۵٬۹۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==شرح == | ==شرح == | ||
[[شیخ صدوق]] پس از نقل کلام [[امام رضا(ع)]] در [[التوحید (کتاب)|کتاب توحید]] میگوید: معنای سخن حضرت این است که از شروط «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» اقرار به [[امامت]] من است و اینکه من از جانب [[خداوند]] امامی هستم که فرمانبریام [[واجب]] است.<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ق، ص۲۵.</ref>{{ | [[شیخ صدوق]] پس از نقل کلام [[امام رضا(ع)]] در [[التوحید (کتاب)|کتاب توحید]] میگوید: معنای سخن حضرت این است که از شروط «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» اقرار به [[امامت]] من است و اینکه من از جانب [[خداوند]] امامی هستم که فرمانبریام [[واجب]] است.<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ق، ص۲۵.</ref>{{یادداشت|من شروطها الاقرار للرضا عليهالسلام بأنه إمام من قبل الله عزوجل على العباد ، مفترض الطاعة عليهم. }} | ||
با توجه به اینکه این [[حدیث]] به مسأله [[توحید]] و [[ولایت]] اشاره کرده است برخی معتقدند که هدف اصلی این روایت بیان همین پیوند است؛ چرا که مردم [[نیشابور]]، از [[اهلسنت]] بودند و نگاه آنان به ولایت معصومان، ولایت به معنای فرمانبری (یعنی امامت) نبود. بر این اساس امام رضا(ع) با اشاره به اینکه توحید پناهگاهی قابل اعتماد و اصل دین است، اما مسیر رسیدن به آن، گرفتن حقائق از امام و پیروی از او است.<ref> حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۵۲-۵۳.</ref> به رابطه میاتن توحید و ولایت امامان معصوم در دیگر روایات نیز اشاراتی شده است مانند [[زیارت جامعه کبیره]] و [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] نیز در شرح این فراز از زیارت جامعه کبیره (مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَأَ بِكُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ) احتمالاتی را ذکرکرده مانند این که رسیدن به معارف الهی و مقام رضای او جز با پیروی از امامان معصوم (ع) ممکن نیست، توحید الهی فقط با پذیزش سخن معصومان دست یافتنی است، بدون دریافت علوم از امامان راهی برای رسیدن به توحید وعبادت حقیقی نیست، توحید ودیگر معارف فقط با گفتار امامان و ادله آنان دست یافتنی است، رسیدن به نهایت مراتب توحید تنها در پرتو پیروی از آنان ممکن است، رد کننده سخنان امامان مشرک ست و این که خداشناس حقیقی بی شک پذیرنده تمام سخنان امامان است. <ref>علامه مجلسی، شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۱۴۷.</ref> | با توجه به اینکه این [[حدیث]] به مسأله [[توحید]] و [[ولایت]] اشاره کرده است برخی معتقدند که هدف اصلی این روایت بیان همین پیوند است؛ چرا که مردم [[نیشابور]]، از [[اهلسنت]] بودند و نگاه آنان به ولایت معصومان، ولایت به معنای فرمانبری (یعنی امامت) نبود. بر این اساس امام رضا(ع) با اشاره به اینکه توحید پناهگاهی قابل اعتماد و اصل دین است، اما مسیر رسیدن به آن، گرفتن حقائق از امام و پیروی از او است.<ref> حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۵۲-۵۳.</ref> به رابطه میاتن توحید و ولایت امامان معصوم در دیگر روایات نیز اشاراتی شده است مانند [[زیارت جامعه کبیره]] و [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] نیز در شرح این فراز از زیارت جامعه کبیره (مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَأَ بِكُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ) احتمالاتی را ذکرکرده مانند این که رسیدن به معارف الهی و مقام رضای او جز با پیروی از امامان معصوم (ع) ممکن نیست، توحید الهی فقط با پذیزش سخن معصومان دست یافتنی است، بدون دریافت علوم از امامان راهی برای رسیدن به توحید وعبادت حقیقی نیست، توحید ودیگر معارف فقط با گفتار امامان و ادله آنان دست یافتنی است، رسیدن به نهایت مراتب توحید تنها در پرتو پیروی از آنان ممکن است، رد کننده سخنان امامان مشرک ست و این که خداشناس حقیقی بی شک پذیرنده تمام سخنان امامان است. <ref>علامه مجلسی، شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۱۴۷.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
منابع [[اهل سنت]] نیز این حدیث را گزارش کردهاند. در کتابهای حدیثی اهل سنت چندین قول در مورد تعداد افرادی که جریان این حدیث را گزارش کردهاند وجود دارد برخی تعداد این افراد را ده هزار نفر<ref>خنجی اصفهانی، مهماننامه بخارا، تهران، ص۳۴۵؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> برخی بیست هزار نفر<ref>ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ۱۴۰۹ق، ص۲۴۳؛ سهمودی، جواهر العقدین، ۱۴۰۷ق، ۳۳۴؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۹۵؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> و برخی دیگر تعداد این افراد را سی هزار نفر<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۰:؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> گزارش کردهاند که برخی قول بیست هزار نفر را مشهور میدانند.<ref>حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> اما افراد معدودی همچون قندوزی در [[ینابیع المودة لذوی القربی (کتاب)|ینابیع الموده]] به جمله پایانی روایت «''' وانا من شروطها'''» اشاره کردهاند.<ref>قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲ق، ص۳۶۴.</ref> از [[احمد بن حنبل]] و [[اباصلت هروی]] نقل شده است که اگر این اسناد بر دیوانهای خوانده شود هر آینه عاقل میشود یا شفا مییابد.<ref>ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۹۴-۵؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۷ق، ص۳۱۵؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> | منابع [[اهل سنت]] نیز این حدیث را گزارش کردهاند. در کتابهای حدیثی اهل سنت چندین قول در مورد تعداد افرادی که جریان این حدیث را گزارش کردهاند وجود دارد برخی تعداد این افراد را ده هزار نفر<ref>خنجی اصفهانی، مهماننامه بخارا، تهران، ص۳۴۵؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> برخی بیست هزار نفر<ref>ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ۱۴۰۹ق، ص۲۴۳؛ سهمودی، جواهر العقدین، ۱۴۰۷ق، ۳۳۴؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۹۵؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> و برخی دیگر تعداد این افراد را سی هزار نفر<ref>خنجی اصفهانی، وسیلة الخادم، ۱۳۷۵ش، ص۲۲۰:؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> گزارش کردهاند که برخی قول بیست هزار نفر را مشهور میدانند.<ref>حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> اما افراد معدودی همچون قندوزی در [[ینابیع المودة لذوی القربی (کتاب)|ینابیع الموده]] به جمله پایانی روایت «''' وانا من شروطها'''» اشاره کردهاند.<ref>قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲ق، ص۳۶۴.</ref> از [[احمد بن حنبل]] و [[اباصلت هروی]] نقل شده است که اگر این اسناد بر دیوانهای خوانده شود هر آینه عاقل میشود یا شفا مییابد.<ref>ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۹۴-۵؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۷ق، ص۳۱۵؛ به نقل از حبیبیتبار، مروجی طبسی، «توحید و امامت در حدیث سلسلة الذهب»، ۱۳۹۲ش، ص۴۳.</ref> | ||
== نقل دیگر == | == نقل دیگر == | ||
{{جعبه نقل قول| نقلقول = '''یقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ نَارِی.'''{{سخ}}...خداوند جل جلاله میفرماید: ولایت علی ابن ابیطالب دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>ابن بابویه([[صدوق]])، [[الامالی (شیخ صدوق)|امالی]]، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۵.</small>| تراز = راست| عرض = ۳۸۰px| اندازه خط = ۱۷px| رنگ پسزمینه = #c0d5fc| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}}در کنار روایت سلسله الذهب معروف میان اهل سنت و شیعه روایتی شبیه آن نیز نقل شده است که البته مضمون متفاوتی دارد. شباهت این دو روایت این است که هر دو حدیث قدسی هستند یعنی محتوا و مفهوم آنها از طرف خداوند به قلب [[حضرت رسول(ص)]] القا شدهاند<ref>مدیرشانهچی، علم الحدیث، ۱۳۷۵ش، ص۱۳.</ref> و در سند هر دو روایت ائمه معصومین قرار دارند. شباهت دیگر این دو روایت این است که هر دو از [[امام رضا(ع)]] نقل شدهاند. اما مهمترین تفاوت آنها این است که در این روایت با صراحت به [[ولایت امام علی(ع)|ولایت علی ابن ابیطالب]] اشاره شده است. شیخ صدوق در کتاب [[الامالی (شیخ صدوق)|امالی]]<ref>صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۵.</ref> و [[عیون اخبار الرضا (کتاب)|عیون اخبار الرضا(ع)]]<ref>صدوق، ، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۳۶.</ref>، [[شعیری]] (قرن ششم) در کتاب [[جامع الاخبار|جامع الأخبار]]<ref>شعیری، جامع الاخباری، نجف، ص۱۴.</ref> و [[حسکانی]] (وفات ۴۹۰ق) از عالمان اهل سنت در کتاب [[شواهد التنزیل]]<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ص۱۷۰.</ref> این روایت را نقل کردهاند و محدثان بعد از آنها مکررا این روایت را در کتب خویش آوردهاند. نکته قابل توجه این که در نقل شیخ صدوق در امالی سند حدیث که به پیامبر رسیده حضرت افزوده که او حدیث ولایت علی(ع)را از جبرئیل و او از میکائیل و او از اسرافیل شنیده واسرافیل از لوح و لوح از قلم وقلم از خداوند متعال نقل کرده است که ولایت علی بن ابی طالب دژ و حصار اوست وهر کس داخلش شود از آتش او در امان است. <ref>شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۳۰۶.</ref>{{ | {{جعبه نقل قول| نقلقول = '''یقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ نَارِی.'''{{سخ}}...خداوند جل جلاله میفرماید: ولایت علی ابن ابیطالب دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>ابن بابویه([[صدوق]])، [[الامالی (شیخ صدوق)|امالی]]، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۵.</small>| تراز = راست| عرض = ۳۸۰px| اندازه خط = ۱۷px| رنگ پسزمینه = #c0d5fc| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}}در کنار روایت سلسله الذهب معروف میان اهل سنت و شیعه روایتی شبیه آن نیز نقل شده است که البته مضمون متفاوتی دارد. شباهت این دو روایت این است که هر دو حدیث قدسی هستند یعنی محتوا و مفهوم آنها از طرف خداوند به قلب [[حضرت رسول(ص)]] القا شدهاند<ref>مدیرشانهچی، علم الحدیث، ۱۳۷۵ش، ص۱۳.</ref> و در سند هر دو روایت ائمه معصومین قرار دارند. شباهت دیگر این دو روایت این است که هر دو از [[امام رضا(ع)]] نقل شدهاند. اما مهمترین تفاوت آنها این است که در این روایت با صراحت به [[ولایت امام علی(ع)|ولایت علی ابن ابیطالب]] اشاره شده است. شیخ صدوق در کتاب [[الامالی (شیخ صدوق)|امالی]]<ref>صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۵.</ref> و [[عیون اخبار الرضا (کتاب)|عیون اخبار الرضا(ع)]]<ref>صدوق، ، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۳۶.</ref>، [[شعیری]] (قرن ششم) در کتاب [[جامع الاخبار|جامع الأخبار]]<ref>شعیری، جامع الاخباری، نجف، ص۱۴.</ref> و [[حسکانی]] (وفات ۴۹۰ق) از عالمان اهل سنت در کتاب [[شواهد التنزیل]]<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ص۱۷۰.</ref> این روایت را نقل کردهاند و محدثان بعد از آنها مکررا این روایت را در کتب خویش آوردهاند. نکته قابل توجه این که در نقل شیخ صدوق در امالی سند حدیث که به پیامبر رسیده حضرت افزوده که او حدیث ولایت علی(ع)را از جبرئیل و او از میکائیل و او از اسرافیل شنیده واسرافیل از لوح و لوح از قلم وقلم از خداوند متعال نقل کرده است که ولایت علی بن ابی طالب دژ و حصار اوست وهر کس داخلش شود از آتش او در امان است. <ref>شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۳۰۶.</ref>{{یادداشت|عن النبي (صلى الله عليه وآله)، عن جبرئيل عن ميكائيل، عن إسرافيل، عن اللوح، عن القلم، قال: يقول الله تبارك وتعالى: ولاية علي بن أبي طالب حصني، فمن دخل حصني أمن ناري}} | ||
برخی گفتهاند که نیکوست این روایت را که شامل اسامی [[معصومان(ع)]] است را بر [[کفن]] بنویسند.<ref> یزدی، محمدکاظم، عروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۲،ص۷۶. هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۵۲۳.</ref> | برخی گفتهاند که نیکوست این روایت را که شامل اسامی [[معصومان(ع)]] است را بر [[کفن]] بنویسند.<ref> یزدی، محمدکاظم، عروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۲،ص۷۶. هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه فارسی، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۵۲۳.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس۲}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} |