۱۷٬۸۰۹
ویرایش
M.hasanzadeh (بحث | مشارکتها) (اضافه کردن متن و ادرس و شناسه) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
بر اساس [[قرآن]]، شناخت [[دین]] و مطابق با [[حدیث|روایات اسلامی]]، گرایش به [[اصول دین|اصول عقائد اسلامی]] از مصادیق فطرت هستند. تقریرهای زیادی از [[برهان فطرت]] برای [[برهانهای اثبات خدا|اثبات وجود خدا]] گزارش شده است. موضوع وجود داشتن فطرت یا نبود آن در سرشت آدمی، در میان دانشمندان غربی مورد اختلاف است. اندیشمندان مخالف فطرت معتقدند ماهیت انسان، از محیط و جامعه متأثر است و انسان دارای فطرتی مستقل از محیط و جامعه نیست. | بر اساس [[قرآن]]، شناخت [[دین]] و مطابق با [[حدیث|روایات اسلامی]]، گرایش به [[اصول دین|اصول عقائد اسلامی]] از مصادیق فطرت هستند. تقریرهای زیادی از [[برهان فطرت]] برای [[برهانهای اثبات خدا|اثبات وجود خدا]] گزارش شده است. موضوع وجود داشتن فطرت یا نبود آن در سرشت آدمی، در میان دانشمندان غربی مورد اختلاف است. اندیشمندان مخالف فطرت معتقدند ماهیت انسان، از محیط و جامعه متأثر است و انسان دارای فطرتی مستقل از محیط و جامعه نیست. | ||
== | ==معناشناسی== | ||
فطرت از ریشه «فَطر» در لغت به معنای شكافتن،<ref>تاج العروس، ج۱۳، ص۳۲۵ </ref> اختراع بدون الگو و نمونه قبلی،<ref>صحاح جوهری، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۸۱ </ref> و صفات و ویژگیهای مادرزاد<ref>قاموس اللغه، ذیل واژه فطر؛ اقرب الموارد ذیل واژه الفطره </ref> آمده است. از آنجا كه آفرینش و [[خلقت]] نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، «فطرت» در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار میرود.<ref>نهایه ابن اثیر، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۴۵۷ </ref>{{یاد| از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل است که من معنی کلمه «فطرت» را که در [[قرآن]] آمده است آن وقتی فهمیدم که با یک اعرابی بادیه نشین روبرو شدم که این کلمه را در موردی به کار برد. وقتی این کلمه را در آن مورد به کار برد مفهوم آیه برای من روشن شد و آن زمانی بود که دو نفر اعرابی آمدند و درباره یک چاه آب با یکدیگر اختلاف داشتند، یکی از آنها گفت: «اَنا فَطَرتُها» و میخواست بگوید چاه مال من است و مقصودش این بود که من ابتداء آن را حفر کردم و من صاحب اوّلش هستم. ( چون وقتی چاه را میکنند، پس از مدتی آب خود را پایین میکشد، برای همین دو مرتبه آن را حفر میکنند و چند متر پایینتر میروند). میخواست بگوید من صاحب اوّلش هستم؛ این عبّاس میگوید از اینجا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی میدهد: یک خلقت صد در صد ابتدایی در انسان که حتّی در غیر انسان هم سابقه ندارد مطهری این حدیث را قرینه گرفته بر اینکه لغت «فطرت» از لغاتی است که قرآن برای اوّل بار به کار برده است زیرا ابن عبّاس که پسر عموی پیغمبر و مردی قرشی و عالم است- او یک عجمی نبوده که بگوییم از لغت عرب ناآگاه بوده است. <ref>مطهری، فطرت، ص۲۲؛ https://lms.motahari.ir/book-page/76/%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA?page=22</ref>}} تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. [[سید محمدحسین طباطبائی| علامه طباطبایی]] فطرت را همان عامل هدایت علمی و گرایش عملی به کمال واقعی وسعادت حقیقی می داند.<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۱.</ref>{{یاد| ومن المعلوم أن الفطرة لا تهتدي علماً و لا تميل عملاً إلا إلى ما فيه كمالها الواقعي و سعادتها الحقيقية.}} [[ محمدتقی مصباح یزدی |مصباح یزدی]] آن را نوعی [[هدایت تکوینی]] و خدادادی در وجود انسان میداند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶ </ref> [[ عبدالله جوادی آملی |جوادی آملی]] فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) میداند که همان [[عقل]] و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.<ref>[http://raj.smc.ac.ir/article_1825_79aeb95620db999412460b17bac4438d.pdf انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷] </ref> | فطرت از ریشه «فَطر» در لغت به معنای شكافتن،<ref>تاج العروس، ج۱۳، ص۳۲۵ </ref> اختراع بدون الگو و نمونه قبلی،<ref>صحاح جوهری، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۸۱ </ref> و صفات و ویژگیهای مادرزاد<ref>قاموس اللغه، ذیل واژه فطر؛ اقرب الموارد ذیل واژه الفطره </ref> آمده است. از آنجا كه آفرینش و [[خلقت]] نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، «فطرت» در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار میرود.<ref>نهایه ابن اثیر، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۴۵۷ </ref>{{یاد| از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل است که من معنی کلمه «فطرت» را که در [[قرآن]] آمده است آن وقتی فهمیدم که با یک اعرابی بادیه نشین روبرو شدم که این کلمه را در موردی به کار برد. وقتی این کلمه را در آن مورد به کار برد مفهوم آیه برای من روشن شد و آن زمانی بود که دو نفر اعرابی آمدند و درباره یک چاه آب با یکدیگر اختلاف داشتند، یکی از آنها گفت: «اَنا فَطَرتُها» و میخواست بگوید چاه مال من است و مقصودش این بود که من ابتداء آن را حفر کردم و من صاحب اوّلش هستم. ( چون وقتی چاه را میکنند، پس از مدتی آب خود را پایین میکشد، برای همین دو مرتبه آن را حفر میکنند و چند متر پایینتر میروند). میخواست بگوید من صاحب اوّلش هستم؛ این عبّاس میگوید از اینجا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی میدهد: یک خلقت صد در صد ابتدایی در انسان که حتّی در غیر انسان هم سابقه ندارد مطهری این حدیث را قرینه گرفته بر اینکه لغت «فطرت» از لغاتی است که قرآن برای اوّل بار به کار برده است زیرا ابن عبّاس که پسر عموی پیغمبر و مردی قرشی و عالم است- او یک عجمی نبوده که بگوییم از لغت عرب ناآگاه بوده است. <ref>مطهری، فطرت، ص۲۲؛ https://lms.motahari.ir/book-page/76/%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA?page=22</ref>}} تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. [[سید محمدحسین طباطبائی| علامه طباطبایی]] فطرت را همان عامل هدایت علمی و گرایش عملی به کمال واقعی وسعادت حقیقی می داند.<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۱.</ref>{{یاد| ومن المعلوم أن الفطرة لا تهتدي علماً و لا تميل عملاً إلا إلى ما فيه كمالها الواقعي و سعادتها الحقيقية.}} [[ محمدتقی مصباح یزدی |مصباح یزدی]] آن را نوعی [[هدایت تکوینی]] و خدادادی در وجود انسان میداند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶ </ref> [[ عبدالله جوادی آملی |جوادی آملی]] فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) میداند که همان [[عقل]] و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.<ref>[http://raj.smc.ac.ir/article_1825_79aeb95620db999412460b17bac4438d.pdf انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷] </ref> | ||
خط ۹۷: | خط ۹۶: | ||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | ||
| جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد | | جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد | ||
| شناسه = <!--ناقص، کامل--> | | شناسه = <!--ناقص، کامل-->کامل | ||
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد | | رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد | ||
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد | | جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد |
ویرایش