پرش به محتوا

فطرت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ۲۱ ژوئیه
اضافه کردن متن و ادرس و شناسه
(←‏منابع: اصلاح نشانی وب)
(اضافه کردن متن و ادرس و شناسه)
خط ۱: خط ۱:
'''فِطرَت''' یا سِرِشت به نوع آفرینش [[انسان]] گفته می‌شود که خدادادی و مادرزاد بوده و بین همه انسان‌ها مشترک است. فطرت به دو شاخۀ فطرت شناختی و فطرت گرایشی تقسیم می‌شود. بر اساس [[قرآن]] و [[ حدیث | روایات]]، شناخت [[خدا]] و گرایش به [[توحید]] از مصادیق فطرت هستند.
'''فِطرَت''' یا سِرِشت به نوع آفرینش [[انسان]] گفته می‌شود که خدادادی و مادرزاد بوده و بین همه انسان‌ها مشترک است و از طریق تجربه و تعلیم به دست نمی‌آید. اصطلاح فطرت در فرهنگ اسلامی مختص به انسان است و به امور سرشتی که مشترک میان انسان و حیوان باشد غریزه می‌گویند. فطرت به دو شاخۀ شناختی و گرایشی تقسیم می‌شود. شناخت‌های حضوری و بی‌واسطه انسان، قضایای وجدانی، بدیهیات اولیه و قضایایی که استدلال آنها همراهشان است از مهم‌ترین مصادیق شناخت فطری شمرده شده است. هم‌چنین گرایش انسان به حقیقت‌جویی، قدرت‌خواهی، زیبادوستی(هنر) و محبت ورزیدن از مصادیق گرایش فطری می‌باشد.
 
بر اساس [[قرآن]]، شناخت [[دین]] و مطابق با [[حدیث|روایات اسلامی]]، گرایش به [[اصول دین|اصول عقائد اسلامی]] از مصادیق فطرت هستند. تقریرهای زیادی از [[برهان فطرت]] برای [[برهان‌های اثبات خدا|اثبات وجود خدا]] گزارش شده است. موضوع وجود داشتن فطرت یا نبود آن در سرشت آدمی، در میان دانشمندان غربی مورد اختلاف است. اندیشمندان مخالف فطرت معتقدند ماهیت انسان، از محیط و جامعه متأثر است و انسان دارای فطرتی مستقل از محیط و جامعه نیست.


==معنا شناسی==
==معنا شناسی==


فطرت از ریشه «فَطر» در لغت به معنای شكافتن،<ref>تاج العروس، ج۱۳، ص۳۲۵ </ref> اختراع بدون الگو و نمونه قبلی،<ref>صحاح جوهری، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۸۱ </ref> و صفات و ویژگی‌های مادرزاد<ref>قاموس اللغه، ذیل واژه فطر؛ اقرب الموارد ذیل واژه الفطره </ref> آمده است. از آنجا كه آفرینش و [[خلقت]] نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، «فطرت» در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار می‌رود.<ref>نهایه ابن اثیر، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۴۵۷ </ref>{{یاد| از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل است که من معنی کلمه «فطرت» را که در [[قرآن]] آمده است آن وقتی فهمیدم که با یک اعرابی بادیه نشین روبرو شدم که این کلمه را در موردی به کار برد. وقتی این کلمه را در آن مورد به کار برد مفهوم آیه برای من روشن شد و آن زمانی بود که دو نفر اعرابی‏ آمدند و درباره یک چاه آب با یکدیگر اختلاف داشتند، یکی از آنها گفت: «اَنا فَطَرتُها»  و می‌خواست بگوید چاه مال من است و مقصودش این بود که من ابتداء آن را حفر کردم و من صاحب اوّلش هستم. ( چون وقتی چاه را می‌کنند، پس از مدتی آب خود را پایین می‌کشد، برای همین دو مرتبه آن را حفر می‌کنند و چند متر پایین‌‏تر می‌روند). می‌خواست بگوید من صاحب اوّلش هستم؛  این عبّاس می‌گوید از اینجا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی می‌دهد: یک خلقت صد در صد ابتدایی در انسان که حتّی در غیر انسان هم سابقه ندارد مطهری این  حدیث را قرینه گرفته بر اینکه لغت «فطرت» از لغاتی است که قرآن برای اوّل بار به کار برده است زیرا ابن عبّاس که پسر عموی پیغمبر و مردی قرشی و عالم است- او یک عجمی نبوده که بگوییم از لغت عرب ناآگاه بوده است. <ref>مطهری، فطرت، ص۲۲؛  https://lms.motahari.ir/book-page/76/%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA?page=22</ref>}}
فطرت از ریشه «فَطر» در لغت به معنای شكافتن،<ref>تاج العروس، ج۱۳، ص۳۲۵ </ref> اختراع بدون الگو و نمونه قبلی،<ref>صحاح جوهری، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۸۱ </ref> و صفات و ویژگی‌های مادرزاد<ref>قاموس اللغه، ذیل واژه فطر؛ اقرب الموارد ذیل واژه الفطره </ref> آمده است. از آنجا كه آفرینش و [[خلقت]] نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، «فطرت» در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار می‌رود.<ref>نهایه ابن اثیر، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۴۵۷ </ref>{{یاد| از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل است که من معنی کلمه «فطرت» را که در [[قرآن]] آمده است آن وقتی فهمیدم که با یک اعرابی بادیه نشین روبرو شدم که این کلمه را در موردی به کار برد. وقتی این کلمه را در آن مورد به کار برد مفهوم آیه برای من روشن شد و آن زمانی بود که دو نفر اعرابی‏ آمدند و درباره یک چاه آب با یکدیگر اختلاف داشتند، یکی از آنها گفت: «اَنا فَطَرتُها»  و می‌خواست بگوید چاه مال من است و مقصودش این بود که من ابتداء آن را حفر کردم و من صاحب اوّلش هستم. ( چون وقتی چاه را می‌کنند، پس از مدتی آب خود را پایین می‌کشد، برای همین دو مرتبه آن را حفر می‌کنند و چند متر پایین‌‏تر می‌روند). می‌خواست بگوید من صاحب اوّلش هستم؛  این عبّاس می‌گوید از اینجا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی می‌دهد: یک خلقت صد در صد ابتدایی در انسان که حتّی در غیر انسان هم سابقه ندارد مطهری این  حدیث را قرینه گرفته بر اینکه لغت «فطرت» از لغاتی است که قرآن برای اوّل بار به کار برده است زیرا ابن عبّاس که پسر عموی پیغمبر و مردی قرشی و عالم است- او یک عجمی نبوده که بگوییم از لغت عرب ناآگاه بوده است. <ref>مطهری، فطرت، ص۲۲؛  https://lms.motahari.ir/book-page/76/%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA?page=22</ref>}} تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. [[سید محمدحسین طباطبائی| علامه طباطبایی]] فطرت را همان عامل  هدایت علمی و گرایش عملی به  کمال واقعی وسعادت حقیقی می داند.<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۱.</ref>{{یاد| ومن المعلوم أن الفطرة لا تهتدي علماً و لا تميل عملاً إلا إلى ما فيه كمالها الواقعي و سعادتها الحقيقية.}} [[ محمدتقی مصباح یزدی |مصباح یزدی]] آن را نوعی [[هدایت تکوینی]] و خدادادی در وجود انسان می‌داند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶ </ref> [[ عبدالله جوادی آملی |جوادی آملی]] فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) می‌داند که همان [[عقل]] و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.<ref>[http://raj.smc.ac.ir/article_1825_79aeb95620db999412460b17bac4438d.pdf انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷] </ref>
تعاریف اصطلاحی مختلفی برای «فطرت» بیان شده است. [[سید محمدحسین طباطبائی| علامه طباطبایی]] فطرت را همان عامل  هدایت علمی و گرایش عملی به  کمال واقعی وسعادت حقیقی می داند. <ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۱.</ref>{{یاد| ومن المعلوم أن الفطرة لا تهتدي علماً و لا تميل عملاً إلا إلى ما فيه كمالها الواقعي و سعادتها الحقيقية.}} [[ محمدتقی مصباح یزدی |مصباح یزدی]] آن را نوعی هدایت تکوینی و خدادادی در وجود انسان می‌داند، هدایتی در حوزه شناخت و هدایتی در حوزه احساس.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ص۲۶ </ref> [[ عبدالله جوادی آملی |جوادی آملی]] فطرت را عامل جدا شدن انسان از حیوان (فصل اخیر) می‌داند که همان [[عقل]] و میل او در رسیدن به کمال مطلق است.<ref>[http://raj.smc.ac.ir/article_1825_79aeb95620db999412460b17bac4438d.pdf انسان پژوهی دینی، شماره ۲۳، جوادی آملی، ص۷] </ref>


واژۀ فطری و فطرت در [[منطق]]، [[فلسفه اسلامی| فلسفه]]، [[کلام]] و [[عرفان]] کاربردهای مختلفی دارد<ref group="یادداشت">۱. اصطلاح منطقی: یکی از انواع ششگانه بدیهیات در منطق، فطریات است که در آن به «قضایا قیاساتها معها» تعبیر می‌شود که با تصور خود قضیه و بدون واسطه خارجی، تصدیق آن حاصل می‌شود؛ مانند تصور دو به این که نصف چهار است.
واژۀ فطری و فطرت در [[منطق]]، [[فلسفه اسلامی| فلسفه]]، [[کلام]] و [[عرفان]] کاربردهای مختلفی دارد<ref group="یادداشت">۱. اصطلاح منطقی: یکی از انواع ششگانه بدیهیات در منطق، فطریات است که در آن به «قضایا قیاساتها معها» تعبیر می‌شود که با تصور خود قضیه و بدون واسطه خارجی، تصدیق آن حاصل می‌شود؛ مانند تصور دو به این که نصف چهار است.
خط ۱۹: خط ۲۰:


===فرق فطرت و غریزه===
===فرق فطرت و غریزه===
فطرت در لغت، معنای عام و گسترده‌ای دارد که امور سرشتی مشترک در انسان و حیوان (مثلا گرایش به تغذیه، گرایش به لذات جنسی، حبّ ذات) را دربرمی‌گیرد؛ اما در فرهنگ اسلامی اصطلاحا فقط به امور سرشتی مخصوصِ انسان، فطرت گفته می‌شود و امور سرشتی مشترک میان انسان و حیوان را غریزه می‌نامند.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۳-۲۳۴ و ص۲۳۹.</ref>
فطرت در لغت، معنای عام و گسترده‌ای دارد که امور سرشتی مشترک در انسان و حیوان (مثلا گرایش به تغذیه، گرایش به لذات جنسی، حبّ ذات) را دربر می‌گیرد؛ اما در فرهنگ اسلامی اصطلاحا فقط به امور سرشتی مخصوصِ انسان، فطرت گفته می‌شود و امور سرشتی مشترک میان انسان و حیوان را غریزه می‌نامند.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۳-۲۳۴ و ص۲۳۹.</ref>


==فطرت شناختی و گرایشی==
==فطرت شناختی و گرایشی==
فطرت را در دو حوزه شناخت و گرایش به کار برده‌اند که هر کدام نیز زیرشاخه‌هایی دارد:<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴.</ref>
فطرت را در دو حوزه شناخت و گرایش به کار برده‌اند که هر کدام نیز زیر شاخه‌هایی دارد:<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴.</ref>
*'''شناخت‌هایی که فطری نامیده شده‌اند:'''
*'''شناخت‌هایی که فطری نامیده شده‌اند:'''
# شناخت‌های حضوری و غیرمفهومی و بی‌واسطه انسان، مثل علم حضوری او به خودش، فطری و در سرشت و آفرینش او است.
#شناخت‌های حضوری و غیرمفهومی و بی‌واسطه انسان، مثل علم حضوری او به خودش، فطری و در سرشت و آفرینش او است.
# قضایای وجدانی که از علم حضوری حکایت می‌کنند؛ همانند اعتقاد به این که «من هستم» یا «من خوشحال هستم». این دسته از قضایا، از سنخ علم حصولی و مفهومی هستند اما چون از علم حضوری بی‌واسطه حکایت می‌کنند، به آنها فطری گفته می‌شود.
#قضایای وجدانی که از علم حضوری حکایت می‌کنند؛ همانند اعتقاد به این که «من هستم» یا «من خوشحال هستم». این دسته از قضایا، از سنخ علم حصولی و مفهومی هستند اما چون از علم حضوری بی‌واسطه حکایت می‌کنند، به آنها فطری گفته می‌شود.
# قضایایی که [[عقل]] با تصور صحیح از موضوع و محمول و رابطه آنها، بی نیاز از حواس، شهود و استدلال، آنها را تصدیق می‌کند؛ همانند تصدیق به این که «اجتماع دو نقیض، محال است». به این دسته از قضایای فطری، اولیات یا بدیهیات اولیه نیز گفته می‌شود.
#قضایایی که [[عقل]] با تصور صحیح از موضوع و محمول و رابطه آنها، بی نیاز از حواس، شهود و استدلال، آنها را تصدیق می‌کند؛ همانند تصدیق به این که «اجتماع دو نقیض، محال است». به این دسته از قضایای فطری، اولیات یا بدیهیات اولیه نیز گفته می‌شود.
# قضایایی که استدلال آنها همراهشان است و برای تصدیق به آنها، نیازی به فکری و استدلال ساده یا پیچیده نیست؛ همانند تصدیق به این که «چهار نصف هشت است». به این دسته از قضایای فطری، بدیهیات ثانویه نیز گفته می‌شود.
#قضایایی که استدلال آنها همراهشان است و برای تصدیق به آنها، نیازی به فکری و استدلال ساده یا پیچیده نیست؛ همانند تصدیق به این که «چهار نصف هشت است». به این دسته از قضایای فطری، بدیهیات ثانویه نیز گفته می‌شود.
# قضایای نظری نزدیک به بدیهی که عقل در تصدیق به آنها، نیازمند استدلال‌های پیچیده نیست و با استدلال ساده، به آنها تصدیق می‌کند؛ همانند تصدیق به این که «خدا هست». این قضایای فطری، نظری هستند و برخلاف بدیهیات ثانویه، به فکر و استدلال ساده نیازمندند.
#قضایای نظری نزدیک به بدیهی که عقل در تصدیق به آنها، نیازمند استدلال‌های پیچیده نیست و با استدلال ساده، به آنها تصدیق می‌کند؛ همانند تصدیق به این که «[[خدا]] هست». این قضایای فطری، نظری هستند و برخلاف بدیهیات ثانویه، به فکر و استدلال ساده نیازمندند.
# در [[فلسفه اشراق]]، تمام قضایای بدیهی (وجدانیات، بدیهیات اولیه، بدیهیات ثانویه، مشاهدات، مُجَرَّبات، و غیره) را فطری و تمام قضایای نظری و غیربدیهی را غیرفطری می‌نامند.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴-۲۳۸.</ref>
#در [[فلسفه اشراق]]، تمام قضایای بدیهی (وجدانیات، بدیهیات اولیه، بدیهیات ثانویه، مشاهدات، مُجَرَّبات، و غیره) را فطری و تمام قضایای نظری و غیربدیهی را غیرفطری می‌نامند.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴-۲۳۸.</ref>
*'''گرایش‌هایی که فطری نامیده شده‌اند:'''
*'''گرایش‌هایی که فطری نامیده شده‌اند:'''
# گرایش انسان به حقیقت‌جویی که از ابتدای زندگی تا انتها همراه او است.
#گرایش انسان به حقیقت‌جویی که از ابتدای زندگی تا انتها همراه او است.
# گرایش انسان به قدرت‌خواهی که جز از طریق حرکت به سوی منبع قدرت بیکران، آرام نمی‌یابد.
#گرایش انسان به قدرت‌خواهی که جز از طریق حرکت به سوی منبع قدرت بیکران، آرام نمی‌یابد.
# گرایش انسان به زیبادوستی و زیباآفرینی(هنر) که جز از طریق وصال به زیبایی مطلق و نامتناهی، فرونمی‌نشیند.
#گرایش انسان به زیبادوستی و زیباآفرینی(هنر) که جز از طریق وصال به زیبایی مطلق و نامتناهی، فرونمی‌نشیند.
# گرایش به عشق و محبت ورزیدن که اوج شیفتگی و عشق، فدایِ محبوب شدن و پرستش او است.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>
#گرایش به عشق و محبت ورزیدن که اوج شیفتگی و عشق، فدایِ محبوب شدن و پرستش او است.<ref>حسین‌زاده، نگاهی معرفت‌شناختی به وحی، الهام، تجربه دینی و عرفانی و فطرت، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>


==فطرت عمومی و اختصاصی==
==فطرت عمومی و اختصاصی==
خط ۴۱: خط ۴۲:
==فطرت در قرآن و روایات==
==فطرت در قرآن و روایات==


کلمات هم ریشه فطرت ۲۰ بار در [[قرآن]] به کار رفته‌اند که تنها در یک [[آیه]] آن از خود واژه «فطرت» استفاده شده است: {{عربی| فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذَٰلِكَ الدِّینُ الْقَیّمُ وَ لَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَایعْلَمُونَ|ترجمه= پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین كن، با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر است. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. سوره روم، آیه ۳۰}}.
کلمات هم ریشه فطرت ۲۰ بار در [[قرآن]] به کار رفته‌اند که تنها در یک [[آیه]]، از خود واژه «فطرت» استفاده شده است: {{عربی| فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذَٰلِكَ الدِّینُ الْقَیّمُ وَ لَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَایعْلَمُونَ|ترجمه= پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین كن، با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر است. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. سوره روم، آیه ۳۰}}.


این آیه و [[روایات]] متعدد دیگر، به صراحت از وجود نوعی فطرت الهی در همه انسان ها حکایت می‌کند. [[مرتضی مطهری|  
این آیه و [[روایات]] متعدد دیگر، به صراحت از وجود نوعی فطرت الهی برای شناخت دین در همه انسان ها حکایت می‌کند. [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] با استفاده از آیه بالا، این آفرینش خاص را آمادگی انسان‌ها برای پذیرش دین می‌داند به گونه‌ای که اگر انسان به حال خود رها شود راه دین را انتخاب می‌كند، مگر آن كه محیط و شرایط اجتماعی او را منحرف كند.<ref>مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۲، ص۱۹ ـ ۲۱ </ref> [[ سید محمدحسین طباطبائی |علامه طباطبایی]] نیز بر اساس آیه بالا دین را فطری و متناسب با نیازها و فطرت بشر توصیف می‌کند و دین را همان اصول علمی و قوانین عملی می داند که پای‌بندی به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان می‌داند. وی هم‌چنان گرایش و تمایل به این دین را در خلقت انسان نهفته می‌داند که همان انطباق تشریع(دین)بر خلقت و تکوین است.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۱۹۳ </ref>{{یاد| فتبين أن من الواجب أن يتخذ الدين ـ أي الأصول العلمية والسنن والقوانين العملية التي تضمن باتخاذها والعمل بها سعادة الإنسان الحقيقية ـ من اقتضاءات الخلقة الإنسانية وينطبق التشريع على الفطرة والتكوين ، وهذا هو المراد بكون الدين فطريا}}
شهید مطهری]] با استفاده از آیه بالا، این آفرینش خاص را آمادگی انسان‌ها برای پذیرش دین می‌داند به گونه‌ای که اگر انسان به حال خود رها شود راه دین را انتخاب می‌كند، مگر آن كه محیط و شرایط اجتماعی او را منحرف كند.<ref>مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۲، ص۱۹ ـ ۲۱ </ref> [[ سید محمدحسین طباطبائی |علامه طباطبایی]] نیز بر اساس آیه بالا دین را فطری و متناسب با نیازها و فطرت بشر توصیف می‌کند ودین را همان اصول علمی و قوانین عملی می داند که پای بندی به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان می داند وی هم چنان گرایش وتمایل به این دین رادر خلقت انسان نهفته می داند که همان انطباق تشریع(دین)بر خلقت و تکوین است. <ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۱۹۳ </ref>{{یاد| فتبين أن من الواجب أن يتخذ الدين ـ أي الأصول العلمية والسنن والقوانين العملية التي تضمن باتخاذها والعمل بها سعادة الإنسان الحقيقية ـ من اقتضاءات الخلقة الإنسانية وينطبق التشريع على الفطرة والتكوين ، وهذا هو المراد بكون الدين فطريا}}


===محتوای روایات مربوط به فطرت===
===محتوای روایات مربوط به فطرت===


بیشتر احادیث مربوط به فطرت به [[اصول دین|
بیشتر احادیث فطرت به [[اصول دین|اصول عقاید اسلامی]] همچون [[معرفت خدا]]، [[توحید]]، [[نبوت]] و [[امامت]] مربوط می‌شود که در کتاب‌های [[ الکافی (کتاب)|کافی]] و[[  من لایحضره الفقیه (کتاب)| من لایحضره الفقیه]] آمده است.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7324/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث] </ref> هم‌چنین مطابق با احادیث فطرت، انسان دارای فطریات اعتقادی، عملی و اخلاقی است.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7324/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث] </ref> بر اساس برخی روایات فطرت، همه انسان‌ها در آغاز تولد دارای فطرت خدادادی هستند{{یاد|امام صادق(ع): إنَّ اللهَ عزوجل خَلَقَ الناسَ كُلَّهُم عَلی الفطرةِ الّتی فَطَرَهُمْ عَلَیها.کلینی، محمد، اصول کافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۸۹ق.: ج۲، ص۴۱۶}} فطرتی که به کمک آن، خدایش را شناخته و او را آفریننده و پروردگار آسمان‌ها و زمین<ref group="یادداشت">امام باقر(ع) از پیامبر اکرم(ع) نقل می‌کنند که هر مولودی با فطرت متولد می‌شود و مقصود از فطرت، معرفت به این مطلب است که خداوند، آفریدگار او است و آیه شریفه وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللهُ (لقمان، ۲۵) به همین مطلب اشاره دارد. کافی، چاپ اسلامیه، ج۲، ص۱۲؛ امام علی(ع) می‌فرماید: الحمد لله الذی الهم عباده حمده و فاطرهم علی معرفة ربوبیته؛ سپاس و ستایش خدایی را که سپاس و ستایش خود را بر بندگانش الهام کرد، و آنان را بر شناخت پروردگاری‌اش مفطور ساخت.. کافی، چاپ اسلامیه، ج۱، ص۱۳۹ </ref> و [[توحید|یگانه]]<ref group="یادداشت">امام علی(ع): کلمة الإخلاص فانّها الفطرة.الفقیه: ج۱، ص۲۰۵؛ نهج‌البلاغه: ۱۶۳</ref> می‌داند. در تعدادی از روایات، شناخت[[پیامبران| پیامبر]] و [[امامت| امام]] نیز از مصادیق فطرت شمرده شده است.<ref group="یادداشت">الامام الباقر(ع) فِی قَوْلِهِ فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها قَالَ هُوَ لاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلِی اللهِ إِلَی هَاهُنَا التَّوْحِیدهو لاإله إلا الله، محمد رسول الله، علی أمیرالمؤمنین ولی الله، الی ههُنا التوحید. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۵۵</ref> بر اساس حدیثی از [[امام صادق علیه‌السلام| امام صادق(ع)]]، فطرت انسان می‌تواند با تربیت نادرست، کارآیی خود را از دست داده و حتی میل به [[شرک]] در آن ایجاد شود.<ref group="یادداشت">عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ مَوْلُودٍ یولَدُ إِلَّا عَلَی الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ اللَّذَانِ یهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یمَجِّسَانِهِ وَ إِنَّمَا أَعْطَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) الذِّمَّةَ وَ قَبِلَ الْجِزْیةَ عَنْ رُءُوسِ أُولَئِكَ بِأَعْیانِهِمْ عَلَی أَنْ لایهَوِّدُوا. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، انتشارات اسلامی، ج۲، ص۴۹ </ref> فطری‌بودن معارف پیش‌گفته به این معنا نیست که انسان‌ها از همان آغاز تولد به این معارف توجه دارند.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7324/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث] </ref>
اصول عقاید]] اسلامی همچون معرفت خدا، [[توحید]]، [[نبوت]] و [[امامت]] مربوط می‌شود و بسیاری از این احادیث در کتاب‌های معتبری همچون [[ الکافی (کتاب)|کافی]] و [[  من لایحضره الفقیه (کتاب)| من لایحضره الفقیه]] آمده است.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7324/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث] </ref> بر اساس برخی از این روایات همه انسانها در آغاز تولد دارای فطرت الهی هستند{{یاد|امام صادق(ع): إنَّ اللهَ عزوجل خَلَقَ الناسَ كُلَّهُم عَلی الفطرةِ الّتی فَطَرَهُمْ عَلَیها.کلینی، محمد، اصول کافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۸۹ق.: ج۲، ص۴۱۶}} فطرتی که با آن خدایش را شناخته و او را آفریننده و پروردگار آسمانها و زمین<ref group="یادداشت">امام باقر(ع) از پیامبر اکرم(ع) نقل می‌کنند که هر مولودی با فطرت متولد می‌شود و مقصود از فطرت، معرفت به این مطلب است که خداوند، آفریدگار او است و آیه شریفه وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللهُ (لقمان، ۲۵) به همین مطلب اشاره دارد. کافی، چاپ اسلامیه، ج۲، ص۱۲؛ امام علی(ع) می‌فرماید: الحمد لله الذی الهم عباده حمده و فاطرهم علی معرفة ربوبیته؛ سپاس و ستایش خدایی را که سپاس و ستایش خود را بر بندگانش الهام کرد، و آنان را بر شناخت پروردگاری‌اش مفطور ساخت.. کافی، چاپ اسلامیه، ج۱، ص۱۳۹ </ref> و [[توحید|یگانه]]<ref group="یادداشت">امام علی(ع): کلمة الإخلاص فانّها الفطرة.الفقیه: ج۱، ص۲۰۵؛ نهج‌البلاغه: ۱۶۳</ref> می‌داند. در تعدادی از روایات، شناخت [[پیامبران| پیامبر]] و [[امامت| امام]] نیز از مصادیق فطرت شمرده شده است.<ref group="یادداشت">الامام الباقر(ع) فِی قَوْلِهِ فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها قَالَ هُوَ لاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلِی اللهِ إِلَی هَاهُنَا التَّوْحِیدهو لاإله إلا الله، محمد رسول الله، علی أمیرالمؤمنین ولی الله، الی ههُنا التوحید. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۵۵</ref>
 
بر اساس حدیثی از [[امام صادق علیه‌السلام| امام صادق(ع)]]، فطرت انسان می‌تواند با تربیت نادرست کارآیی خود را از دست داده و حتی میل به [[شرک]] در آن ایجاد شود.<ref group="یادداشت">عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ مَوْلُودٍ یولَدُ إِلَّا عَلَی الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ اللَّذَانِ یهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یمَجِّسَانِهِ وَ إِنَّمَا أَعْطَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) الذِّمَّةَ وَ قَبِلَ الْجِزْیةَ عَنْ رُءُوسِ أُولَئِكَ بِأَعْیانِهِمْ عَلَی أَنْ لایهَوِّدُوا. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، انتشارات اسلامی، ج۲، ص۴۹ </ref> فطری‌بودن معارف پیش‌گفته به این معنا نیست که انسان‌ها از همان آغاز تولد به این معارف توجه دارند.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7324/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، رضا برنجکار، فطرت در احادیث] </ref>


==برهان فطرت==
==برهان فطرت==
{{نوشتار اصلی|برهان فطرت}}
{{نوشتار اصلی|برهان فطرت}}
برخی اندیشمندان مسلمان یکی از [[برهان‌های اثبات خدا|برهان‌های اثبات وجود خدا]] را [[برهان فطرت]] دانسته‌اند. این برهان به چند صورت متفاوت بیان شده است:
برخی اندیشمندان مسلمان یکی از [[برهان‌های اثبات خدا|برهان‌های اثبات وجود خدا]] را [[برهان فطرت]] دانسته‌اند. این برهان به چند صورت متفاوت بیان شده است:
* خداوند فطرت و نهاد انسان را با معرفت و شناخت خویش آمیخته و قرین ساخته است، اگر انسان به این فطرت باز گردد خود به خود خدا را می‌شناسد و درک می‌کند.<ref>تهرانی، میرزا جوادآقا، میزان المطالب، مؤسسه در راه حق، ص۴۷</ref>  
*خداوند فطرت و نهاد انسان را با معرفت و شناخت خویش آمیخته و قرین ساخته است، اگر انسان به این فطرت باز گردد خود به خود خدا را می‌شناسد و درک می‌کند.<ref>تهرانی، میرزا جوادآقا، میزان المطالب، مؤسسه در راه حق، ص۴۷</ref>
* درون انسان احساس و میلی است که او را به سمت خدا می‌کشاند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۴۲</ref>  
*درون انسان احساس و میلی است که او را به سمت خدا می‌کشاند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۴۲</ref>
* انسان با فطرت خود میل به کمال مطلق دارد، فطرت مشترک در همه انسان ها خطا نمی‌کند، پس باید موجودی در عالَم دارای کمال مطلق باشد که این میل مشترک انسان‌ها معنا پیدا کند.<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۳</ref>
*انسان با فطرت خود میل به کمال مطلق دارد، فطرت مشترک در همه انسان ها خطا نمی‌کند، پس باید موجودی در عالَم دارای کمال مطلق باشد که این میل مشترک انسان‌ها معنا پیدا کند.<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۰۳</ref>
 
==فطرت در دیدگاه اندیشمندان غیر مسلمان==
درباره ماهیت فطرت و فطریات، میان اندیشمندان غیرمسلمان اختلاف نظر است. افلاطون، دکارت، لایب نیتس و جمع دیگری از عقل‌گرایان، از موافقان وجود فطرت در انسان‌اند، و جان لاک و بیشتر تجربه‌گرایان، مارکسیست‌ها و اگزیستانسیالیست ها نیز از برجسته‌ترین مخالفان فطرت در انسان هستند و تمام دریافت‌های انسان را ناشی از تجربه می‌دانند و معتقدند که ماهیت انسان، از محیط و جامعه متأثر است و انسان دارای سرشت مستقل از محیط و جامعه نیست. اثبات یا رد این نظریه، تاثیر بسزائی در مرزبندی‌های فلسفی در غرب دارد.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7326/default.aspx قبسات، شماره۳۶، علی اصغر خندان، نگاهی به ابعاد نظریه فطرت و فطری بودن زبان] [http://ensani.ir/fa/content/7322/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات] </ref>
 
در نظریه مشهور افلاطون، تمام معرفت‌های بشر، فطری بوده و ریشه در عالَم مُثُل دارند.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7322/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات] </ref>{{یاد|افلاطون معتقد بوده است كه براى هر نوعى از انواع موجودات مثالى است در عالم عقول؛ مثلا انسان یک فرد كاملى دارد (غير از اين افراد جسمانى)، در عالم عقول و آن فرد جسمانى نیست، و همچنین سایر انواع موجودات جسمانى هر کدام فرد غیر جسمانى دارند که آن واسطه در رساندن فیض وجود است به افراد نوع خود، به همین جهت هر یک را ربّ النوع خوانده‌اند. http://erfanvahekmat.com/دانشنامه/عالم_مثل}}


==وجود یا نبود فطرت در دیدگاه اندیشمندان غیر مسلمان==
درباره ماهیت فطرت و فطریات، میان اندیشمندان غیرمسلمان اختلاف نظر است. افلاطون، دکارت، لایب نیتس و جمع دیگری از عقل‌گرایان، از موافقان وجود فطرت در انسان‌اند، و جان لاک و بیشتر تجربه‌گرایان، مارکسیست‌ها و اگزیستانسیالیست ها نیز از برجسته‌ترین مخالفان فطرت در انسان هستند و تمام دریافت‌های انسان را ناشی از تجربه می‌دانند و معتقدند که ماهیت انسان، از محیط و جامعه متأثر است و انسان دارای سرشت مستقل از محیط و جامعه نیست. اثبات یا رد این نظریه، تاثیر بسزائی در مرزبندی‌های فلسفی در غرب دارد.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7326/default.aspx قبسات، شماره۳۶، علی اصغر خندان، نگاهی به ابعاد نظریه فطرت و فطری بودن زبان] [http://ensani.ir/fa/content/7322/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات] </ref> در نظریه مشهور افلاطون، تمام معرفت‌های بشر، فطری بوده و ریشه در عالَم مُثُل دارند.<ref>[http://ensani.ir/fa/content/7322/default.aspx قبسات، شماره ۳۶، محمدحسن قدردان قراملکی، خداشناسی فطری، ادله و شبهات] </ref>{{یاد|افلاطون معتقد بوده است كه براى هر نوعى از انواع موجودات مثالى است در عالم عقول؛ مثلا انسان یک فرد كاملى دارد (غير از اين افراد جسمانى)، در عالم عقول و آن فرد جسمانى نیست، و همچنین سایر انواع موجودات جسمانى هر کدام فرد غیر جسمانى دارند که آن واسطه در رساندن فیض وجود است به افراد نوع خود، به همین جهت هر یک را ربّ النوع خوانده‌اند. http://erfanvahekmat.com/دانشنامه/عالم_مثل}}
==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
* [[آیه فطرت]]
*[[آیه فطرت]]
* [[احادیث طینت]]
*[[احادیث طینت]]


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== یادداشت ==
==یادداشت==
{{یادداشت‌ها}}
{{یادداشت‌ها}}


confirmed، protected، templateeditor
۹۷۹

ویرایش