پرش به محتوا

قاعده الواحد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ویکی سازی
جز (ویکی سازی)
 
خط ۱۲: خط ۱۲:
گرچه برخی معتقدند قاعده الواحد در همه انواع علت و حتی علت‌های مُعِدّه نیز جاری است؛<ref>آشتیانی، اساس التوحید، ص۴۹، به نقل از حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۵</ref> گفته می‌شود حداقل از نظر ابن‌سینا و براساس استدلال‌های او، این قاعده در [[علت فاعلی]] (هستی‌بخش) جریان دارد و در غیر علت فاعلی جاری نمی‌شود.<ref>کرد فیروزجایی، حکمت مشاء، ۱۳۹۱ش، ص۲۲۵.</ref> از اینکه فلاسفه در این قاعده از تعبیر صدور استفاده کرده‌اند و اینکه از آن در بخش احکام علت فاعلی بحث نموده و در مقام تبیین، عنوان علت فاعلی را بکار برده‌اند و نیز اینکه فلاسفه مَشّاء [[علت غایی]] واحد برای معلول‌های متکثر را پذیرفته‌اند، چنین استفاده شده که در نگاه فلاسفه قاعده مذکور در علت‌های فاعلی جاری می‌گردد.<ref>حیدرپور، و فیاضی «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref> گفته می‌شود در کلام برخی از فلاسفه نشانه‌هایی وجود دارد که از جریان این قاعده فلسفی در مورد علت مادی نیز حکایت دارد.<ref>حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref>
گرچه برخی معتقدند قاعده الواحد در همه انواع علت و حتی علت‌های مُعِدّه نیز جاری است؛<ref>آشتیانی، اساس التوحید، ص۴۹، به نقل از حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۵</ref> گفته می‌شود حداقل از نظر ابن‌سینا و براساس استدلال‌های او، این قاعده در [[علت فاعلی]] (هستی‌بخش) جریان دارد و در غیر علت فاعلی جاری نمی‌شود.<ref>کرد فیروزجایی، حکمت مشاء، ۱۳۹۱ش، ص۲۲۵.</ref> از اینکه فلاسفه در این قاعده از تعبیر صدور استفاده کرده‌اند و اینکه از آن در بخش احکام علت فاعلی بحث نموده و در مقام تبیین، عنوان علت فاعلی را بکار برده‌اند و نیز اینکه فلاسفه مَشّاء [[علت غایی]] واحد برای معلول‌های متکثر را پذیرفته‌اند، چنین استفاده شده که در نگاه فلاسفه قاعده مذکور در علت‌های فاعلی جاری می‌گردد.<ref>حیدرپور، و فیاضی «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref> گفته می‌شود در کلام برخی از فلاسفه نشانه‌هایی وجود دارد که از جریان این قاعده فلسفی در مورد علت مادی نیز حکایت دارد.<ref>حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref>
===مصداق قاعده الواحد===
===مصداق قاعده الواحد===
فیلسوفان غالبا مصداق الواحد در جانب علت را [[واجب الوجود]] معرفی کرده‌اند.<ref>جوادی آملی، ج۲، ص۴۱۴، به نقل از: حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۱.</ref> گفته شده تقریبا در میان فلاسفه، جریان قاعده الواحد درباره واجب الوجود محل بحث و اختلاف نیست.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱.</ref> با این وجود برخی از فیلسوفان با استناد به [[قاعده بسیط الحقیقه]] معتقدند قاعده الواحد در مورد خالق جهان جاری نمی‌شود؛ بلکه صرفاً درباره موجودی جاری است که فقط یک سنخ از وجود را داشته باشد.<ref>فیاضی، «تعلیقه»، در النهایه الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۰</ref> در جانب معلول نیز فلاسفه مصداق الواحد را عقل اول معرفی می‌کنند.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، مرکز نشر دانشگاهی، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref><br>برخلاف فلسفه که قاعده الواحد در آن میان واجب الوجود و عقل اول جاری می‌شود، در عرفان این قاعده میان ذات حق و [[نفس رحمانی|نَفَس رَحمانی]] یا [[وجود منبسط]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۳۱.</ref> که وحدت سریانی دارد، جاری می‌گردد.<ref>خالقی‌پور، علی، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۹.</ref> تفاوت این تفسیر با تفسیر فلسفی در آن است که واجب الوجود فلسفه دارای صفاتی است که گرچه در خارج عین یکدیگر و همه عین ذات هستند، لکن از نظر مفهومی متعدد و متکثرند؛<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱-۵۲.</ref> ولی در عرفان، «ذات حق» عاری از هر اعتباری است و حتی همین عاری بودن از همه اعتبارات نیز بر او صادق نیست.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش، ص۱۱۹.</ref> عارفان، مقام ذات را مقام غیب محض می‌نامند؛ زیرا همه اسماء و صفات گرچه در آن حاضرند، لکن هیچ ظهوری ندارند و به صورت اندماجی{{یاد| اندماج: درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن. دهخدا، لغتنامه، ذیل اندماج}} و مستهلک موجودند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳.</ref> بنابراین تفسیر عرفانی قاعده الواحد با اشکالی که به تفسیر فلسفی شده و آن را بی‌مصداق دانسته‌<ref>محقق خوانساری، الحاشیه علی شروح الإشارات، بی‌تا، ج۲، ص۳۰۴.</ref> مواجه نمی‌شود. زیرا برخلاف واجب الوجود فلسفی که تعدد و تکثر مفهومی دارد، «ذات حق» عرفانی، غیب محض است و عاری از هرگونه اعتبار و تکثر می‌باشد.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، اردیبهشت۱۳۹۵. ص۵۲.</ref>
فیلسوفان غالبا مصداق الواحد در جانب علت را [[واجب الوجود]] معرفی کرده‌اند.<ref>جوادی آملی، ج۲، ص۴۱۴، به نقل از: حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۱.</ref> گفته شده تقریبا در میان فلاسفه، جریان قاعده الواحد درباره واجب الوجود محل بحث و اختلاف نیست.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱.</ref> با این وجود برخی از فیلسوفان با استناد به [[قاعده بسیط الحقیقه]] معتقدند قاعده الواحد در مورد خالق جهان جاری نمی‌شود؛ بلکه صرفاً درباره موجودی جاری است که فقط یک سنخ از وجود را داشته باشد.<ref>فیاضی، «تعلیقه»، در النهایه الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۰</ref> در جانب معلول نیز فلاسفه مصداق الواحد را [[عقل اول]] معرفی می‌کنند.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، مرکز نشر دانشگاهی، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref><br>برخلاف فلسفه که قاعده الواحد در آن میان واجب الوجود و عقل اول جاری می‌شود، در عرفان این قاعده میان ذات حق و [[نفس رحمانی|نَفَس رَحمانی]] یا [[وجود منبسط]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۳۱.</ref> که وحدت سریانی دارد، جاری می‌گردد.<ref>خالقی‌پور، علی، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۹.</ref> تفاوت این تفسیر با تفسیر فلسفی در آن است که واجب الوجود فلسفه دارای صفاتی است که گرچه در خارج عین یکدیگر و همه عین ذات هستند، لکن از نظر مفهومی متعدد و متکثرند؛<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱-۵۲.</ref> ولی در عرفان، «ذات حق» عاری از هر اعتباری است و حتی همین عاری بودن از همه اعتبارات نیز بر او صادق نیست.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش، ص۱۱۹.</ref> عارفان، مقام ذات را مقام غیب محض می‌نامند؛ زیرا همه اسماء و صفات گرچه در آن حاضرند، لکن هیچ ظهوری ندارند و به صورت اندماجی{{یاد| اندماج: درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن. دهخدا، لغتنامه، ذیل اندماج}} و مستهلک موجودند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳.</ref> بنابراین تفسیر عرفانی قاعده الواحد با اشکالی که به تفسیر فلسفی شده و آن را بی‌مصداق دانسته‌<ref>محقق خوانساری، الحاشیه علی شروح الإشارات، بی‌تا، ج۲، ص۳۰۴.</ref> مواجه نمی‌شود. زیرا برخلاف واجب الوجود فلسفی که تعدد و تکثر مفهومی دارد، «ذات حق» عرفانی، غیب محض است و عاری از هرگونه اعتبار و تکثر می‌باشد.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، اردیبهشت۱۳۹۵. ص۵۲.</ref>


==کاربست‌های قاعده الواحد==  
==کاربست‌های قاعده الواحد==  
confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹

ویرایش