confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
جابر که دوره پیامبر(ص) را درک کرده و آگاه به [[قرآن]] و [[سنت]] بود، از [[بدعت|بدعتها]] و زشتکاریهای [[امویان]] آزرده بود و آرزو میکرد که ناشنوا شود تا اخبار بدعتها و تغییر ارزشهای دینی را نشنود.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۱، ص۲۳۵؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۳.</ref> معاویه پس از آنکه به حکومت رسید تصمیم داشت [[منبر]] رسول خدا(ص) را از مدینه به [[دمشق]] منتقل سازد (سال ۵۰). جابر از کسانی بود که نزد [[معاویه]] رفت و او را از این کار منصرف ساخت.<ref>ر.ک: طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۹.</ref> | جابر که دوره پیامبر(ص) را درک کرده و آگاه به [[قرآن]] و [[سنت]] بود، از [[بدعت|بدعتها]] و زشتکاریهای [[امویان]] آزرده بود و آرزو میکرد که ناشنوا شود تا اخبار بدعتها و تغییر ارزشهای دینی را نشنود.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۱، ص۲۳۵؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۳.</ref> معاویه پس از آنکه به حکومت رسید تصمیم داشت [[منبر]] رسول خدا(ص) را از مدینه به [[دمشق]] منتقل سازد (سال ۵۰). جابر از کسانی بود که نزد [[معاویه]] رفت و او را از این کار منصرف ساخت.<ref>ر.ک: طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۹.</ref> | ||
[[حجاج بن یوسف|حَجّاج بن یوسف]] که از طرف [[عبدالملک بن مروان]] اموی بین سالهای [[سال ۷۲ | [[حجاج بن یوسف|حَجّاج بن یوسف]] که از طرف [[عبدالملک بن مروان]] اموی بین سالهای [[سال ۷۲ قمری]] تا [[سال ۷۵ قمری]]. والی [[حجاز]] شد، در [[سال ۷۴ قمری]]. به مدت دو ماه به [[مدینه]] رفت و تا توانست مردم مدینه را تحقیر کرد. او همچون بردگان مهری بر گردن [[:رده:صحابه|اصحاب رسول خدا(ص)]]، از جمله جابر زد.<ref>رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۵.</ref> با این همه، جابر واکنشی جز تغییر رفتار خود با حَجّاج نشان نداد<ref>رجوع کنید به ابن عساکر، ج۱۱، ص۲۳۴.</ref> و وصیت کرد که حَجّاج بر جنازهاش [[نماز]] نگزارد.<ref>ابن حَجَر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۴۳۵.</ref> | ||
ولی در [[رجال کشی]] آماده است که جابر به سبب سالخوردگی از تعقیب [[حجاج بن یوسف]] در امان مانده بود.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۳ـ۱۲۴.</ref> | ولی در [[رجال کشی]] آماده است که جابر به سبب سالخوردگی از تعقیب [[حجاج بن یوسف]] در امان مانده بود.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۳ـ۱۲۴.</ref> |