Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۲۶
ویرایش
جز (←اقسام ولایت) |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
[[ولایت تکوینی]] دو نوع است ولایت ذاتی و ولایت عرضی. ولایت ذاتی مخصوص خداوند است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.</ref> برخی از آیات [[قرآن|قرآن کریم]] که اشاره به ولایت تکوینی خداوند دارند عبارتاند از آیه ۹ [[سوره شوری]]، آیه ۴ [[سوره سجده]]، آیه ۱۰۱ [[سوره یوسف]]، آیه ۴۴ [[سوره شوری]] و آیه ۱۶ [[سوره ق|سوره قاف]].<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۶.</ref> نوع انسان نیز ولایتی تکوینی دارد که این ولایت عرضی است. تسلط انسان بر نفسش نوعی ولایت تکوینی است؛ چرا که اعضاء انسان در خدمت نفس انسان قرار دارند.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.</ref> | [[ولایت تکوینی]] دو نوع است ولایت ذاتی و ولایت عرضی. ولایت ذاتی مخصوص خداوند است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.</ref> برخی از آیات [[قرآن|قرآن کریم]] که اشاره به ولایت تکوینی خداوند دارند عبارتاند از آیه ۹ [[سوره شوری]]، آیه ۴ [[سوره سجده]]، آیه ۱۰۱ [[سوره یوسف]]، آیه ۴۴ [[سوره شوری]] و آیه ۱۶ [[سوره ق|سوره قاف]].<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۱۶.</ref> نوع انسان نیز ولایتی تکوینی دارد که این ولایت عرضی است. تسلط انسان بر نفسش نوعی ولایت تکوینی است؛ چرا که اعضاء انسان در خدمت نفس انسان قرار دارند.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۲.</ref> | ||
===ولایت تشریعی؛ ولایت قراردادی و اعتباری=== | ===ولایت تشریعی؛ ولایت قراردادی و اعتباری=== | ||
{{اصلی|ولایت تشریعی}} | {{اصلی|ولایت تشریعی}} | ||
خط ۷۲: | خط ۷۱: | ||
این ولایت بر دو نحو است ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع. ولایت بر تشریع با یک تحلیل عقلی به [[ولایت تکوینی]] برمیگردد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> اعتباریت و قراردادی بودن ولایت بر تشریع به دلیل امکان تخلف آن است بر خلاف ولایت تکوینی که امکان تخلف در آن وجود ندارد.<ref>طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۸۹-۹۰.</ref> در حالی که ولایت در تشریع هیچ ارتباطی با ولایت تکوینی ندارد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> | این ولایت بر دو نحو است ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع. ولایت بر تشریع با یک تحلیل عقلی به [[ولایت تکوینی]] برمیگردد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> اعتباریت و قراردادی بودن ولایت بر تشریع به دلیل امکان تخلف آن است بر خلاف ولایت تکوینی که امکان تخلف در آن وجود ندارد.<ref>طاهری خرم آبادی، ولایت و رهبری در اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۸۹-۹۰.</ref> در حالی که ولایت در تشریع هیچ ارتباطی با ولایت تکوینی ندارد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> | ||
====ولایت بر تشریع؛ قانونگذاری الهی است==== | ====ولایت بر تشریع؛ قانونگذاری الهی است==== | ||
ولایت بر تشریع همان قانونگذاری و تشریع احکام است. این ولایت در حیطه قوانین و مخصوص خداست که در آیه ۶۷ [[سوره یوسف]] نیز این مساله تاکید شده است «إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ حکم فقط ویژه خداست»<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴؛ معرفت، ولایت فقیه، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۶-۱۵۰.</ref> این قوانین از جهت وضع که توسط مولی یعنی [[خدا|خداوند]] وضع میشود تخلف ناپذیر است اما از جهت عمل کردن به آن از طرف انسان که تحت ولایت خداوند است تخلف و عصیان پذیر است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.</ref> یعنی انسان در پذیرش آن مختار است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.</ref> | ولایت بر تشریع همان قانونگذاری و تشریع احکام است. این ولایت در حیطه قوانین و مخصوص خداست که در آیه ۶۷ [[سوره یوسف]] نیز این مساله تاکید شده است «إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ حکم فقط ویژه خداست»<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴؛ معرفت، ولایت فقیه، ۱۳۷۷ش، ص۱۴۶-۱۵۰.</ref> این قوانین از جهت وضع که توسط مولی یعنی [[خدا|خداوند]] وضع میشود تخلف ناپذیر است اما از جهت عمل کردن به آن از طرف انسان که تحت ولایت خداوند است تخلف و عصیان پذیر است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.</ref> یعنی انسان در پذیرش آن مختار است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.</ref> | ||
====ولایت در تشریع؛ ولایت در فعل انسان ==== | ====ولایت در تشریع؛ ولایت در فعل انسان ==== | ||
ولایت در تشریع که از آن به عنوان [[ولایت تشریعی]] نام میبرند به عنوان فعل انسان در مورد ولایت است؛ و به ولایتی گفته میشود که در محدود تشریع و تابع قانون الهی باشد که در فقه مورد بررسی قرار میگیرد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.</ref> ولایت در محدوده تشریع در [[قرآن|قرآن کریم]] و [[حدیث|روایات اسلامی]]، بر دو قسم است گاهی به معنای ولایت بر [[محجور|محجوران]] است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> و گاهی نیز این ولایت در تشریع به معنای تصدی امور جامعه انسانی است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> | ولایت در تشریع که از آن به عنوان [[ولایت تشریعی]] نام میبرند به عنوان فعل انسان در مورد ولایت است؛ و به ولایتی گفته میشود که در محدود تشریع و تابع قانون الهی باشد که در فقه مورد بررسی قرار میگیرد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.</ref> ولایت در محدوده تشریع در [[قرآن|قرآن کریم]] و [[حدیث|روایات اسلامی]]، بر دو قسم است گاهی به معنای ولایت بر [[محجور|محجوران]] است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> و گاهی نیز این ولایت در تشریع به معنای تصدی امور جامعه انسانی است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۵.</ref> | ||
=====ولایت بر محجوران؛ ولایتی بر مبنای ناتوانی در احقاق حق===== | =====ولایت بر محجوران؛ ولایتی بر مبنای ناتوانی در احقاق حق===== | ||
ولایت رایج در کتابهای فقهی مربوط به ولایت بر محجوران است. در بیشتر بابهای [[فقه]] از جمله [[طهارت]]، [[قصاص]]، [[دیات]] و [[محجور|حجر]] این قسم از ولایت مطرح شده است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷.</ref> در باب طهارت سخن از مرده است که ولی و سرپرستش باید امور [[واجب]] او را از قبیل [[غسل میت|غسل]]، کفن، [[نماز میت|نماز]] و [[دفن]] را انجام دهد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷.</ref> در باب دیات و قصاص نیز سخن از سرپرست و ولی برای انجام مربوط به امور [[دیه]] و [[قصاص]] است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> همچنین در بابی به نام «حجر» در فقه سخن از سرپرستی و ولایت بر افرادی است که به دلیل عدم توانایی لازم برای گرفتن حق خود بر اثر کوچک بودن، [[سفیه بودن|سفیه]] بودن، [[جنون]] و ورشکسته شدن ممنوع از تصرف در اموال خود هستند.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> | ولایت رایج در کتابهای فقهی مربوط به ولایت بر محجوران است. در بیشتر بابهای [[فقه]] از جمله [[طهارت]]، [[قصاص]]، [[دیات]] و [[محجور|حجر]] این قسم از ولایت مطرح شده است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷.</ref> در باب طهارت سخن از مرده است که ولی و سرپرستش باید امور [[واجب]] او را از قبیل [[غسل میت|غسل]]، کفن، [[نماز میت|نماز]] و [[دفن]] را انجام دهد.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷.</ref> در باب دیات و قصاص نیز سخن از سرپرست و ولی برای انجام مربوط به امور [[دیه]] و [[قصاص]] است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> همچنین در بابی به نام «حجر» در فقه سخن از سرپرستی و ولایت بر افرادی است که به دلیل عدم توانایی لازم برای گرفتن حق خود بر اثر کوچک بودن، [[سفیه بودن|سفیه]] بودن، [[جنون]] و ورشکسته شدن ممنوع از تصرف در اموال خود هستند.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> | ||
=====ولایت بر جامعه خردمندان یا «ولایت فقیه»===== | =====ولایت بر جامعه خردمندان یا «ولایت فقیه»===== | ||
{{اصلی|ولایت فقیه}} | {{اصلی|ولایت فقیه}} | ||
ولایت بر جامعه اعم از کشورداری، قضاء و داوری در ابواب [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف]] و [[امر به معروف و نهی از منکر|نهی از منکر]] [[فقه]] مطرح شده است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> منظور از این ولایت، ولایت بر [[محجور|محجوران]] نیست.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> بلکه منظور از ولایت فقیه، اداره امورجامعه اسلامی، اجرای [[احکام عملی|احکام]] اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور اسلامی در برابر دشمنان و تقویت خرمندی و دینداری مسلمانان است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> در واقع ولایت فقیه ولایتِ مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزشهای دینی در راستای تحقق اهداف همه پیامبران الهی در فقه مطرح شده است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷- ۱۲۸.</ref> | ولایت بر جامعه اعم از کشورداری، قضاء و داوری در ابواب [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف]] و [[امر به معروف و نهی از منکر|نهی از منکر]] [[فقه]] مطرح شده است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> منظور از این ولایت، ولایت بر [[محجور|محجوران]] نیست.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> بلکه منظور از ولایت فقیه، اداره امورجامعه اسلامی، اجرای [[احکام عملی|احکام]] اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور اسلامی در برابر دشمنان و تقویت خرمندی و دینداری مسلمانان است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۸.</ref> در واقع ولایت فقیه ولایتِ مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزشهای دینی در راستای تحقق اهداف همه پیامبران الهی در فقه مطرح شده است.<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۷- ۱۲۸.</ref> | ||
==عصمت شرط ضروری ولایت است== | ==عصمت شرط ضروری ولایت است== |