پرش به محتوا

ازدواج ام‌کلثوم با عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ویکی سازی)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ازدواج اُم‌ّکُلْثوم دختر امام علی(ع) با عُمَر بْن خَطّاب''' رخدادی تاریخی است که در وقوع، چگونگی و انگیزهٔ آن میان [[شیعه|شیعیان]] و [[اهل سنت]] اختلاف است. برخی از اهل سنت با تأکید بر وقوع این [[ازدواج]]، آن را شاهدی بر عدم اختلاف بین [[امام علی (ع)]] و [[عمر بن خطاب]] دانسته‌اند. تعدادی از منابع شیعه،‌ اصل وقوع ازدواج را رد می‌کنند و نقل‌ها را غیرمعتبر می‌دانند، اما دیگر منابع شیعه، با پذیرش این رخداد، آن را از سر اجبار می‌دانند و ادعای عدم اختلاف میان امام علی و عمر بن خطاب را رد می‌کنند. دربارهٔ این ازدواج، کتاب‌های زیادی نوشته شده است.
'''ازدواج اُم‌ّکُلْثوم دختر امام علی(ع) با عُمَر بْن خَطّاب''' رخدادی تاریخی است که در وقوع، چگونگی و انگیزهٔ آن میان [[شیعه|شیعیان]] و [[اهل سنت]] اختلاف است. برخی از اهل سنت با تأکید بر وقوع این [[ازدواج]]، آن را شاهدی بر عدم اختلاف بین [[امام علی(ع)]] و [[عمر بن خطاب]] دانسته‌اند. تعدادی از منابع شیعه،‌ اصل وقوع ازدواج را رد می‌کنند و نقل‌ها را غیرمعتبر می‌دانند، اما دیگر منابع شیعه، با پذیرش این رخداد، آن را از سر اجبار می‌دانند و ادعای عدم اختلاف میان امام علی و عمر بن خطاب را رد می‌کنند. دربارهٔ این ازدواج، کتاب‌های زیادی نوشته شده است.


==علت اهمیت==
==علت اهمیت==
{{اصلی|ام‌کلثوم دختر حضرت علی (ع)}}
{{اصلی|ام‌کلثوم دختر حضرت علی(ع)}}
ام کلثوم چهارمین فرزند [[امام علی(ع)]] و [[فاطمه زهرا(س)]] است. برخی از منابع، از [[ازدواج]] او با [[عمر بن خطاب]]، خلیفه دوم، سخن گفته‌اند.  
ام کلثوم چهارمین فرزند [[امام علی(ع)]] و [[فاطمه زهرا(س)]] است. برخی از منابع، از [[ازدواج]] او با [[عمر بن خطاب]]، خلیفه دوم، سخن گفته‌اند.  


علت اهمیت این ازدواج در منابع [[شیعه]] و [[سنی]]، نتیجه‌ای است که عده‌ای از عالمان اهل سنت از این ازدواج می‌گیرند. آنان وقوع این ازدواج را شاهدی بر عدم وجود اختلاف میان [[امام علی (ع)]] و [[عمر بن خطاب]] پس از [[واقعه سقیفه]] دانسته‌اند و اثبات این ازدواج را به معنای نفی [[غصب خلافت]] و نفی [[شهادت حضرت زهرا]] می‌دانند.<ref>در این باره، ر.ک [http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6342 ازدواج ام كلثوم با عمر] و [http://www.hawzah.net/fa/Question/View/63562 علت ازدواج ام کلثوم با عمر]</ref>
علت اهمیت این ازدواج در منابع [[شیعه]] و [[سنی]]، نتیجه‌ای است که عده‌ای از عالمان اهل سنت از این ازدواج می‌گیرند. آنان وقوع این ازدواج را شاهدی بر عدم وجود اختلاف میان [[امام علی(ع)]] و [[عمر بن خطاب]] پس از [[واقعه سقیفه]] دانسته‌اند و اثبات این ازدواج را به معنای نفی [[غصب خلافت]] و نفی [[شهادت حضرت زهرا]] می‌دانند.<ref>در این باره، ر.ک [http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6342 ازدواج ام کلثوم با عمر] و [http://www.hawzah.net/fa/Question/View/63562 علت ازدواج ام کلثوم با عمر]</ref>


در مقابل، بعضی از عالمان شیعه پاسخ داده‌اند که حتی در صورت اثبات وقوع این ازدواج، این حادثه بدون رضایت امام علی (ع) و ناشی از اجبار بوده است.<ref>سید مرتضی، رسائل، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۱۴۹.</ref> [[روایات|روایاتی]] نیز در منابع [[حدیث]]ی شیعه در تأیید این مدعا وجود دارد.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref>
در مقابل، بعضی از عالمان شیعه پاسخ داده‌اند که حتی در صورت اثبات وقوع این ازدواج، این حادثه بدون رضایت امام علی(ع) و ناشی از اجبار بوده است.<ref>سید مرتضی، رسائل، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۱۴۹.</ref> [[روایات|روایاتی]] نیز در منابع [[حدیث]]ی شیعه در تأیید این مدعا وجود دارد.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref>


== انگیزه ازدواج ==
== انگیزه ازدواج ==
بنابر نقلی که عمر گفته است آنچه او را به این ازدواج راغب می‌سازد، لذت و کامجویی نیست؛ بلکه روایتی است که از [[پیامبر اکرم(ص)]] شنیده که فرمود: در روز [[قیامت]] همه نَسَب‌ها و سبب‌ها قطع می‌شود مگر پیوند نسبی و سببیِ من.<ref>بیهقی، سنن بیهقی، ج۷، ص۶۴؛ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.</ref>
بنابر نقلی که عمر گفته است آنچه او را به این ازدواج راغب می‌سازد، لذت و کامجویی نیست؛ بلکه روایتی است که از [[پیامبر اکرم(ص)]] شنیده که فرمود: در روز [[قیامت]] همه نَسَب‌ها و سبب‌ها قطع می‌شود مگر پیوند نسبی و سببی من.<ref>بیهقی، سنن بیهقی، ج۷، ص۶۴؛ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.</ref>


در منابع شیعی نیز این روایت از [[امام رضا(ع)]] نقل شده است.<ref>عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۴ق، ج۲۰، ص۳۸.</ref> اما در پاسخ به این مطلب گفته شده که «بر فرض صحت این روایت که عمر و اهل سنت به آن استناد کرده‌اند، شرط است که [[رسول خدا(ص)]] از وی راضی باشد وگرنه دیگر خویشان پیامبر نظیر [[ابوجهل]] نیز در [[قیامت]] در امان خواهند بود».<ref>غروی نائینی، محدثات شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.</ref> از جهت دیگر عمر پیش از آن، دختر خویش [[حفصه بنت عمر بن‌ خطاب|حفصه]] را به عقد پیامبر(ص) در آورده بود و پیوند سببی حاصل شده بود.
در منابع شیعی نیز این روایت از [[امام رضا(ع)]] نقل شده است.<ref>عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۴ق، ج۲۰، ص۳۸.</ref> اما در پاسخ به این مطلب گفته شده که «بر فرض صحت این روایت که عمر و اهل سنت به آن استناد کرده‌اند، شرط است که [[رسول خدا(ص)]] از وی راضی باشد وگرنه دیگر خویشان پیامبر نظیر [[ابوجهل]] نیز در [[قیامت]] در امان خواهند بود».<ref>غروی نائینی، محدثات شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.</ref> از جهت دیگر عمر پیش از آن، دختر خویش [[حفصه بنت عمر بن‌ خطاب|حفصه]] را به عقد پیامبر(ص) در آورده بود و پیوند سببی حاصل شده بود.


==دیدگاه‌ها در مورد ازدواج ام کلثوم==
==دیدگاه‌ها در مورد ازدواج ام کلثوم==
=== نظریه اول: وقوع ازدواج ===
=== نظریه اول: وقوع ازدواج ===
دلیل اول: در بسیاری از منابع تاریخی تصریح شده عمربن خطاب، ام‌کلثوم دختر حضرت علی(ع) را از آن حضرت خواستگاری و با او ازدواج کرد<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی،‌ دار صادر، ج۲، ص۱۴۹. زبیری، نسب قریش،‌دار المعارف، ص۲۵؛ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۶۹ و ۲۷۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷.</ref> و مبلغ ده هزار دینار<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی،‌ دار صادر، ج۲، ص۱۴۹ و ۱۵۰.</ref> یا چهل هزار درهم را مهریه او قرار داد.<ref>طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۷۰؛ طبری، ذخائر العقبی،۱۳۵۶ق، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۲۶۳.</ref> با اینکه حضرت علی(ع) با این وصلت مخالفت کرد، اما عمر بر خواسته خود اصرار کرد و آن حضرت را مجبور به پذیرش این ازدواج نمود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.</ref> در برخی منابع گزارش شده است: هنگامی که‌ام کلثوم نزد عمر بود، ابن خطاب دست بر ساق پای ام‌کلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر [[خلیفه]] نبودی چشمت را کور می‌کردم و دماغت را می‌شکستم. سپس ام کلثوم نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۴۶۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> [[سبط ابن جوزی]] درباره این عمل عمر می‌گوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به [[اجماع]] مسلمین دست زدن به زن [[نامحرم]] جایز نیست.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ص۳۲۱.</ref>
دلیل اول: در بسیاری از منابع تاریخی تصریح شده عمربن خطاب، ام‌کلثوم دختر حضرت علی(ع) را از آن حضرت خواستگاری و با او ازدواج کرد<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۹. زبیری، نسب قریش،‌ دار المعارف، ص۲۵؛ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۶۹ و ۲۷۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷.</ref> و مبلغ ده هزار دینار<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۹ و ۱۵۰.</ref> یا چهل هزار درهم را مهریه او قرار داد.<ref>طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۷۰؛ طبری، ذخائر العقبی،۱۳۵۶ق، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۲۶۳.</ref> با اینکه حضرت علی(ع) با این وصلت مخالفت کرد، اما عمر بر خواسته خود اصرار کرد و آن حضرت را مجبور به پذیرش این ازدواج نمود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.</ref> در برخی منابع گزارش شده است: هنگامی که‌ام کلثوم نزد عمر بود، ابن خطاب دست بر ساق پای ام‌کلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر [[خلیفه]] نبودی چشمت را کور می‌کردم و دماغت را می‌شکستم. سپس ام کلثوم نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۴۶۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> [[سبط ابن جوزی]] درباره این عمل عمر می‌گوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به [[اجماع]] مسلمین دست زدن به زن [[نامحرم]] جایز نیست.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ص۳۲۱.</ref>


دلیل دوم: ثمره ازدواج ام کثلوم با عمر فرزندی بنام زید بود.<ref>طبری، تاريخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۷۰؛ طبری، ذخائر العقبی، ۱۳۵۶ق، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵؛ ذهبی، تاريخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشيعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۲۶۳.</ref>  
دلیل دوم: ثمره ازدواج ام کثلوم با عمر فرزندی بنام زید بود.<ref>طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۷۰؛ طبری، ذخائر العقبی، ۱۳۵۶ق، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۲۶۳.</ref>  


دلیل سوم: در منابع روایی و فقهی شیعه نیز این گزارش مورد تایید قرار گرفته است. کلینی(۳۲۹ق) از محدثان بزرگ ذیل باب«تزویج ام کلثوم» دو روایت را در مورد صحت این ازدواج نقل کرده<ref> کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref> که سند هر دو روایت صحیح است.<ref>تبریزی، الانوار الالهیة، ۱۴۲۲ق، ص۱۲۳؛ میلانی، محاضرات فی الاعتقادات، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۶۵۹.</ref> در منابع معتبر دیگر نیز روایاتی در مورد مکان عده نگه داشتن زنی که شوهرش از دنیا رفته با استناد به رفتار [[حضرت علی(ع)]] نسبت به ام کلثوم بعد از آنکه شوهرش عمربن خطاب از دنیا رفت به نقل از [[امام صادق(ع)]] نیز نقل شده<ref>کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱.</ref> و سند این روایت صحیح است.<ref> عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱؛ مجلسی، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج۹، ص۸۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.</ref>  
دلیل سوم: در منابع روایی و فقهی شیعه نیز این گزارش مورد تایید قرار گرفته است. کلینی(۳۲۹ق) از محدثان بزرگ ذیل باب«تزویج ام کلثوم» دو روایت را در مورد صحت این ازدواج نقل کرده<ref> کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref> که سند هر دو روایت صحیح است.<ref>تبریزی، الانوار الالهیة، ۱۴۲۲ق، ص۱۲۳؛ میلانی، محاضرات فی الاعتقادات، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۶۵۹.</ref> در منابع معتبر دیگر نیز روایاتی در مورد مکان عده نگه داشتن زنی که شوهرش از دنیا رفته با استناد به رفتار [[حضرت علی(ع)]] به ام‌کلثوم بعد از آنکه شوهرش عمربن خطاب از دنیا رفت به نقل از [[امام صادق(ع)]] نیز نقل شده<ref>کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱.</ref> و سند این روایت صحیح است.<ref> عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱؛ مجلسی، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج۹، ص۸۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.</ref>  


[[محمدتقی شوشتری]] نیز در کتاب رجال خود، بعد از بیان مطالبی پیرامون وقوع این ازدواج تصریح دارد:« فرد محقق این مطلب را انکار نمی‌کند، زیرا اخبار ما در تزویج عمر با ام کلثوم متواتر است، تا چه رسد که این حادثه در اخبار عامه نیز نقل و مورد اتفاق سیره‌نویسان است».<ref>تستری، قاموس الرجال، ۱۴۲۸ق، ج۱۲، ص۲۱۶.</ref>
[[محمدتقی شوشتری]] نیز در کتاب رجال خود، بعد از بیان مطالبی پیرامون وقوع این ازدواج تصریح دارد:«فرد محقق این مطلب را انکار نمی‌کند، زیرا اخبار ما در تزویج عمر با ام کلثوم متواتر است، تا چه رسد که این حادثه در اخبار عامه نیز نقل و مورد اتفاق سیره‌نویسان است».<ref>تستری، قاموس الرجال، ۱۴۲۸ق، ج۱۲، ص۲۱۶.</ref>


دلیل چهارم: در منابع متعدد شیعه و اهل سنت تصریح شده است: ام کلثوم و فرزندش عمر بن خطاب در یک روز و یک ساعت از دنیا رفتند<ref> شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۲ و ۳۶۳. نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۴۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک،‌ دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۵ و ۳۴۶؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰؛‌ دار قطنی، سنن الدارقطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰ و ۴۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف،‌ دار الفکر، ج۲، ص۱۹۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۶، ص۳۱۴.</ref> و در تشییع جنازه آنها افرادی چون [[امام حسن(ع)]]، [[امام حسین(ع)]]، عبدالله‌بن عمر و [[عبدالله بن عباس]] شرکت داشتند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۱۲۸؛ ر. ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۸، ص۳۸۲.</ref> و در مورد اینکه چه کسی بر ام کلثوم و فرزندش زید نماز خوانده نام افرادی چون سعیدبن عاص<ref> نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۶۴۱؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۷.</ref> یا عبدالله بن عمر<ref> ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> و یا مروان بن حکم که امیر مدینه بود گزارش شده است.<ref> ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> از امام حسین(ع) نیز نقل شده است: اگر سنت نبود که امیر بر میت نماز گزارد، اجازه نمی‌دادم مروان بر ام‌کلثوم نماز بخواند.<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۲۷۹.</ref>
دلیل چهارم: در منابع متعدد شیعه و اهل سنت تصریح شده است: ام کلثوم و فرزندش عمر بن خطاب در یک روز و یک ساعت از دنیا رفتند<ref> شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۲ و ۳۶۳. نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۴۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۵ و ۳۴۶؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰؛ دارقطنی، سنن الدارقطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰ و ۴۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف، دار الفکر، ج۲، ص۱۹۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۶، ص۳۱۴.</ref> و در تشییع جنازه آنها افرادی چون [[امام حسن(ع)]]، [[امام حسین(ع)]]، عبدالله‌بن عمر و [[عبدالله بن عباس]] شرکت داشتند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۱۲۸؛ ر. ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۸، ص۳۸۲.</ref> و در مورد اینکه چه کسی بر ام کلثوم و فرزندش زید نماز خوانده نام افرادی چون سعیدبن عاص<ref> نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۶۴۱؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۷.</ref> یا عبدالله بن عمر<ref> ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> و یا مروان بن حکم که امیر مدینه بود گزارش شده است.<ref> ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> از امام حسین(ع) نیز نقل شده است: اگر سنت نبود که امیر بر میت نماز گزارد، اجازه نمی‌دادم مروان بر ام‌کلثوم نماز بخواند.<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۲۷۹.</ref>


==== ازدواج از روی اجبار ====
==== ازدواج از روی اجبار ====
گروهی از عالمان شیعه، با استناد به روایات موجود در این زمینه، وقوع ازدواج را تأیید ولی آن را از سر اجبار و اکراه دانسته‌اند. [[سید مرتضی]] می‌گوید امام علی (ع) از روی ناچاری و [[تقیه]] و با وساطت عباس عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سؤال درباره ازدواج عمر با ام کلثوم می‌گوید که این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری بیانجامد صورت گرفت.<ref>علم‌الهدی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.</ref> [[روایات]]ی نیز در این باره وجود دارد. برای مثال از [[امام صادق(ع)]] درباره ازدواج ام کلثوم با عُمَر سؤال شد و امام (ع) فرمود: او دختری است که از ما [[غصب]] شد.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref>  
گروهی از عالمان شیعه، با استناد به روایات موجود در این زمینه، وقوع ازدواج را تأیید ولی آن را از سر اجبار و اکراه دانسته‌اند. [[سید مرتضی]] می‌گوید امام علی(ع) از روی ناچاری و [[تقیه]] و با وساطت عباس عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سؤال درباره ازدواج عمر با ام‌کلثوم می‌گوید که این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری بیانجامد صورت گرفت.<ref>علم‌الهدی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.</ref> [[روایات]]ی نیز در این باره وجود دارد. برای مثال از [[امام صادق(ع)]] درباره ازدواج ام‌کلثوم با عُمَر سؤال شد و امام(ع) فرمود: او دختری است که از ما [[غصب]] شد.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref>  


همچنین در [[کافی|کتاب کافی]] آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچه‌ای بیش نیست. عمر نزد [[عباس بن عبدالمطلب]]، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا [[چاه زمزم]] را ویران می‌کنم، برای شما کرامتی نمی‌گذارم و شاهد می‌آورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع می‌کنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref>
همچنین در [[کافی|کتاب کافی]] آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچه‌ای بیش نیست. عمر نزد [[عباس بن عبدالمطلب]]، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا [[چاه زمزم]] را ویران می‌کنم، برای شما کرامتی نمی‌گذارم و شاهد می‌آورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع می‌کنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.</ref>


===نظریه دوم: ازدواج عمر با جنی در هیئت ام کلثوم===
===نظریه دوم: ازدواج عمر با جنی در هیئت ام‌کلثوم===
قطب راوندی(۵۷۳ق) کسی است که داستان ازدواج عمر با جنی در هیئت ام کلثوم را در باب شانزدهم، فی نوادر المعجزات، حدیث۳۹ نقل کرده است. عمربن أذينه روایت کرد: شخصی به امام صادق(ع) گفت: اهل سنت این گونه علیه ما احتجاج می‌کنند: « امیرالمؤمنین(ع) دختر خود ام کلثوم را به ازدواج فلانی درآورد. امام فرمود: آیا شما این مطلب را قبول کردید؟ کسانی که این باور را داشته باشند، به راه راست و رشد هدایت نشده‌اند. دروغ گفتند، امر چنین نبود؛ فلانی ام کلثوم را از علی خواستگاری کرد، اما آن حضرت از قبول آن سر باز زد؛ پس عمر به عباس گفت: به خدا اگر قبول نکند، مقام سقایت و زمزم را از تو می‌گیرم. عباس نزد علی(ع) رفت و بر این کار اصرار کرد، اما حضرت علی(ع) سرباز زد. در این هنگام أميرالمؤمنين(ع) زن یهودی که نامش سحیقه‌بنت جریریه بود را به سوی یکی از جنّی‌های اهل نجران فرستاد و آن حضرت به آن جنّی دستور داد به شکل ام کلثوم درآید، از آن سو، مردم دیگر توان دیدن ام کلثوم دختر علی(ع) را با چشم نداشتند. سپس حضرت علی، جنِ در شکل ام کلثوم را نزد عمر فرستاد. آن جن نزد عمر ماند تا اینکه جنّ روزی کاری انجام داد که عمر را به شک انداخت و گفت: در زمین خانواده‌ای جادوگرتر از بنی هاشم نیست؛ سپس عمر خواست این مطلب را برای مردم آشکار نماید که کشته شد و آن جنّ مالک میراث عمر شد و به سوی نجران باز گشت. در این هنگام امیرالمؤمنین(ع) ام کلثوم را ظاهر کرد.<ref> قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۲۵ و ۸۲۶.</ref>  
قطب راوندی(۵۷۳ق) کسی است که داستان ازدواج عمر با جنی در هیئت ام‌کلثوم را در باب شانزدهم، فی نوادر المعجزات، حدیث۳۹ نقل کرده است. عمربن أذینه روایت کرد: شخصی به امام صادق(ع) گفت: اهل سنت این گونه علیه ما احتجاج می‌کنند: «امیرالمؤمنین(ع) دختر خود ام‌کلثوم را به ازدواج فلانی درآورد. امام فرمود: آیا شما این مطلب را قبول کردید؟ کسانی که این باور را داشته باشند، به راه راست و رشد هدایت نشده‌اند. دروغ گفتند، امر چنین نبود؛ فلانی ام‌کلثوم را از علی خواستگاری کرد، اما آن حضرت از قبول آن سر باز زد؛ پس عمر به عباس گفت: به خدا اگر قبول نکند، مقام سقایت و زمزم را از تو می‌گیرم. عباس نزد علی(ع) رفت و بر این کار اصرار کرد، اما حضرت علی(ع) سرباز زد. در این هنگام أمیرالمؤمنین(ع) زن یهودی که نامش سحیقه‌بنت جریریه بود را به سوی یکی از جنّی‌های اهل نجران فرستاد و آن حضرت به آن جنّی دستور داد به شکل ام کلثوم درآید، از آن سو، مردم دیگر توان دیدن ام کلثوم دختر علی(ع) را با چشم نداشتند. سپس حضرت علی، جنِ در شکل ام کلثوم را نزد عمر فرستاد. آن جن نزد عمر ماند تا اینکه جنّ روزی کاری انجام داد که عمر را به شک انداخت و گفت: در زمین خانواده‌ای جادوگرتر از بنی هاشم نیست؛ سپس عمر خواست این مطلب را برای مردم آشکار نماید که کشته شد و آن جنّ مالک میراث عمر شد و به سوی نجران باز گشت. در این هنگام امیرالمؤمنین(ع) ام کلثوم را ظاهر کرد.<ref> قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۲۵ و ۸۲۶.</ref>  


مجلسی نیز ضمن نقل و پذیرفتن این گزارش، تصریح کرده: نباید برای مخالفین این روایت نقل و به آن احتجاج شود، همچنین برای شیعیان نباید نقل شود، زیرا عقول شیعیان چون از درک این مطلب عاجز هستند،گرفتار غلو می‌شوند.<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۱۰۶ و ۱۰۷؛ مجلسی، ملاذ الاخیار، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۳۱۱ و ۳۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۸ق، ج۲۰، ص۴۲ و ۴۳.</ref> و برخی دیگر هیچ منافاتی بین روایاتی که بر ازدواج عمر با ام کلثوم در منابع کهن شیعه نقل شده با این گزارش قطب راوندی که عمر با جنی در قالب ام کلثوم ازدواج کرده نمی‌بینند.<ref>خواجوئی، الرسائل الفقهیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۱۰۸؛ ابن احمد، اللمعة البیضاء، ۱۴۱۸ق، ص۲۸۲.</ref>
مجلسی نیز ضمن نقل و پذیرفتن این گزارش، تصریح کرده: نباید برای مخالفین این روایت نقل و به آن احتجاج شود، همچنین برای شیعیان نباید نقل شود، زیرا عقول شیعیان چون از درک این مطلب عاجز هستند،گرفتار غلو می‌شوند.<ref>ر. ک: مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۱۰۶ و ۱۰۷؛ مجلسی، ملاذ الاخیار، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۳۱۱ و ۳۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۸ق، ج۲۰، ص۴۲ و ۴۳.</ref> و برخی دیگر هیچ منافاتی بین روایاتی که بر ازدواج عمر با ام کلثوم در منابع کهن شیعه نقل شده با این گزارش قطب راوندی که عمر با جنی در قالب ام کلثوم ازدواج کرده نمی‌بینند.<ref>خواجوئی، الرسائل الفقهیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۱۰۸؛ ابن احمد، اللمعة البیضاء، ۱۴۱۸ق، ص۲۸۲.</ref>


اما این گزارش از لحاظ سند بی اعتبار و قابلیت استناد را ندارد، زیرا در سندی که قطب راوندی نقل کرده است افراد مجهولی چون جدعان بن نصر،<ref>کلباسی، سماء المقال، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۰۰</ref> محمد بن مسعده،<ref>جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۵۷۷؛ نمازی، مستدرکات علم رجال، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۲۲.</ref> محمد بن حمویه<ref> جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۵۲۳؛ نمازی، مستدرکات علم رجال، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۷۶.</ref> و ابوعبدالله زبینی وجود دارند که همه مجهول و در منابع رجالی نامی از آنها ذکر نشده است.
اما این گزارش از لحاظ سند بی‌اعتبار و قابلیت استناد را ندارد، زیرا در سندی که قطب راوندی نقل کرده است افراد مجهولی چون جدعان بن نصر،<ref>کلباسی، سماء المقال، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۰۰</ref> محمد بن مسعده،<ref>جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۵۷۷؛ نمازی، مستدرکات علم رجال، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۲۲.</ref> محمد بن حمویه<ref> جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۵۲۳؛ نمازی، مستدرکات علم رجال، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۷۶.</ref> و ابوعبدالله زبینی وجود دارند که همه مجهول و در منابع رجالی نامی از آنها ذکر نشده است.


===نظریه سوم: ازدواج با ام کلثوم دختر ابوبکر===
===نظریه سوم: ازدواج با ام کلثوم دختر ابوبکر===
عده‌ای احتمال داده‌اند، ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده دختر [[ابوبکر]] بوده نه حضرت علی(ع). نووی یکی از علمای اهل سنت در کتاب [[تهذیب الاسماء(کتاب)|تهذیب الاسماء]] نیز این احتمال را پذیرفته است.<ref>نووی، تهذیب الاسماء ۱۹۹۶ﻡ، ج ۲، ص۶۳۰، ش۱۲۲۴.</ref> [[سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی| آیت الله مرعشی نجفی]] در پاورقی [[احقاق الحق و ازهاق الباطل (کتاب)|احقاق الحق]] ضمن تأیید این نظریه، ام کلثوم را دختر [[اسماء بنت عمیس]] از ابابکر می‌داند که پس از مرگ ابابکر چون اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) درآمد، این دختر را نیز به خانه امام برد و عمر با این دختر ازدواج کرد. از آنجا که وی [[دختر خوانده]] حضرت علی محسوب می‌شود، تعدادی به اشتباه، ازدواج [[ام کلثوم دختر ابابکر]] را به نام ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) در تاریخ ثبت کردند.<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج‏۲، ص۴۹۰.</ref>
عده‌ای احتمال داده‌اند، ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده دختر [[ابوبکر]] بوده نه حضرت علی(ع). نووی یکی از علمای اهل سنت در کتاب [[تهذیب الاسماء(کتاب)|تهذیب الاسماء]] نیز این احتمال را پذیرفته است.<ref>نووی، تهذیب الاسماء ۱۹۹۶ﻡ، ج ۲، ص۶۳۰، ش۱۲۲۴.</ref> [[سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی| آیت الله مرعشی نجفی]] در پاورقی [[احقاق الحق و ازهاق الباطل (کتاب)|احقاق الحق]] ضمن تأیید این نظریه، ام کلثوم را دختر [[اسماء بنت عمیس]] از ابابکر می‌داند که پس از مرگ ابابکر چون اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) درآمد، این دختر را نیز به خانه امام برد و عمر با این دختر ازدواج کرد. از آنجا که وی [[دختر خوانده]] حضرت علی محسوب می‌شود، تعدادی به اشتباه، ازدواج [[ام کلثوم دختر ابابکر]] را به نام ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) در تاریخ ثبت کردند.<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۹۰.</ref>


=== نظریه چهارم: عدم وقوع ازدواج ===
=== نظریه چهارم: عدم وقوع ازدواج ===
خط ۶۰: خط ۶۰:


==تاثیر ازدواج ام کلثوم در فتاوای فقهای شیعه==
==تاثیر ازدواج ام کلثوم در فتاوای فقهای شیعه==
کیفیت و محل عده وفات نگاه داشتن ام کلثوم، درگذشت همزمان ام کلثوم و فرزندش به نام زید بن عمر در دو باب نماز میت و ارث باعث صدور فتاوایی از سوی فقها شده است.<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۲ و ۳۶۳؛ نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۴۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک،‌ دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۵ و ۳۴۶. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰.؛ دار قطنی، سنن الدارقطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰ و ۴۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف،‌ دار الفکر، ج۲، ص۱۹۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۶، ص۳۱۴.</ref>
کیفیت و محل عده وفات نگاه داشتن ام کلثوم، درگذشت همزمان ام کلثوم و فرزندش به نام زید بن عمر در دو باب نماز میت و ارث باعث صدور فتاوایی از سوی فقها شده است.<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۲ و ۳۶۳؛ نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۴۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۵ و ۳۴۶؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰؛‌ دارقطنی، سنن الدارقطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰ و ۴۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف، دار الفکر، ج۲، ص۱۹۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۶، ص۳۱۴.</ref>


=== استدلال فقها به عملکرد حضرت علی(ع) بعد از مرگ عمر===
=== استدلال فقها به عملکرد حضرت علی(ع) بعد از مرگ عمر===
در منابع معتبر شیعی روایت صحیح<ref>عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱. مجلسی، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج۹، ص۸۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱.روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.</ref> دیگری در مورد مکان عده نگه داشتن زنی که شوهرش از دنیا رفته اینگونه نقل شده است: سلیمان‌ بن خالد از [[امام صادق(ع)]] در مورد زنی که شوهرش از دنیا رفته سوال کرد: آیا این زن باید در خانه‌ی خود بماند تا عده‌اش تمام شود، یا هر کجا خواست می‌تواند برود؟ آن حضرت فرمود: زن هر کجا خواست می‌تواند [[عده]] نگه دارد. وقتی عمر از دنیا رفت، حضرت علی(ع) دختر خود ام کلثوم را به خانه‌اش برد.<ref>کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱.</ref> و برخی از فقهای بزرگ با استناد به این روایت، درصدد استخراج حکم فقهی برآمده اند.<ref>شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱؛ عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.</ref>
در منابع معتبر شیعی روایت صحیح<ref>عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱. مجلسی، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج۹، ص۸۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱.روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.</ref> دیگری در مورد مکان عده نگه داشتن زنی که شوهرش از دنیا رفته اینگونه نقل شده است: سلیمان‌ بن خالد از [[امام صادق(ع)]] در مورد زنی که شوهرش از دنیا رفته سوال کرد: آیا این زن باید در خانۀ خود بماند تا عده‌اش تمام شود، یا هر کجا خواست می‌تواند برود؟ آن حضرت فرمود: زن هر کجا خواست می‌تواند [[عده]] نگه دارد. وقتی عمر از دنیا رفت، حضرت علی(ع) دختر خود ام کلثوم را به خانه‌اش برد.<ref>کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱.</ref> و برخی از فقهای بزرگ با استناد به این روایت، درصدد استخراج حکم فقهی برآمده‌اند.<ref>شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱؛ عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.</ref>


===استدلال فقها به مرگ ام کلثوم و فرزندش در باب ارث===
===استدلال فقها به مرگ ام کلثوم و فرزندش در باب ارث===
شماری از فقهای شیعه همچون شیخ طوسی(۴۶۰ق) شهید ثانی(۹۶۵ق)، محقق اردبیلی(۹۹۳ق)، محقق سبزواری(۱۰۹۰ق)، حر عاملی(۱۱۰۴ق)، صاحب جواهر(۱۲۶۶ق)<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۲۷۰؛ محقق اردبیلی، مجمع الفائدة، تحقیق اشتهاردی و دیگران، ج۱۱، ص۵۳۰؛ محقق سبزواری، کفایة الأحکام، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۸۷۹؛ حر عاملی، هدایة الامة، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۳۵۳؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۶ش، ج۳۹، ص۳۰۸.</ref> و نیز برخی از بزرگان اهل سنت مانند إبن أبی حاتم رازی(۳۲۷ق)، دار قطنی(۳۸۵ق) و حاکم نیشابوری(۴۰۵ق) ذیل یکی از مسائل ارث، تصریح دارند: ام کلثوم و زیدبن عمر در یک ساعت از دنیا رفتند و چون مشخص نبود کدام زودتر از دیگری از دنیا رفتند، این بحث مطرح می‌شود که کدام یک از دیگری ارث می‌برند؟ در این‌باره امام صادق(ع) فرمود:«هیچ کدام از دیگری ارث نمی‌برند».<ref> ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۵۶۸؛ دار قطنی، سنن الدار قطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۶.</ref>
شماری از فقهای شیعه همچون شیخ طوسی(۴۶۰ق) شهید ثانی(۹۶۵ق)، محقق اردبیلی(۹۹۳ق)، محقق سبزواری(۱۰۹۰ق)، حر عاملی(۱۱۰۴ق)، صاحب جواهر(۱۲۶۶ق)<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۲۷۰؛ محقق اردبیلی، مجمع الفائدة، تحقیق اشتهاردی و دیگران، ج۱۱، ص۵۳۰؛ محقق سبزواری، کفایة الأحکام، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۸۷۹؛ حر عاملی، هدایة الامة، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۳۵۳؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۶ش، ج۳۹، ص۳۰۸.</ref> و نیز برخی از بزرگان اهل سنت مانند إبن أبی حاتم رازی(۳۲۷ق)،‌ دارقطنی(۳۸۵ق) و حاکم نیشابوری(۴۰۵ق) ذیل یکی از مسائل ارث، تصریح دارند: ام کلثوم و زیدبن عمر در یک ساعت از دنیا رفتند و چون مشخص نبود کدام زودتر از دیگری از دنیا رفتند، این بحث مطرح می‌شود که کدام یک از دیگری ارث می‌برند؟ در این‌باره امام صادق(ع) فرمود:«هیچ کدام از دیگری ارث نمی‌برند».<ref> ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۵۶۸؛‌ دار قطنی، سنن الدار قطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک،‌ دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۶.</ref>


===استدلال فقها به مرگ ام کلثوم و فرزندش در باب نماز میت===
===استدلال فقها به مرگ ام کلثوم و فرزندش در باب نماز میت===
برخی از فقها بزرگ همچون بخاری(۲۵۶ق)، دار قطنی(۳۸۵ق)، بیهقی(۴۵۸ق)، شیخ طوسی(۴۶۰ق)، طبرسی(۵۴۸ق)، مرحوم حلی(۷۲۶ق)، فاضل هندی(۱۱۳۷ق) ذیل مسئله کیفیت نماز بر چند میت مثلا یک مرد، کودک، خنثی و زن، این بحث را طرح کردند که آیا باید بر هر کدام یک نماز مستقل خواند یا آنکه می‌توان بر آنها یک نماز میت خواند؟ از جمله ادله مورد إستناد فقها برای جواز یک نماز خواندن بر چند میت، استناد به داستان [[تشییع جنازه]] و نماز گزاردن بر ام کلثوم بنت علی و فرزندش زیدبن عمر است.<ref>بخاری، التاریخ الصّغیر، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۲۸. دار قطنی، سنن الدار قطنی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۶؛ بیهقی، السّنن الکبری، دار الفکر، ج۴، ص۳۳؛ بیهقی، معرفة السّنن و الآثار، دار الکتب العلمیة، ج۱، ص۵۵۹. شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۲۲؛ طبرسی، المؤتلف، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۵؛ علامه حلی، مختلف الشّیعة،۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۸؛ علامه حلی، منتهی المطلب، چاپ سنگی، ج۷، ص۳۵۴؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۹.</ref>
برخی از فقها بزرگ همچون بخاری(۲۵۶ق)،‌ دارقطنی(۳۸۵ق)، بیهقی(۴۵۸ق)، شیخ طوسی(۴۶۰ق)، طبرسی(۵۴۸ق)، مرحوم حلی(۷۲۶ق)، فاضل هندی(۱۱۳۷ق) ذیل مسئله کیفیت نماز بر چند میت مثلا یک مرد، کودک، خنثی و زن، این بحث را طرح کردند که آیا باید بر هر کدام یک نماز مستقل خواند یا آنکه می‌توان بر آنها یک نماز میت خواند؟ از جمله ادله مورد إستناد فقها برای جواز یک نماز خواندن بر چند میت، استناد به داستان [[تشییع جنازه]] و نماز گزاردن بر ام کلثوم بنت علی و فرزندش زیدبن عمر است.<ref>بخاری، التاریخ الصّغیر، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۲۸.‌ دارقطنی، سنن الدار قطنی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۶؛ بیهقی، السّنن الکبری،‌ دار الفکر، ج۴، ص۳۳؛ بیهقی، معرفة السّنن و الآثار،‌ دار الکتب العلمیة، ج۱، ص۵۵۹. شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۲۲؛ طبرسی، المؤتلف، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۵؛ علامه حلی، مختلف الشّیعة،۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۸؛ علامه حلی، منتهی المطلب، چاپ سنگی، ج۷، ص۳۵۴؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۹.</ref>


==کتاب‌شناسی==
==کتاب‌شناسی==
در نقد نظریه این ازدواج چندین کتاب چاپ شده که برخی از آنها عبارت است از:
در نقد نظریه این ازدواج چندین کتاب چاپ شده که برخی از آنها عبارت است از:
*معمای ازدواج عمر با حضرت ام کلثوم ، سیدعلی شهرستانی، قم، انتشارات یوسف فاطمه، ۱۳۸۷ش.
*معمای ازدواج عمر با حضرت ام کلثوم، سیدعلی شهرستانی، قم، انتشارات یوسف فاطمه، ۱۳۸۷ش.
*ازدواج ام‌کلثوم افسانه یا حقیقت؟، علی‌اکبر مهدی‌پور، قم، رسالت، ۱۳۸۷ش.
*ازدواج ام‌کلثوم افسانه یا حقیقت؟، علی‌اکبر مهدی‌پور، قم، رسالت، ۱۳۸۷ش.
*داستان زندگی و ازدواج ام‌کلثوم و مظلومیت امام علی (ع)، محمدحسین اجرایی، قم، پارسایان، ۱۳۸۸ش.
*داستان زندگی و ازدواج ام‌کلثوم و مظلومیت امام علی(ع)، محمدحسین اجرایی، قم، پارسایان، ۱۳۸۸ش.
* خبر تزویج ام کلثوم من عمر، سیدعلی حسینی میلانی، قم‬،‏‫ مرکز الحقائق الاسلامیه‬‏‫، ۱۳۸۸ش.‬
* خبر تزویج ام کلثوم من عمر، سیدعلی حسینی میلانی، قم‬،‫ مرکز الحقائق الاسلامیه‬‫، ۱۳۸۸ش.‬


[[سلیمان بن عبدالله ماحوزی]] نیز، رسالة فی تزویج عمر لِاُمّ کلثوم بنت علی(ع) را در این موضوع نگاشته است.<ref>آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۴۶.</ref>
[[سلیمان بن عبدالله ماحوزی]] نیز، رسالة فی تزویج عمر لِاُمّ کلثوم بنت علی(ع) را در این موضوع نگاشته است.<ref>آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۴۶.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۹۷۱

ویرایش