پرش به محتوا

حمزة بن عبدالمطلب: تفاوت میان نسخه‌ها

ویکی سازی
(ویکی سازی)
خط ۵: خط ۵:
| نام کامل    =حمزة بن عبدالمطلب
| نام کامل    =حمزة بن عبدالمطلب
| کنیه        = ابویعلی
| کنیه        = ابویعلی
| لقب          =سیدالشهدا • [[اسدالله]]
| لقب          =[[سیدالشهداء (لقب)|سیدالشهدا]] • [[اسدالله]]
| زادروز=دو تا چهار سال پیش از [[عام الفیل]]  
| زادروز=دو تا چهار سال پیش از [[عام الفیل]]  
| زادگاه = [[مکه]]
| زادگاه = [[مکه]]
خط ۲۵: خط ۲۵:
| آثار            =
| آثار            =
}}
}}
'''حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب'''، ملقب به [[اسدالله]]، اسد رسول الله و سیدالشهداء، عموی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] و از شهدای [[غزوه احد|اُحُد]] است. حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم(ص) بود و گفته‌اند که او حتی در زمانی که هنوز [[مسلمان]] نشده بود، از پیامبر(ص) در مقابل آزار [[شرک|مشرکان]] حمایت می‌کرد. وی از بزرگان [[قبیله قریش|قریش]] بود و از این رو، با مسلمان شدنش، از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر(ص) کاسته شد.
'''حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب'''، ملقب به [[اسدالله]]، اسد رسول الله و [[سیدالشهداء (لقب)|سیدالشهداء]]، عموی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] و از شهدای [[غزوه احد|اُحُد]] است. حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم(ص) بود و گفته‌اند که او حتی در زمانی که هنوز [[مسلمان]] نشده بود، از پیامبر(ص) در مقابل آزار [[شرک|مشرکان]] حمایت می‌کرد. وی از بزرگان [[قبیله قریش|قریش]] بود و از این رو، با مسلمان شدنش، از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر(ص) کاسته شد.


او در [[شعب ابی‌طالب|شعب ابی طالب]] همراه مسلمانان بود و در [[غزوه بدر]] و [[غزوه احد]] شرکت داشت و در احد در [[سال ۳ هجری قمری|سال سوم هجری]] به [[شهادت]] رسید.
او در [[شعب ابی‌طالب|شعب ابی طالب]] همراه [[مسلمان|مسلمانان]] بود و در [[غزوه بدر]] و [[غزوه احد]] شرکت داشت و در احد در [[سال ۳ هجری قمری|سال سوم هجری]] به [[شهادت]] رسید.


== جایگاه حمزه ==
== جایگاه حمزه ==
تأثیر عمیق شخصیت حمزه و محبوبیت او پس از شهادتش باعث شد برخی از [[صحابه]] فرزندان خود را حمزه نام نهادند.<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۸۶.</ref> [[شهادت]] حمزه و [[جعفر بن ابی‌طالب]] عامل کاهش اقتدار [[بنی‌هاشم]] در مقابل قریش و به خلافت نرسیدن [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابی‌طالب(ع)]] بعد از پیامبر(ص) دانسته شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ نیز ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۱۱۱، ۱۱۵ـ ۱۱۶</ref>
تأثیر عمیق شخصیت حمزه و محبوبیت او پس از شهادتش باعث شد برخی از [[صحابه]] فرزندان خود را حمزه نام نهادند.<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۸۶.</ref> [[شهادت]] حمزه و [[جعفر بن ابی‌طالب]] عامل کاهش اقتدار [[بنی‌هاشم]] در مقابل قریش و به خلافت نرسیدن [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابی‌طالب(ع)]] بعد از پیامبر(ص) دانسته شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ نیز ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۱۱۱، ۱۱۵ـ ۱۱۶</ref>


براساس برخی روایات<ref>برای نمونه نگاه کنید به: عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۲۵۸. </ref> و تفاسیر، [[آیه ۲۳ سوره احزاب]] در شأن امام علی(ع)، حمزه، جعفر بن ابی‌طالب و [[عبیدة بن حارث |عُبیدة بن حارث]] نازل شده است<ref>نگاه کنید به: کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۲۷۲. </ref> و مراد از «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ» کسانی که به شهادت رسیدند، حمزه و جعفر بن ابی‌طالب هستند.<ref> قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۷ و ج۲، ص۱۸۸و۱۸۹؛ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۳۲۹؛  حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۶.</ref>
براساس برخی روایات<ref>برای نمونه نگاه کنید به: عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۲۵۸. </ref> و تفاسیر، [[آیه ۲۳ سوره احزاب]] در شأن امام علی(ع)، حمزه، [[جعفر بن ابی‌طالب]] و [[عبیدة بن حارث |عُبیدة بن حارث]] نازل شده است<ref>نگاه کنید به: کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۲۷۲. </ref> و مراد از «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ» کسانی که به شهادت رسیدند، حمزه و جعفر بن ابی‌طالب هستند.<ref> قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۷ و ج۲، ص۱۸۸و۱۸۹؛ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۳۲۹؛  حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۶.</ref>
=== فضائل او در روایات ===
=== فضائل او در روایات ===
[[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و سایر [[امامان شیعه|ائمه(ع)]] در احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حمزه و جعفر مباهات کرده‌اند.<ref>ر.ک: نهج البلاغة، نامه ۲۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۴.</ref>
[[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و سایر [[امامان شیعه|ائمه(ع)]] در احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حمزه و جعفر مباهات کرده‌اند.<ref>ر.ک: نهج البلاغة، نامه ۲۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۴.</ref>


درباره فضائل و کرامات حمزه [[حدیث|روایات]] بسیاری نقل شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲.</ref> [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]]، حمزه و جعفر بن ابی‌طالب و علی(ع) را بهترین مردم<ref>رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۷</ref> و جزو هفت نفر از بهترین کسان از نسل [[بنی‌هاشم]] خواند<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۰</ref> و نیز علی(ع)، حمزه و [[جعفر بن ابی‌طالب]] را بهترینِ [[شهادت|شهدا]] نامید.<ref> کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۰</ref> پیامبر(ص) می‌گفت که حمزه شرط خویشاوندی را رعایت کرد و اعمال نیکی داشت.<ref>رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳ـ۱۴</ref>
درباره فضائل و کرامات حمزه [[حدیث|روایات]] بسیاری نقل شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲.</ref> [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]]، حمزه و [[جعفر بن ابی‌طالب]] و علی(ع) را بهترین مردم<ref>رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۷</ref> و جزو هفت نفر از بهترین کسان از نسل [[بنی‌هاشم]] خواند<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۰</ref> و نیز علی(ع)، حمزه و [[جعفر بن ابی‌طالب]] را بهترینِ [[شهادت|شهدا]] نامید.<ref> کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۰</ref> پیامبر(ص) می‌گفت که حمزه شرط خویشاوندی را رعایت کرد و اعمال نیکی داشت.<ref>رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳ـ۱۴</ref>


در روایات به اسب حمزه به نام وَرد و شمشیرش لِیاح،<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷ و۴۱۱</ref> و دیگر متعلقات وی اشاره شده است.
در روایات به اسب حمزه به نام وَرد و شمشیرش لِیاح،<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷ و۴۱۱</ref> و دیگر متعلقات وی اشاره شده است.
خط ۴۸: خط ۴۸:


وی را '''[[اسدالله]]''' و '''اسد رسول الله''' لقب داده‌اند.<ref>رجوع کنید به واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۸.</ref> پس از شهادت حمزه، [[جبرئیل]] به پیامبر خبر داد که حمزه در آسمان‌ها به این دو عنوان ملقب گشته است.<ref> واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۹۰.</ref>  
وی را '''[[اسدالله]]''' و '''اسد رسول الله''' لقب داده‌اند.<ref>رجوع کنید به واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۸.</ref> پس از شهادت حمزه، [[جبرئیل]] به پیامبر خبر داد که حمزه در آسمان‌ها به این دو عنوان ملقب گشته است.<ref> واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۹۰.</ref>  
یکی دیگر از القاب مهم حمزه سیدالشهداء می‌باشد.<ref>نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، نامه۲۸، ص۳۸۶.</ref> [[مرتضی مطهری]] لقب سیدالشهداء را برای حمزه، مقید و برای [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]]، مطلق می‌شمارد و بر این نکته تاریخی تأکید می‌ورزد که این لقب قبل از [[روز عاشورا|عاشورا]] مخصوص حمزه بود ولی بعد از عاشورا لقب امام حسین(ع) شد و حمزه، سیدالشهدای زمان خودش است ولی [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] سیدالشهدای همه زمان هاست همان طور که [[مریم دختر عمران|مریم]]، سرور بانوان دوران خودش است ولی [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]]، سرور زنان همه دوران‌ها.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۹۰ش، ج۲۴، ص۴۶۵-۴۶۶.</ref> [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملاصالح مازندرانی]] همین نظر را قبل از [[مرتضی مطهری]] مطرح کرده‌است.<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ۱۳۸۲ش، ج۱۱، ص۳۴۴.</ref>
یکی دیگر از القاب مهم حمزه، [[سیدالشهداء (لقب)|سیدالشهداء]] می‌باشد.<ref>نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، نامه۲۸، ص۳۸۶.</ref> [[مرتضی مطهری]] لقب سیدالشهداء را برای حمزه، مقید و برای [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]]، مطلق می‌شمارد و بر این نکته تاریخی تأکید می‌ورزد که این لقب قبل از [[روز عاشورا|عاشورا]] مخصوص حمزه بود ولی بعد از عاشورا لقب امام حسین(ع) شد و حمزه، سیدالشهدای زمان خودش است ولی [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] سیدالشهدای همه زمان هاست همان طور که [[مریم دختر عمران|مریم]]، سرور بانوان دوران خودش است ولی [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]]، سرور زنان همه دوران‌ها.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۹۰ش، ج۲۴، ص۴۶۵-۴۶۶.</ref> [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملاصالح مازندرانی]] همین نظر را قبل از [[مرتضی مطهری]] مطرح کرده‌است.<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ۱۳۸۲ش، ج۱۱، ص۳۴۴.</ref>


== فرزندان ==
== فرزندان ==
خط ۶۸: خط ۶۸:
روزی که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] خویشان نزدیک خود را برای دعوت به [[اسلام]] گردآورد ([[حدیث یوم الدار|یوم الإنذار]])، حمزه نیز حضور داشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۹ـ۳۲۰</ref> حمزه حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، همچون [[ابوطالب]]، از پیامبر اکرم(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد. طبق برخی از نقل‌های تاریخی، حمزه توهین‌های [[ابولهب]] و سایر مشرکان به پیامبر(ص) را تلافی می‌کرد.<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۹</ref>
روزی که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] خویشان نزدیک خود را برای دعوت به [[اسلام]] گردآورد ([[حدیث یوم الدار|یوم الإنذار]])، حمزه نیز حضور داشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۹ـ۳۲۰</ref> حمزه حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، همچون [[ابوطالب]]، از پیامبر اکرم(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد. طبق برخی از نقل‌های تاریخی، حمزه توهین‌های [[ابولهب]] و سایر مشرکان به پیامبر(ص) را تلافی می‌کرد.<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۹</ref>
=== مسلمان شدن ===
=== مسلمان شدن ===
روزی [[ابوجهل]] نزدیک [[صفا و مروه|کوه صَفا]] به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر(ص) بدو پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به [[مکه]] بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی گشت، [[کعبه]] را طواف می‌کرد، سپس به انجمن‌های [[قبیله قریش|قریش]] می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردی‎‌هایش دوست می‌داشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده‎ ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در [[مسجد الحرام|مسجدالحرام]] در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «‌تو محمد را دشنام می‌دهی، مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام. هر چه او بگوید من هم می‌گویم ». [[بنی مخزوم]] خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، اما وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنام‌های ناخوشایند داده‌ام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد پیشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند. <ref> ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲.</ref>
روزی [[ابوجهل]] نزدیک [[صفا و مروه|کوه صَفا]] به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر(ص) بدو پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به [[مکه]] بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی گشت، [[کعبه]] را طواف می‌کرد، سپس به انجمن‌های [[قبیله قریش|قریش]] می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردی‎‌هایش دوست می‌داشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده‎ ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در [[مسجد الحرام]] در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «‌تو محمد را دشنام می‌دهی، مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام. هر چه او بگوید من هم می‌گویم ». [[بنی مخزوم]] خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، اما وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنام‌های ناخوشایند داده‌ام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار [[مسلمان|مسلمانان]] درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد پیشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند. <ref> ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۷۵ق، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲.</ref>


براساس روایتی از [[امام سجاد علیه‌السلام|امام سجاد(ع)]]، عامل [[اسلام]] آوردن حمزه، غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان بچه‌دان شتری را روی سر پیامبر(ص) انداختند.<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۹، ج۲، ص۳۰۸.</ref> با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلامِ حمزه از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۲۸۰.</ref>
براساس روایتی از [[امام سجاد علیه‌السلام|امام سجاد(ع)]]، عامل [[اسلام]] آوردن حمزه، غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان بچه‌دان شتری را روی سر پیامبر(ص) انداختند.<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۹، ج۲، ص۳۰۸.</ref> با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلامِ حمزه از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۲۸۰.</ref>
خط ۹۶: خط ۹۶:
به روایتی، [[هند دختر عتبه|هند]] برای خوردن جگر حمزه نذر کرده بود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲</ref> وحشی ابتدا قول کشتن [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] را داد، اما در میدان، حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در [[مکه]] داد. سپس کنار بدن حمزه آمد و او را مُثْله کرد و از اعضای بریده او، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آنها را با جگر حمزه به [[مکه]] برد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق،  ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶</ref> گفته شده است [[معاویة بن مغیره|معاویة بن مُغیره]] و [[ابوسفیان]] هم بدن حمزه را مثله یا زخمی کردند.<ref>رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۳۸.</ref>
به روایتی، [[هند دختر عتبه|هند]] برای خوردن جگر حمزه نذر کرده بود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲</ref> وحشی ابتدا قول کشتن [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] را داد، اما در میدان، حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در [[مکه]] داد. سپس کنار بدن حمزه آمد و او را مُثْله کرد و از اعضای بریده او، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آنها را با جگر حمزه به [[مکه]] برد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق،  ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶</ref> گفته شده است [[معاویة بن مغیره|معاویة بن مُغیره]] و [[ابوسفیان]] هم بدن حمزه را مثله یا زخمی کردند.<ref>رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۳۸.</ref>


از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه رفته بود، بعضی اصحاب [[سوگند|سوگند خوردند]] در مقابل، ۳۰ تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند؛ اما [[آیه]] ۱۲۶ [[سوره نحل]] نازل شد که گرچه به ایشان اجازه [[مقابله به مثل]] می‌داد، لیکن [[صبر]] را عملی بهتر می‌دانست.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۹۲، طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص ۴۴۰؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ۱۳۹۸ق، ص۳۳۵</ref> برخی منابع تفسیری [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]، این قسم را به پیامبر (ص) نسبت داده‌اند.<ref>برای نمونه ر.ک به:‌ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق،  ج۱۴، ص ۱۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص ۵۲۷.</ref>
از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه رفته بود، بعضی اصحاب [[سوگند|سوگند خوردند]] در مقابل، ۳۰ تن یا بیشتر از [[قبیله قریش|قریش]] را مثله کنند؛ اما [[آیه]] ۱۲۶ [[سوره نحل]] نازل شد که گرچه به ایشان اجازه [[مقابله به مثل]] می‌داد، لیکن [[صبر]] را عملی بهتر می‌دانست.<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۹۲، طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص ۴۴۰؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ۱۳۹۸ق، ص۳۳۵</ref> برخی منابع تفسیری [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]، این قسم را به پیامبر (ص) نسبت داده‌اند.<ref>برای نمونه ر.ک به:‌ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق،  ج۱۴، ص ۱۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص ۵۲۷.</ref>


=== خاکسپاری===
=== خاکسپاری===
۹٬۴۴۹

ویرایش