imported>Salvand |
|
خط ۱۷: |
خط ۱۷: |
| }}</onlyinclude> | | }}</onlyinclude> |
| {{احکام}} | | {{احکام}} |
| '''تبرّی'''، یا '''برائت''' به معنای دوری جستن از دشمنان [[خدا]] و دشمنان اولیای دین، اصطلاحی [[کلام|کلامی]] و از آموزههای اعتقادی و رفتاری [[دین|دینی]]، به ویژه نزد [[شیعیان]] و برخی دیگر از فرقههای [[اسلام|اسلامی]]. این اصطلاح ریشه در [[قرآن کریم]] داشته و در ۲۰ سوره قرآن مطرح شده است. | | '''تبرّی'''، یا '''برائت''' به معنای دوری جستن از دشمنان [[خدا]] و دشمنان اولیای دین، اصطلاحی [[کلام|کلامی]] و از آموزههای اعتقادی و رفتاری [[دین|دینی]]. اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزههای اساسی پیروان این مذهب به شمار میآید. |
|
| |
|
| مذاهب مختلف با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را [[واجب]] شمردهاند. در این میان، [[شیعیان]] معتقدند که [[امامت]] منصوص، دنباله [[رسالت]] و ضامن بقای [[اسلام]] بوده و [[رسول خدا |رسول اللّه (ص)]] آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است. بنابراین کسانی که مانع تحقق امامت و صورت ناب و حقیقی اسلام بودهاند یا با [[اهل بیت]] پیامبر(ص) کینهتوزی داشتهاند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است. همچنین شیعیان با استدلال به [[آیه|آیات]] قرآن ــ از جمله آیههای ۱۸ و ۱۹ [[سوره هود]] و آیه ۲۵ [[سوره انفال]] و آیه ۲۲ [[سوره مجادله]] ــ در کنار استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی شیعه و [[اهل سنت]] در شأن [[حضرت علی]] (ع)، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر(ص) دانسته و تبرّی از آنان را واجب شمردهاند.
| |
|
| |
|
| == معنای تبری == | | == معنای تبری == |
| تبرّی مصدر عربی، بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار میرود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن، و مانند اینها آمده است. در فارسی، «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است<ref>راغب اصفهانی؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «برء»؛ نفیسی؛ داعی الاسلام، ذیل «تبرّا»</ref>. | | تبرّی مصدر عربی، بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار میرود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن، و مانند اینها آمده است. در فارسی، «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است<ref>راغب اصفهانی؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «برء»؛ نفیسی؛ داعی الاسلام، ذیل «تبرّا»</ref>. |
|
| |
|
| == تبری در قرآن کریم == | | == ادله مشروعیت تبری == |
| اصطلاح و آموزه تبرّی، ریشه در [[قرآن کریم]] دارد. در قرآن، علاوه بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و [[پیامبر(ص)|پیامبرش]] از مشرکان آغاز شده و ازینرو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره (مجموعاً در ۲۷ آیه)، مادّة برائت و مشتقات آن، سی بار آمده است<ref>مصطفوی ؛ عبدالباقی، ذیل «برء»</ref>؛ از آن جمله است: تبرّی از [[شرک]]<ref> انعام : ۱۹، ۷۸</ref> و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم(ص) از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت.<ref>یونس : ۴۱؛ شعرا: ۲۱۶</ref> قرآن برائت و تبرّی را تقریبا به معنای لغوی به کار برده است و اصل مشترک در آن، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است<ref>طبرسی، ج ۵، ص۳ـ۴؛ عبدالباقی، همانجا</ref>.
| | از قران کریم و روایات میتوان مشروعیت تبری را استفاده کرد: |
| | |
| | در قرآن، علاوه بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و [[پیامبر(ص)|پیامبرش]] از مشرکان آغاز شده و ازینرو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره (مجموعاً در ۲۷ آیه)، مادّة برائت و مشتقات آن، سی بار آمده است<ref>مصطفوی ؛ عبدالباقی، ذیل «برء»</ref>؛ از آن جمله است: تبرّی از [[شرک]]<ref> انعام : ۱۹، ۷۸</ref> و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم(ص) از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت.<ref>یونس : ۴۱؛ شعرا: ۲۱۶</ref> قرآن برائت و تبرّی را تقریبا به معنای لغوی به کار برده است و اصل مشترک در آن، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است<ref>طبرسی، ج ۵، ص۳ـ۴؛ عبدالباقی، همانجا</ref>. |
|
| |
|
| == احادیث و تبری ==
| | در احادیثی از پیامبر اکرم(ص) نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) |
| در احادیثی از پیامبر اکرم(ص) نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشتههای ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُری الایمانِ) ذکر کردهاند<ref>متقی، ج ۱، ص ۲۵۷؛ مجلسی، ج ۶۶، ص ۲۴۲</ref>. امام صادق(ع) به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کردهاند<ref>ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص ۸۶</ref>. | | را یکی از مهمترین و استوارترین رشتههای ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُری الایمانِ) ذکر کردهاند<ref>متقی، ج ۱، ص ۲۵۷؛ مجلسی، ج ۶۶، ص ۲۴۲</ref>. امام صادق(ع) به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کردهاند<ref>ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص ۸۶</ref>. |
|
| |
|
| همچنین در روایات، بر همراهی [[تولی]] با [[تبری]] تاکید شده است. | | همچنین در روایات، بر همراهی [[تولی]] با [[تبری]] تاکید شده است. |
|
| |
|
| == تبری در مذاهب اسلامی == | | == موارد وجوب تبری == |
| بیشتر فرقهها و مذاهب اسلامی، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(ص)، معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشتهاند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کردهاند. دیدگاه فرقههای اسلامی درباره گستره اهل باطل و نحوه برخوردشان با این گروهها متفاوت است<ref>قس د. اسلام، چاپ دوم، ذیل " ف "Tabarru ؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل a" ف ¦"Bara</ref> و برخی از گروههای اسلامی دیدگاهی افراطی در این زمینه داشتهاند؛ برای مثال برخی از مسلمانان ، علی رغم انتساب گروههایی مانند[[امامیه]] و [[زیدیه]]، معتقد بودند که این گروهها کافر و گمراهاند و از ایشان تبرّی میجستند.<ref>بغدادی، ص ۱۶، ۲۷۸، ۲۸۱</ref> البته این نظر را همة متکلمان و علمای اسلام تأیید نکردهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی، ص۳۹۴ـ ۳۹۵</ref>
| |
|
| |
|
| ==تبری از دیدگاه شیعه ==
| | فرقهها و مذاهب اسلامی، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(ص)، معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن ندارند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کردهاند. تا جایی که برخی از گروههای اسلامی، برخی دیگر از مسلمانان مانند[[امامیه]] و [[زیدیه]] را تکفیر کردهاند و از ایشان تبرّی میجستند.<ref>بغدادی، ص ۱۶، ۲۷۸، ۲۸۱</ref> |
| {{احکام}}
| |
| امامان شیعه به مناسبتهای مختلف، تبرّی را از لوازم [[اسلام]] و [[ایمان]] خوانده و آن را [[واجب]] دانستهاند؛ از این رو، شیعیان تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء [[فروع دین]] و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کردهاند.<ref>ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۸ـ۸۱؛ لاهیجی، ص۱۵۴ـ ۱۵۵</ref>
| |
|
| |
|
| در طول تاریخ اسلام، تبرّی جوییها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی، از جمله مسئلة امامت و جانشینی پیامبر(ص)، داشته یا از اغراض و نزاعهای سیاسی وگاه انگیزههای شخصی ناشی شده است.<ref>ابن ابی الحدید، ج ۴، ص۵۴، ۵۶ ـ ۵۸</ref>در این میان، اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزههای اساسی پیروان این مذهب به شمار میآید.
| | گذشته از این مورد نادر، در خصوص موارد وجوب تبری دیدگاههای ذیل وجود دارد: |
|
| |
|
| شیعیان اعتقاد به [[امامت]] منصوص را از اصول دین میدانند و معتقدند که امامت، با این قید (منصوص بودن امام)، دنباله [[رسالت]] و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر(ص)، [[معصوم]] و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است. امامان نگهدارنده دین از هر گونه [[تحریف]] و فرو کاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند<ref>برای نمونهای از بیان جایگاه وشان وظیفه امام در احادیث رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۱۹۸ـ۲۰۳ در حدیثی از حضرت رضا علیهالسلام</ref>. بر پایه این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بودهاند یا با اهل بیت پیامبر(ص) کینه توزی داشتهاند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است<ref>لاهیجی، همانجا؛ ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۸۱</ref>.
| | ۱- وجوب تبری از دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم(ص) <ref>ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۸ـ۸۱؛ لاهیجی، ص۱۵۴ـ ۱۵۵</ref> |
|
| |
|
| علاوه بر این، شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات ــ از جمله آیههای ۱۸ و ۱۹ [[سوره هود]] و [[آیه]] ۲۵ [[سوره انفال]] و آیة ۲۲ [[سوره مجادله]] ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، درشان [[حضرت علی]] دانسته، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر(ص) قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمردهاند.<ref>ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۷ـ ۷۸؛ حسکانی، ج ۲، ص۳۲۹</ref>
| | ۲- وجوب برائت از [[شرک]] و بت پرستی و رهبران شرک و گمراهی و معبودهای آنان <ref>سوره ممتحنه،آیه۴.</ref> |
|
| |
|
| == کسانی که باید از آنها تبری جست ==
| | در کنار این عناوین کلی، [[امامان شیعه]] مصادیق مشمول حکم تبری را برشمردهاند: کسانی که به عترت پیامبر(ص) ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر(ص) را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، [[ناکثین]] (پیمان شکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش)، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همه قاتلان ائمه و اهل بیت(ع)<ref>ابن بابویه، ۱۳۶۲ ش، ج ۲، ص۶۰۷ـ ۶۰۸؛ مجلسی، ج ۱۰، ص۳۵۸، ج ۶۵، ص۲۶۳</ref> |
| در [[قرآن]] کریم در [[سوره|سورههای]] مختلف مشخّص کرده است که برائت از [[شرک]] و بت پرستی و رهبران شرک و گمراهی و معبودهای آنان از مصادیق تبرّی است از جمله در [[سوره ممتحنه]] از تبرّی حضرت ابراهیم و همگامانش سخن به میان میآورد و میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ...﴿٤﴾|ترجمه=قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست: آنگاه كه به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم. به شما كفر مىورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد.»...|سوره=ممتحنه|آیه=۴}} | |
|
| |
|
| با توجّه به این که در آغاز سوره از دوستی با دشمنان خدا به شدّت نهی کرده است در آیه به معرّفی الگو پرداخته که مورد احترام است و آن حضرت ابراهیم است که به قوم مشرک خود فرمود: «ما نه شما را قبول داریم و نه آئین و مذهبتان را و بالاتر، ما از شما و بت هایتان متنفریم و با نهایت قاطعیت و بدون هیچگونه پرده پوشی از شما بیزاری جسته و اعلام جدایی میکنیم.»
| | از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه [[ناصبی| نواصب]] و [[غلات| غالیان]] مشمول حکم وجوب تبری هستند.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۱ـ۷۶؛ طباطبائی یزدی، ج ۱، ص۶۷ـ ۶۸؛ نراقی، ج ۱، ص۲۰۴</ref> |
| | |
| در همین سوره در مرتبه دوم بر تأسی مسلمانان به ابراهیم و پیروانش و الگوگیری از آن حضرت تکیه میکند و میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ ۚ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿٦﴾|ترجمه=قطعاً براى شما در [پيروى از] آنان سرمشقى نيكوست [يعنى] براى كسى كه به خدا و روز بازپسين اميد مىبندد. و هر كس روى برتابد [بداند كه] خدا همان بىنياز ستوده[صفات] است.|سوره=ممتحنه|آیه=۶}}
| |
| | |
| احادیثی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که بر اساس آنها میتوان کسانی که باید از آنها تبری جست را شناخت؛برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) خطاب به حضرت علی (ع) آمده است: «اَنـَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هرکس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هرکس که تو با او بجنگی در جنگم )، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هریک، انکار من است »، و نیز سخن ایشان در بارة [[علی]] و [[فاطمه]] و [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] علیهم السلام : «اَنـَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ س'الَمَکُمْ».<ref>ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۸ـ ۸۱؛ همو، ۱۴۱۰، ص۱۲۵؛ اخطب خوارزم، ص۶۱؛ حرّ عاملی، ج ۱۶، ص۱۷۷ـ ۱۸۳</ref> [[امامان شیعه]] نیز به مناسبتهای مختلف، مصادیق مشمول حکم تبری را برشمردهاند: کسانی که به عترت پیامبر(ص) ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر(ص) را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، [[ناکثین]] (پیمان شکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش)، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همه قاتلان ائمه و اهل بیت(ع)<ref>ابن بابویه، ۱۳۶۲ ش، ج ۲، ص۶۰۷ـ ۶۰۸؛ مجلسی، ج ۱۰، ص۳۵۸، ج ۶۵، ص۲۶۳</ref>
| |
| | |
| توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکماند که به تعبیر روایات و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم(ص) با علم به حقانیت آنان، «نَصْب عداوت» کردهاند (پرچم دشمنی برافراشتهاند) یا همچون [[غلو|غُلات]] معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند [[تفویض#تفویض به معنای واگذاری امور به پیامبر و امامان|مفوضه]]، قایل بودهاند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) واگذار شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۱ـ۷۶؛ طباطبائی یزدی، ج ۱، ص۶۷ـ ۶۸؛ نراقی، ج ۱، ص۲۰۴</ref>
| |
|
| |
|
| == نحوه ابراز تبری == | | == نحوه ابراز تبری == |
|
| |
|
| در باره نحوه ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گستردهای را تشکیل میدهند و بویژه حکومتهای شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشتهاند. این نکته نیز درخور توجه و دقت است که سیره غالبِ علمای شیعه، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان، در تأسی به [[علی|حضرت علی(ع)]]، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است.
| | سیره غالبِ علمای شیعه، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان، در تأسی به [[علی|حضرت علی(ع)]]، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است. |
|
| |
|
| در سرگذشت عالمان گذشته، چون [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]]، و عالمان دوره اخیر و معاصران، چون [[میرزا حسن شیرازی]] و [[محمد حسین غروی نائینی|میرزا محمد حسین نائینی]] و [[آیت الله بروجردی|آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردی]] و [[امام خمینی]]، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. | | در سرگذشت عالمان گذشته، چون [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]]، و عالمان دوره اخیر و معاصران، چون [[میرزا حسن شیرازی]] و [[محمد حسین غروی نائینی|میرزا محمد حسین نائینی]] و [[آیت الله بروجردی|آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردی]] و [[امام خمینی]]، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. |
خط ۶۷: |
خط ۵۸: |
|
| |
|
| از سوی دیگر، پیروان مذهب [[سلفی]] [[وهابیت]]، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله آنها حمله به شهرهای [[نجف]] و [[کربلا]] و مزار امامان شیعه و تخریب قبور [[صحابه]] و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم(ص) در مکّه می باشد.<ref>(رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۱، ص۳۲۴ـ۳۲۶؛ امین، ص۱۳ـ ۱۴، ۲۲ـ۲۳؛ کرکوکلی، ص۲۱۲)</ref> | | از سوی دیگر، پیروان مذهب [[سلفی]] [[وهابیت]]، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله آنها حمله به شهرهای [[نجف]] و [[کربلا]] و مزار امامان شیعه و تخریب قبور [[صحابه]] و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم(ص) در مکّه می باشد.<ref>(رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۱، ص۳۲۴ـ۳۲۶؛ امین، ص۱۳ـ ۱۴، ۲۲ـ۲۳؛ کرکوکلی، ص۲۱۲)</ref> |
|
| |
| == فلسفه تبری ==
| |
|
| |
| احکام الهی همگی مطابق با [[فطرت]] اصیل انسانی وضع شدهاند. انسان موجودی است که علاوه بر قوای شناختی، دارای احساسات مثبت و منفی هم هست. طبیعی است که احساسات منفی مانند خشم و غم و گریه و .. در انسان حکمت و فایدهای دارد. وگرنه استعدادهای منفی در وجود ما لغو میبود.
| |
|
| |
| در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بغض و دشمنی قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به او خدمت میکند دوست بدارد، فطرتش نیز بر این است که کسی را که به او ضرر میزند دشمن بدارد. البته ضررهای مادی دنیوی برای مؤمن کم اهمیت است اما دشمنی که دین را از انسان بگیرد، دشمنی که سعادت ابدی را از انسان بگیرد، خیر. قرآن میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ...﴿٦﴾|ترجمه=در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد...|سوره=[[سوره فاطر|فاطر]]|آیه=۶}} اگر باید با اولیای خدا دوستی کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد. این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت انسانی است. اگر «دشمنی» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته رفتار انسان با آنها دوستانه میشود، و در اثر معاشرت، رفتار آنها را میپذیرد و حرف هایشان را قبول میکند و کم کم شیطان دیگری مثل آنها میشود.
| |
|
| |
| دشمنی با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد میکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبهای دارد که مواد مفید را جذب میکند، یک سیستم دفاعی نیز دارد که سموم و میکروبها را دفع میکند. اگر سیستم دفاعی بدن ضعیف شد، میکروبها رشد میکنند. موجودات زنده قوۀ دافعه دارند. در روح انسان نیز باید چنین استعدادی وجود داشته باشد تا از کسانی که برای ما مفید هستند خوشمان بیاید، دوستشان بداریم، به آنها نزدیک شویم، از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم و در مقابل، باید عملاً با کسانی که برای سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنی کرد.{{مدرک}}
| |
|
| |
|
| == پانویس == | | == پانویس == |