confirmed، templateeditor
۱۲٬۲۷۶
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =امام حسن(ع) در خطبهای با حضور [[معاویه]] فرمود:| نقلقول = معاویه بن صخر پنداشته است که من او را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن ندیدهام. معاویه دروغ میگوید. به خدا سوگند ما در [[قرآن|کتاب خدا]] و در سخنان [[رسول خدا]] سزاوارترین مردم به مردم هستیم، ولی ما [[اهل بیت]] از زمانی که رسول خدا از دنیا رفت، همواره بیمناک و ستمدیده بودهایم. خدا میان ما و آنان که بر ما ستم کردند داوری کند.|تاریخ بایگانی| | {{جعبه نقل قول| عنوان =امام حسن(ع) در خطبهای با حضور [[معاویه]] فرمود:| نقلقول = معاویه بن صخر پنداشته است که من او را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن ندیدهام. معاویه دروغ میگوید. به خدا سوگند ما در [[قرآن|کتاب خدا]] و در سخنان [[رسول خدا]] سزاوارترین مردم به مردم هستیم، ولی ما [[اهل بیت]] از زمانی که رسول خدا از دنیا رفت، همواره بیمناک و ستمدیده بودهایم. خدا میان ما و آنان که بر ما ستم کردند داوری کند.|تاریخ بایگانی| | ||
| منبع = <small> | | منبع = <small>[[احمد بن علی طبرسی|طبرسی]]، [[الاحتجاج علی اهل اللجاج (کتاب)|الاحتجاج]]، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۸۸.</small>| تراز = راست| عرض = 230px| اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
همزمان با رویارویی دو سپاه [[عراق]] و [[شام]] امام حسن(ع) مورد سوء قصد قرار گرفت و مجروح شد و برای مداوا به [[مدائن]] رفت.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۳۵.</ref> در حالی که امام حسن(ع) در مدائن به مداوا مشغول بود، گروهی از سران قبائل کوفه پنهانی به معاویه نامه نوشتند و اعلام فرمانبرداری کردند. آنها معاویه را به آمدن به سوی خود ترغیب کردند و قول دادند حسن بن علی را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.</ref> به گفته [[شیخ مفید]] (درگذشته ۴۱۳ق)، امام حسن(ع) وقتی این خبر و همچنین خبر پیوستن [[عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب|عبیدالله بن عباس]] به معاویه را شنید و از سویی سستی و بیرغبتی یاران خویش را مشاهده کرد، دریافت که تنها با عدهای اندک از شیعیانش، نمیتواند در برابر لشکر انبوه شام مقاومت کند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.</ref> [[زید بن وهب جهنی]] نقل کرده است که امام حسن(ع) در مدت مداوای خود در مدائن به او گفت: «''به خدا سوگند اگر با معاویه بجنگم، مردم عراق گردن مرا میگیرند و مرا تسلیم او میکنند. به خدا سوگند اگر در حال عزت با معاویه صلح کنم، بهتر است که در اسارت به دست او کشته شوم یا بر من منت گذارد و از کشتنم صرف نظر کند و برای همیشه ننگی بر [[بنیهاشم|بنی هاشم]] باقی بماند.''»<ref>طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۹۰.</ref> | همزمان با رویارویی دو سپاه [[عراق]] و [[شام]] امام حسن(ع) مورد سوء قصد قرار گرفت و مجروح شد و برای مداوا به [[مدائن]] رفت.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۳۵.</ref> در حالی که امام حسن(ع) در مدائن به مداوا مشغول بود، گروهی از سران قبائل کوفه پنهانی به معاویه نامه نوشتند و اعلام فرمانبرداری کردند. آنها معاویه را به آمدن به سوی خود ترغیب کردند و قول دادند حسن بن علی را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.</ref> به گفته [[شیخ مفید]] (درگذشته ۴۱۳ق)، امام حسن(ع) وقتی این خبر و همچنین خبر پیوستن [[عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب|عبیدالله بن عباس]] به معاویه را شنید و از سویی سستی و بیرغبتی یاران خویش را مشاهده کرد، دریافت که تنها با عدهای اندک از شیعیانش، نمیتواند در برابر لشکر انبوه شام مقاومت کند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.</ref> [[زید بن وهب جهنی]] نقل کرده است که امام حسن(ع) در مدت مداوای خود در مدائن به او گفت: «''به خدا سوگند اگر با معاویه بجنگم، مردم عراق گردن مرا میگیرند و مرا تسلیم او میکنند. به خدا سوگند اگر در حال عزت با معاویه صلح کنم، بهتر است که در اسارت به دست او کشته شوم یا بر من منت گذارد و از کشتنم صرف نظر کند و برای همیشه ننگی بر [[بنیهاشم|بنی هاشم]] باقی بماند.''»<ref>طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۹۰.</ref> |