پرش به محتوا

امام هادی علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
{{اصلی|فهرست کنیه‌ها و لقب‌های امام هادی(ع)}}
{{اصلی|فهرست کنیه‌ها و لقب‌های امام هادی(ع)}}


علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النقی، امام دهم شیعیان است. پدرش [[امام جواد علیه‌السلام|امام جواد(ع)]]، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی <ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> به نام [[سمانه مغربیه|سَمانه مَغربیه]]<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷.</ref> یا سوسَن بود.<ref> نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۵.</ref>
علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النقی، امام دهم شیعیان است. پدرش [[امام جواد علیه‌السلام|امام جواد(ع)]]، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> به نام [[سمانه مغربیه|سَمانه مَغربیه]]<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷.</ref> یا سوسَن<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۵.</ref> بود.


از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و [[نقی (لقب)|نَقی]] است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> او به هادی ملقب شده است چرا که در زمان خود بهترین هدایت‌کننده مردم به سوی خیر بوده است.<ref>قرشی، حیاة الامام علی الهادی، ۱۴۲۹ق، ص۲۱.</ref> القاب دیگری همچون مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، متوکل،{{یاد|گفته‌اند حضرت هادی این لقب را خوش نداشت و از اصحاب خود می‌خواست که او را با لقب متوکل صدا نزنند. باقر شریف قرشی، بر این باور است که چون متوکل، لقب خلیفه عباسی از دشمنان اهل‌بیت به شمار می‌رفت، امام هادی نمی‌خواست او را با این لقب صدا بزنند.(قرشی، حیاة الامام علی النقی، ۱۴۲۹ق، ص۲۲.)}} خالص و طَیّب برای او ذکر شده است.<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> [[شیخ صدوق]] (درگذشت ۳۸۱ق) از اساتیدش نقل کرده است که هر کدام از امام هادی و فرزندش [[امام حسن عسکری علیه‌السلام|امام حسن عسکری(ع)]] را به دلیل اینکه در منطقه‌ای به نام عسکر در سامرا ساکن بودند، عسکری می‌خواندند.<ref> صدوق، علل‌الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۴۱.</ref> [[سبط بن جوزی|ابن‌جوزی]] (درگذشت ۶۵۴ق) از علمای اهل‌سنت نیز در کتاب [[تذکرة الخواص من الامة فی ذکر خصائص الائمة (کتاب)|تذکرة الخواص]] نسبت عسکری به امام هادی را به همین دلیل دانسته است.<ref>ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref>
از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و [[نقی (لقب)|نَقی]] است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> او به هادی ملقب شده است چرا که در زمان خود بهترین هدایت‌کننده مردم به سوی خیر بوده است.<ref>قرشی، حیاة الامام علی الهادی، ۱۴۲۹ق، ص۲۱.</ref> القاب دیگری همچون مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، متوکل،{{یاد|گفته‌اند حضرت هادی این لقب را خوش نداشت و از اصحاب خود می‌خواست که او را با لقب متوکل صدا نزنند. باقر شریف قرشی، بر این باور است که چون متوکل، لقب خلیفه عباسی از دشمنان اهل‌بیت به شمار می‌رفت، امام هادی نمی‌خواست او را با این لقب صدا بزنند.(قرشی، حیاة الامام علی النقی، ۱۴۲۹ق، ص۲۲.)}} خالص و طَیّب برای او ذکر شده است.<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> [[شیخ صدوق]] (درگذشت ۳۸۱ق) از اساتیدش نقل کرده است که هر کدام از امام هادی و فرزندش [[امام حسن عسکری علیه‌السلام|امام حسن عسکری(ع)]] را به دلیل اینکه در منطقه‌ای به نام عسکر در سامرا ساکن بودند، عسکری می‌خواندند.<ref> صدوق، علل‌الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۴۱.</ref> [[سبط بن جوزی|ابن‌جوزی]] (درگذشت ۶۵۴ق) از علمای اهل‌سنت نیز در کتاب [[تذکرة الخواص من الامة فی ذکر خصائص الائمة (کتاب)|تذکرة الخواص]] نسبت عسکری به امام هادی را به همین دلیل دانسته است.<ref>ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref>
خط ۳۸: خط ۳۸:


== زندگی‌نامه==
== زندگی‌نامه==
بنابر نظر [[محمد بن یعقوب کلینی]]،<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۷.</ref> [[شیخ طوسی]]،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۱۰۴.</ref> شیخ مفید<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷.</ref> ابن‌شهرآشوب<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref>  امام هادی در [[۱۵ ذی‌الحجه]] سال [[سال ۲۱۲ هجری قمری|۲۱۲ق]] در [[صریا|صَریا]] (منطقه‌ای در نزدیکی [[مدینه]]) متولد شده است. با این حال تولد او را در دوم یا پنجم [[رجب]] همان سال،<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> رجب ۲۱۴ق و [[جمادی‌الآخر|جمادی‌الثانی]] سال ۲۱۵ق<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۷.</ref> نیز ثبت کرده‌اند.  
بنابر نظر [[محمد بن یعقوب کلینی]]،<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۷.</ref> [[شیخ طوسی]]،<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۱۰۴.</ref> شیخ مفید<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷.</ref> ابن‌شهرآشوب<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref>  امام هادی در [[۱۵ ذی‌الحجه]] سال [[سال ۲۱۲ هجری قمری|۲۱۲ق]] در [[صریا|صَریا]] (منطقه‌ای در نزدیکی [[مدینه]]) متولد شده است. با این حال تولد او را در دوم یا پنجم [[رجب]] همان سال،<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> رجب سال ۲۱۴ق و [[جمادی‌الآخر|جمادی‌الثانی]] سال ۲۱۵ق<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۷.</ref> نیز ثبت کرده‌اند.  


به گزارش [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] تاریخ‌نگار قرن چهارم، در سالی که امام جواد همراه با همسرش، [[ام فضل دختر مأمون|اُم‌ُّالفَضل]] حج به جای آورد، امام هادی را در حالی‌که کوچک بود به مدینه آوردند<ref> مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> و او تا سال ۲۳۳ق در مدینه زندگی کرده است. به گزارش [[احمد بن ابی‌یعقوب|یعقوبی]] تاریخ‌نگار قرن سوم قمری در این سال [[متوکل عباسی]] امام هادی را به سامرا احضار کرد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۸۴.</ref> و در منطقه‌ای تحت کنترل خود به نام عسکر اقامت داد و تا پایان عمر در آنجا بود.<ref>نگاه کنید به: ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref>
به گزارش [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] تاریخ‌نگار قرن چهارم، در سالی که امام جواد همراه با همسرش، [[ام فضل دختر مأمون|اُم‌ُّالفَضل]] حج به جای آورد، امام هادی را در حالی‌که کوچک بود به مدینه آوردند<ref> مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> و او تا سال ۲۳۳ق در مدینه زندگی کرده است. به گزارش [[احمد بن ابی‌یعقوب|یعقوبی]] تاریخ‌نگار قرن سوم قمری در این سال [[متوکل عباسی]] امام هادی را به سامرا احضار کرد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۸۴.</ref> و در منطقه‌ای تحت کنترل خود به نام عسکر اقامت داد و تا پایان عمر در آنجا بود.<ref>نگاه کنید به: ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:


=== احضار به سامرا ===
=== احضار به سامرا ===
[[متوکل عباسی]] در [[سال ۲۳۳ هجری قمری|سال ۲۳۳ق]] امام هادی(ع) را وادار کرد که از [[مدینه]] به [[سامرا]] برود.<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۸۴.</ref> شیخ مفید این اقدام متوکل را برای سال ۲۴۳ق گزارش کرده است<ref> شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۱۰.</ref> اما [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر تاریخ اسلام، این تاریخ را ناصحیح دانسته است.<ref>جعفریان، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۳.</ref> گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی والی مدینه، عبدالله بن محمد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> و [[بریحه عباسی]] امام جماعت منصوب خلیفه در حرمین، علیه امام هادی<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> و همچنین گزارش‌هایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.<ref>ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۳.</ref> به گزارش مسعودی، بریحه، در نامه‌ای به متوکل، به وی گفت که «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است».<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> بر همین اساس، [[یحیی بن هرثمه|یحیی بن هَرثَمه]] از سوی متوکل، مأمور انتقال امام هادی به سامرا شد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> امام هادی(ع) در نامه‌ای به متوکل، بدگویی‌ها علیه خویش را رد کرد،<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> اما متوکل در پاسخ، با احترام از او خواست به سوی [[سامرا]] حرکت کند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> متن نامه متوکل، در آثار [[شیخ مفید]] و [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]] نقل شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۱.</ref>
[[متوکل عباسی]] در [[سال ۲۳۳ هجری قمری|سال ۲۳۳ق]] امام هادی(ع) را وادار کرد که از [[مدینه]] به [[سامرا]] برود.<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۸۴.</ref> شیخ مفید این اقدام متوکل را برای سال ۲۴۳ق گزارش کرده است<ref> شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۱۰.</ref> اما از نظر [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر تاریخ اسلام، این تاریخ (سال ۲۴۳ق) صحیح نیست.<ref>جعفریان، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۳.</ref> گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی عبدالله بن محمد کارگزار حکومت عباسی در مدینه<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> و [[بریحه عباسی]] امام جماعت منصوب خلیفه در مکه و مدینه، علیه امام هادی<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> و همچنین گزارش‌هایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.<ref>ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۳.</ref> به گزارش مسعودی، بریحه، در نامه‌ای به متوکل، به وی گفت که «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است».<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> بر همین اساس، [[یحیی بن هرثمه|یحیی بن هَرثَمه]] از سوی متوکل، مأمور انتقال امام هادی به سامرا شد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> امام هادی(ع) در نامه‌ای به متوکل، بدگویی‌ها علیه خویش را رد کرد،<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> اما متوکل در پاسخ، با احترام از او خواست به سوی [[سامرا]] حرکت کند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> متن نامه متوکل، در آثار [[شیخ مفید]] و [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]] نقل شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۱.</ref>


به گفته [[رسول جعفریان]]، اگرچه متوکل برنامه آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه متوجه شدند.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۵.</ref> سبط بن جوزی از علمای اهل‌سنت گزارشی از یحیی بن هرثمه نقل کرده است که بر اساس آن مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیونی به راه‌ انداختند که مدینه تا آن زمان چنین وضعی به خود ندیده بود.<ref>ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref> امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه به [[کاظمین]] وارد شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> در کاظمین به خانه [[خزیمة بن حازم]] رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۷.</ref>  
به گفته [[رسول جعفریان]]، اگرچه متوکل برنامه انتقال امام هادی(ع) به سامرا را به گونه‌ای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدی به دنبال نداشته باشد.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۵.</ref> سبط بن جوزی از علمای اهل‌سنت گزارشی از یحیی بن هرثمه نقل کرده است که بر اساس آن مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیونی به راه‌ انداختند که مدینه تا آن زمان چنین وضعی به خود ندیده بود.<ref>ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref> امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه، وارد [[کاظمین]] شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> در کاظمین به خانه [[خزیمة بن حازم]] رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.<ref>مسعودی، اثبات‌الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۷.</ref>  


حضرت هادی به ظاهر مورد احترام متوکل بود، اما متوکل علیه او دسیسه می‌کرد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به گزارش طبرسی هدف او از این کار این بود که از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.<ref> طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]]، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به نظر [[صالح بن سعید]]، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد؛ به همین دلیل، به دستور متوکل تعدادی از مأموران، غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، کاسه شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام با بیان اینکه گوشت و خون من به [[خمر|شراب]] آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت، اما با اصرار متوکل اشعاری خواند که متوکل و دیگران را تحت تأثیر قرار داد. مسعودی نقل کرده که صورت متوکل از گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲.</ref> تهدیدات و سخت‌گیری‌های حاکمان عباسی نسبت به امام هادی(ع)  در مدت اقامت او در سامرا گاه با کندن قبری در اتاق محل زندگی وی و یا احضارهای شبانه و بی‌خبر به کاخ و ممانعت از ارتباط شیعیان با او همواره ادامه داشت.<ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.</ref> برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی را چنین نوشته‌اند:
حضرت هادی به ظاهر مورد احترام متوکل بود، اما متوکل علیه او دسیسه می‌کرد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به گزارش طبرسی هدف متوکل از این کار این بود که از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.<ref> طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]]، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref>  
 
به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد؛ به همین دلیل، به دستور متوکل تعدادی از مأموران، غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، ظرف شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام با بیان اینکه گوشت و خون من به [[خمر|شراب]] آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورد.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت، اما با اصرار متوکل اشعاری خواند که متوکل و دیگران را تحت تأثیر قرار داد. مسعودی تاریخ‌نگار نقل کرده است که صورت متوکل از گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲.</ref> حاکمان عباسی در مدت اقامت امام هادی بر او سخت می‌گرفتند. برای نمونه قبری در اتاق محل زندگی او حفر کرده بودند. او او را شبانه و بی‌خبر به کاخ خلیفه احضار می‌کردند و از ارتباط شیعیان با او جلوگیری می‌کردند.<ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.</ref> برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی را چنین نوشته‌اند:
#متوکل از نظر کلامی به [[اصحاب حدیث|اهل حدیث]] که ضدّ [[معتزله]] و [[شیعه]] بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند.
#متوکل از نظر کلامی به [[اصحاب حدیث|اهل حدیث]] که ضدّ [[معتزله]] و [[شیعه]] بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک می‌کردند.
#متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط مردم با [[امامان شیعه]] هراس داشت؛ ازاین‌رو می‌کوشید این پیوند را قطع کند.<ref> طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۴۳۸.</ref> متوکل در همین راستا [[حرم امام حسین(ع)|مرقد امام حسین(ع)]] را تخریب کرد و نسبت به زائران امام حسین، سختگیری می‌کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۹۸۷م، ص۴۷۸‌.</ref>
#متوکل نگران جایگاه اجتماعی خود بود و از ارتباط مردم با [[امامان شیعه]] هراس داشت؛ ازاین‌رو می‌کوشید این پیوند را قطع کند.<ref> طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۴۳۸.</ref> متوکل در همین راستا [[حرم امام حسین(ع)|مرقد امام حسین(ع)]] را تخریب کرد و نسبت به زائران امام حسین، سختگیری می‌کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۹۸۷م، ص۴۷۸‌.</ref>
خط ۷۲: خط ۷۴:


=== برخورد با غالیان===
=== برخورد با غالیان===
[[غالیان]] در زمان امامت امام هادی فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به [[امامان شیعه]] از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه [[احمد بن محمد بن عیسی]] به امام هادی دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد و از طرفی چون به [[ائمه]] منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه {{حدیث|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ‌}}<ref>سوره عنکبوت، آیه۴۵.</ref> یا آیه {{حدیث|وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ}}<ref>سوره بقره، آیه۴۳.</ref> اشاره به شخصی می‌دانستند نه [[رکوع]] و [[سجده]] هم‌چنان که منظور از [[زکات]] را فردی مشخص می‌دانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از [[واجبات]] و [[محرمات]] دیگر را نیز تأویل می‌کردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۷.</ref>[[فتح بن یزید جرجانی]] بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با مقام [[امامت]] سازگار نیست و [[امامان]] نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن [[پیامبران]] و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است».<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۸.</ref>
[[غالیان]] در زمان امامت امام هادی فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی می‌کردند و مطالبی را به [[امامان شیعه]] از جمله امام هادی نسبت می‌دادند که بر اساس نامه [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری]] به امام هادی دل‌ها از شنیدن آنها مشمئز می‌شد و از طرفی چون به ائمه منسوب می‌شد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه {{حدیث|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ‌}}<ref>سوره عنکبوت، آیه۴۵.</ref> یا آیه {{حدیث|وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ}}<ref>سوره بقره، آیه۴۳.</ref> اشاره به شخصی می‌دانستند نه [[رکوع]] و [[سجده]] هم‌چنان که منظور از [[زکات]] را فردی مشخص می‌دانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از [[واجب|واجبات]] و [[حرام|محرمات]] دیگر را نیز تأویل می‌کردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۷.</ref>فتح بن یزید جرجانی بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با [[امامت]] سازگار نیست و امامان نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن [[پیامبران]] و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است».<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۸.</ref>


امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه [[سهل بن زیاد آدمی|سهل بن زیاد]]، از [[غلو]] علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی [[علی بن حسکه|علی بن حَسَکه]] به [[اهل بیت]] را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از [[شیعیان]] خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را [[باب الامام|باب]] و [[پیامبری|پیامبر]] از جانب او معرفی می‌کرد.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۸-۵۱۹.</ref> امام هادی غالیانی همچون [[محمد بن نصیر نمیری]] رئیس [[نصیریه|فرقه نصیریه]]،<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۶.</ref> حسن بن محمد معروف به ابن بابا و [[فارس بن حاتم قزوینی]] را نیز [[لعن]] کرده است.<ref>کشی، رجال کشی، ۱۴۰۹ق، ص ۵۲۰.</ref> امام ضمن نامه‌ای از [[ابن بابا قمی]] بیزاری جست و فرمود: او ادعا کرده که من او را فرستاده‌ام و او [[باب الامام|باب]] من است. [[شیطان]] وی را گمراه کرده است.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۰.</ref> امام هادی(ع) از شیعیان خواست فارس بن حاتم را تکذیب کنند و درباره اختلافی که میان ابن حاتم و [[علی بن جعفر الهمانی]] پیدا شده بود، جانب علی بن جعفر را گرفت و [[ابن حاتم]] را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و [[بهشت]] را تضمین کرد.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۳.</ref> او در پاسخ سؤالات شیعیان درباره ابن حاتم، از وی اعلام بیزاری می‌کرد. به گفته [[رسول جعفریان]]، تاریخ‌پژوه [[شیعه]]، کثرت روایات درباره ابن حاتم در [[رجال کشی]]، نشان می‌دهد که خطر بزرگی از جانب وی شیعه را تهدید می‌کرده است.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۴۹.</ref>  
امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه [[سهل بن زیاد آدمی|سهل بن زیاد]]، از [[غلو]] علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی [[علی بن حسکه|علی بن حَسَکه]] به [[اهل‌بیت(ع)|اهل‌بیت]] را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از [[شیعه|شیعیان]] خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را [[باب الامام|باب]] و [[نبوت|پیامبر]] از جانب او معرفی می‌کرد.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۸-۵۱۹.</ref> امام هادی غالیانی همچون [[محمد بن نصیر نمیری]] بنیانگذار [[علویان (سوریه)|فرقه نصیریه]]،<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۶.</ref> حسن بن محمد معروف به ابن‌بابا و [[فارس بن حاتم قزوینی]] را نیز [[لعن]] کرده است.<ref>کشی، رجال کشی، ۱۴۰۹ق، ص ۵۲۰.</ref> امام ضمن نامه‌ای از ابن‌بابا قمی بیزاری جست و فرمود: [[شیطان]] وی را گمراه کرده است.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۰.</ref> امام هادی(ع) از شیعیان خواست فارس بن حاتم را تکذیب کنند و درباره اختلافی که میان ابن‌حاتم و [[علی بن جعفر الهمانی|علی بن جعفر همانی]] پیدا شده بود، جانب علی بن جعفر را گرفت و ابن‌حاتم را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن‌حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و [[بهشت]] را تضمین کرد.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۳.</ref> او در پاسخ سؤالات شیعیان درباره ابن حاتم، از وی اعلام بیزاری می‌کرد. به گفته [[رسول جعفریان]]، تاریخ‌پژوه شیعه، کثرت روایات درباره ابن‌حاتم در [[اختیار معرفة الرجال (کتاب)|رجال کشی]]، نشان می‌دهد که خطر بزرگی از جانب وی شیعه را تهدید می‌کرده است.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۴۹.</ref>  


از دیگر غالیانی که خود را از [[اصحاب امام هادی(ع)]] قلمداد می‌کرد، [[احمد بن محمد سیاری]] بود،<ref>عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۳۲۳.</ref> که بیشتر رجالیان او را [[غالی]] و فاسد المذهب دانسته‌اند.<ref> نگاه کنید به: نجاشی، رجال، ۱۳۶۵ش، ص۸۰، طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۵۷.</ref> کتاب [[القراءات]] او از مصادر اصلی روایاتی است که در [[تحریف قرآن]] توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.<ref>جعفریان، اکذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنة، ۱۴۱۳ق، ص۷۶ـ۷۷.</ref> از دیگر [[غالیان]] این دوره [[حسین بن عبیدالله محرر]] بود که به اتهام غلو از [[قم]] اخراج شد،<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۲.</ref> امام هادی(ع) ضمن رساله‌ای که [[ابن شعبه حرانی|ابن شعبه حرّانی]] آن را نقل کرده، بر [[اصالت قرآن]] تأکید کرد و آن را در مقام سنجش [[حدیث|روایات]] و تشخیص [[حدیث صحیح|صحیح]] از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق معرفی کرده و به طور رسمی [[قرآن]] را به عنوان تنها متنی که همه گروه‌های اسلامی به آن استناد می‌کنند، مطرح کرده است. <ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول،۱۴۰۴ق، صص۴۵۹-۴۵۸</ref> او همچنین در مسائل اختلافی به قرآن استناد می‌کرد.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۴۳۵.</ref> [[عباس بن صدقه]]، [[ابوالعباس طرنانی]] (طبرانی) و [[ابوعبداللّه کندی]] معروف به «شاه رئیس» از دیگر غالیان این دوره بودند.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۰.</ref> امام هادی از شیعیانی که به اشتباه به غلو متهم می‌شدند، دفاع می‌کرد و هنگامی که قمی‌ها [[محمد بن ارومه قمی|محمد بن اورمه]] را به اتهام غُلو از [[قم]] اخراج کردند نامه‌ای از امام دهم شیعیان در دفاع از او خطاب به اهل قم صادر شد و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.<ref> نجاشی، رجال نجاشی، الناشر
از دیگر غالیانی که خود را از [[فهرست اصحاب امام هادی(ع)|اصحاب امام هادی(ع)]] معرفی می‌کرد، [[احمد بن محمد سیاری]] بود،<ref>عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۳۲۳.</ref> که بیشتر رجالیان او را [[غالیان|غالی]] و فاسدالمذهب دانسته‌اند.<ref> نگاه کنید به: نجاشی، رجال، ۱۳۶۵ش، ص۸۰، طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۵۷.</ref> کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که در [[عدم تحریف قرآن|تحریف قرآن]] توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.<ref>جعفریان، اکذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنة، ۱۴۱۳ق، ص۷۶ـ۷۷.</ref> از دیگر [[غالیان]] این دوره حسین بن عبیدالله محرر بود که به اتهام غلو از [[قم]] اخراج شد،<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۲.</ref> امام هادی(ع) ضمن رساله‌ای که [[ابن شعبه حرانی|ابن‌شعبه حَرّانی]] آن را نقل کرده، بر [[اصالت قرآن]] تأکید کرد و آن را در مقام سنجش [[حدیث|روایات]] و تشخیص [[حدیث صحیح|صحیح]] از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق معرفی کرده و به طور رسمی [[قرآن]] را به عنوان تنها متنی که همه گروه‌های اسلامی به آن استناد می‌کنند، مطرح کرده است.<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول،۱۴۰۴ق، صص۴۵۹-۴۵۸</ref> او همچنین در مسائل اختلافی به قرآن استناد می‌کرد.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۴۳۵.</ref> عباس بن صدقه، ابوالعباس طرنانی (طبرانی) و ابوعبداللّه کندی معروف به «شاه رئیس» از دیگر غالیان این دوره بودند.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۰.</ref> امام هادی از شیعیانی که به اشتباه به غلو متهم می‌شدند، دفاع می‌کرد و هنگامی که قمی‌ها [[محمد بن ارومه قمی|محمد بن اورمه]] را به اتهام غُلو از [[قم]] اخراج کردند نامه‌ای از امام در دفاع از او خطاب به اهل قم صادر شد و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.<ref> نجاشی، رجال نجاشی، الناشر
مؤسسة النشر الإسلامي، ص۳۲۹.</ref>
مؤسسة النشر الإسلامي، ص۳۲۹.</ref>


=== ارتباط با شیعیان===
=== ارتباط با شیعیان===
امام هادی، از طریق [[سازمان وکالت]] و نامه‌نگاری با شیعیان در ارتباط بود. به گفته جعفریان در زمان امام هادی(ع)، [[قم]]، مهمترین مرکز تجمّع شیعیان [[ایران]] بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و [[ائمه]](ع) وجود داشت.<ref>جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ص۶۵۴.</ref> [[ابن داوود قمی|محمد بن داود قمی]] و [[محمد طلحی]] از [[قم]] و شهرهای اطراف آن، [[خمس]]، هدایا و سؤالات مردم را به امام هادی می‌رساندند.<ref>عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۴۵.</ref> علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی [[خلفای عباسی]] حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان [[عراق]]، [[یمن]]، [[مصر]] و نواحی دیگر رابطه برقرار بود. به گفته جعفریان وکلا علاوه بر جمع‌آوری [[خمس]] و ارسال آن برای امام، در حلّ معضلات [[کلام|کلامی]] و [[فقه|فقهی]] و همچنین در تثبیت امامت امام بعدی در منطقه خود، نیز نقش داشتند.<ref>جعفریان، حیات فکری - سیاسی امامان شیعه، ص۶۳۱.</ref> [[علی بن جعفر الهمانی]]، ابوعلی بن راشد و [[حسن بن عبد ربه|حسن بن عبد ربّه]] یا بنا به گزارش برخی فرزندش «علی» از وکیلان امام هادی بودند.<ref>جباری، سازمان وکالت، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۵۱۳ـ۵۱۴، ۵۳۷.</ref> برخی با استناد به روایتی که [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] رجالی شیعه در قرن چهارم قمری، دربارۀ [[اسحاق بن اسماعیل نیشابوری]] آورده<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۷۵-۵۸۰؛ عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۳۲۰.</ref> احتمال داده‌اند که [[احمد بن اسحاق قمی]] نیز از وکلای امام هادی(ع) بوده است.<ref>جباری، سازمان وکالت، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۵۴۹.</ref>
امام هادی، از طریق [[سازمان وکالت]] و نامه‌نگاری با شیعیان در ارتباط بود. به گفته رسول جعفریان در زمان امام هادی(ع)، [[قم]]، مهمترین مرکز تجمّع شیعیان [[ایران]] بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و [[امامان شیعه|ائمه(ع)]] وجود داشت.<ref>جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ص۶۵۴.</ref> [[ابن داوود قمی|محمد بن داود قمی]] و [[محمد طلحی]] از [[قم]] و شهرهای اطراف آن، [[خمس]]، هدایا و سؤالات مردم را به امام هادی می‌رساندند.<ref>عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۴۵.</ref> علی‌رغم اینکه در زمان امام هادی اختناق شدیدی از سوی [[فهرست خلفای بنی‌عباس|خلفای عباسی]] حاکم بود، میان امام هادی(ع) و شیعیان [[عراق]]، [[یمن]]، [[مصر]] و نواحی دیگر رابطه برقرار بود. به گفته جعفریان وکلا علاوه بر جمع‌آوری خمس و ارسال آن برای امام، در حلّ معضلات [[کلام اسلامی|کلامی]] و [[فقه|فقهی]] و همچنین در تثبیت امامت امام بعدی در منطقه خود، نیز نقش داشتند.<ref>جعفریان، حیات فکری - سیاسی امامان شیعه، ص۶۳۱.</ref> [[علی بن جعفر الهمانی|علی بن جعفر همانی]]، ابوعلی بن راشد و [[حسن بن عبد ربه|حسن بن عبد ربّه]] یا بنا به گزارش برخی فرزندش «علی» از وکیلان امام هادی بودند.<ref>جباری، سازمان وکالت، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۵۱۳ـ۵۱۴، ۵۳۷.</ref> برخی با استناد به روایتی که [[محمد بن عمر کشی|کَشّی]]، رجالی شیعه در قرن چهارم قمری، دربارۀ [[اسحاق بن اسماعیل نیشابوری]] آورده<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۷۵-۵۸۰؛ عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۳۲۰.</ref> احتمال داده‌اند که [[احمد بن اسحاق قمی]] نیز از وکلای امام هادی(ع) بوده است.<ref>جباری، سازمان وکالت، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۵۴۹.</ref>


=== مسأله خلق قرآن===
=== مسئله خلق قرآن===
امام هادی(ع) در نامه‌ای، به یکی از شیعیان از او خواست تا در مسأله [[خلق قرآن]] اظهارنظر نکرده و جانب هیچ یک از نظریه حدوث و قدم قرآن را نگیرد. او در این نامه مسأله خلق قرآن را فتنه خوانده و ورود به این بحث را هلاکت دانسته است. همچنین بر کلام خدا بودن قرآن تأکید کرده و گفتگو درباره آن را [[بدعت|بدعتی]] دانسته که هم سؤال‌کننده و هم پاسخ‌دهنده در [[گناه]] آن شریکند.<ref>شیخ صدوق؛ التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۲۴؛ابن شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۶۱.</ref> در آن دوره، جدال بر سر مسأله حدوث و قدم [[قرآن]] موجب پیدایش فرقه‌ها و گروه‌هایی در میان [[اهل سنت]] شده بود [[مأمون]] و [[معتصم]] جانب نظریه خلق قرآن را گرفته بودند و مخالفان را تحت فشار قرار می‌دادند که از آن به [[دوره محنت]] یاد می‌شود اما [[متوکل]] از قدیم بودن قرآن حمایت می‌کرد و مخالفان از جمله [[شیعیان]] را بدعت‌گذار معرفی می‌کرد.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۳ش، ص۶۵۰.</ref>
امام هادی(ع) در نامه‌ای، به یکی از شیعیان از او خواست تا در مسئله [[نظریه خلق قرآن|خلق قرآن]] اظهارنظر نکرده و جانب هیچ یک از نظریه حدوث و قدم قرآن را نگیرد. او در این نامه مسئله خلق قرآن را فتنه خوانده و ورود به این بحث را هلاکت دانسته است. همچنین بر کلام خدا بودن قرآن تأکید کرده و گفتگو درباره آن را [[بدعت|بدعتی]] دانسته که هم سؤال‌کننده و هم پاسخ‌دهنده در [[گناه]] آن شریکند.<ref>شیخ صدوق؛ التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۲۴؛ابن شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۶۱.</ref> در آن دوره، جدال بر سر مسئله حدوث و قدم [[قرآن]] موجب پیدایش فرقه‌ها و گروه‌هایی در میان [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] شده بود [[مأمون عباسی|مأمون]] و [[معتصم عباسی|معتصم]] جانب نظریه خلق قرآن را گرفته بودند و مخالفان را تحت فشار قرار می‌دادند که از آن به [[دوره محنت]] یاد می‌شود اما [[متوکل عباسی|متوکل]] از قدیم بودن قرآن حمایت می‌کرد و مخالفان از جمله [[شیعه|شیعیان]] را بدعت‌گذار معرفی می‌کرد.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۳ش، ص۶۵۰.</ref>


==روایات==
==روایات==