Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==کارکردشناسی== | ==کارکردشناسی== | ||
اصالةالاطلاق {{ | اصالةالاطلاق {{یاد|اطلاق از ریشه طلق بهمعنای آزادی و رهایی است. در مقابل آن تقیید از ریشه قید و بهمعنای گرفتاری و در بند بودن آمده است.(محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۳.)}} زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که لفظی از سوی گوینده یا نویسنده بهصورت مطلق و بدون قید به کار گرفته شود، آن هم در حالی که قابلیت تقیید داشته باشد، اما در تشخیص مراد گوینده تردید به وجود آید که لفظ را بهصورت مطلق استعمال کرده یا همراه با قیودی است که به ما نرسیده است؛ در این صورت با اتکا به قاعده اصالةالاطلاق، لفظ حمل بر اطلاق و عدم وجود قید میشود، و چنین گفته میشود که اگر گوینده قیودی را در نظر داشته، باید آن را بیان میکرد و چون بیان نکرده، به قید محتمل توجهی نمیشود؛<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۹.</ref> زیرا گوینده در مقام بیان بوده و اگر مرادش همراه با قید خاصی بود، آن را بیان میکرد.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۱.</ref> | ||
برخی از اصولیان چون [[محمدرضا مظفر]] پس از ذکر تعریف، به آیهٔ «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ»<ref>سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> اشاره کرده و گفتهاند که اگر در معاملات شک شود که صحت معاملات، مشروط به انشا با الفاظ عربی است یا با الفاظ غیرعربی نیز منعقد میشود، در این صورت با تمسک به این قاعده به عدم اعتبار شرط و قید استناد شده و به جواز بیع با الفاظ غیرعربی حکم میشود؛<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵.</ref> زیرا هیچ قید و وصف محدودکنندهای در کلام [[خدا|خداوند]] نیست و شنونده حق ندارد این حکم را ناظر به موارد خاصی کرده و مواردی از بیع را از شمول حکم خارج نماید.<ref>محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۴؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: رشتی، بدائع الأفکار، قم، ص۱۰۵؛ صنقور، المعجم الأصولی، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۴۸.</ref> | برخی از اصولیان چون [[محمدرضا مظفر]] پس از ذکر تعریف، به آیهٔ «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ»<ref>سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> اشاره کرده و گفتهاند که اگر در معاملات شک شود که صحت معاملات، مشروط به انشا با الفاظ عربی است یا با الفاظ غیرعربی نیز منعقد میشود، در این صورت با تمسک به این قاعده به عدم اعتبار شرط و قید استناد شده و به جواز بیع با الفاظ غیرعربی حکم میشود؛<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵.</ref> زیرا هیچ قید و وصف محدودکنندهای در کلام [[خدا|خداوند]] نیست و شنونده حق ندارد این حکم را ناظر به موارد خاصی کرده و مواردی از بیع را از شمول حکم خارج نماید.<ref>محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۴؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: رشتی، بدائع الأفکار، قم، ص۱۰۵؛ صنقور، المعجم الأصولی، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۴۸.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
اصولیان برای استفاده از قاعده اصالةالاطلاق شروطی ذکر کردهاند که برخی از آنها عبارتاند از: | اصولیان برای استفاده از قاعده اصالةالاطلاق شروطی ذکر کردهاند که برخی از آنها عبارتاند از: | ||
*در صورتی استفاده از این قاعده جایز است که پس از جستجوی کامل، قیدی یافت نشده باشد.<ref>موسوی بجنوردی، استصحاب شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۷ش، ص۶۹.</ref> | *در صورتی استفاده از این قاعده جایز است که پس از جستجوی کامل، قیدی یافت نشده باشد.<ref>موسوی بجنوردی، استصحاب شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۷ش، ص۶۹.</ref> | ||
*گوینده در مقام توضیح کامل باشد و اگر در مقام اهمال و اجمالگویی و یا در مقام بیان به منظور جعل و تشریع قانونی باشد و فعلاً مقام عمل و امتثال آن مطرح نباشد، نمیتوان در آن از اطلاق کلام او استفاده کرد؛ زیرا تأخیر بیان در چنین مواردی قبیح نیست.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸-۳۳۹.</ref>{{ | *گوینده در مقام توضیح کامل باشد و اگر در مقام اهمال و اجمالگویی و یا در مقام بیان به منظور جعل و تشریع قانونی باشد و فعلاً مقام عمل و امتثال آن مطرح نباشد، نمیتوان در آن از اطلاق کلام او استفاده کرد؛ زیرا تأخیر بیان در چنین مواردی قبیح نیست.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸-۳۳۹.</ref>{{یاد|برخی از محققان برای تقریب به ذهن مثالی ارائه کردهاند و آن اینکه شخصی در مسیر محل کار، به پزشک محل که از آشنایان اوست برخورد میکند و پزشک به او میگوید که باید دارو مصرف کند. او نمیتواند به داروخانه مراجعه کرده و هر دارویی را مصرف کند، زیرا دکتر در وسط راه در مقام اهمالگویی بوده است؛ به عبارت دیگر، سخن طبیب در مقام بیان اصل تجویز استعمال و مصرف دارو بوده است، نه در مقام بیان جزئیات.(سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸- ۳۳۹.)}} | ||
*شبهه، [[شبهه حکمیه]] باشد، نه [[شبهه موضوعیه]] و مصداقیه؛ زیرا در شبهات موضوعیه به علت اینکه مصداق محرز و معلوم نیست، استفاده از اصالةالاطلاق جایز نیست.<ref>صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.</ref>{{ | *شبهه، [[شبهه حکمیه]] باشد، نه [[شبهه موضوعیه]] و مصداقیه؛ زیرا در شبهات موضوعیه به علت اینکه مصداق محرز و معلوم نیست، استفاده از اصالةالاطلاق جایز نیست.<ref>صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.</ref>{{یاد| وقتی مولی بهطور اطلاق میگوید «أکرم عالماً»، اگر درباره «زید عالم» شک شود که آیا حکم اکرام شامل او هم میشود یا اینکه قیدی خاص آن را از تحت عموم یا اطلاق حکم خارج کرده، بهواسطه اصالةالاطلاق، حکم برای او هم ثابت میشود، زیرا شبهه حکمیه است و موضوع در آن محرز است، اما اگر درباره «زید» شک شود که آیا عالم محسوب میشود تا تحت حکم درآید یا اینکه عالم نیست، نمیتوان به اصالةالاطلاق تمسّک کرد و حکم را برای او ثابت نمود، زیرا در این صورت شبهه مصداقیه شده و موضوعْ محرز نخواهد بود.(صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.)}} | ||
===تشابه و تمایز اطلاق و عام=== | ===تشابه و تمایز اطلاق و عام=== | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
===شک در مراد متکلم=== | ===شک در مراد متکلم=== | ||
محل اجرای اصالةالاطلاق بهعنوان یکی از اصول لفظی، شک در مراد متکلم است و هنگام شک در وضع و معنای کلمه{{ | محل اجرای اصالةالاطلاق بهعنوان یکی از اصول لفظی، شک در مراد متکلم است و هنگام شک در وضع و معنای کلمه{{یاد|مانند کلمه «صعید» که در معنای حقیقی آن شک میشود که در این صورت از راه تبادر یا صحت وضع و سلب و یا تصریح اهل لغت به معنای واقعی حکم میشود.(مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۶؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگنامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.)}} قابل اجرا نیست.<ref>اصغری، أصول الفقه با شرح فارسی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۵۰-۵۲.</ref> شک در مراد متکلم زمانی دانسته شده است که معانی کلمه مشخص است؛ اما در منظور متکلم شک به وجود میآید که در این صورت برای تعیین معنای مورد نظر، به اصول و قواعدی که در جهت تشخیص مراد گوینده جعل شده است، تمسک میشود که به آن قواعد [[اصول لفظی|اصول لفظیه]] گفته میشود.<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۶؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگنامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref> برخی از آنها اصول لفظی وجودی هستند؛ مانند: اصالة الاطلاق، [[اصالة الظهور]]، [[اصالة الاطلاق|اصالة الحقیقة]]، [[اصالة العموم]] و برخی دیگر چون [[اصالت عدم قرینه]]، [[اصالت عدم تقیید]] و [[اصالت عدم تخصیص]] از اصول لفظی عدمی میباشند.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگنامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref> | ||
==بازگشت به اصالة الظهور== | ==بازگشت به اصالة الظهور== |
ویرایش