Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (انتقال از رده:مکاتب فلسفی اسلام به رده:مکاتب فلسفه اسلامی ردهانبوه) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
حکمت اشراق را به هِرمِس الهرامسه{{ | حکمت اشراق را به هِرمِس الهرامسه{{یاد|[[سید حسین نصر]] هرمس الهرامسه را همان ادریس نبی میداند.(نصر، معارف اسلامی در جهان معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۶۱-۷۱)در افسانه های یونان هِرمِس معمولاً به صورت مأمور الهی ، حامل قهرمانان و غیره تجلی می کند. وی همچنین ترجمان مشیت الهی است و در برخی از افسانه ها او خدای راهزنی و تجارت و در عین حال راهنمای مسافران دانسته شده است. مجسمه اش را در چهارراهها به شکل ستونی که نیمه بالایش شبیه انسان است نصب می کردند. وی همچنین در اساطیر کهن یونان نگهبان شبانان است و در پاره ای از تصویرها او همراه گوسفندی است که به دوش دارد. لغتنامه دهخدا ذیل هرمس }} نسبت دادهاند<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۸۲-۸۳</ref> که به باور سهروردی، این حکمت و فلسفه، از یکسوی به [[ایران|ایرانیان]] و اهل فارس همچون کیومرث، کیخسرو، [[بایزید بسطامی]]، [[حسین بن منصور حلاج]] و دیگران میرسد و از سوی دیگر، به مصریها، هندیها و یونانیان همچون انباذقلوس{{یاد|از فلاسفه ٔ یونان قدیم است که در سده ٔ پنجم ق .م . می زیسته است. از نظر او عالم ترکیبی از عناصر چهارگانه ٔ آب و باد و خاک و آتش است و جمع و تفریق عناصر را که مایه ٔ کون و فساد عالم است نتیجه ٔ مهرو کین می دانست و اعتقاد داشت که این دو نیزخود غالب و مغلوب می شوند. هرگاه مهر غلبه یابد جمعیت بر پریشانی فائق است و چون کین چیره می شود تفرقه شدت می یابد. انباذقلس داعیه های بزرگ در سر داشته و خود را سزاوار پرستش مردم می دانسته است و گفته شده که برای حفظ حیثیات روحانی خود از پادشاهی که برای او میسر بود گذشته و جاه و منزلتی بالاتر از آن در انظار حاصل نموده است . لغت نامه دهخدا ذیل انباذقلس به نقل از سیر حکمت در اروپا نوشته محمدعلی فروغی. }} ، فیثاغورس، سقراط و [[افلاطون]].<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(تلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۱.</ref> به گفته [[مرتضی مطهری]]، براساس قول مشهور، افلاطون سرسلسله فیلسوفان اشراقی به شمار میرود.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۲.</ref> به نقل مطهری، خود شیخ اشراق نیز از افلاطون با عنوان رئیس اشراقیون یاد کرده است.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، ۱۳۸۸ش، ص۱۱۸.</ref> | ||
طرفداران فلسفه اشراق معتقدند که دنیادوستی پیروان [[فلسفه مشاء]] و بسنده کردن آنها به بحث و استدلال و بیاعتنایی به ذوق و [[شهود]]، سبب شد فلسفه اشراق بعد از ارسطو نادیده گرفته شود تا این که سهروردی مجددا با تاکید بر رویکرد اشراقی، آن حکمت پنهان را احیاء نمود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۰۰؛ شهروزوری، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۷۲ش، ص۵؛ شیرازی، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۴.</ref> | طرفداران فلسفه اشراق معتقدند که دنیادوستی پیروان [[فلسفه مشاء]] و بسنده کردن آنها به بحث و استدلال و بیاعتنایی به ذوق و [[شهود]]، سبب شد فلسفه اشراق بعد از ارسطو نادیده گرفته شود تا این که سهروردی مجددا با تاکید بر رویکرد اشراقی، آن حکمت پنهان را احیاء نمود.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۰۰؛ شهروزوری، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۷۲ش، ص۵؛ شیرازی، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۴.</ref> | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
! ردیف !! منبع !! توضیحات | ! ردیف !! منبع !! توضیحات | ||
|- | |- | ||
| ۱|| <small>'''فلسفه مشاء'''</small>|| <small>سهروردی در [[اصفهان]]، فلسفه مشاء آموخت و در زیست فلسفی خود همیشه به آن نظر داشت؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۰.</ref> خصوصا آثار [[ابن سینا]] و دو کتاب البصائر النصیریه [[ابن سهلان ساوی]] و التحصیل [[بهمنیار]]؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۲.</ref> با این حال، وی معتقد بود در میان پیروان این فلسفه، کسی را نمیشناسد که در حکمت الهی، قدمی راسخ داشته باشد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۰۵.</ref></small>{{ | | ۱|| <small>'''فلسفه مشاء'''</small>|| <small>سهروردی در [[اصفهان]]، فلسفه مشاء آموخت و در زیست فلسفی خود همیشه به آن نظر داشت؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۰.</ref> خصوصا آثار [[ابن سینا]] و دو کتاب البصائر النصیریه [[ابن سهلان ساوی]] و التحصیل [[بهمنیار]]؛<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۱۲.</ref> با این حال، وی معتقد بود در میان پیروان این فلسفه، کسی را نمیشناسد که در حکمت الهی، قدمی راسخ داشته باشد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(المشارع و المطارحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۵۰۵.</ref></small>{{یاد|[[هانری کربن]] بر این باور است: برخلاف تصوّر رايج، [[ابنسينا|ابن سينا]] فيلسوف مشايىِ صرف نيست كه در برابر حكمت اشراقى [[شهاب الدین سهرودی|سُهروردى]] قرار بگيرد؛ بلكه ابنسينا سَلَف فكرى سهروردى محسوب میگردد و حكمت اشراقىِ سهروردى، ادامه همان مسيرى است كه ابنسينا در حكمت مشرقى خود آن را پيموده بود.(كُربن، ابنسينا و تمثيل عرفانى، ۱۳۸۷ش، ص۱۱)}} | ||
|- | |- | ||
| ۲|| <small>'''حکمت یونانی'''</small>|| <small>سهروردی از انباذقلوس، فیثاغورس، سقراط و افلاطون به عنوان حکیمان اشراقی یونان، یاد میکند و بسیاری از آموزههای فلسفه اشراق را به آنها نسبت میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(تلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۱.</ref> [[شمسالدین شهرزوری]] از شارحان و مدافعان فلسفه اشراق، توضیح میدهد که پیش از ارسطو، این حکیمان اگرچه به استدلال و علوم نظری میپرداختند اما بیشتر اهل [[کشف و شهود]] بودند اما بعد از ارسطو، اکثر حکیمان توجهی به ذوق و شهود نداشتند و در عوض، به بحث و نظر و دنیادوستی مشغول شدند.<ref>شهروزوری، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۷۲ش، ص۵.</ref></small> | | ۲|| <small>'''حکمت یونانی'''</small>|| <small>سهروردی از انباذقلوس، فیثاغورس، سقراط و افلاطون به عنوان حکیمان اشراقی یونان، یاد میکند و بسیاری از آموزههای فلسفه اشراق را به آنها نسبت میدهد.<ref>سهروردی، مجموعه مصنفات(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۵۶؛ سهروردی، مجموعه مصنفات(تلویحات)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۱.</ref> [[شمسالدین شهرزوری]] از شارحان و مدافعان فلسفه اشراق، توضیح میدهد که پیش از ارسطو، این حکیمان اگرچه به استدلال و علوم نظری میپرداختند اما بیشتر اهل [[کشف و شهود]] بودند اما بعد از ارسطو، اکثر حکیمان توجهی به ذوق و شهود نداشتند و در عوض، به بحث و نظر و دنیادوستی مشغول شدند.<ref>شهروزوری، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۷۲ش، ص۵.</ref></small> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
==ارزیابی دیگران== | ==ارزیابی دیگران== | ||
از [[مهدی الهی قمشهای|میرزا مهدی الهی قمشهای]] نقل شده که سهروردی در فلسفه اشراق، جز تغییر واژگان، دستاوردی نداشت؛ مثلا به جای «واجب الوجود» از «نور الانوار»، به جای «عقل اول» از «بهمن» و به جای «نفس ناطقه» از «نور اسپهبد» استفاده کرده است؛ بیآنکه نکته جدیدی بر [[فلسفه مشاء]] بیفزاید.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> از [[ابن کمونه]]{{ | از [[مهدی الهی قمشهای|میرزا مهدی الهی قمشهای]] نقل شده که سهروردی در فلسفه اشراق، جز تغییر واژگان، دستاوردی نداشت؛ مثلا به جای «واجب الوجود» از «نور الانوار»، به جای «عقل اول» از «بهمن» و به جای «نفس ناطقه» از «نور اسپهبد» استفاده کرده است؛ بیآنکه نکته جدیدی بر [[فلسفه مشاء]] بیفزاید.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> از [[ابن کمونه]]{{یاد| سعدبن منصوربن حسن بن هبةالله بن كَمّونه (د ۶۸۳ق / ۱۲۸۴م)، فيلسوف و چشم پزشك(دایرةالمعارف بزرگ اسلامی)}} نیز نقل شده که [[سهروردی]] در اکثر مباحث فلسفی، از [[ابن سینا]] پیروی کرده است.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، ۱۳۶۵ش، ص۳۸۱ و ص۵۲۱.</ref> سید یحیی یثربی نیز بر این باور است که سهروردی با فلسفه اشراق، بیآنکه بخواهد به جریان عقلستیز یا لااقل عقلگریز تاریخ تفکر، دامن زده است.<ref>یثربی، حکمت اشراق، ۱۳۹۰ش، ص۲۴.</ref> | ||
سید یدالله یزدانپناه، استاد فلسفه و عرفانپژوه، با در نظر گرفتن سیر تاریخی فلسفه، نوآوریهای مؤثر فلسفه اشراق در پیشبرد [[فلسفه اسلامی]] را اینگونه بیان کرده است:<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۴۹۴.</ref> | سید یدالله یزدانپناه، استاد فلسفه و عرفانپژوه، با در نظر گرفتن سیر تاریخی فلسفه، نوآوریهای مؤثر فلسفه اشراق در پیشبرد [[فلسفه اسلامی]] را اینگونه بیان کرده است:<ref>یزدانپناه، حکمت اشراق، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۴۹۴.</ref> |
ویرایش