Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۳۱۳
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت== | ==معنای حدیث نزد علمای شیعه و اهل سنت== | ||
علمای شیعه و | علمای شیعه و سنی، هرکدام، بنا به عقاید کلامی خود از برداشتهای متفاوتی از «حدیث من مات» کردهاند: | ||
===شیعه=== | ===شیعه=== | ||
[[شیعیان]] از حدیث «من مات» در | [[شیعیان]] از حدیث «من مات» در مسئلهٔ [[امامت]] استفاده کرده و آن را دلیلی بر لزوم وجود امام در تمام دورانها<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۴، ص۱۷۳</ref> و ضرورت شناخت و اطاعت از امام دانستهاند.<ref>ملاصدرا، شرح أصول الکافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۴.</ref> بنابر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایت، [[اهل بیت|اهلبیت]] و [[امامان شیعه|امامان معصوم]] است و در دوران حاضر، باید به امام مهدی، بهعنوان امام زمان [[ایمان]] داشت.<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۲۷، شیخ بهایی، الاربعون حدیثا، ۱۴۳۱ق، ج۱، ص۴۳۱. </ref> | ||
=== | ===اهلسنت=== | ||
اهل سنت تفسیر و معنای دیگری از این | اهل سنت تفسیر و معنای دیگری از این روایت ارائه کردهاند: در [[صحیح مسلم]]، این حدیث در بابی تحت عنوان «بَابُ الْأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وتحذیر الدعاة إلی الکفر؛ باب لزوم حفظ جماعت در زمان ظهور فتنهها و پرهیز از دعوت کنندگان به کفر» آمده<ref> مسلم، صحیح مسلم، بیروت، ج۳، ص۱۴۷۵.</ref> که همین میتواند معنای حدیث در نزد مسلم را مشخص کند. برخی منابع اهل سنت این حدیث را هممعنا با حدیث دیگری از پیامبر دانستهاند: «من مات مفارقًا للجماعة مات میتة جاهلیة؛ کسی که بمیرد در حالی که جدای از جماعت بوده باشد؛ به مرگ جاهلی مرده است».<ref>الحلیمی، منهاج فی شعب الایمان، ۱۳۹۵ق، ج۳، ص۱۸۱.</ref> | ||
اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی میدانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.<ref>صهیب عبدالجبار، الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.</ref> این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان میشود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمیکند؛ [[ابن تیمیه]] در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت [[صحابه]] پیامبر و [[تابعان]] با [[یزید بن معاویه]] را استنباط کرده است: («پس از [[واقعه حره]]، [[عبدالله بن مطیع]] که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. [[عبدالله بن عمر]] به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در [[واقعه حره]] امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست میآوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).<ref>ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.</ref> | اهل سنت مقصود از «امام» در این روایت را حاکم جامعه اسلامی میدانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت و در بیعت او باقی ماند.<ref>صهیب عبدالجبار، الجامع الصحیح، ۲۰۱۴م، ج۴، ص۲۳۴، پاورقی.</ref> این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان میشود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در این لزوم تبعیت ایجاد نمیکند؛ [[ابن تیمیه]] در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت [[صحابه]] پیامبر و [[تابعان]] با [[یزید بن معاویه]] را استنباط کرده است: («پس از [[واقعه حره]]، [[عبدالله بن مطیع]] که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. [[عبدالله بن عمر]] به ملاقات او رفت. ابن مطیع: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر: برای نشستن به پیش تو نیامدم. آمدم تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند (بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در [[واقعه حره]] امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست میآوریم که بر حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است).<ref>ابن تیمیه، مختصر منهاج السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۴۹.</ref> |