زیاد]] دیده می‌شد.<ref>مقدسی، پیشین، ج ‏2، ص 92.</ref> از این روی برخی معتقدند از این پس شورش ابن اشعث شکل عقیدتی به خود گرفت.<ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.</ref>
در میان سپاه ابن اشعث قاریان و بزرگانی چون [[شعبی]] و [[سعید بن جبیر]] و [[أبوالبختری طایی]] و [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[کمیل بن زیاد]] دیده می‌شد.<ref>مقدسی، پیشین، ج۲، ص۹۲</ref> از این روی برخی معتقدند از این پس شورش ابن اشعث شکل عقیدتی به خود گرفت.<ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.</ref>


====پایان شورش====
====پایان شورش====
 
به گفته ابن اثیر مدت جنگ این دو سپاه صد و سه روز طول كشید. شروع جنگ در ربیع‌الاول سال و پایان آن در جمادی‌الثانی بود. این جنگ به شکست سپاه [[عبدالرحمن بن اشعث]] انجامید. عبدالرحمن به [[بصره]] گریخت و در آن جا نیز گروهی از سپاه به وی ملحق شده و به حجاج حمله بردند؛ اما دوباره شکست خوردند. به جز گروه اندکی همه کشته شدند. عبدالرحمن به مسکن گریخت و بازهم شکست خورد.<ref>تاریخ طبری، پیشین، ص ۳۷۱۸.</ref> به این ترتیب شورش عبدالرحمن بن اشعث به پایان رسید.
به گفته ابن اثیر مدت جنگ این دو سپاه صد و سه روز طول كشيد. شروع جنگ در ربیع‌الاول سال و پایان آن در جمادی‌الثانی بود. این جنگ به شکست سپاه [[عبدالرحمن بن اشعث]] انجامید. عبدالرحمن به [[بصره]] گریخت و در آن جا نیز گروهی از سپاه به وی ملحق شده و به حجاج حمله بردند؛ اما دوباره شکست خوردند. به جز گروه اندکی همه کشته شدند. عبدالرحمن به مسکن گریخت و بازهم شکست خورد.<ref>تاریخ طبری، پیشین، ص 3718.</ref> به این ترتیب شورش عبدالرحمن بن اشعث به پایان رسید.


==سرانجام ابن اشعث==
==سرانجام ابن اشعث==
عبدالرحمن و گروه اندکی که با او باقی مانده بود، پس از جنگ و گریزهایی راه [[سیستان]] را پیش گرفتند.<ref>ابن خلدون، عبد الرحمن؛ العبر، ج ۲، ص ۸۵.</ref> ابن اشعث در بُست به دست حاکم بُست، عیاض بن همیان دستگیر شد؛ اما رتبیل پس از باخبر شدن عیاض را تهدید کرد که آسیبی به وی نرساند. از این روی ابن همیان او را آزاد کرده و وی را نزد رتبیل فرستاد.<ref>ابن اثیر، عز الدین علی؛ کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج ۱۳، ص ۷۴.</ref>


عبدالرحمن و گروه اندکی که با او باقی مانده بود، پس از جنگ و گریزهایی راه [[سیستان]] را پیش گرفتند.<ref>ابن خلدون، عبد الرحمن؛ العبر، ج 2، ص 85.</ref> ابن اشعث در بُست به دست حاکم بُست، عیاض بن همیان دستگیر شد؛ اما رتبیل پس از باخبر شدن عیاض را تهدید کرد که آسیبی به وی نرساند. از این روی ابن همیان او را آزاد کرده و وی را نزد رتبیل فرستاد.<ref>ابن اثیر، عز الدين على؛ کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 13، ص 74.</ref>
در سال ۹۵ هجری حجاج نماینده‌ای همراه اموال بسیار نزد رتبیل فرستاد و از او خواست عبدالرحمن را به او تحویل دهد، رتبیل نیز پذیرفت و ابن اشعث را به [[حجاج بن یوسف|حجاج]] تحویل داد. اما او در رُخَّج، یکی از نواحی کابل، خود را از بالای قصری که در آن بود به پایین انداخت و مرد. جسدش را نزد حجاج بردند و او سرش را جدا کرد و نزد [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] فرستاد.<ref>مقدسی، پیشین، ص ۹۹۲.</ref>
 
در سال 95 هجری حجاج نماینده‌ای همراه اموال بسیار نزد رتبیل فرستاد و از او خواست عبدالرحمن را به او تحویل دهد، رتبیل نیز پذیرفت و ابن اشعث را به [[حجاج بن یوسف|حجاج]] تحویل داد. اما او در رُخَّج، یکی از نواحی کابل، خود را از بالای قصری که در آن بود به پایین انداخت و مرد. جسدش را نزد حجاج بردند و او سرش را جدا کرد و نزد [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] فرستاد.<ref>مقدسی، پیشین، ص 992.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس|2}}


==منابع==
==منابع==
 
{{ستون-شروع|2}}
* ابن اثیر، عز الدين على؛ کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
* ابن اثیر، عز الدین علی؛ کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش.
* ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1403ق.
* ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، بیروت، دار الكتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۰۳ق.
* ابن خلدون، عبد الرحمن؛ العبر، ترجمه عبد المحمد آيتى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1363ش.
* ابن خلدون، عبد الرحمن؛ العبر، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
* ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد؛ ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر، تحقيق خليل شحادة، بيروت، دار الفكر، 1408ق.
* ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفكر، ۱۴۰۸ق.
* دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.
* دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، عبدالکریم گلشنی، مدخل ابن اشعث.
* دينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة؛ الإمامة و السياسة، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالأضواء، 1410ق.
* دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة؛ الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۰ق.
* دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1371ش.
* دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱ش.
* طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، 1387ش.
* طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ش.
* مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ، ترجمه محمد رضا شفيعى كدكنى، تهران، آگه، 1374ش.
* مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی كدكنی، تهران، آگه، ۱۳۷۴ش.


[[رده:اهالی کوفه]]
[[رده:اهالی کوفه]]
[[رده:شخصیتها]]
[[رده:شخصیتها]]