بحث:حق اختصاص
@Gholamzadeh: با سلام و تشکر از زحمات نویسنده.
- پانویسها طبق شیوهنامه نیست و به مدلهای مختلف آمده است.
- برخی کلمات لینک نشدند مانند مسجد و فقها.
- برخی جملات بسیار فقهی بوده و فهم آن برای مخاطب عام مشکل است مانند «حیازت این اشیاء باعث ایجاد حق اختصاص نسبت به آنها میگردد»، «زیرا حیازت این اشیاء اگر به قصد تملک باشد سبب ایجاد ملکیت میگردد» و «گروهی از فقها تصرف بدون اذن در متعلق حق اختصاص را موجب ضمان میدانند»
- رابطه حق اختصاص با حق شفعه چیست؟
- در بخش احکام نظر فقها بیاید.--Salar (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۴ (UTC)
چند نکاتی چند
@Gholamzadeh: با سلام خدمت نویسنده محترم چند نکتهای به ذهن بنده رسید که گفتم خدمتتان عرض کنم.
- در سرشناسه ذکر کردید: «حق اختصاص حقی در فقه که...»
کلمه حق گرچه در مدخل است؛ ولی دوبار تکرار شده که کمی ناخوشایند است؛ لذا بهتر است تغییر کند. سلام علیکم ممنون از دقت و توجه حضرتعالی .بله درست است ولی متن جایگزینی به ذهن حقیر نرسید و حتی یکی از دو ستان هم که تغییری ایجاد کرده باز کلمه حق تکرار شده.
- با توجه به اینکه در ردهها از اصطلاحات حقوقی و اصطلاحات فقهی استفاده کردید، به نظر میرسد که بهتر بود در سرشناسه به ماهیت این مدخل نیز اشاره میکردید. بهعنوان مثال ذکر میکردید: حق اختصاص اصطلاحی حقوقی یا اصطلاحی فقهی که به واسطه آن.... به فقهی بودن این اصطلاح در سرشناسه تصریح شده
- از اینکه به این مدخل اهمیت دادهاید و برای هر گزاره کتابها و منابع متعددی را لیست کردهاید، تشکر میکنیم؛ ولی قاعدتا برای هر گزاره یک کتاب یا با توجه به وزن آن گزاره و اهمیتش دو کتاب یا منبع بهعنوان پانویس قرار میدهیم. در جمله اول بخش مفهومشناسی شما از ۵ پانویس استفاده کردهاید که به نظر زیادهروی است.
درست میفرمایید بعضی جا زیاده روی شده.
- در پاراگراف دوم بخش مفهومشناسی ذکر کردید که: «اکثر فقها حق اختصاص را از جمله حقوق دانسته...اما در مقابل، برخی نیز بر این تأکید دارند که حق اختصاص از زمره احکام است». اگر میشود برای «اکثر» و یا «برخی» چند نمونه از فقها را مثال بزنید. این مطلب از یک مقاله نقل شده است.
- در قسمت «متعلقات و اسباب حق اختصاص»، از روش فهرست گلولهای استفاده کردهاید. فهرست گلولهای برای مواردی به کار میرود که توضیحات چند خطی دارند. نه مواردی از این دست که گاهی توضیحات به دو پاراگراف میرسند که به نظر باید روش دیگری را استفاده کرد. گویا فقط دو روش فهرست نویسی وجود دارد که گلوله ای مناسبتر از شمارشی بود. اول فهرست شمارشی بود بعد به گلوه ای تغییر کرد.
- زیاده نویسی نیز در قسمتها زیاد است که هم باعث ابهام و هم سردرگمی مخاطب میشود. به عنوان نمونه به این جمله نگاه کنید:
«آنچه که از نظر عرف یا شرع، ارزش مالی ندارد این جمله ابتدا به صورت «آنچه ارزش مالی ندارد» بود که بعد از آن این توضیح اضافه شده بود که خواه از نظر عرف بیارزش باشد و خواه از نظر شرع. به منظور خلاصه نویسی توضبحات بعدی پاک شد و به این صورت نوشته شد
حیازت یکی از اسباب تعلق حق اختصاص به این نوع اشیاء است.[۹] یعنی اگر کسی اشیاء فاقد ارزشی را به تصرف خود در آورد گرچه مالک آنها نمیشود؛ اما نسبت به آنها حق اختصاص پیدا میکند.[۱۰]»
در پاراگراف بالا، حیازت یعنی «کسی که اشیاء فاقد ارزشی را به تصرف خود در آورد» ولی بعد از حیازت جمله «یکی از اسباب تعلق حق اختصاص به این نوع اشیاء است» را آوردید که واضح بود و نیاز به زیادهنویسی و دوبارهنویسی نیست. همچنان که ادامه جمله «گرچه مالک آنها نمیشود؛ اما نسبت به آنها حق اختصاص پیدا میکند» نیز ضرورتی ندارد و در حال تکرار است؛ زیرا شما نویسنده محترم بارها تکرار کردهاید که با حق اختصاص مالک شی نمیشوید فقط حق اختصاص به آن پیدا میکنید.
حیازت گاهی سبب ملکیت است همانطور که در موارد بعد تصریح شده و گاهی سبب حق اختصاص. لذا تاکید شده که در این مورد سبب ملکیت نمیشود و فقط حق اختصاص را به همراه میاورد. با این وجود جمله را بازنویسی کردم.
- قسمت «احکام»، مورد سوم ذکر کردهاید: «انتقال از طریق ارث: چنانچه حق اختصاص در اثر از بین رفتن ارزش مالی ایجاد شده باشد فقها آن را قابل انتقال به ورثه می دانند.»
متن ابهام و اجمال دارد و با چند بار خواندن نیز منظور نویسنده مشخص نیست. حق اختصاص در اثر از بین رفتن ارزش مالی ایجاد شده باشد، چه ارتباطی به قابل انتقال بودن به ورثه دارد؟ یعنی فقط در این روش قابل انتقال به ورثه است؟ صورتهای دیگر حق اختصاص قابل انتقال نیست؟ بهتر است این موارد نیز ذکر شود. بله فقط در این مورد حق اختصاص به ارث میرسد.
- در مورد چهارم قسمت «احکام»، فرمودید: «فقها گرچه دادن مال به صاحب حق برای اینکه او از حقش صرف نظر کند را صحیح دانستهاند؛ اما فروش آن را جائز نمیدانند.» در ادامه نیز ذکر کردید که برخی فروش را میپذیرند.
منظور از «فقها» یعنی مشهور و اکثر که با قرینه برخی در جمله بعد فهمیده میشود؟ ابهام دارد. اگر میشود نام تعدادی از این فقها را ذکر کنید. با عرض پوزش متوجه نشدم
- برخی از جملات مانند: «ضمان: گروهی از فقها تصرف بدون اذن در متعلق حق اختصاص را موجب ضمان میدانند.» از جملات سخت هستند که نیاز به سادهسازی دارند.
--Gholamzadeh (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۶ (UTC) --Gholampour (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۶ (UTC)
@Gholamzadeh: با عرض سلام و خدا قوت. از مطالب مدخل استفاده بردم.
- در مدخل، عبارتهای بعضا آخوندی و مبهم به چشم می خورد که نیازمند سادهنویسی است؛ از جمله: عبارت: «مشهور فقها حق اختصاص را در این مورد از حکم وضعی و دارای آثار برشمردهاند» یا عبارت: «تعلق گرفتن حق اختصاص به چیزی، احکامی را به همراه میآورد که البته در همه موارد یکسان نیستند».
- به نظرم بحث از حکم وضعی یا تکلیفی داشتن مزاحمت با حق اختصاص، موضوع مهمی است و به نظرم نیاز به توضیح بیشتر و یا حتی بخش یا زیر بخشی میباشد.
- استفادهٔ بیشتر از ادات ویرایشی، کمک به روانخوانی متن میکند.
رضائی موسوی (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۰۲ (UTC)
@H.shayegh: با عرض سلام و خسته نباشید نکانی چند: ۱- در شناسه مثال را توضییح دادید که بر اساس ویکی نویسی درست نیست بنظرم جمله مثل مکان نشستن نمازگزار مینوشتید بهتر بود ۲- شناسه جامع مدخل نیست اینکه در کدام مباحث فقهی این حق استفاده شده نظیر تجارت وقف وصیت احیاء اموات ۳- مطالب مدخل انسجام ندارد باید مداخل رو جداگانه بنویسید الف- متعلقات حق اختصاص ب- اسباب حق اختصاص
در عنوان احکام: از علماء صاحب نظر باید نوشته شود نه از محققین این مقاله
در اهمیت نیز باید حق اولویت و ارتباط آن توضییح داده شود. --H.shayegh (بحث) ۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)