پرش به محتوا

قصیده میمیه فرزدق: تفاوت میان نسخه‌ها

 
خط ۸۵: خط ۸۵:
۱ یَا سَائلِی: أیْنَ حَلَّ الْجُودُ وَ الْکَرَمُ *** عِنْدِی بَیَانٌ إذَا طُلَّابُهُ قَدِمُوا
۱ یَا سَائلِی: أیْنَ حَلَّ الْجُودُ وَ الْکَرَمُ *** عِنْدِی بَیَانٌ إذَا طُلَّابُهُ قَدِمُوا
|
|
ای کنجکاو پرسند از من که جود و کرم در کدام آستان، بار خود را فرود آورده است، در نزد من است بیان این رمز، اگر خواستاران آن به سوی من روی آورده و گرد آیند.
ای کنجکاو پرسند از من که جود و کَرَم در کدام آستان، بارِ خود را فرود آورده است، در نزد من است بیان این رمز، اگر خواستاران آن به سوی من روی آورده و گردآیند.
|
|
۲ هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأتَهُ *** وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
۲ هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأتَهُ *** وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
|
|
این مردی که تو او را نمی‌شناسی، شخصیّتی است که سرزمین بَطْحَاء (مسیل و رَمْل‌زار اطراف مکه تا سرزمین مِنا) جای یکایک گام‌ها و قدم‌های او را می‌شناسد، و بیت‌الله الحرام او را می‌شناسد. و حِلّ و حرم (تمام نقاط خارج از حرم مکّه و داخل آن) همگی او را می‌شناسند.
این مردی که تو او را نمی‌شناسی، شخصیّتی است که سرزمین [[ابطح| بَطْحَاء ]] (مسیل و رَمْل‌زار اطراف مکه تا سرزمین مِنا) جای یکایک گام‌ها و قدم‌های او را می‌شناسد، و [[کعبه|بیت‌الله الحرام]] او را می‌شناسد. و حِلّ و [[حرم مکی|حَرَم]] (تمام نقاط خارج از حرم مکّه و داخل آن) همگی او را می‌شناسند.
|
|
۳ هَذَا ابْنُ خَیْرِ عِبَادِ اللهِ کُلِّهِمُ *** هَذَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
۳ هَذَا ابْنُ خَیْرِ عِبَادِ اللهِ کُلِّهِمُ *** هَذَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
|
|
این است پسر بهترین خلایق و تمامی بندگان خدا ! این است مرد معتصم به تقوای الهی، و در مصونیّت درآمدۀ حفظ خداوندی، و مرد وارسته و پیراسته از هر زنگار عیب و نقص و کدورت، و آن مرد پاک و پاکیزه و طاهر، و قلّۀ مرتفع کوه فضیلت و شرافت!
این است پسر بهترین خلایق و تمامیِ بندگان خدا ! این است مرد مُعتَصِم به [[تقوا|تقوای الهی]]، و در مصونیّت درآمدۀ حفظ خداوندی، و مرد وارسته و پیراسته از هر زنگار عیب و نقص و کدورت، و آن مرد پاک و پاکیزه و طاهر، و قلّۀ مرتفع کوه فضیلت و شرافت!
|
|
۴ هَذَا الَّذِی أحْمَدُ الْمُخْتَارُ وَالِدُهُ *** صَلَّی عَلَیْهِ إلَهِی مَا جَرَی الْقَلَمُ
۴ هَذَا الَّذِی أحْمَدُ الْمُخْتَارُ وَالِدُهُ *** صَلَّی عَلَیْهِ إلَهِی مَا جَرَی الْقَلَمُ
|
|
این است آن‌کس که احمد مختار، برگزیدهٔ عالمیان، پدر اوست؛ آن‌که خدای من، تا هنگامی که قلم کتابت بر روی لوح آفرینش به حرکت درآید، مدام و پیوسته بر او درود و تحیّت و صلوات می‌فرستد.
این است آن‌کس که [[احمد]] مختار، برگزیدهٔ عالمیان، پدر اوست؛ آن‌که خدای من، تا هنگامی که قلم کتابت بر روی [[لوح محفوظ|لوح]] آفرینش به حرکت درآید، مدام و پیوسته بر او درود و تحیّت و صلوات می‌فرستد.
|
|
۵  لَوْ یَعْلَمُ الرُّکْنُ مَنْ قَدْ جَاءَ یَلْثِمُهُ *** لَخَرَّ یَلْثِمُ مِنْهُ مَا وَطَی الْقَدَمُ
۵  لَوْ یَعْلَمُ الرُّکْنُ مَنْ قَدْ جَاءَ یَلْثِمُهُ *** لَخَرَّ یَلْثِمُ مِنْهُ مَا وَطَی الْقَدَمُ
|
|
اگر رکن کعبه (که در آن حجرالاسود واقع است) بداند چه‌کسی برای بوسیدنش آمده، تحقیقاً از روی تواضع بر زمین می‌افتد تا جای پای وی را که بر زمین قدم نهاده است، بوسه زند.
اگر رکن کعبه (که در آن [[حجرالاسود]] واقع است) بداند چه‌کسی برای بوسیدنش آمده، تحقیقاً از روی تواضع بر زمین می‌افتد تا جای پای وی را که بر زمین قدم نهاده است، بوسه زند.
|
|
۶ هَذَا عَلِیٌّ رَسُولُ اللهِ وَالِدُهُ *** أمْسَتْ بِنُورِ هُدَاهُ تَهْتَدِی الامَمُ
۶ هَذَا عَلِیٌّ رَسُولُ اللهِ وَالِدُهُ *** أمْسَتْ بِنُورِ هُدَاهُ تَهْتَدِی الامَمُ
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
۸ هَذَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسْوَانِ فَاطِمَةِ *** وَ ابْنُ الْوَصِیِّ الَّذِی فِی سَیْفِهِ نِقَمُ
۸ هَذَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسْوَانِ فَاطِمَةِ *** وَ ابْنُ الْوَصِیِّ الَّذِی فِی سَیْفِهِ نِقَمُ
|
|
این است پسر بزرگ بانوان جهان، فاطمه و پسر وصیّ رسول خدا که آتش خشم و غضب انتقام خداوندی از برق شمشیر او می‌درخشید.
این است پسرِ بزرگِ بانوان جهان، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] و پسر وصیّ رسول خدا که آتش خشم و غضب انتقام خداوندی از برق شمشیر او می‌درخشید.
|
|
۹ إذَا رَأتْهُ قُرَیْشٌ قَالَ قَائلُهَا *** إلَی مَکَارِمِ هَذَا یَنْتَهِی الْکَرَمُ
۹ إذَا رَأتْهُ قُرَیْشٌ قَالَ قَائلُهَا *** إلَی مَکَارِمِ هَذَا یَنْتَهِی الْکَرَمُ
|
|
چون [[قبیله قریش]] به او بنگرد، گوینده آن بدون اختیار از زبانش این سخن می‌تراود که مَکرمت و مَجْد و کَرَم و جود و احسان در قبیله قریش به این سرور ارجمند منتهی می‌گردد، و همه باید کاروان نیاز خود را در این آستانه پررحمت و سنگین‌بار فرود آورند، و از کرم او متمتّع گردند.
چون [[قبیله قریش]] به او بنگرد، گوینده آن بدون اختیار از زبانش این سخن می‌تراود که مَکرمت و مَجْد و کَرَم و جود و احسان در قبیله قریش به این سرورِ ارجمند منتهی می‌گردد، و همه باید کاروانِ نیازِ خود را در این آستانه پررحمت و سنگین‌ْبار فرود آورند، و از کرم او مُتَمتّع گردند.
|
|
۱۰ یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ *** رُکْنُ الْحَطِیمِ إذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
۱۰ یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ *** رُکْنُ الْحَطِیمِ إذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
|
|
به جهت شناختِ دستِ پرعطا و کرم او، نزدیک است که رکنِ حطیم در وقتی که او می‌آید تا بدان دست بیاساید و استلام نماید، او را برای رفع نیازها و بهره‌وری و انتفاع خود، نزد خود نگه دارد.
به جهت شناختِ دستِ پرعطا و کرم او، نزدیک است که رکنِ حطیم( حد فاصل بین رکن حجرالاسود و درِ کعبه) در وقتی که او می‌آید تا بدان دست بیاساید و [[استلام حجر|استلام]] نماید، او را برای رفع نیازها و بهره‌وری و انتفاع خود، نزد خود نگه دارد.
|
|
۱۱ وَ لَیْسَ قَوْلُکَ: مَنْ هَذَا؟ بِضَائِرِهِ *** الْعُرْبُ تَعْرِفُ مَنْ أنْکَرْتَ وَ الْعَجَمُ
۱۱ وَ لَیْسَ قَوْلُکَ: مَنْ هَذَا؟ بِضَائِرِهِ *** الْعُرْبُ تَعْرِفُ مَنْ أنْکَرْتَ وَ الْعَجَمُ
|
|
و این گفتارت که گفتی: کیست او؟ و تجاهل نمودی، ضرری به وی نمی‌رساند؛ چراکه تمام عرب و تمام عجم می‌شناسند این مردی را که تو او را ناشناس دانستی.
و این گفتارت که گفتی: کیست او؟ و تجاهُل نمودی، ضرری به وی نمی‌رساند؛ چراکه تمام عرب و تمام عَجَم می‌شناسند این مردی را که تو او را ناشناس دانستی.
|
|
۱۲ یُنْمَی إلَی ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِی قَصُرَتْ *** عَنْ نَیْلِهَا عَرَبُ الإسْلَامِ وَ الْعَجَمُ
۱۲ یُنْمَی إلَی ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِی قَصُرَتْ *** عَنْ نَیْلِهَا عَرَبُ الإسْلَامِ وَ الْعَجَمُ
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
۱۳ یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَی مِنْ مَهَابَتِهِ *** فَمَا یُکَلَّمُ إلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ
۱۳ یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَی مِنْ مَهَابَتِهِ *** فَمَا یُکَلَّمُ إلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ
|
|
او از فرط حیا و آزرم چشم فرومی‌نهد، و از فرط مَهَابت و اُبَّهتِ او، چشم‌ها در برابر او فرونهاده می‌گردند و بنابراین کسی با وی سخن نمی‌گوید، مگر هنگامی که تبسّمِ ملیح بر سیمایش هویدا می‌شود.
او از فَرْطِ [[حیاء|حیا]] و آزرم چشم فرومی‌نهد، و از فرط مَهَابت و اُبَّهتِ او، چشم‌ها در برابر او فرونهاده می‌گردند و بنابراین کسی با وی سخن نمی‌گوید، مگر هنگامی که تبسّمِ ملیح بر سیمایش هویدا می‌شود.
|
|
۱۴ یَنْجَابُ نُورُ الدُّجَی عَنْ نُورِ غُرَّتِهِ *** کَالشَّمْسِ یَنْجَابُ عَنْ إشْرَاقِهَا الظُّلَمُ
۱۴ یَنْجَابُ نُورُ الدُّجَی عَنْ نُورِ غُرَّتِهِ *** کَالشَّمْسِ یَنْجَابُ عَنْ إشْرَاقِهَا الظُّلَمُ
|
|
چنان از درخشش و لَمَعان نور پیشانی او، پرده‌های تاریکی و ظلمت شکافته می‌شود، همچنان‌که از إشراق و طلوع خورشید جهان‌افروز، پرده‌های مِه و تاریکی شکافته می‌گردد.
از درخشش و لَمَعان نور پیشانی او، پرده‌های تاریکی و ظلمت شکافته می‌شود، همچنان‌که از إشراق و طلوع خورشید جهان‌افروز، پرده‌های مِه و تاریکی شکافته می‌گردد.
|
|
۱۵  بِکَفِّهِ خَیْزُرَانٌ رِیحُهُ عَبِقٌ *** مِنْ کَفِّ أرْوَعَ فِی عِرْنِینِهِ شَمَمُ
۱۵  بِکَفِّهِ خَیْزُرَانٌ رِیحُهُ عَبِقٌ *** مِنْ کَفِّ أرْوَعَ فِی عِرْنِینِهِ شَمَمُ
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
۱۶  مَا قَالَ: لَا، قَطُّ إلَّا فِی تَشَهُّدِهِ *** لَوْلَا التَّشَهُّدُ کَانَتْ لَاؤهُ نَعَمُ
۱۶  مَا قَالَ: لَا، قَطُّ إلَّا فِی تَشَهُّدِهِ *** لَوْلَا التَّشَهُّدُ کَانَتْ لَاؤهُ نَعَمُ
|
|
او هیچ‌گاه در جواب تقاضای خلایق لفظ لا’ (نه) بر زبان نگذرانید، مگر فقط در تشهّدش که لَا إلَهَ إلَّا الله می‌گفت. و اگر هم أحیاناْ تشهّدی در میان نبود، لای او نَعَم بود (نهٔ او، آری بود).
او هیچ‌گاه در جواب تقاضای خلایق لفظ لا (نه) بر زبان نگذرانید، مگر فقط در تشهّدش که لَا إلَهَ إلَّا الله می‌گفت. و اگر هم أحیاناْ تشهّدی در میان نبود، لای او نَعَم بود (نهٔ او، آری بود).
|
|
۱۷ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ نَبْعَتُهُ *** طَابَتْ عَنَاصِرُهُ وَ الْخِیمُ وَ الشِّیَمُ
۱۷ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ نَبْعَتُهُ *** طَابَتْ عَنَاصِرُهُ وَ الْخِیمُ وَ الشِّیَمُ
|
|
شاخه وجودی او از اصل و تبار استوار رسول خدا جدا گردیده است. بنابراین عناصر غرایز و اخلاق و سجایا و صفات او، همه حمیده و پاک و طیِّب است.
شاخه وجودی او از اصل و تبار استوار رسول خدا جدا گردیده است. بنابراین عناصر غرایز و اخلاق و سَجایا و صفات او، همه حمیده و پاک و طَیِّب است.
|
|
۱۸ حَمَّالُ أثْقَالِ أقْوَامٍ إذَا فُدِحُوا *** حُلْوُ الشَّمَائلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ
۱۸ حَمَّالُ أثْقَالِ أقْوَامٍ إذَا فُدِحُوا *** حُلْوُ الشَّمَائلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
۱۹ إنْ قَالَ قَالَ بِمَا یَهْوَی جَمِیعُهُمُ *** وَ إنْ تَکَلَّمَ یَوْماً زَانَهُ الْکَلِمُ
۱۹ إنْ قَالَ قَالَ بِمَا یَهْوَی جَمِیعُهُمُ *** وَ إنْ تَکَلَّمَ یَوْماً زَانَهُ الْکَلِمُ
|
|
اگر به سخن درآید، گفتاری را ابراز می‌کند که جمیع ایشان آن را می‌پسندند، و اگر روزی کلامی بگوید، آن کلام موجب زینت و محْمدت او محسوب می‌گردد.
اگر به سخن درآید، گفتاری را ابراز می‌کند که جمیع ایشان آن را می‌پسندند، و اگر روزی کلامی بگوید، آن کلام موجب زینت و مَحْمدت(ستایش) او محسوب می‌گردد.
|
|
۲۰ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ *** بِجَدِّهِ أنْبِیَاءُ اللهِ قَدْ خُتِمُوا
۲۰ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ *** بِجَدِّهِ أنْبِیَاءُ اللهِ قَدْ خُتِمُوا
|
|
این پسر فاطمه است، اگر در نَسَب او جاهل هستی! و در حَسَب، او کسی است که رسالت نامه پیامبران خدایی آسمانی به جدِّ أمْجَدَش مختوم گردیده، مهر شده و خاتمه یافته است!
این پسر [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] است، اگر در نَسَب او جاهل هستی! و در حَسَب، او کسی است که رسالت نامه پیامبران خدایی آسمانی به جدِّ أمْجَدَش مختوم گردیده، مهر شده و خاتمه یافته است!
|
|
۲۱ اللهُ فَضَّلَهُ قِدْماً وَ شَرَّفَهُ *** جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِى لَوْحِهِ الْقَلَمُ
۲۱ اللهُ فَضَّلَهُ قِدْماً وَ شَرَّفَهُ *** جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِى لَوْحِهِ الْقَلَمُ
|
|
از عهد قديم، خداوند او را فضيلت بخشيده و شرافت داده است، و از ازل، قلم قضا بر لوح تقدير وی اين‌گونه جاری شده است.
از عهد قديم، خداوند او را فضيلت بخشيده و شرافت داده است، و از ازل، [[قلم]] قضا بر لوح تقدير وی اين‌گونه جاری شده است.
|
|
۲۲ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الانْبِيَاءِ لَهُ * وَ فَضْلُ امَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الامَمُ
۲۲ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الانْبِيَاءِ لَهُ * وَ فَضْلُ امَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الاُمَمُ
|
|
اين شخصيّتی است كه جميع پيغمبران در مقابل فضل و شرف جدَّش در مرتبه پایين قرار گرفتند، و جميع امَّت‌ها در مقابل فضل و شرف امّتش، پست و حقير به شمار آمدند.
اين شخصيّتی است كه جميع پيغمبران در مقابل فضل و شَرَفِ جدَّش در مرتبه پایين قرار گرفتند، و جميع امَّت‌ها در مقابل فضل و شرف امّتش، پست و حقير به شمار آمدند.
|
|
۲۳ عَمَّ الْبَرِيَّةَ بِالإحْسَانِ وَ انْقَشَعَتْ *** عَنْهَا الْعِمَايَةُ وَ الإمْلَاقُ وَ الظُّلَمُ
۲۳ عَمَّ الْبَرِيَّةَ بِالإحْسَانِ وَ انْقَشَعَتْ *** عَنْهَا الْعِمَايَةُ وَ الإمْلَاقُ وَ الظُّلَمُ
|
|
تابش شمس فروزان وجود او به احسان و عنايت، همه را فراگرفته، و بدين جهت از خلايق، ضلالت و گمراهی، فقر و پريشانی، و ظلم و بيدادگری وارد به بيچارگان (يا تاريكی‌ها) زدوده شده و از ميان برافتاده است.
تابش شمسِ فروزانِ وجود او به احسان و عنايت، همه را فراگرفته، و بدين جهت از خلايق، ضلالت و گمراهی، فقر و پريشانی، و ظلم و بيدادگریِ وارد به بيچارگان (يا تاريكی‌ها) زدوده شده و از ميان برافتاده است.
|
|
۲۴ كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا *** يُسْتَوْكَفَانِ وَ لَا يَعْرُوهُمَا عَدَمُ
۲۴ كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا *** يُسْتَوْكَفَانِ وَ لَا يَعْرُوهُمَا عَدَمُ
|
|
هر دو دستش همچون باران‌های پرآب و سرشار است كه ثمره و نفعش همگان را شامل می‌گردد. اين دو دست پيوسته از آب زلال رحمت الهی تقاطر می‌كنند و هيچ گاه دستخوش كمی و كاستی و فقدان واقع نمی‌شوند.
هر دو دستش همچون باران‌های پرآب و سرشار است كه ثمره و نفعش همگان را شامل می‌گردد. اين دو دست پيوسته از آب زلالِ رحمت الهی تَقاطُر(ریزش) می‌كنند و هيچ گاه دستخوشِ كمی و كاستی و فقدان واقع نمی‌شوند.
|
|
۲۵ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَا تُخْشَى بَوَادِرُهُ *** يَزِينُهُ خَصْلَتَانِ: الْحِلْمُ وَ الْكَرَمُ
۲۵ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَا تُخْشَى بَوَادِرُهُ *** يَزِينُهُ خَصْلَتَانِ: الْحِلْمُ وَ الْكَرَمُ
|  
|  
خُلْق و خويش، نرم و ملايم است، به طوری كه أبداً مردم از شدّت خشم و حِدَّت غضبش هراس ندارند، و دو خصلت حِلم و كرمش زينت‌بخش صفات عليا و اخلاق حميده او هستند.
خُلْق و خويش، نرم و ملايم است، به طوری كه أبداً مردم از شدّت خشم و حِدَّتِ(تُندی) غضبش هراس ندارند، و دو خصلت [[حلم|حِلم]]  و كَرَمش زينت‌بخش صفات عُليا و اخلاق حميده او هستند.
|
|
۲۶  لَا يُخْلِفُ الْوَعْدَ مَيْمُوناً نَقِيبَتُهُ *** رَحْبُ الْفِنَاءِ أرِيبٌ حِينَ يُعْتَرَمُ
۲۶  لَا يُخْلِفُ الْوَعْدَ مَيْمُوناً نَقِيبَتُهُ *** رَحْبُ الْفِنَاءِ أرِيبٌ حِينَ يُعْتَرَمُ
|
|
خُلف وعده نمی‌كند، و باطن و طبيعتش سرشته با خير و بركت و يمن و رحمت است. درِ خانه‌اش برای پذيرایی واردين و وافِدين پيوسته گشوده است. وی شخصيّتی است عاقل، و در برابر شدائد و مشكلاتی كه به وی روی می‌آورد، با عقل و درايت چاره‌سازی می‌نمايد.
خُلف وعده نمی‌كند، و باطن و طبيعتش سرشته با خير و بركت و يُمْن و رحمت است. درِ خانه‌اش برای پذيرایی واردين و وافِدين(کسانی به او وارد می‌شوند) پيوسته گشوده است. وی شخصيّتی است عاقل، و در برابر شدائد و مشكلاتی كه به وی روی می‌آورد، با عقل و درايت چاره‌سازی می‌نمايد.
|
|
۲۷  مِنْ مَعْشَرٍ حَبُّهُمْ دِينٌ وَ بُغْضُهُمُ *** كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمُ مَنْجًى وَ مُعْتَصَمُ
۲۷  مِنْ مَعْشَرٍ حَبُّهُمْ دِينٌ وَ بُغْضُهُمُ *** كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمُ مَنْجًى وَ مُعْتَصَمُ
|
|
او از گروهی می‌باشد كه محبّت بدان‌ها دين است، و عداوتشان كفر است، و نزديک‌شدن به آنها نجات از هلاكت‌ها و اعتصام و پناه از گزندها و مصائب و آفات است.
او از گروهی می‌باشد كه محبّت بدان‌ها دين است، و عداوت و دشمنی با آنان [[کفر|كفر]] است، و نزديک‌شدن به آنها نجات از هلاكت‌ها و اعتصام و پناه از گزندها و مصائب و آفات است.
|
|
۲۸ يُسْتَدْفَعُ السُّوءُ وَ الْبَلْوَى بِحُبِّهِمُ *** وَ يُسْتَزَادُ بِهِ الإحْسَانُ وَ النِّعَمُ
۲۸ يُسْتَدْفَعُ السُّوءُ وَ الْبَلْوَى بِحُبِّهِمُ *** وَ يُسْتَزَادُ بِهِ الإحْسَانُ وَ النِّعَمُ
|
|
گرفتاری‌ها و فتنه‌ها و گزندها به واسطه محبّتشان دفع می‌شود، و همين محبّت موجب مزيد احسان و نعمت می‌گردد.
گرفتاری‌ها و فتنه‌ها و گزندها به واسطه محبّتشان دفع می‌شود، و همين محبّت موجب مزيدِ احسان و نعمت می‌گردد.
|
|
۲۹ مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِكْرِ اللهِ ذِكْرُهُمْ *** فِى كُلِّ فَرْضٍ وَ مَخْتُومٌ بِهِ الْكَلِمُ
۲۹ مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِكْرِ اللهِ ذِكْرُهُمْ *** فِى كُلِّ فَرْضٍ وَ مَخْتُومٌ بِهِ الْكَلِمُ
|
|
نام ايشان بعد از نام خدا در هر نماز واجب و فريضه‌ای واجب است، و در پايان سخن‌ها و خطبه‌ها و كتاب‌ها و قصائد، بردن اسم ايشان ختم‌كننده و پايا‌ن‌دهنده گفتار می‌باشد.
نام ايشان بعد از نام خدا در هر [[نماز]] واجب و فريضه‌ای واجب است، و در پايان سخن‌ها و خطبه‌ها و كتاب‌ها و قصائد، بردن اسم ايشان ختم‌كننده و پايا‌ن‌دهنده گفتار می‌باشد.
|
|
۳۰  إنْ عُدَّ أهْلُ التُّقَى كَانُوا أئمَّتَهُم *** أوْ قِيلَ: مَنْ خَيْرُ أهْلِ الارْضِ قِيلَ: هُمُ  
۳۰  إنْ عُدَّ أهْلُ التُّقَى كَانُوا أئمَّتَهُم *** أوْ قِيلَ: مَنْ خَيْرُ أهْلِ الارْضِ قِيلَ: هُمُ  
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
۳۱  لَا يَسْتَطِيعُ جَوَادٌ بُعْدَ غَايَتِهِمْ *** وَ لَا يُدَانِيهِمُ قَوْمٌ وَ إنْ كَرُمُوا
۳۱  لَا يَسْتَطِيعُ جَوَادٌ بُعْدَ غَايَتِهِمْ *** وَ لَا يُدَانِيهِمُ قَوْمٌ وَ إنْ كَرُمُوا
|
|
هيچ اسب يكّه‌تازِ تندروِ ميدان فضيلت و مَجْد و عُلُوّ رتبت را توان آن نمی‌باشد كه به آخرين مرحله سير آنها خود را برساند، و هيچ قومی نمی‌توانند خود را بدان‌ها نزديک كنند، و يا لاأقلّ همسايه و همجوارشان گردند، گرچه آن قوم، قومی بزرگوار و صاحب مجد و كرامت باشند.
هيچ اسب يكّه‌تازِ تندروِ ميدان فضيلت و مَجْد و عُلُوّ رُتْبَت را توانِ آن نمی‌باشد كه خود را به آخرين مرحله سير آنها برساند، و هيچ قومی نمی‌توانند خود را بدان‌ها نزديک كنند، و يا لاأقلّ همسايه و همجوارشان گردند، گرچه آن قوم، قومی بزرگوار و صاحب مجد و كرامت باشند.
|
|
۳۲ هُمُ الْغُيُوثُ إذَا مَا أزْمَةٌ أزَمَتْ *** وَالاسْدُ اسْدُ الشَّرَى وَ الْبَأسُ مُحْتَدِمُ
۳۲ هُمُ الْغُيُوثُ إذَا مَا أزْمَةٌ أزَمَتْ *** وَالاسْدُ اسْدُ الشَّرَى وَ الْبَأسُ مُحْتَدِمُ
|
|
اگر قحط‌سالی روی آورد و سختی و تنگی دامنگير مردم گردد، اين خاندان‌اند كه باران‌های رحمت برای خلايق می‌باشند، و اگر شدّت و بأس و كارزاری پيش آيد، باز هم ايشان‌اند كه يگانه شيران هژبران دفاع از نواميس مردم و حفظ بيضه اسلام و مسلمين می‌باشند.
اگر قحط‌سالی روی آورد و سختی و تنگی دامنگير مردم گردد، اين خاندان‌اند كه باران‌های رحمت برای خلايق می‌باشند، و اگر شدّت و بَأس(سختی) و كارزاری پيش آيد، باز هم ايشان‌اند كه يگانه شيرانِ هژبران دفاع از نواميس مردم و [[حفظ بیضه اسلام]] و [[مسلمان|مسلمانان]] می‌باشند.
|
|
۳۳ يَأبَى لَهُمْ أنْ يَحِلَّ الذَّمُّ سَاحَتَهُمْ *** خِيمٌ كَرِيمٌ وَ أيْدٍ بِالنَّدَى هُضُمُ
۳۳ يَأبَى لَهُمْ أنْ يَحِلَّ الذَّمُّ سَاحَتَهُمْ *** خِيمٌ كَرِيمٌ وَ أيْدٍ بِالنَّدَى هُضُمُ
|
|
خوی كريمانه از طرفی و دست‌های پرعطا و بخشش از طرف ديگر نمی‌گذارند تا مذمّت و عيب در ساحت منزلشان بار فرو ريزد.
خُویِ كريمانه از طرفی و دست‌های پرعطا و بخشش از طرف ديگر نمی‌گذارند تا مَذَمّت و عيب در ساحَتِ منزلشان بار فرو ريزد.
|
|
۳۴ لَا يَقْبِضُ الْعُسْرُ بَسْطاً مِنْ أكُفِّهِمُ *** سِيَّانِ ذَلِكَ إنْ أثْرَوْا وَ إنْ عَدِمُوا
۳۴ لَا يَقْبِضُ الْعُسْرُ بَسْطاً مِنْ أكُفِّهِمُ *** سِيَّانِ ذَلِكَ إنْ أثْرَوْا وَ إنْ عَدِمُوا
|
|
عُسْر و ضيق معيشت و تنگدستی ايشان نمی‌تواند آن دست‌های باز و بخشنده را فروبندد، بنابراين عطايشان پيوسته جاری و ساری است، چه دارا باشند و يا نادار.
عُسْر و ضيقِ معيشت و تنگدستی ايشان نمی‌تواند آن دست‌های باز و بخشنده را فروبندد، بنابراين عطايشان پيوسته جاری و ساری است، چه دارا باشند و يا نادار.
|
|
۳۵ أىُّ الْقَبَائلِ لَيْسَتْ فِى رِقَابِهِمُ *** لِاوَّلِيَّةِ هَذَا أوْ لَهُ نِعَمُ
۳۵ أىُّ الْقَبَائلِ لَيْسَتْ فِى رِقَابِهِمُ *** لِاوَّلِيَّةِ هَذَا أوْ لَهُ نِعَمُ
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:
۳۶  مَنْ يَعْرِفِ اللهَ يَعْرِفْ أوَّلِيَّةَ ذَا *** فَالدِّينُ مِنْ بَيْتِ هَذَا نَالَهُ الامَمُ
۳۶  مَنْ يَعْرِفِ اللهَ يَعْرِفْ أوَّلِيَّةَ ذَا *** فَالدِّينُ مِنْ بَيْتِ هَذَا نَالَهُ الامَمُ
|
|
هركس خدا را بشناسد، نياكان و جدِّ او را حتماً می‌شناسد. زيرا به امّت‌های جهان، دين خدا از بيت اين مرد رسيده است.
هركس خدا را بشناسد، نياكان و جدِّ او را حتماً می‌شناسد. زيرا به امّت‌های جهان، دين خدا از بيتِ اين مرد رسيده است.
|
|
۳۷  بُيُوتُهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ يُسْتَضَاءُ بِهَا *** فِى النَّائبَاتِ وَ عِنْد الْحُكْمِ إنْ حَكَمُوا
۳۷  بُيُوتُهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ يُسْتَضَاءُ بِهَا *** فِى النَّائبَاتِ وَ عِنْد الْحُكْمِ إنْ حَكَمُوا
|
|
در جميع مشكلات و سختی‌ها و وارداتِ گزنده و مشاجرات، تنها و تنها خانه‌های ايشان در قريش است كه مردم از آن استضائه می‌نمايند، و در پرتو انوار آن، فصل خصومت نموده و حكم را در ميزان عدل و داد استوار می‌دارند.
در جميع مشكلات و سختی‌ها و وارداتِ گزنده و مشاجرات، تنها و تنها خانه‌های ايشان در [[قبیله قریش|قريش]] است كه مردم از آن استضائه(کسب روشنایی) می‌نمايند، و در پرتوِ انوار آن، فَصلِ خصومت نموده و حكم را در ميزانِ عدل و داد استوار می‌دارند.
|
|
۳۸ فَجَدُّهُ مِنْ قُرَيْشٍ فِى ارُومَتِهَا *** مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ بَعْدَهُ عَلَمُ
۳۸ فَجَدُّهُ مِنْ قُرَيْشٍ فِى ارُومَتِهَا *** مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ بَعْدَهُ عَلَمُ
خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:
۳۹ بَدْرٌ لَهُ شَاهِدٌ وَ الشِّعْبُ مِنْ احُدٍ *** وَ الْخَنْدَقَانِ وَ يَوْمُ الْفَتْحِ قَدْ عَلِمُوا
۳۹ بَدْرٌ لَهُ شَاهِدٌ وَ الشِّعْبُ مِنْ احُدٍ *** وَ الْخَنْدَقَانِ وَ يَوْمُ الْفَتْحِ قَدْ عَلِمُوا
|
|
شاهد و گواه او سرزمين بَدْر است، و تنگه كوه احد، و غزوه أحزاب كه دو حفره خندق بدان گواهی دهند و همچنين روز فتح مكه كه آثار رشادت و عظمت او بر دوست و دشمن معلوم و مشهود می‌باشد.
شاهد و گواه او سرزمين بَدْر است، و تنگه كوه [[کوه احد|احد]]، و [[غزوه خندق|غزوه احزاب]] كه دو حفره خندق بدان گواهی دهند و همچنين روز [[فتح مکه|فتح مكه]] كه آثار رشادت و عظمت او بر دوست و دشمن معلوم و مشهود می‌باشد.
|
|
۴۰ وَ خَيْبَرٌ وَ حُنَيْنٌ يَشْهَدَانِ لَهُ *** وَ فِى قُرَيْضَةَ يَوْمٌ صَيْلَمٌ قَتَمُ
۴۰ وَ خَيْبَرٌ وَ حُنَيْنٌ يَشْهَدَانِ لَهُ *** وَ فِى قُرَيْضَةَ يَوْمٌ صَيْلَمٌ قَتَمُ
|
|
و دو غزوه خَيْبَر و غزوه حُنَيْن دو شاهد صادق برای اويند، و أيضاً در بنی‌قُرَيْضَه، در كنار قلعه‌های ضخيم و مرتفع يهود، در آن روز وحشت‌زا و تاريک و دشواری كه او يگانه فاتح و گشاينده آنها بوده است.
و دو [[غزوه خیبر |خَيْبَر ]]  و [[غزوه حنین|حُنَيْن ]] دو شاهدِ صادق برای اويند، و هم‌چنین در [[بنی‌قریظه| بنی‌قُرَيْضَه]] در كنار قلعه‌های ضخيم و مرتفعِ يهود، در آن روزِ وحشت‌زا و تاريک و دشواری كه او يگانه فاتح و گشاينده آنها بوده است.
|
|
۴۱ مَوَاطِنٌ قَدْ عَلَتْ فِى كُلِّ نَائِبَةٍ *** عَلَى الصَّحَابَةِ لَمْ أكْتُمْ كَمَا كَتَمُوا.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل‌أبی‌طالب عليهم‌السلام، ۱۳۷۹ق، ج‏۴، ص۱۶۹.</ref>
۴۱ مَوَاطِنٌ قَدْ عَلَتْ فِى كُلِّ نَائِبَةٍ *** عَلَى الصَّحَابَةِ لَمْ أكْتُمْ كَمَا كَتَمُوا.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل‌أبی‌طالب عليهم‌السلام، ۱۳۷۹ق، ج‏۴، ص۱۶۹.</ref>
۱۸٬۴۲۴

ویرایش