Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۶۹
ویرایش
(ایجاد لینک بین زبانی در ویکی داده و حذف از مبدا ویرایش) |
|||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
=== ریشه اختلاف === | === ریشه اختلاف === | ||
ریشه اختلاف در موضوع شهادت فاطمه آن است که درگذشت فاطمه مدتی کوتاه پس از [[رحلت پیامبر(ص)]] و در کشاکش درگیریها بر سر جانشینی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله| حضرت محمد(ص)]] رخ داده است. پس از آنکه گروهی از [[مهاجران]] و [[انصار]] در [[واقعه سقیفه بنیساعده| سقیفه بنیساعده]] با [[ابوبکر]] بیعت کردند، گروهی از [[صحابه]] با توجه به سفارشهای پیامبر به خلافت و جانشینی علی بن ابیطالب، از [[بیعت]] با ابوبکر امتناع کردند. به همین جهت به دستور ابوبکر، [[عمر بن خطاب]] به همراه عدهای دیگر برای بیعت گرفتن از [[امام علی علیهالسلام|علی]]، به [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|درِ خانه او رفتند]] و عمر تهدید کرد که در صورت بیعت نکردن، خانه را با ساکنانش به آتش میکشد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۳.</ref> در همین دوران، فاطمه(س) برای اعتراض به [[ماجرای فدک|مصادره فدک]] توسط عاملان ابوبکر، با وی دیدار و [[فدک]] را از او مطالبه کرده است<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۰ و ۴۱.</ref> و پس از امتناع دستگاه خلافت از بازگرداندن فدک، در مسجد مدینه [[خطبه فدکیه|خطبهای اعتراضی]] ایراد کرده است.<ref> شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۲۶-۱۳۵.</ref> | ریشه اختلاف در موضوع شهادت فاطمه آن است که درگذشت فاطمه مدتی کوتاه پس از [[رحلت پیامبر(ص)]] و در کشاکش درگیریها بر سر جانشینی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله| حضرت محمد(ص)]] رخ داده است. پس از آنکه گروهی از [[مهاجران]] و [[انصار]] در [[واقعه سقیفه بنیساعده| سقیفه بنیساعده]] با [[ابوبکر]] بیعت کردند، گروهی از [[صحابه]] با توجه به سفارشهای پیامبر به خلافت و جانشینی علی بن ابیطالب، از [[بیعت]] با ابوبکر امتناع کردند. به همین جهت به دستور ابوبکر، [[عمر بن خطاب]] به همراه عدهای دیگر برای بیعت گرفتن از [[امام علی علیهالسلام|علی]]، به [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|درِ خانه او رفتند]] و عمر تهدید کرد که در صورت بیعت نکردن، [[خانه حضرت فاطمه(س)|خانه فاطمه]] را با ساکنانش به آتش میکشد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۳.</ref> در همین دوران، فاطمه(س) برای اعتراض به [[ماجرای فدک|مصادره فدک]] توسط عاملان ابوبکر، با وی دیدار و [[فدک]] را از او مطالبه کرده است<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۰ و ۴۱.</ref> و پس از امتناع دستگاه خلافت از بازگرداندن فدک، در مسجد مدینه [[خطبه فدکیه|خطبهای اعتراضی]] ایراد کرده است.<ref> شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۲۶-۱۳۵.</ref> | ||
منابع شیعه تقریبا اتفاق نظر دارند که [[محسن بن علی(ع)|محسن]] جنین فاطمه در اثر [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|حمله به خانه او]] سِقط شده است<ref>الله اکبری، «محسن بن علی»، ص۶۸-۷۲. برای نمونه نگاه کنید به مقدس اردبیلی، اصول دین، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۳-۱۱۴؛ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۵.</ref> و بنابر برخی منابع اهلسنت او زنده به دنیا آمده و در کودکی از دنیا رفته است.<ref> ابنقتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۲۱۱.</ref> با این حال [[ابن ابیالحدید| ابنابیالحدید معتزلی]] (درگذشته ۶۵۶ق) شارح نهجالبلاغه در مناظره با استادش [[ابوجعفر نقیب]] به [[سقط جنین|سقط]] محسن در جریان بیعت گرفتن از علی(ع) اشاره کرده است.<ref> ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۹۲–۱۹۳.</ref> همچنین این اعتقاد به ابراهیم بن سیار معروف به نَظّام معتزلی (درگذشته ۲۲۱ق) نیز نسبت داده شده است.<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۷۱.</ref> | منابع شیعه تقریبا اتفاق نظر دارند که [[محسن بن علی(ع)|محسن]] جنین فاطمه در اثر [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|حمله به خانه او]] سِقط شده است<ref>الله اکبری، «محسن بن علی»، ص۶۸-۷۲. برای نمونه نگاه کنید به مقدس اردبیلی، اصول دین، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۳-۱۱۴؛ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۵.</ref> و بنابر برخی منابع اهلسنت او زنده به دنیا آمده و در کودکی از دنیا رفته است.<ref> ابنقتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۲۱۱.</ref> با این حال [[ابن ابیالحدید| ابنابیالحدید معتزلی]] (درگذشته ۶۵۶ق) شارح نهجالبلاغه در مناظره با استادش [[ابوجعفر نقیب]] به [[سقط جنین|سقط]] محسن در جریان بیعت گرفتن از علی(ع) اشاره کرده است.<ref> ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۹۲–۱۹۳.</ref> همچنین این اعتقاد به ابراهیم بن سیار معروف به نَظّام معتزلی (درگذشته ۲۲۱ق) نیز نسبت داده شده است.<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۷۱.</ref> | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
=== چرا علی و دیگران دفاع نکردند؟=== | === چرا علی و دیگران دفاع نکردند؟=== | ||
یکی از پرسشها درباره ماجرای حمله به خانه فاطمه(س) و شهادت او آن است که چرا [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] که به [[شجاعت]] معروف است و نیز دیگر [[صحابه]] درباره این حرکت سکوت کردند و از فاطمه دفاع نکردند؟<ref>المدیهش، فاطمة بنت النبی، ۱۴۴۰ق، ج۵، ص۶۸-۷۰ و ۸۳.</ref> افزون بر [[اهلسنت و جماعت|اهلسنت]]، [[محمدحسین کاشفالغطاء]]، [[مرجع تقلید|مرجع تقلید شیعه]] در قرن چهاردهم، نیز چنین پرسشی را مطرح کرده است.<ref>کاشفالغطاء، جنة المأوی، ۱۴۲۹ق، ص۶۴؛ مهدی، الهجوم، ۱۴۲۵ق، ص۴۴۶.</ref> پاسخ اصلی شیعیان به این نکته آن است که علی(ع) به دستور [[پیامبر اسلام(ص)]] و برای حفظ مصالح اسلام مأمور به [[صبر]] و سکوت بود.<ref>نگاه کنید به عاملی، مأساة الزهراء، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۶۶-۲۷۷؛ مهدی، الهجوم، ۱۴۲۵ق، ص۴۴۶-۴۴۹ و ۴۵۲-۴۵۸؛ کوثرانی، ۱۲ شبهة حول الزهراء، ص۱۵-۲۶.</ref>{{یاد|بر اساس روایتی که در کتاب کافی آمده است علی(ع) در حضور پیامبر(ص) عهد کرد که در برابر ستمهایی که پس از رحلت پیامبر بر او میشود و در برابر هتک حرمت خود صبر پیشه کند و خشم خود را فروبنشاند. (کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲)}} در اشعار شاعران نیز به عهد حضرت با پیامبر و ماموریتش به صبر پس از او اشاره شده است.[[سید رضا هندی]] در ابیاتی از قصیده ی معروفش(قصیده رائیه)گفته است. {{شعر}}{{ب|لو لم تُؤمَر بالصبر و کظم| | یکی از پرسشها درباره ماجرای حمله به [[خانه حضرت فاطمه(س)|خانه فاطمه(س)]] و شهادت او آن است که چرا [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] که به [[شجاعت]] معروف است و نیز دیگر [[صحابه]] درباره این حرکت سکوت کردند و از فاطمه دفاع نکردند؟<ref>المدیهش، فاطمة بنت النبی، ۱۴۴۰ق، ج۵، ص۶۸-۷۰ و ۸۳.</ref> افزون بر [[اهلسنت و جماعت|اهلسنت]]، [[محمدحسین کاشفالغطاء]]، [[مرجع تقلید|مرجع تقلید شیعه]] در قرن چهاردهم، نیز چنین پرسشی را مطرح کرده است.<ref>کاشفالغطاء، جنة المأوی، ۱۴۲۹ق، ص۶۴؛ مهدی، الهجوم، ۱۴۲۵ق، ص۴۴۶.</ref> پاسخ اصلی شیعیان به این نکته آن است که علی(ع) به دستور [[پیامبر اسلام(ص)]] و برای حفظ مصالح اسلام مأمور به [[صبر]] و سکوت بود.<ref>نگاه کنید به عاملی، مأساة الزهراء، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۶۶-۲۷۷؛ مهدی، الهجوم، ۱۴۲۵ق، ص۴۴۶-۴۴۹ و ۴۵۲-۴۵۸؛ کوثرانی، ۱۲ شبهة حول الزهراء، ص۱۵-۲۶.</ref>{{یاد|بر اساس روایتی که در کتاب کافی آمده است علی(ع) در حضور پیامبر(ص) عهد کرد که در برابر ستمهایی که پس از رحلت پیامبر بر او میشود و در برابر هتک حرمت خود صبر پیشه کند و خشم خود را فروبنشاند. (کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲)}} در اشعار شاعران نیز به عهد حضرت با پیامبر و ماموریتش به صبر پس از او اشاره شده است.[[سید رضا هندی]] در ابیاتی از قصیده ی معروفش(قصیده رائیه)گفته است. {{شعر}}{{ب|لو لم تُؤمَر بالصبر و کظم| | ||
الغیظ ولَیْتَک لم تؤمر}} {{ب|ما نال الامرَ اخوتیم| | الغیظ ولَیْتَک لم تؤمر}} {{ب|ما نال الامرَ اخوتیم| | ||
و لا تناوله منه حبتر}} {{پایان شعر}}(ترجمه:چنانچه تو مأمور به صبر و شکیبائی و فرو نشاندن خشم و غضب نبودی! و ایکاش که مأمور نبودی!به امر ولایت بر مردم و خلافت، ابوتیم (ابوبکر) نائل نمی شد و سپس حبتر (عمر) به ولایت از ناحیه او نمی رسید.) <ref>طهرانی، سید محمد حسین، مکتوبات خطی، جُنگ ۱۶، صفحه۱۰۹.</ref> غیر از اینکه بنابر نقل [[سلمان فارسی]] در کتاب سلیم (که یوسفی غروی آن را قویترین و قدیمیترین نقل ماجرا میداند)، پس از حمله عمر به فاطمه(س)، علی(ع) به عمر حمله کرد و او را به زمین زد؛ چنانکه گویا قصد کشتن او را دارد و سپس به او گفت اگر عهد رسول خدا با من نبود آنگاه میدانستی که تو نمیتوانی داخل خانه من شوی. در این هنگام، عمر از دیگران کمک خواست و همراهان او هجوم آورده، علی(ع) را از او جدا کرده و او را بستند.<ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ۱۴۳۸ق، ج۴، ص۱۱۲.</ref> | و لا تناوله منه حبتر}} {{پایان شعر}}(ترجمه:چنانچه تو مأمور به صبر و شکیبائی و فرو نشاندن خشم و غضب نبودی! و ایکاش که مأمور نبودی!به امر ولایت بر مردم و خلافت، ابوتیم (ابوبکر) نائل نمی شد و سپس حبتر (عمر) به ولایت از ناحیه او نمی رسید.) <ref>طهرانی، سید محمد حسین، مکتوبات خطی، جُنگ ۱۶، صفحه۱۰۹.</ref> غیر از اینکه بنابر نقل [[سلمان فارسی]] در کتاب سلیم (که یوسفی غروی آن را قویترین و قدیمیترین نقل ماجرا میداند)، پس از حمله عمر به فاطمه(س)، علی(ع) به عمر حمله کرد و او را به زمین زد؛ چنانکه گویا قصد کشتن او را دارد و سپس به او گفت اگر عهد رسول خدا با من نبود آنگاه میدانستی که تو نمیتوانی داخل خانه من شوی. در این هنگام، عمر از دیگران کمک خواست و همراهان او هجوم آورده، علی(ع) را از او جدا کرده و او را بستند.<ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ۱۴۳۸ق، ج۴، ص۱۱۲.</ref> |