|
|
خط ۴: |
خط ۴: |
|
| |
|
| == مفهوم شناسی == | | == مفهوم شناسی == |
| ماهیت استصحاب همچون بسیاری دیگر از موضوعات اصولی، در یک روند تاریخی شکل گرفته، و بحث از حجیت آن، همگام با تعریف آن دستخوش تحولات و اختلاف نظرهایی بوده است. به اجمال میتوان گفت که استصحاب به عنوان یکی از روشهای عمومی برای یک سویه کردن تردیدها، آنجا که دلیلی در دست نبوده، به کار میرفته است. این تعبیر [[خوارزمی]] (د ۵۶۸ق) که استصحاب پس از [[قرآن]] و [[سنت]] و [[اجماع]] و [[قیاس]]، «آخرین مدار فتوا» است،<ref>نک: شوکانی، ۲۳۷، </ref>میتواند تا حد زیادی نشانگر جایگاه استصحاب در مکاتب فقهی باشد.
| | استصحاب یکی از روشهای عمومی برای یک سویه کردن تردیدها، آنجا که دلیلی در دست نیست، به کار میرود. |
| {{استنباط احکام}} | | {{استنباط احکام}} |
|
| |
| معنای این واژه در لغت، آنچنانکه از کاربردهای کهن آن استنباط میشود، به همراهی طلبیدن چیزی است؛<ref>مثلاً نک: نصر بن مزاحم، ۱۳۲-۱۳۳؛ نیز بیتی شاهد در العین خلیل، ۱۲۴/۳.</ref> در نقل [[فیومی]] از ابن فارس، فعل به صورت «استصحبت الکتاب» آمده، و یک مفعولی انگاشته شده است.<ref>نک: فیومی، ذیل صحب؛ نیز زمخشری، ۲۴۹.</ref>
| |
|
| |
| فیومی این کاربرد را پلی میان کاربرد کهن لغوی و کاربرد اصطلاحی در فقه شمرده، و بیان داشته که جهت نامیده شدن این روش فقهی به «استصحاب الحال» از آنجاست که در هنگام تمسک بدان، گویی حالت مورد نظر درگذشته و حال، همراه و جدا ناشدنی تلقی شده است.<ref>نک: ذیل صحب؛ نیز علاءالدین بخاری، /۷۷؛ برای تأییدی بر این برداشت، نک: مفید، التذکرة، ۵.</ref>
| |
|
| |
|
| == تاریخچه == | | == تاریخچه == |