پرش به محتوا

قاعده الواحد: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳
خط ۱: خط ۱:
'''قاعده الواحد''' از قواعد [[فلسفه اسلامی|فلسفی]] است که تبیین نحوه آفرینش مخلوقات از سوی [[خدا]] از کاربست‌های آن است. قاعده مذکور که به صورت «الواحِدُ لا یصدُرُ منه الّا الواحد» بیان می‌شود دربردارنده این معناست که از یک علت، جز یک معلول به وجود نمی‌آید. قاعده الواحد در دیگر علوم نیز بکارگرفته شده است. پیشینه قاعده الواحد را به یونان باستان برگردانده‌اند ولی [[ابن‌سینا]] اولین [[فلسفه اسلامی|فیلسوفی]] است که برای اثبات این قاعده دلیل اقامه کرده است. گفته شده فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که از این قاعده در فلسفه خود استفاده کرده. برخی از [[متکلم|متکلمین]]، [[مجتهد|فقها]]، عرفا و حتی فیلسوفان با این قاعده مخالفت نموده و آن را نقد کرده‌اند. تعارض با قدرت مطلقه الهی و ناسازگاری با متون دینی از مهم‌ترین اشکالات وارد شده به قاعده الواحد است. در [[عرفان نظری|عرفان]] اسلامی نیز قاعده الواحد با انکار و اصلاح مواجه گردیده است. تشخیص مصادیق مصدر و صادر اول از چالش‌های این اصل فلسفی در دستگاه عرفان است.  
'''قاعده الواحد''' از قواعد [[فلسفه اسلامی|فلسفی]] که تبیین نحوه آفرینش مخلوقات از سوی [[خدا]] از کاربست‌های آن است. قاعده مذکور که به صورت «الواحِدُ لا یصدُرُ منه الّا الواحِد» بیان می‌شود دربردارنده این معناست که از یک علت، جز یک معلول به وجود نمی‌آید. پیشینه قاعده الواحد را به یونان باستان برگردانده‌اند؛ ولی [[ابن‌سینا]] اولین [[فلسفه اسلامی|فیلسوفی]] است که برای اثبات این قاعده دلیل اقامه کرده است. گفته شده [[فارابی]] نخستین فیلسوف مسلمان است که از این قاعده در فلسفه خود استفاده کرده است. قاعده الواحد در دیگر علوم نیز به‌کارگرفته شده است. 
 
برخی از [[متکلم|متکلمین]]، [[مجتهد|فقها]]، عرفا و حتی فیلسوفان با این قاعده مخالفت نموده و آن را نقد کرده‌اند. تعارض با [[قدرت خدا|قدرت مطلقه الهی]] و ناسازگاری با متون دینی از مهم‌ترین اشکالات وارد شده به قاعده الواحد است. در [[عرفان اسلامی]] نیز قاعده الواحد با انکار و اصلاح مواجه گردیده است. تشخیص مصادیق مصدر و صادر اول از چالش‌های این اصل فلسفی در دستگاه عرفان است.  
==اهمیت و جایگاه==
==اهمیت و جایگاه==
از قاعده الواحد به عنوان یکی از مهم‌ترین قواعد فلسفی نام برده شده است.<ref>پارسایی، «بررسی گستره براهین قاعده الواحد»، ص۴۷.</ref> [[میرداماد]] آن را از فطریات عقل سلیم و اساسی‌ترین اصول عقلی دانسته است. به گفته [[خواجه نصیرالدین طوسی]] چندین مسأله از مهم‌ترین مسائل فلسفی از جمله توضیح کثرت در عالم هستی بر آن مترتب است.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸.</ref> از این اصل فلسفی در دیگر دانش‌ها از جمله عرفان و [[اصول فقه|علم اصول]] نیز استفاده شده است.<ref>پارسایی، «بررسی گستره براهین قاعده الواحد»، ص۴۷.</ref>
قاعده الواحد، از مهم‌ترین قواعد فلسفی شمرده شده است.<ref>پارسایی، «بررسی گستره براهین قاعده الواحد»، ص۴۷.</ref> [[میرداماد]]، آن را از فطریات عقل سلیم و اساسی‌ترین اصول عقلی دانسته است.{{مدرک}}به گفته [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، چندین مسأله از مهم‌ترین مسائل فلسفی از جمله توضیح کثرت در عالم هستی بر قاعده الواحد مترتب است.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸.</ref> از این اصل فلسفی در دیگر دانش‌ها از جمله عرفان و [[اصول فقه|علم اصول]] نیز استفاده شده است.<ref>پارسایی، «بررسی گستره براهین قاعده الواحد»، ص۴۷.</ref>
==مفاد قاعده الواحد==
==مفاد قاعده الواحد==
متن قاعده الواحد عبارت است از «الواحِدُ لایصدُرُ مِنهُ إلّا الواحِدُ: از واحد جز واحد صادر نمی‌شود».<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶۴.</ref> براساس نگاه فلسفی مراد از صدور در این عبارت، همان [[اصل علیت|علیت]] فلسفی است<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۳.</ref> و قاعده مذکور بر این معنا دلالت می‌کند که از علت واحد، فقط یک معلول صادر می‌شود.<ref>خالقی‌پور، علی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۷.</ref> بر اساس نگاه عرفانی که علیت در آن جایی ندارد و ظهور جای آن را می‌گیرد،، مفاد قاعده الواحد وحدت در تجلی و ظهور است.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳-۵۴.</ref><br>  
متن قاعده الواحد عبارت است از «الواحِدُ لایصدُرُ مِنهُ إلّا الواحِدُ: از واحد جز واحد صادر نمی‌شود».<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶۴.</ref> براساس نگاه فلسفی مراد از صدور در این عبارت، همان [[اصل علیت|علیت]] فلسفی است<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۳.</ref> و قاعده مذکور بر این معنا دلالت می‌کند که از علت واحد، فقط یک معلول صادر می‌شود.<ref>خالقی‌پور، علی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۷.</ref> براساس نگاه عرفانی که علیت در آن جایی ندارد و ظهور جای آن را می‌گیرد،، مفاد قاعده الواحد وحدت در تجلی و ظهور است.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳-۵۴.</ref><br>منظور از «واحد» در این قاعده، موجودی است که فاقد هر نوع جزء و ترکیب درونی بوده و از جمیع جهات بسیط<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۷.</ref> باشد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱۳۷۵ش. ج۴، ص۶۴.</ref> [[ملاصدرا]] تصریح می‌کند که قاعده مورد نظر فقط در فاعل بسیطی که خالی از شروط و اضافات و آلات باشد، جاری می‌شود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶۴.</ref><br>فیلسوفان همچنین در توضیح قاعده الواحد، وحدتِ جهتِ صدور را نیز می‌افزایند و می‌گویند از موجود واحد تا وقتی که جهت صدور واحد باشد بیش از یک موجود به وجود نمی‌آید<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۲۴۴.</ref> و در صورتی که جهات متعددی در نظر گرفته شود به وجود آمدن چند معلول، از علت واحد ممکن است.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۰.</ref>
منظور از «واحد» در این قاعده، موجودی است که فاقد هر نوع جزء و ترکیب درونی بوده و از جمیع جهات بسیط<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۷.</ref> باشد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱۳۷۵ش. ج۴، ص۶۴.</ref> ملاصدرا تصریح می‌کند که قاعده مورد نظر فقط در فاعل بسیطی که خالی از شروط و اضافات و آلات باشد جاری می‌شود.<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶۴.</ref><br>
فیلسوفان همچنین در توضیح قاعده الواحد وحدت جهت صدور را نیز می‌افزایند و می‌گویند از موجود واحد تا وقتی که جهت صدور واحد باشد بیش از یک موجود به وجود نمی‌آید.<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۲۴۴.</ref> و در صورتی که جهات متعددی در نظر گرفته شود به وجود آمدن چند معلول، از علت واحد ممکن است.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۳۰.</ref><br>


{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[غلامحسین ابراهیمی دینانی]] محقق و پژوهشگر فلسفه: {{سخ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول = [[غلامحسین ابراهیمی دینانی]] محقق و پژوهشگر فلسفه: {{سخ}}
اگر صدور موجودات كثير از واحد من جميع الجهات، عقلاً محال باشد و از واحد محض جز امر واحد صادر نگردد، هرگز بدان معنا نيست كه «واحد من جميع الجهات» موجودى ناتوان است؛ زيرا معناى توانايى در افعال برحسب موازين عقلى اين است كه: «از واحد جز واحد صادر نگردد». بنابراين قاعدۀ «الواحد لا يصدر عنه إلاّ الواحد» به‌هيچ‌وجه منافى با عموم قدرت [[خدا|حق تعالى ]] نمى‌باشد و صدور موجودات از او به نحو ترتّبِ عِلّى و معلولى به‌هيچ‌وجه منافى قدرت مطلقۀ وى نمى‌باشد. زيرا قدرت عبارت است از :  «توانايى انجام كار بر وجهى كه معقول باشد». همان‌گونه‌که چون انسان خوردن و آشاميدن را از طريق ساير مجارى بدن انجام نمى‌دهد، هرگز بدان معنا نيست كه از خوردن و آشاميدن ناتوان است؛ بلكه معناى خوردن و آشاميدن در انسان جز اين نيست كه همواره از طريق دهان تحقق پذيرد.| منبع = *منبع: دینانی، قواعد کلی در فلسفه اسلامی، ج۱، صص۴۷۱-۴۷۲.| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
اگر صدور موجودات كثير از واحد من جميع الجهات، عقلاً محال باشد و از واحد محض جز امر واحد صادر نگردد، هرگز بدان معنا نيست كه «واحد من جميع الجهات» موجودى ناتوان است؛ زيرا معناى توانايى در افعال برحسب موازين عقلى اين است كه: «از واحد جز واحد صادر نگردد». بنابراين قاعدۀ «الواحد لا يصدر عنه إلاّ الواحد» به‌هيچ‌وجه منافى با عموم قدرت [[خدا|حق تعالى ]] نمى‌باشد و صدور موجودات از او به نحو ترتّبِ عِلّى و معلولى به‌هيچ‌وجه منافى قدرت مطلقۀ وى نمى‌باشد. زيرا قدرت عبارت است از :  «توانايى انجام كار بر وجهى كه معقول باشد». همان‌گونه‌که چون انسان خوردن و آشاميدن را از طريق ساير مجارى بدن انجام نمى‌دهد، هرگز بدان معنا نيست كه از خوردن و آشاميدن ناتوان است؛ بلكه معناى خوردن و آشاميدن در انسان جز اين نيست كه همواره از طريق دهان تحقق پذيرد.| منبع = *منبع: دینانی، قواعد کلی در فلسفه اسلامی، ج۱، صص۴۷۱-۴۷۲.| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px|رنگ حاشیه= #۶۶۷۷۸۸|حاشیه= ۵px|اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#F4FFF4| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
===مَجرای قاعده الواحد===
===مَجرای قاعده الواحد===
گرچه برخی معتقدند قاعده الواحد در همه انواع عِلَل و حتی علل مُعِدّه نیز جاری است<ref>آشتیانی، اساس التوحید، ص۴۹، به نقل از حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۵</ref> گفته می‌شود حداقل از نظر ابن‌سینا و بر اساس استدلال‌های او این قاعده در [[علت فاعلی]](هستی بخش) جریان دارد و در غیر علت فاعلی جاری نمی‌شود.<ref>کرد فیروزجایی، حکمت مشاء، ۱۳۹۱ش، ص۲۲۵.</ref> از اینکه فلاسفه در این قاعده از تعبیر صدور استفاده کرده‌اند، و اینکه از آن در بخش احکام علت فاعلی بحث نموده و در مقام تبیین، عنوان علت فاعلی را بکار برده‌اند و نیز اینکه فلاسفه مَشّاء [[علت غایی]] واحد برای معلول‌های متکثر را پذیرفته‌اند چنین استفاده شده که در نگاه فلاسفه قاعده مذکور در علت‌های فاعلی جاری می‌گردد.<ref>حیدرپور، و فیاضی «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref> گفته می‌شود در کلام برخی از فلاسفه نشانه‌هایی وجود دارد که از جریان این قاعده فلسفی در مورد علت مادی نیز حکایت دارد.<ref>حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref>
گرچه برخی معتقدند قاعده الواحد در همه انواع علت و حتی علت‌های مُعِدّه نیز جاری است؛<ref>آشتیانی، اساس التوحید، ص۴۹، به نقل از حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۵</ref> گفته می‌شود حداقل از نظر ابن‌سینا و براساس استدلال‌های او، این قاعده در [[علت فاعلی]] (هستی‌بخش) جریان دارد و در غیر علت فاعلی جاری نمی‌شود.<ref>کرد فیروزجایی، حکمت مشاء، ۱۳۹۱ش، ص۲۲۵.</ref> از اینکه فلاسفه در این قاعده از تعبیر صدور استفاده کرده‌اند و اینکه از آن در بخش احکام علت فاعلی بحث نموده و در مقام تبیین، عنوان علت فاعلی را بکار برده‌اند و نیز اینکه فلاسفه مَشّاء [[علت غایی]] واحد برای معلول‌های متکثر را پذیرفته‌اند، چنین استفاده شده که در نگاه فلاسفه قاعده مذکور در علت‌های فاعلی جاری می‌گردد.<ref>حیدرپور، و فیاضی «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref> گفته می‌شود در کلام برخی از فلاسفه نشانه‌هایی وجود دارد که از جریان این قاعده فلسفی در مورد علت مادی نیز حکایت دارد.<ref>حیدرپور، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ۱۳۹۶ش. ص۸۳.</ref>
===مصداق قاعده الواحد===
===مصداق قاعده الواحد===
فیلسوفان غالبا مصداق الواحد در جانب علت را [[واجب الوجود]] معرفی کرده‌اند.<ref>جوادی آملی، ج۲، ص۴۱۴، به نقل از: حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۱.</ref> و گفته می‌شود تقریبا در میان فلاسفه، جریان قاعده الواحد درباره واجب الوجود محل بحث و اختلاف نیست.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱.</ref> با این وجود برخی از فیلسوفان با استناد به [[قاعده بسیط الحقیقه|قاعده «بسیط الحقیقه»]] معتقدند قاعده الواحد درمورد خالق جهان جاری نمی‌شود. بلکه صرفا درباره موجودی جاری است که فقط یک سنخ از وجود را داشته باشد.<ref>فیاضی، «تعلیقه»، در النهایه الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۰</ref> در جانب معلول نیز فلاسفه مصداق الواحد را عقل اول<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸؛ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، بی‌تا، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref> معرفی می‌کنند.<br>بر خلاف فلسفه که قاعده الواحد در آن میان واجب الوجود و عقل اول جاری می‌شود در عرفان این قاعده میان ذات حق و [[نفس رحمانی|نَفَس رَحمانی]] یا [[وجود منبسط]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۳۱.</ref> که وحدت سریانی دارد جاری می‌گردد.<ref>خالقی‌پور، علی، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۹.</ref> تفاوت این تفسیر با تفسیر فلسفی در آن است که واجب الوجود فلسفه دارای صفاتی است که گرچه در خارج عین یکدیگر و همه عین ذات هستند، لکن از نظر مفهومی متعدد و متکثرند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱-۵۲.</ref> ولی «ذات حق» آن‌گونه که در عرفان گفته می‌شود عاری از هر اعتباری است و حتی همین عاری بودن از همه اعتبارات نیز بر او صادق نیست.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش. ص۱۱۹.</ref> عرفا مقام ذات را مقام غیب محض می‌نامند زیرا همه اسماء و صفات گرچه در آن حاضرند لکن هیچ ظهوری ندارند و به صورت اندماجی{{یاد| اندماج: درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن. دهخدا، لغتنامه، ذیل اندماج}} و مستهلک موجودند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳.</ref> بنابراین تفسیر عرفانی قاعده الواحد با اشکالی که به تفسیر فلسفی شده و آن را بی‌مصداق دانسته‌<ref>محقق خوانساری، الحاشیه علی شروح الإشارات، بی‌تا، ج۲، ص۳۰۴.</ref> مواجه نمی‌شود. زیرا برخلاف واجب الوجود فلسفی که تعدد و تکثر مفهومی دارد، «ذات حق» عرفانی، غیب محض است و عاری از هرگونه اعتبار و تکثر می‌باشد.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، اردیبهشت۱۳۹۵. ص۵۲.</ref>
فیلسوفان غالبا مصداق الواحد در جانب علت را [[واجب الوجود]] معرفی کرده‌اند.<ref>جوادی آملی، ج۲، ص۴۱۴، به نقل از: حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۱.</ref> و گفته می‌شود تقریبا در میان فلاسفه، جریان قاعده الواحد درباره واجب الوجود محل بحث و اختلاف نیست.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱.</ref> با این وجود برخی از فیلسوفان با استناد به [[قاعده بسیط الحقیقه|قاعده «بسیط الحقیقه»]] معتقدند قاعده الواحد درمورد خالق جهان جاری نمی‌شود. بلکه صرفا درباره موجودی جاری است که فقط یک سنخ از وجود را داشته باشد.<ref>فیاضی، «تعلیقه»، در النهایه الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۰</ref> در جانب معلول نیز فلاسفه مصداق الواحد را عقل اول<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸؛ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، بی‌تا، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref> معرفی می‌کنند.<br>بر خلاف فلسفه که قاعده الواحد در آن میان واجب الوجود و عقل اول جاری می‌شود در عرفان این قاعده میان ذات حق و [[نفس رحمانی|نَفَس رَحمانی]] یا [[وجود منبسط]]<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۳۱.</ref> که وحدت سریانی دارد جاری می‌گردد.<ref>خالقی‌پور، علی، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۹.</ref> تفاوت این تفسیر با تفسیر فلسفی در آن است که واجب الوجود فلسفه دارای صفاتی است که گرچه در خارج عین یکدیگر و همه عین ذات هستند، لکن از نظر مفهومی متعدد و متکثرند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱-۵۲.</ref> ولی «ذات حق» آن‌گونه که در عرفان گفته می‌شود عاری از هر اعتباری است و حتی همین عاری بودن از همه اعتبارات نیز بر او صادق نیست.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش. ص۱۱۹.</ref> عرفا مقام ذات را مقام غیب محض می‌نامند زیرا همه اسماء و صفات گرچه در آن حاضرند لکن هیچ ظهوری ندارند و به صورت اندماجی{{یاد| اندماج: درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن. دهخدا، لغتنامه، ذیل اندماج}} و مستهلک موجودند.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳.</ref> بنابراین تفسیر عرفانی قاعده الواحد با اشکالی که به تفسیر فلسفی شده و آن را بی‌مصداق دانسته‌<ref>محقق خوانساری، الحاشیه علی شروح الإشارات، بی‌تا، ج۲، ص۳۰۴.</ref> مواجه نمی‌شود. زیرا برخلاف واجب الوجود فلسفی که تعدد و تکثر مفهومی دارد، «ذات حق» عرفانی، غیب محض است و عاری از هرگونه اعتبار و تکثر می‌باشد.<ref>خالقی‌پور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، اردیبهشت۱۳۹۵. ص۵۲.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۲۱۱

ویرایش