Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۸۴۱
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات صحابه|نام=عبدالله بن سَعد|تصویر=|توضیح تصویر=|نام کامل=عبدالله بن سَعْد بن أبیسَرْح|کنیه=|لقب=|زادروز=|زادگاه=|محل زندگی=|مهاجر/انصار=|نسب/قبیله=قریش|خویشاوندان سرشناس=عثمان بن عفان|تاریخ و مکان درگذشت=سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات صحابه|نام=عبدالله بن سَعد|تصویر=|توضیح تصویر=|نام کامل=عبدالله بن سَعْد بن أبیسَرْح|کنیه=|لقب=|زادروز=|زادگاه=|محل زندگی=|مهاجر/انصار=|نسب/قبیله=[[قریش]]|خویشاوندان سرشناس=[[عثمان بن عفان]]|تاریخ و مکان درگذشت=[[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ هجری]]|تاریخ و مکان شهادت=|نحوه درگذشت=|نحوه شهادت=|مدفن=|زمان اسلام آوردن=|نحوه اسلام آوردن=|حضور در جنگها=|هجرت به=|دلیل شهرت=کتابت وحی، ارتداد، حکومت مصر در زمان خلافت عثمان|نقشهای برجسته=|دیگر فعالیتها=|آثار=}} | {{جعبه اطلاعات صحابه|نام=عبدالله بن سَعد|تصویر=|توضیح تصویر=|نام کامل=عبدالله بن سَعْد بن أبیسَرْح|کنیه=|لقب=|زادروز=|زادگاه=|محل زندگی=|مهاجر/انصار=|نسب/قبیله=[[قریش]]|خویشاوندان سرشناس=[[عثمان بن عفان]]|تاریخ و مکان درگذشت=[[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ هجری]]|تاریخ و مکان شهادت=|نحوه درگذشت=|نحوه شهادت=|مدفن=|زمان اسلام آوردن=|نحوه اسلام آوردن=|حضور در جنگها=|هجرت به=|دلیل شهرت=کتابت وحی، ارتداد، حکومت مصر در زمان خلافت عثمان|نقشهای برجسته=|دیگر فعالیتها=|آثار=}} | ||
'''عبدالله بن سَعْد بن أبیسَرْح''' از | '''عبدالله بن سَعْد بن أبیسَرْح''' از [[کتابت قرآن|کاتبان وحی]] بود که [[ارتداد|مرتد]] شد و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام]] دستور کشتن او را صادر کرد ولی با وساطت [[عثمان بن عفان|عثمان]] وی را بخشید. | ||
عبدالله از [[قبیله قریش]] و [[محرمیت رضاعی|برادر رضاعی]] عثمان بن عفان بود. وی مدتی پس از [[اسلام|مسلمانشدن]] مرتد شد و به [[مکه]] فرار کرد. پیامبر در فتح مکه خون برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند. عبدالله به عثمان بن عفان پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان، پیامبر به [[صحابه|اصحاب خود]] گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد. | عبدالله از [[قبیله قریش]] و [[محرمیت رضاعی|برادر رضاعی]] عثمان بن عفان بود. وی مدتی پس از [[اسلام|مسلمانشدن]] مرتد شد و به [[مکه]] فرار کرد. پیامبر در فتح مکه خون برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند. عبدالله به عثمان بن عفان پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان، پیامبر به [[صحابه|اصحاب خود]] گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد. | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
برخی مفسران نزول [[آیه ۹۳ سوره انعام]] را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند. شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی (کتاب)|تفسیر قمی]] از تفاسیر کهن شیعه [[آیه ۱۰۸ سوره نحل]]: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است. | برخی مفسران نزول [[آیه ۹۳ سوره انعام]] را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند. شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی (کتاب)|تفسیر قمی]] از تفاسیر کهن شیعه [[آیه ۱۰۸ سوره نحل]]: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است. | ||
== زندگینامه == | ==زندگینامه== | ||
عبدالله بن سعد بن أبیسرح بن حارث از قبیله قریش بود.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۶.</ref> پدر او سعد بن ابیسرح را از [[منافق|منافقان]] دانستهاند.<ref>ابنقتیبة، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۰۱.</ref> مادر عبدالله بن سعد به [[عثمان بن عفان]] شیر داده بود و عبدالله و عثمان [[محرمیت رضاعی|برادران رضاعی]] یکدیگر بودند.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۵.</ref> برخی منابع وی را عبدالله بن ابیسرح ذکر کردهاند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۳۹.</ref> عبدالله پس از مسلمانشدن از اولین [[کتابت قرآن|کاتبان وحی]] بود. با این حال پس از مدتی [[ارتداد|مرتد]] شد و به نزد [[شرک|مشرکان]] در [[مکه]] رفت. در [[فتح مکه]]، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] دستور کشتن وی را داده بود که در نهایت با وساطت عثمان بن عفان پیامبر او را بخشید.<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۵۶.</ref> | عبدالله بن سعد بن أبیسرح بن حارث از قبیله قریش بود.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۶.</ref> پدر او سعد بن ابیسرح را از [[منافق|منافقان]] دانستهاند.<ref>ابنقتیبة، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۰۱.</ref> مادر عبدالله بن سعد به [[عثمان بن عفان]] شیر داده بود و عبدالله و عثمان [[محرمیت رضاعی|برادران رضاعی]] یکدیگر بودند.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۵.</ref> برخی منابع وی را عبدالله بن ابیسرح ذکر کردهاند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۳۹.</ref> عبدالله پس از مسلمانشدن از اولین [[کتابت قرآن|کاتبان وحی]] بود. با این حال پس از مدتی [[ارتداد|مرتد]] شد و به نزد [[شرک|مشرکان]] در [[مکه]] رفت. در [[فتح مکه]]، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] دستور کشتن وی را داده بود که در نهایت با وساطت عثمان بن عفان پیامبر او را بخشید.<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۵۶.</ref> | ||
عثمان بن عفان در زمان خلافت خود عبدالله بن سعد را به [[مصر|حکومت مصر]] گمارد.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۱۸.</ref> در [[سال ۲۷ هجری قمری|سال ۲۷ هجری]] بخشهایی از افریقا توسط سپاهیان اسلام و به فرماندهی عبدالله بن سعد فتح گردید.<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۸۸.</ref> عبدالله فتوحات دیگری نیز داشت.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> پس از [[قتل عثمان|کشتهشدن عثمان]]، عبدالله به عسقلان رفت واز سیاست کناره گرفت. او در [[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ هجری]] فوت کرد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | عثمان بن عفان در زمان خلافت خود عبدالله بن سعد را به [[مصر|حکومت مصر]] گمارد.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۱۸.</ref> در [[سال ۲۷ هجری قمری|سال ۲۷ هجری]] بخشهایی از افریقا توسط سپاهیان اسلام و به فرماندهی عبدالله بن سعد فتح گردید.<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۸۸.</ref> عبدالله فتوحات دیگری نیز داشت.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> پس از [[قتل عثمان|کشتهشدن عثمان]]، عبدالله به عسقلان رفت واز سیاست کناره گرفت. او در [[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ هجری]] فوت کرد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | ||
== از کتابت قرآن تا ارتداد == | ==از کتابت قرآن تا ارتداد== | ||
پیامبر اسلام برخی افراد را برای کتابت وحی معین کرد. یکی از اولین کاتبان وحی عبدالله بن سعد بن ابیسرح بود.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج۱، ص۷۲.</ref> روزی پیامبر وی را فراخواند تا آیات ۱۲ تا ۱۴ از [[سوره مؤمنون|سوره مومنون]] که پیرامون خلقت انسان نازل شده بود را بنویسد. عبدالله پس از شنیدن این آیات تعجب کرد و گفت «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». پیامبر گفت بر من همین نازل شده «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ<ref>سوره مومنون، آیه۱۴.</ref>». عبدالله شک کرد که اگر پیامبر راستگو باشد بر من نیز به مانند او [[وحی]] نازل میشود و اگر [[دروغ|دروغگو]] باشد همانگونه که او میگوید من میگویم. پس مرتد شد.<ref>واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۲۲۳؛ فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۹، ص۲۱۸.</ref> وی به [[مکه]] نزد [[شرک|مشرکان]] رفته و به آنان ملحق شد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | پیامبر اسلام برخی افراد را برای کتابت وحی معین کرد. یکی از اولین کاتبان وحی عبدالله بن سعد بن ابیسرح بود.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج۱، ص۷۲.</ref> روزی پیامبر وی را فراخواند تا آیات ۱۲ تا ۱۴ از [[سوره مؤمنون|سوره مومنون]] که پیرامون خلقت انسان نازل شده بود را بنویسد. عبدالله پس از شنیدن این آیات تعجب کرد و گفت «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». پیامبر گفت بر من همین نازل شده «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ<ref>سوره مومنون، آیه۱۴.</ref>». عبدالله شک کرد که اگر پیامبر راستگو باشد بر من نیز به مانند او [[وحی]] نازل میشود و اگر [[دروغ|دروغگو]] باشد همانگونه که او میگوید من میگویم. پس مرتد شد.<ref>واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۲۲۳؛ فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۹، ص۲۱۸.</ref> وی به [[مکه]] نزد [[شرک|مشرکان]] رفته و به آنان ملحق شد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | ||
در برخی منابع نقل شده که وقتی پیامبر به عبدالله میگفت بنویس «علیما حکیما» او مینوشت «غفورا رحیما». پس مرتد شد و نزد مشرکان مکه رفت.<ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۲.</ref> تفسیر [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|مجمعالبیان]] این مطلب را از [[امام محمد باقر علیهالسلام|امام باقر(ع)]] نیز نقل شده میداند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸.</ref> آیه «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»<ref>سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> را نازل شده در داستان ارتداد عبدالله بن سعد بن أبیسرح دانستهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۳.</ref> البته [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مفسر شیعه نزول این آیه در شأن عبدالله بن سعد را نفی کرده است.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۳۰۷.</ref> | در برخی منابع نقل شده که وقتی پیامبر به عبدالله میگفت بنویس «علیما حکیما» او مینوشت «غفورا رحیما». پس مرتد شد و نزد مشرکان مکه رفت.<ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۲.</ref> تفسیر [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|مجمعالبیان]] این مطلب را از [[امام محمد باقر علیهالسلام|امام باقر(ع)]] نیز نقل شده میداند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸.</ref> آیه «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»<ref>سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> را نازل شده در داستان ارتداد عبدالله بن سعد بن أبیسرح دانستهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۳.</ref> البته [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مفسر شیعه نزول این آیه در شأن عبدالله بن سعد را نفی کرده است.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۳۰۷.</ref> | ||
== دستور پیامبر به هدر بودن خون عبدالله و وساطت عثمان == | ==دستور پیامبر به هدر بودن خون عبدالله و وساطت عثمان== | ||
پیامبر اسلام در [[فتح مکه]] برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد بن أبیسرح را نام برد، خون آنان را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۸.</ref> عبدالله به نزد [[عثمان بن عفان]] رفت و به او پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و از پیامبر برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان پیامبر رو به [[صحابه|اصحاب]] کرد و گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | پیامبر اسلام در [[فتح مکه]] برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد بن أبیسرح را نام برد، خون آنان را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۸.</ref> عبدالله به نزد [[عثمان بن عفان]] رفت و به او پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و از پیامبر برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان پیامبر رو به [[صحابه|اصحاب]] کرد و گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | ||
[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] عالم شیعه معتقد است پیامبر دستور به کشتن عبدالله داده بود و این دستور اعتبار داشت تا لحظهای که پیامبر از آن بگذرد. وقتی پیامبر سکوت کرده بود اصحاب باید متوجه میشدند که این سکوت نشانه عدم رضایت پیامبر است. پیامبر در شأن خود نمیدید که با ابرو و چشم و لب اشاره کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، ج۲۷، ص۵۸۳.</ref> | [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] عالم شیعه معتقد است پیامبر دستور به کشتن عبدالله داده بود و این دستور اعتبار داشت تا لحظهای که پیامبر از آن بگذرد. وقتی پیامبر سکوت کرده بود اصحاب باید متوجه میشدند که این سکوت نشانه عدم رضایت پیامبر است. پیامبر در شأن خود نمیدید که با ابرو و چشم و لب اشاره کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، ج۲۷، ص۵۸۳.</ref> | ||
== نزول برخی آیات در شأن عبدالله == | ==نزول برخی آیات در شأن عبدالله== | ||
علاوه بر [[آیه ۹۳ سوره انعام]]، که برخی مفسران نزول آن را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص ۵۱۸.</ref> شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند: | علاوه بر [[آیه ۹۳ سوره انعام]]، که برخی مفسران نزول آن را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص ۵۱۸.</ref> شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند: | ||
* [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی (کتاب)|تفسیر قمی]] از تفاسیر کهن شیعه (تألیف در [[قرن سوم هجری]]) [[آیه ۱۰۸ سوره نحل]]: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> | *[[تفسیر علی بن ابراهیم قمی (کتاب)|تفسیر قمی]] از تفاسیر کهن شیعه (تألیف در [[قرن سوم هجری]]) [[آیه ۱۰۸ سوره نحل]]: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> | ||
* عثمان بن عفان از اموال خود در راه خیر استفاده میکرد. عبداللّه بن سعد بن ابیسرح به او گفت احتمال میدهم دیگر چیزی برای تو باقی نماند. عثمان گفت: من [[گناه|گناهان]] و لغزشهایی دارم و با این انفاق رضایت خداوند و [[عفو]] او را میجویم. عبداللّه گفت: شترت را با بارش به من ببخش، من تمام گناهانت را به عهده میگیرم. عثمان شتر را به او داد و شاهد گرفت و مدتی از صدقهدادن باز ایستاد تا اینکه آیات «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی وَ أَعْطی قَلِیلًا وَ أَکْدی<ref>سوره نجم، آیات ۳۳- ۳۴.</ref> نازل شد.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۲۷.</ref> | *عثمان بن عفان از اموال خود در راه خیر استفاده میکرد. عبداللّه بن سعد بن ابیسرح به او گفت احتمال میدهم دیگر چیزی برای تو باقی نماند. عثمان گفت: من [[گناه|گناهان]] و لغزشهایی دارم و با این انفاق رضایت خداوند و [[عفو]] او را میجویم. عبداللّه گفت: شترت را با بارش به من ببخش، من تمام گناهانت را به عهده میگیرم. عثمان شتر را به او داد و شاهد گرفت و مدتی از صدقهدادن باز ایستاد تا اینکه آیات «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی وَ أَعْطی قَلِیلًا وَ أَکْدی<ref>سوره نجم، آیات ۳۳- ۳۴.</ref> نازل شد.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۲۷.</ref> | ||
* مدتی پس از [[غزوه احد|جنگ احد]]، بزرگان [[مکه|شهر مکه]] مانند [[ابوسفیان]] و [[عکرمة بن ابیجهل|عکرمه]] به همراه عبدالله بن سعد از پیامبر امان گرفته و وارد [[مدینه]] شدند. آنان از پیامبر خواستند دیگر در مورد خدایان آنها صحبت نکند تا آنها نیز پیامبر و خدای وی را رها کنند. گفتار آنان بر پیامبر سخت آمد. در نهایت پیامبر به آنها دستور داد از مدینه خارج شوند. [[آیه ۱ سوره احزاب]] در این واقعه نازل شد.<ref>واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۶۴.</ref> | *مدتی پس از [[غزوه احد|جنگ احد]]، بزرگان [[مکه|شهر مکه]] مانند [[ابوسفیان]] و [[عکرمة بن ابیجهل|عکرمه]] به همراه عبدالله بن سعد از پیامبر امان گرفته و وارد [[مدینه]] شدند. آنان از پیامبر خواستند دیگر در مورد خدایان آنها صحبت نکند تا آنها نیز پیامبر و خدای وی را رها کنند. گفتار آنان بر پیامبر سخت آمد. در نهایت پیامبر به آنها دستور داد از مدینه خارج شوند. [[آیه ۱ سوره احزاب]] در این واقعه نازل شد.<ref>واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۶۴.</ref> | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانوشت}} | {{پانوشت}} | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* ابناثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق. | * ابناثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق. |