کاربر ناشناس
خطبه اشباح: تفاوت میان نسخهها
جز
←متن و ترجمه خطبه =
imported>Pourrezaei جز (←ارزش ادبی خطبه) |
imported>Pourrezaei جز (←متن و ترجمه خطبه =) |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[ابن ابی الحدید]]، از علمای [[اهل سنت]]، در شرح این خطبه مینویسد::این فصل از سخنان امیرالمؤمنین(ع) دارای استعاراتی شگفت و جز آن از ابواب [[علم بدیع|بدیع]] است که اگر در دیوان شاعری پرگو یا نویسندهای پرگو یافت شود سزاوار است بر دیگران مقدم شود،... خدا را جای شگفتی است از کسانی که معیار برتری سخنان را دارا بودن امثال این صنعت میدانند و چون در صد صفحه، دو یا سه کلمه از آن را بیابند، قیامتی برپا میکنند و در بوق و کرنا میکنند و صفحهها در وصف نکویی و شگفتی آن پر میکنند ولی چون این سخن را که همهاش به لطیفترین وجه و ظریفترین وجه و زیباترین عبارت و دقیقترین معنا و نیکوترین مقصود، از این صنعت پر است میبینند هوای نفس و تعصب مانع میشود که از برتری آن سخن بگویند البته اگر به خوبی سخن گویند و تعصب نورزند که دیگر سخنان را بر آن برتری دهند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۴۵۱-۴۵۲</ref> | [ابن ابی الحدید]]، از علمای [[اهل سنت]]، در شرح این خطبه مینویسد::این فصل از سخنان امیرالمؤمنین(ع) دارای استعاراتی شگفت و جز آن از ابواب [[علم بدیع|بدیع]] است که اگر در دیوان شاعری پرگو یا نویسندهای پرگو یافت شود سزاوار است بر دیگران مقدم شود،... خدا را جای شگفتی است از کسانی که معیار برتری سخنان را دارا بودن امثال این صنعت میدانند و چون در صد صفحه، دو یا سه کلمه از آن را بیابند، قیامتی برپا میکنند و در بوق و کرنا میکنند و صفحهها در وصف نکویی و شگفتی آن پر میکنند ولی چون این سخن را که همهاش به لطیفترین وجه و ظریفترین وجه و زیباترین عبارت و دقیقترین معنا و نیکوترین مقصود، از این صنعت پر است میبینند هوای نفس و تعصب مانع میشود که از برتری آن سخن بگویند البته اگر به خوبی سخن گویند و تعصب نورزند که دیگر سخنان را بر آن برتری دهند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۴۵۱-۴۵۲</ref> | ||
= متن و ترجمه خطبه == | == متن و ترجمه خطبه == | ||
متن این خطبه بر اساس نسخه [[ابن ابی الحدید]] و ترجمه [[حسین انصاریان]] به این شرح است: | متن این خطبه بر اساس نسخه [[ابن ابی الحدید]] و ترجمه [[حسین انصاریان]] به این شرح است: | ||
{{نقل قول دوقلو طبقاتی | {{نقل قول دوقلو طبقاتی | ||
|شکل بندی عنوان= | |شکل بندی عنوان= | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
|رَوَی مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام بِهَذِهِ الْخُطْبَةِ عَلَی مِنْبَرِ الْكُوفَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلًا أَتَاهُ فَقَالَ لَهُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لَنَا رَبَّنَا لِنَزْدَادَ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرِفَةً فَغَضِبَ علیهالسلام وَ نَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً فَاجْتَمَعَ النَّاسُ حَتَّی غَصَّ الْمَسْجِدُ بِأَهْلِهِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ مُتَغَیرُ اللَّوْنِ فَحَمِدَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِی صلی الله علیه واله ثُمَّ قَالَ: | |رَوَی مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام بِهَذِهِ الْخُطْبَةِ عَلَی مِنْبَرِ الْكُوفَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلًا أَتَاهُ فَقَالَ لَهُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لَنَا رَبَّنَا لِنَزْدَادَ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرِفَةً فَغَضِبَ علیهالسلام وَ نَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً فَاجْتَمَعَ النَّاسُ حَتَّی غَصَّ الْمَسْجِدُ بِأَهْلِهِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ مُتَغَیرُ اللَّوْنِ فَحَمِدَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِی صلی الله علیه واله ثُمَّ قَالَ: | ||
|مسعدة بن صدقه از حضرت صادق جعفر بن محمد علیهماالسلام روایت كرده كه ضرت امیرالمؤمنین(ع) این خطبه را بر منبر كوفه ایراد فرمود، علتش این بود مردی به محضرش رضه داشت: خدای را آنچنان برای ما وصف كن تا عشق و معرفت به او زیاد كنیم. حضرت برآشفت فرمود: همه مردم برای نماز اجتماع كنند. مردم جمع شدند تا آنكه مسجد از جمعیت پر شد، ضرت در حال خشم و تغییر رنگ به منبر رفت، خدای را سپاس گفت و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) درود فرستاد، سپس فرمود: | |مسعدة بن صدقه از حضرت صادق جعفر بن محمد علیهماالسلام روایت كرده كه ضرت امیرالمؤمنین(ع) این خطبه را بر منبر كوفه ایراد فرمود، علتش این بود مردی به محضرش رضه داشت: خدای را آنچنان برای ما وصف كن تا عشق و معرفت به او زیاد كنیم. حضرت برآشفت فرمود: همه مردم برای نماز اجتماع كنند. مردم جمع شدند تا آنكه مسجد از جمعیت پر شد، ضرت در حال خشم و تغییر رنگ به منبر رفت، خدای را سپاس گفت و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) درود فرستاد، سپس فرمود: | ||
|اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لایفِرُهُ الْمَنْعُ (وَ الْجُمُودُ) وَ لایكْدِیهِ الْإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ إِذْ كُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ وَ كُلُّ مَانِعٍ مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوَائِدِ النِّعَمِ وَ عَوَائِدِ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَمِ عِیالُهُ الْخَلَائِقُ ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ وَ نَهَجَ سَبِیلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیهِ وَ الطَّالِبِینَ مَا لَدَیهِ وَ لَیسَ بِمَا سُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَا لَمْ یسْأَلْ الْأَوَّلُ الَّذِی لَمْ یكُنْ لَهُ قَبْلٌ فَیكُونَ شَیءٌ قَبْلَهُ وَ الْآخِرُ الَّذِی لَیسَ لهُ بَعْدٌ فَیكُونَ شَیءٌ بَعْدَهُ وَ الرَّادِعُ أَنَاسِی الْأَبْصَارِ عَنْ أَنْ تَنَالَهُ أَوْ تُدْرِكَهُ مَا اخْتَلَفَ عَلَیهِ دَهْرٌ فَیخْتَلِفَ مِنْهُ الْحَالُ وَ لاكَانَ فِی مَكَانٍ فَیجُوزَ عَلَیهِ الِانْتِقَالُ | |اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لایفِرُهُ الْمَنْعُ (وَ الْجُمُودُ) وَ لایكْدِیهِ الْإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ إِذْ كُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ وَ كُلُّ مَانِعٍ مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوَائِدِ النِّعَمِ وَ عَوَائِدِ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَمِ عِیالُهُ الْخَلَائِقُ ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ وَ نَهَجَ سَبِیلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیهِ وَ الطَّالِبِینَ مَا لَدَیهِ وَ لَیسَ بِمَا سُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَا لَمْ یسْأَلْ الْأَوَّلُ الَّذِی لَمْ یكُنْ لَهُ قَبْلٌ فَیكُونَ شَیءٌ قَبْلَهُ وَ الْآخِرُ الَّذِی لَیسَ لهُ بَعْدٌ فَیكُونَ شَیءٌ بَعْدَهُ وَ الرَّادِعُ أَنَاسِی الْأَبْصَارِ عَنْ أَنْ تَنَالَهُ أَوْ تُدْرِكَهُ مَا اخْتَلَفَ عَلَیهِ دَهْرٌ فَیخْتَلِفَ مِنْهُ الْحَالُ وَ لاكَانَ فِی مَكَانٍ فَیجُوزَ عَلَیهِ الِانْتِقَالُ | ||
|سپاس خدای را كه امساك و جمود بر ثروتش اضافه نمیكند، و عطا و بخشش تهیدستش مینماید، زیرا هر بخشندهای جز او ثروتش كم میشود، و هر منع كنندهای جز او شایسته مذمّت است. اوست خشنده انواع نعمتها، و فراوانی بهرهها و نصیبها. جمیع آفریدهها روزی خور اویند، رزق همه را مانت كرده، و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت كنندگان و خواهندگان آنچه نزد وست نشان داده، واین طورنیست كه جودوبخشش او در آنجا كه از او بخواهند بیشتر از آنجاباشد كه از او نخواهند. مان اولی است كه برای اولیتش قبلی نبوده تا پیش از او چیزی باشد، و آخری است كه برای آخریتش عدی نیست تا موجودی پس از او باشد، و مردمك دیدهها را از دیدن و دركش ازداشت. نه زمان بر او میگذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود، و نه در مكانی است ه انتقال برایش صورت بگیرد. | |سپاس خدای را كه امساك و جمود بر ثروتش اضافه نمیكند، و عطا و بخشش تهیدستش مینماید، زیرا هر بخشندهای جز او ثروتش كم میشود، و هر منع كنندهای جز او شایسته مذمّت است. اوست خشنده انواع نعمتها، و فراوانی بهرهها و نصیبها. جمیع آفریدهها روزی خور اویند، رزق همه را مانت كرده، و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت كنندگان و خواهندگان آنچه نزد وست نشان داده، واین طورنیست كه جودوبخشش او در آنجا كه از او بخواهند بیشتر از آنجاباشد كه از او نخواهند. مان اولی است كه برای اولیتش قبلی نبوده تا پیش از او چیزی باشد، و آخری است كه برای آخریتش عدی نیست تا موجودی پس از او باشد، و مردمك دیدهها را از دیدن و دركش ازداشت. نه زمان بر او میگذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود، و نه در مكانی است ه انتقال برایش صورت بگیرد. | ||
|وَ لَوْ وَهَبَ مَا تَنَفَّسَتْ عَنْهُ مَعَادِنُ الْجِبَالِ وَ ضَحِكَتْ عَنْهُ أَصْدَافُ الْبِحَارِ مِنْ فِلِزِّ اللُّجَینِ وَ الْعِقْیانِ وَ نُثَارَةِ الدُّرِّ وَ حَصِیدِ الْمَرْجَانِ مَا أَثَّرَ ذَلِكَ فِی جُودِهِ وَ لاأَنْفَدَ سَعَةَ مَا عِنْدَهُ وَ لَكَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَخَائِرِ الْإِنْعَامِ مَا لاتُنْفِدُهُ مَطَالِبُ الْأَنَامِ لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِی لایغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ وَ لایبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ | |وَ لَوْ وَهَبَ مَا تَنَفَّسَتْ عَنْهُ مَعَادِنُ الْجِبَالِ وَ ضَحِكَتْ عَنْهُ أَصْدَافُ الْبِحَارِ مِنْ فِلِزِّ اللُّجَینِ وَ الْعِقْیانِ وَ نُثَارَةِ الدُّرِّ وَ حَصِیدِ الْمَرْجَانِ مَا أَثَّرَ ذَلِكَ فِی جُودِهِ وَ لاأَنْفَدَ سَعَةَ مَا عِنْدَهُ وَ لَكَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَخَائِرِ الْإِنْعَامِ مَا لاتُنْفِدُهُ مَطَالِبُ الْأَنَامِ لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِی لایغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ وَ لایبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ | ||
| اگر آنچه را كه معادن كوهها نفس زنان بیرون ی ریزند، و صدفهای دریا خنده كنندگان ظاهر میسازند، از نقره خالص طلای ناب، و درّ منثور و خوشه مرجان، همه و همه را ببخشد در جود و سخایش اثر نگذارد،و وسعت نعمتش را پایان ندهد، و از ذخایر نعمتها آنقدر نزد او هست كه با خواستههای ندگان تمام نشود، زیرا او بخشندهای است كه درخواست خواهندگان از او نمیكاهد، اصرار و دعای اصراركنندگان او را بخیل ننماید. | | اگر آنچه را كه معادن كوهها نفس زنان بیرون ی ریزند، و صدفهای دریا خنده كنندگان ظاهر میسازند، از نقره خالص طلای ناب، و درّ منثور و خوشه مرجان، همه و همه را ببخشد در جود و سخایش اثر نگذارد،و وسعت نعمتش را پایان ندهد، و از ذخایر نعمتها آنقدر نزد او هست كه با خواستههای ندگان تمام نشود، زیرا او بخشندهای است كه درخواست خواهندگان از او نمیكاهد، اصرار و دعای اصراركنندگان او را بخیل ننماید. | ||
|فَانْظُرْ أَیهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَیهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَایتِهِ وَ مَا كَلَّفَكَ الشَّیطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیسَ فِی الْكِتَابِ عَلَیكَ فَرْضُهُ وَ لافِی سُنَّةِ النَّبِی صلی الله علیه واله وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی أَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مُنْتَهَی حَقِّ اللَّهِ عَلَیكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الَّذِینَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیبِ الْمَحْجُوبِ فَمَدَحَ اللَّهُ اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یحِیطُوا بِهِ عِلْماً وَ سَمَّی تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِیمَا لَمْ یكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً فَاقْتَصِرْ عَلَی ذَلِكَ وَ لاتُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَی قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِینَ |ای پرسش كننده، به دقّت بنگر، آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایی میكند پیروی كن، از نور هدایت قرآن بهرهمند شو. و آنچه را كه شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه ه در قرآن بر تو لازم نگشته، و در سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه وآله ائمّه اثری نیامده، علمش را به خدای سبحان واگذار، كه نهایت حق خداوند ر تو همین است. و بدان كه استواران در دانش آنانند كه خداوند آنان را با اقرار به كلّ نچه از آنها پنهان است و تفسیرش برای آنان روشن نیست، از ورود در ابواب و راپردههای اسرار پنهانی بینیاز فرموده، و اعترافشان را به ناتوانی از رسیدن ه آنچه كه دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده، و ترك تعمّق آنان را در چیزی كه بحث از حقیقت آن را مر نفرموده استواری در علم نامیده. پس به همان اندازه كه خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اكتفا كن، عظمت خداوندی را با ترازوی عقلت اندازه مگیر، كه دچار هلاكت خواهی شد. | |فَانْظُرْ أَیهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَیهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَایتِهِ وَ مَا كَلَّفَكَ الشَّیطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیسَ فِی الْكِتَابِ عَلَیكَ فَرْضُهُ وَ لافِی سُنَّةِ النَّبِی صلی الله علیه واله وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی أَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مُنْتَهَی حَقِّ اللَّهِ عَلَیكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الَّذِینَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیبِ الْمَحْجُوبِ فَمَدَحَ اللَّهُ اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یحِیطُوا بِهِ عِلْماً وَ سَمَّی تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِیمَا لَمْ یكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً فَاقْتَصِرْ عَلَی ذَلِكَ وَ لاتُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَی قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِینَ |ای پرسش كننده، به دقّت بنگر، آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایی میكند پیروی كن، از نور هدایت قرآن بهرهمند شو. و آنچه را كه شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه ه در قرآن بر تو لازم نگشته، و در سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه وآله ائمّه اثری نیامده، علمش را به خدای سبحان واگذار، كه نهایت حق خداوند ر تو همین است. و بدان كه استواران در دانش آنانند كه خداوند آنان را با اقرار به كلّ نچه از آنها پنهان است و تفسیرش برای آنان روشن نیست، از ورود در ابواب و راپردههای اسرار پنهانی بینیاز فرموده، و اعترافشان را به ناتوانی از رسیدن ه آنچه كه دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده، و ترك تعمّق آنان را در چیزی كه بحث از حقیقت آن را مر نفرموده استواری در علم نامیده. پس به همان اندازه كه خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اكتفا كن، عظمت خداوندی را با ترازوی عقلت اندازه مگیر، كه دچار هلاكت خواهی شد. | ||
|هُوَ الْقَادِرُ الَّذِی إِذَا ارْتَمَتِ الْأَوْهَامُ لِتُدْرِكَ مُنْقَطَعَ قُدْرَتِهِ وَ حَاوَلَ الْفِكْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ أَنْ یقَعَ عَلَیهِ فِی عَمِیقَاتِ غُیوبِ مَلَكُوتِهِ وَ تَوَلَّهَتِ الْقُلُوبُ إِلَیهِ لِتَجْرِی فِی كَیفِیةِ صِفَاتِهِ وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِی حَیثُ لاتَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَالَ عِلْمَ ذَاتِهِ رَدَعَهَا وَ هِی تَجُوبُ مَهَاوِی سُدَفِ الْغُیوبِ مُتَخَلِّصَةً إِلَیهِ سُبْحَانَهُ فَرَجَعَتْ إِذْ جُبِهَتْ مُعْتَرِفَةً بِأَنَّهُ لاینَالُ بِجَوْرِ الِاعْتِسَافِ كُنْهُ مَعْرِفَتِهِ وَ لاتَخْطُرُ بِبَالِ أُولِی الرَّوِیاتِ خَاطِرَةٌ مِنْ تَقْدِیرِ جَلَالِ عِزَّتِه الَّذِی ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَی غَیرِ مِثَالٍ امْتَثَلَهُ وَ لامِقْدَارٍ احْتَذَی عَلَیهِ مِنْ خَالِقٍ مَعْبُودٍ كَانَ قَبْلَهُ | |هُوَ الْقَادِرُ الَّذِی إِذَا ارْتَمَتِ الْأَوْهَامُ لِتُدْرِكَ مُنْقَطَعَ قُدْرَتِهِ وَ حَاوَلَ الْفِكْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ أَنْ یقَعَ عَلَیهِ فِی عَمِیقَاتِ غُیوبِ مَلَكُوتِهِ وَ تَوَلَّهَتِ الْقُلُوبُ إِلَیهِ لِتَجْرِی فِی كَیفِیةِ صِفَاتِهِ وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِی حَیثُ لاتَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَالَ عِلْمَ ذَاتِهِ رَدَعَهَا وَ هِی تَجُوبُ مَهَاوِی سُدَفِ الْغُیوبِ مُتَخَلِّصَةً إِلَیهِ سُبْحَانَهُ فَرَجَعَتْ إِذْ جُبِهَتْ مُعْتَرِفَةً بِأَنَّهُ لاینَالُ بِجَوْرِ الِاعْتِسَافِ كُنْهُ مَعْرِفَتِهِ وَ لاتَخْطُرُ بِبَالِ أُولِی الرَّوِیاتِ خَاطِرَةٌ مِنْ تَقْدِیرِ جَلَالِ عِزَّتِه الَّذِی ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَی غَیرِ مِثَالٍ امْتَثَلَهُ وَ لامِقْدَارٍ احْتَذَی عَلَیهِ مِنْ خَالِقٍ مَعْبُودٍ كَانَ قَبْلَهُ | ||
|او توانایی است كه اگر همه اوهام برای شناخت نهایت قدرتش پیشرفت كنند، اندیشههای به دور از وساوس شیطانی بخواهند اعماق غیوب لكوتش را دریابند، و دلها برای به دست آوردن چگونگی صفاتش عاشقانه كوشند، و عقلها در نهایت دقت در آنجا كه به درك صفاتش نمیرسند به ناخت ذاتش برخیزند، همه و همه را پس زده در حالی كه آنها همه راهها و تاریكیهای عوالم غیب را سیر كرده، رای خلاص خود روی به درگاه او آوردهاند، عاقبت از این راه برگشته در حالی كه اعتراف دارند به اینكه با یمودن راه و بیراه، رسیدن به عمق معرفتش میسّر نیست، و هیچ خاطرهای برای اندازه زدن جلال زّتش، بر قلب اندیشمندان خطور نمیكند. خدایی كه آفریدهها را بهوجود آورد بدون اینكه از نقشه دیگری قتباس نماید، یا در به وجود آوردن آنها از به وجودآورندهای پیش از خود الگو بردارد. | |او توانایی است كه اگر همه اوهام برای شناخت نهایت قدرتش پیشرفت كنند، اندیشههای به دور از وساوس شیطانی بخواهند اعماق غیوب لكوتش را دریابند، و دلها برای به دست آوردن چگونگی صفاتش عاشقانه كوشند، و عقلها در نهایت دقت در آنجا كه به درك صفاتش نمیرسند به ناخت ذاتش برخیزند، همه و همه را پس زده در حالی كه آنها همه راهها و تاریكیهای عوالم غیب را سیر كرده، رای خلاص خود روی به درگاه او آوردهاند، عاقبت از این راه برگشته در حالی كه اعتراف دارند به اینكه با یمودن راه و بیراه، رسیدن به عمق معرفتش میسّر نیست، و هیچ خاطرهای برای اندازه زدن جلال زّتش، بر قلب اندیشمندان خطور نمیكند. خدایی كه آفریدهها را بهوجود آورد بدون اینكه از نقشه دیگری قتباس نماید، یا در به وجود آوردن آنها از به وجودآورندهای پیش از خود الگو بردارد. | ||
|وَ أَرَانَا مِنْ مَلَكُوتِ قُدْرَتِهِ وَ عَجَائِبِ مَا نَطَقَتْ بِهِ آثَارُ حِكْمَتِهِ وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَی أَنْ یقِیمَهَا بِمِسَاكِ قُوَّتِهِ مَا دَلَّنَا بِاضْطِرَارِ قِیامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلَی مَعْرِفَتِهِ وَ ظَهَرَتْ فِی الْبَدَائِعِ الَّتِی أَحْدَثَهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ وَ أَعْلَامُ حِكْمَتِهِ فَصَارَ كُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَلِیلًا عَلَیهِ وَ إِنْ كَانَ خَلْقاً صَامِتاً فَحُجَّتُهُ بِالتَّدْبِیرِ نَاطِقَةٌ وَ دَلَالَتُهُ عَلَی الْمُبْدِعِ قَائِمَةٌ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ شَبَّهَكَ بِتَبَاینِ أَعْضَاءِ خَلْقِكَ وَ تَلَاحُمِ حِقَاقِ مَفَاصِلِهِمُ الْمُحْتَجِبَةِ لِتَدْبِیرِ حِكْمَتِكَ لَمْ یعْقِدْ غَیبَ ضَمِیرِهِ عَلَی مَعْرِفَتِكَ وَ لَمْ یبَاشِرْ قَلْبُهُ الْیقِینَ بِأَنَّهُ لانِدَّ لَكَ وَ كَأَنَّهُ لَمْ یسْمَعْ تَبَرُّأَ التَّابِعِینَ مِنَ الْمَتْبُوعِینَ إِذْ یقُولُونَ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ | |وَ أَرَانَا مِنْ مَلَكُوتِ قُدْرَتِهِ وَ عَجَائِبِ مَا نَطَقَتْ بِهِ آثَارُ حِكْمَتِهِ وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَی أَنْ یقِیمَهَا بِمِسَاكِ قُوَّتِهِ مَا دَلَّنَا بِاضْطِرَارِ قِیامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلَی مَعْرِفَتِهِ وَ ظَهَرَتْ فِی الْبَدَائِعِ الَّتِی أَحْدَثَهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ وَ أَعْلَامُ حِكْمَتِهِ فَصَارَ كُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَلِیلًا عَلَیهِ وَ إِنْ كَانَ خَلْقاً صَامِتاً فَحُجَّتُهُ بِالتَّدْبِیرِ نَاطِقَةٌ وَ دَلَالَتُهُ عَلَی الْمُبْدِعِ قَائِمَةٌ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ شَبَّهَكَ بِتَبَاینِ أَعْضَاءِ خَلْقِكَ وَ تَلَاحُمِ حِقَاقِ مَفَاصِلِهِمُ الْمُحْتَجِبَةِ لِتَدْبِیرِ حِكْمَتِكَ لَمْ یعْقِدْ غَیبَ ضَمِیرِهِ عَلَی مَعْرِفَتِكَ وَ لَمْ یبَاشِرْ قَلْبُهُ الْیقِینَ بِأَنَّهُ لانِدَّ لَكَ وَ كَأَنَّهُ لَمْ یسْمَعْ تَبَرُّأَ التَّابِعِینَ مِنَ الْمَتْبُوعِینَ إِذْ یقُولُونَ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ | ||
| و به اندازهای از ملكوت قدرتش، و از شگفتیهایی كه آثار حكمتش گویای آن است، و از اعتراف یاز خلق به آنچه كه با قدرتش آن را حفظ میكند به ما ارائه فرموده كه ما را به قیام لیل قطعی بر معرفت و شناختش راهنمایی نموده است. در ساختههای بدیعش آثار نع و نشانههای حكمتش آشكار است، از این رو آنچه آفریده حجّت و دلیلی بر وجود اوست، اگر موجودی بیزبان باشد تدبیر او در وجود آن موجود برهان گویایی بر وجود او، و دلیلی حكم بر آفرینندگی ذات پاك اوست. شهادت میدهم كه آن كس كه تو را به مخلوقی دارای اعضای مختلف، و مفصلهای به هم پیوسته ه به تدبیر حكمت تو در لابلای پوست و گوشت پنهان است تشبیه كند، در غیب وجودش خالی از عرفت توست، و قلبش به این معنا كه برای تو هرگز شبیهی نیست یقین پیدا نكرده، و گویا متن بیزاری جستن یروان را از رهبران باطل خود در قیامت نشنیده كه میگویند: «به خدا قسم ما در گمراهی آشكاری بودیم، ه شما را با پروردگار عالمیان برابر میكردیم». | | و به اندازهای از ملكوت قدرتش، و از شگفتیهایی كه آثار حكمتش گویای آن است، و از اعتراف یاز خلق به آنچه كه با قدرتش آن را حفظ میكند به ما ارائه فرموده كه ما را به قیام لیل قطعی بر معرفت و شناختش راهنمایی نموده است. در ساختههای بدیعش آثار نع و نشانههای حكمتش آشكار است، از این رو آنچه آفریده حجّت و دلیلی بر وجود اوست، اگر موجودی بیزبان باشد تدبیر او در وجود آن موجود برهان گویایی بر وجود او، و دلیلی حكم بر آفرینندگی ذات پاك اوست. شهادت میدهم كه آن كس كه تو را به مخلوقی دارای اعضای مختلف، و مفصلهای به هم پیوسته ه به تدبیر حكمت تو در لابلای پوست و گوشت پنهان است تشبیه كند، در غیب وجودش خالی از عرفت توست، و قلبش به این معنا كه برای تو هرگز شبیهی نیست یقین پیدا نكرده، و گویا متن بیزاری جستن یروان را از رهبران باطل خود در قیامت نشنیده كه میگویند: «به خدا قسم ما در گمراهی آشكاری بودیم، ه شما را با پروردگار عالمیان برابر میكردیم». | ||
|كَذَبَ الْعَادِلُونَ بِكَ إِذْ شَبَّهُوكَ بِأَصْنَامِهِمْ وَ نَحَلُوكَ حِلْیةَ الْمَخْلُوقِینَ بِأَوْهَامِهِمْ وَ جَزَّءُوكَ تَجْزِئَةَ الْمُجَسَّمَاتِ بِخَوَاطِرِهِمْ وَ قَدَّرُوكَ عَلَی الْخِلْقَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الْقُوَی بِقَرَائِحِ عُقُولِهِمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاكَ بِشَیءٍ مِنْ خَلْقِكَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ وَ الْعَادِلُ بِكَ كَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْكَمَاتُ آیاتِكَ وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَوَاهِدُ حُجَجِ بَینَاتِكَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَمْ تَتَنَاهَ فِی الْعُقُولِ فَتَكُونَ فِی مَهَبِّ فِكْرِهَا مُكَیفاً وَ لافِی رَوِیاتِ خَوَاطِرِهَا مَحْدُوداً مُصَرَّفاً | |كَذَبَ الْعَادِلُونَ بِكَ إِذْ شَبَّهُوكَ بِأَصْنَامِهِمْ وَ نَحَلُوكَ حِلْیةَ الْمَخْلُوقِینَ بِأَوْهَامِهِمْ وَ جَزَّءُوكَ تَجْزِئَةَ الْمُجَسَّمَاتِ بِخَوَاطِرِهِمْ وَ قَدَّرُوكَ عَلَی الْخِلْقَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الْقُوَی بِقَرَائِحِ عُقُولِهِمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاكَ بِشَیءٍ مِنْ خَلْقِكَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ وَ الْعَادِلُ بِكَ كَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْكَمَاتُ آیاتِكَ وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَوَاهِدُ حُجَجِ بَینَاتِكَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَمْ تَتَنَاهَ فِی الْعُقُولِ فَتَكُونَ فِی مَهَبِّ فِكْرِهَا مُكَیفاً وَ لافِی رَوِیاتِ خَوَاطِرِهَا مَحْدُوداً مُصَرَّفاً | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
|پستی و بلندی آسمان و فاصلههای فراخ آن را بدون اینكه به چیزی متكّی باشد نظام داد، و شكافهای آن را التیام بخشید، میان آن و مانندش پیوند برقرار كرد، و دشواری بالا رفتن و نازل شدن فرشتگانی كه امرش را پایین ی آورند و اعمال خلق را بالا میبرند آسان نمود. پس از آنكه آسمانها به صورت دود بود ن را برای شكل گرفتن ندا داد تا اجزائش زنجیروار به هم پیوست، و درهای بسته آن را باز نمود، از شهابهای درخشنده برای راههای نفوذ به آن دیده بان گذاشت، و به دست قدرت خود در عرصه ضا آسمانها را از اضطراب حفظ كرد، و فرمان داد كه تسلیم دستورات او باشند. ورشید آن را نشانه روشنی بخش روز، و ماه آن را كه نورش به تاریكی میگراید نشانه ب قرار داد، و آن دو را در مجرای معین خودشان به جریان انداخت، و حركتشان را در راهی كه اید بپیمایند مقرر فرمود، تا به واسطه رفت و آمدشان شب را از روز متمایز سازد، و با گردش آنها عدد سالها حساب دانسته شود. سپس در پهنه آسمان مدار و فلك آن را قرار داد، و ستارگان دور از دیده و ستارگان رخشنده را كه زینت بخش آن طاق برافراشتهاند بر آن آویزان نمود، و با شهابهای نافذ آن استراق سمع كنندگان را هدف قرار داد، و آن را به انواع طرق تسخیر از ثابت داشتن ثوابت و به حركت درآوردن سیارات و پایین و بالا رفتن آنها و نحس و سعد آنها به جریان انداخت. | |پستی و بلندی آسمان و فاصلههای فراخ آن را بدون اینكه به چیزی متكّی باشد نظام داد، و شكافهای آن را التیام بخشید، میان آن و مانندش پیوند برقرار كرد، و دشواری بالا رفتن و نازل شدن فرشتگانی كه امرش را پایین ی آورند و اعمال خلق را بالا میبرند آسان نمود. پس از آنكه آسمانها به صورت دود بود ن را برای شكل گرفتن ندا داد تا اجزائش زنجیروار به هم پیوست، و درهای بسته آن را باز نمود، از شهابهای درخشنده برای راههای نفوذ به آن دیده بان گذاشت، و به دست قدرت خود در عرصه ضا آسمانها را از اضطراب حفظ كرد، و فرمان داد كه تسلیم دستورات او باشند. ورشید آن را نشانه روشنی بخش روز، و ماه آن را كه نورش به تاریكی میگراید نشانه ب قرار داد، و آن دو را در مجرای معین خودشان به جریان انداخت، و حركتشان را در راهی كه اید بپیمایند مقرر فرمود، تا به واسطه رفت و آمدشان شب را از روز متمایز سازد، و با گردش آنها عدد سالها حساب دانسته شود. سپس در پهنه آسمان مدار و فلك آن را قرار داد، و ستارگان دور از دیده و ستارگان رخشنده را كه زینت بخش آن طاق برافراشتهاند بر آن آویزان نمود، و با شهابهای نافذ آن استراق سمع كنندگان را هدف قرار داد، و آن را به انواع طرق تسخیر از ثابت داشتن ثوابت و به حركت درآوردن سیارات و پایین و بالا رفتن آنها و نحس و سعد آنها به جریان انداخت. | ||
|فصل|{{وسط چین}}در خلقت فرشتگان{{پایان وسط چین}} | |فصل|{{وسط چین}}در خلقت فرشتگان{{پایان وسط چین}} | ||
|ثُمَّ خَلَقَ سُبْحَانَهُ لِإِسْكَانِ سَمَاوَاتِهِ وَ عِمَارَةِ الصَّفِیحِ الْأَعْلَی مِنْ مَلَكُوتِهِ خَلْقاً بَدِیعاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ مَلَأَ بِهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا وَ حَشَا بِهِمْ فُتُوقَ أَجْوَائِهَا وَ بَینَ فَجَوَاتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِینَ مِنْهُمْ فِی حَظَائِرِ الْقُدْسِ وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ وَ سُرَادِقَاتِ الْمَجْدِ وَ وَرَاءَ ذَلِكَ الرَّجِیجِ الَّذِی تَسْتَكُّ مِنْهُ الْأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ نُورٍ تَرْدَعُ الْأَبْصَارَ عَنْ بُلُوغِهَا فَتَقِفُ خَاسِئَةً عَلَی حُدُودِهَا | |ثُمَّ خَلَقَ سُبْحَانَهُ لِإِسْكَانِ سَمَاوَاتِهِ وَ عِمَارَةِ الصَّفِیحِ الْأَعْلَی مِنْ مَلَكُوتِهِ خَلْقاً بَدِیعاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ مَلَأَ بِهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا وَ حَشَا بِهِمْ فُتُوقَ أَجْوَائِهَا وَ بَینَ فَجَوَاتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِینَ مِنْهُمْ فِی حَظَائِرِ الْقُدْسِ وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ وَ سُرَادِقَاتِ الْمَجْدِ وَ وَرَاءَ ذَلِكَ الرَّجِیجِ الَّذِی تَسْتَكُّ مِنْهُ الْأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ نُورٍ تَرْدَعُ الْأَبْصَارَ عَنْ بُلُوغِهَا فَتَقِفُ خَاسِئَةً عَلَی حُدُودِهَا | ||
|سپس خداوند سبحان برای سكونت دادن در آسمانهایش، و آباد ساختن پهنه اعلای ملكوتش وجوداتی بینظیر از فرشتگانش را به عرصه هستی آورد، و به وسیله آنها گشادگیهای فضای آسمان را پر كرد، صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت. فریادهای رسای تسبیح كنندگان ز آن ملائكه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان و پردههای حجاب، سراپردههای جلال و مجد طنین انداز است. و در وَرای آن فریادهای رسا كه گوشها از نیدنش كر میشود طبقاتی از نور است كه دیدهها از رسیدن به آن پس زده میشوند، و به ناچار در محدوده آن نور در محل خود مطرود و رانده شده میایستند. | |سپس خداوند سبحان برای سكونت دادن در آسمانهایش، و آباد ساختن پهنه اعلای ملكوتش وجوداتی بینظیر از فرشتگانش را به عرصه هستی آورد، و به وسیله آنها گشادگیهای فضای آسمان را پر كرد، صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت. فریادهای رسای تسبیح كنندگان ز آن ملائكه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان و پردههای حجاب، سراپردههای جلال و مجد طنین انداز است. و در وَرای آن فریادهای رسا كه گوشها از نیدنش كر میشود طبقاتی از نور است كه دیدهها از رسیدن به آن پس زده میشوند، و به ناچار در محدوده آن نور در محل خود مطرود و رانده شده میایستند. | ||
|أَنْشَأَهُمْ عَلَی صُوَرٍ مُخْتَلِفَاتٍ وَ أَقْدَارٍ مُتَفَاوِتَاتٍ أُولِی أَجْنِحَةٍ تُسَبِّحُ جَلَالَ عِزَّتِهِ لاینْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِی الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ وَ لایدَّعُونَ أَنَّهُمْ یخْلُقُونَ شَیئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لایسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ جَعَلَهُمُ فِیمَا هُنَالِكَ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَی وَحْیهِ وَ حَمَّلَهُمْ إِلَی الْمُرْسَلِینَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیبِ الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبِیلِ مَرْضَاتِهِ وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوَائِدِ الْمَعُونَةِ وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّكِینَةِ وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلًا إِلَی تَمَاجِیدِهِ | |أَنْشَأَهُمْ عَلَی صُوَرٍ مُخْتَلِفَاتٍ وَ أَقْدَارٍ مُتَفَاوِتَاتٍ أُولِی أَجْنِحَةٍ تُسَبِّحُ جَلَالَ عِزَّتِهِ لاینْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِی الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ وَ لایدَّعُونَ أَنَّهُمْ یخْلُقُونَ شَیئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لایسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ جَعَلَهُمُ فِیمَا هُنَالِكَ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَی وَحْیهِ وَ حَمَّلَهُمْ إِلَی الْمُرْسَلِینَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیبِ الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبِیلِ مَرْضَاتِهِ وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوَائِدِ الْمَعُونَةِ وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّكِینَةِ وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلًا إِلَی تَمَاجِیدِهِ | ||
| ملائكه را به صورتهای گوناگون، و اندازههای ختلف، دارای بال وپر آفرید،كه جلال عزت حق را تسبیح میگویند، و آنچه را كه از عجایب خلقت دا هویداست به خود نمیبندند، و آفرینش چیزی را كه آفریدنش مخصوص خداست ادعا نمیكنند، لكه «آنان بندگان گرامی داشته حقّند كه در گفتار سبقت بر خدا نمیگیرند و فرمانش را اجرا میكنند». داوند ملائكه را در آن عالمْ امین وحی قرار داد، و به وسیله آنان مانات امر و نهیش را به جانب پیامبران روانه كرد، و همه آنان را از اشتباه مصونیت داد، نابراین از ایشان كسی نیست كه از راه رضای خدا منحرف شود. آنان را از منافع كمك خود یاری داد، قلبشان را با تواضع و خشوع و آرامش قرین فرمود، ابواب سهل و آسان تمجیدهای خود را ه رویشان گشود، | | ملائكه را به صورتهای گوناگون، و اندازههای ختلف، دارای بال وپر آفرید،كه جلال عزت حق را تسبیح میگویند، و آنچه را كه از عجایب خلقت دا هویداست به خود نمیبندند، و آفرینش چیزی را كه آفریدنش مخصوص خداست ادعا نمیكنند، لكه «آنان بندگان گرامی داشته حقّند كه در گفتار سبقت بر خدا نمیگیرند و فرمانش را اجرا میكنند». داوند ملائكه را در آن عالمْ امین وحی قرار داد، و به وسیله آنان مانات امر و نهیش را به جانب پیامبران روانه كرد، و همه آنان را از اشتباه مصونیت داد، نابراین از ایشان كسی نیست كه از راه رضای خدا منحرف شود. آنان را از منافع كمك خود یاری داد، قلبشان را با تواضع و خشوع و آرامش قرین فرمود، ابواب سهل و آسان تمجیدهای خود را ه رویشان گشود، | ||
|وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَی أَعْلَامِ تَوْحِیدِهِ لَمْ تُثْقِلْهُمْ مُوصِرَاتُ الْآثَامِ وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّیالِی وَ الْأَیامِ وَ لَمْ تَرْمِ الشُّكُوكُ بِنَوَازِعِهَا عَزِیمَةَ إِیمَانِهِمْ وَ لَمْ تَعْتَرِكِ الظُّنُونُ عَلَی مَعَاقِدِ یقِینِهِمْ وَ لاقَدَحَتْ قَادِحَةُ الْإِحَنِ فِیمَا بَینَهُمْ وَ لاسَلَبَتْهُمُ الْحَیرَةُ مَا لَاقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمَائِرِهِمْ وَ سَكَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَیبَةِ جَلَالَتِهِ فِی أَثْنَاءِ صُدُورِهِمْ وَ لَمْ تَطْمَعْ فِیهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَینِهَا عَلَی فِكْرِهِمْ | |وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَی أَعْلَامِ تَوْحِیدِهِ لَمْ تُثْقِلْهُمْ مُوصِرَاتُ الْآثَامِ وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّیالِی وَ الْأَیامِ وَ لَمْ تَرْمِ الشُّكُوكُ بِنَوَازِعِهَا عَزِیمَةَ إِیمَانِهِمْ وَ لَمْ تَعْتَرِكِ الظُّنُونُ عَلَی مَعَاقِدِ یقِینِهِمْ وَ لاقَدَحَتْ قَادِحَةُ الْإِحَنِ فِیمَا بَینَهُمْ وَ لاسَلَبَتْهُمُ الْحَیرَةُ مَا لَاقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمَائِرِهِمْ وَ سَكَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَیبَةِ جَلَالَتِهِ فِی أَثْنَاءِ صُدُورِهِمْ وَ لَمْ تَطْمَعْ فِیهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَینِهَا عَلَی فِكْرِهِمْ | ||
| و برای آنان مشعلهای روشنی بر روی نشانههای توحیدش نصب كرد. ار گناهانْ آنان را سنگین نكرده، آمد و رفت شب و روز آنان را به سوی مرگ سوق نداده، یرهای شك و تردید از كمانهای خود استحكام ایمانشان را نشان نگرفته، و گمانها و خیالات بر جایگاه قین استوارشان ازدحام نبرده، آتش عداوت در بینشان افروخته نشده، رگردانی و حیرتْ ایمانی را كه با باطن آنان پیوند خورده، و هیبت و جلالی را ه از حق در دلهاشان جای گرفته از آنان سلب ننموده، و وسوسهها به آنان طمع ندوخته ا شك و تردید با آلودگی خود بر اندیشه پاكشان قرعه زند. | | و برای آنان مشعلهای روشنی بر روی نشانههای توحیدش نصب كرد. ار گناهانْ آنان را سنگین نكرده، آمد و رفت شب و روز آنان را به سوی مرگ سوق نداده، یرهای شك و تردید از كمانهای خود استحكام ایمانشان را نشان نگرفته، و گمانها و خیالات بر جایگاه قین استوارشان ازدحام نبرده، آتش عداوت در بینشان افروخته نشده، رگردانی و حیرتْ ایمانی را كه با باطن آنان پیوند خورده، و هیبت و جلالی را ه از حق در دلهاشان جای گرفته از آنان سلب ننموده، و وسوسهها به آنان طمع ندوخته ا شك و تردید با آلودگی خود بر اندیشه پاكشان قرعه زند. | ||
|مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِی خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ وَ فِی عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ وَ فِی قَتُرَةِ الظَّلَامِ الْأَیهَمِ وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الْأَرْضِ السُّفْلَی فَهِی كَرَایاتٍ بِیضٍ قَدْ نَفَذَتْ فِی مَخَارِقِ الْهَوَاءِ وَ تَحْتَهَا رِیحٌ هَفَّافَةٌ تَحْبِسُهَا عَلَی حَیثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِیةِ قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ وَ وَسَّلَتْ حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَینَهُمْ وَ بَینَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بِهِ إِلَی الْوَلَهِ إِلَیهِ وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَی مَا عِنْدَ غَیرِهِ قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِیةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ وَ تَمَكَّنَتْ مِنْ سُوَیدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِیجَةُ خِیفَتِهِ | |مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِی خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ وَ فِی عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ وَ فِی قَتُرَةِ الظَّلَامِ الْأَیهَمِ وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الْأَرْضِ السُّفْلَی فَهِی كَرَایاتٍ بِیضٍ قَدْ نَفَذَتْ فِی مَخَارِقِ الْهَوَاءِ وَ تَحْتَهَا رِیحٌ هَفَّافَةٌ تَحْبِسُهَا عَلَی حَیثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِیةِ قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ وَ وَسَّلَتْ حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَینَهُمْ وَ بَینَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بِهِ إِلَی الْوَلَهِ إِلَیهِ وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَی مَا عِنْدَ غَیرِهِ قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بِالْكَأْسِ الرَّوِیةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ وَ تَمَكَّنَتْ مِنْ سُوَیدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِیجَةُ خِیفَتِهِ | ||
| گروهی از آنان در میان ابرهای پر آب، و كوههای بزرگ رتفع، و لابلای تاریكیهایی كه برای بیرون رفتن از آن راهی نیست قرار دارند. گروهی دیگر فرشتگانی هستند ه قدمهایشان در طبقات زیرین زمین فرورفته، مانند پرچمهای سپیدی كه در شكاف هوا فوذ كرده، و در زیر آن بادی است آرام و خوش كه آنها را در جایی كه به آن منتهی شده و قرار رفتهاند نگاه داشته. اشتغال به بندگی حق آنان را از كار دیگر بازداشته، و حقایق ایمان ین آنان و معرفت حق پیوند داده، و یقین به خداوند آنان را از همه چیز بریده و مشتاق و راغب و نموده، و رغبتشان از آنچه نزد خداست به آنچه نزد غیرخداست تجاوز نكرده. شیرینی معرفت و را چشیدهاند، و از محبّتش جام سیراب كنندهای نوشیدهاند، و در سویدای دلشان یشههای خوف خدا جای گرفته، | | گروهی از آنان در میان ابرهای پر آب، و كوههای بزرگ رتفع، و لابلای تاریكیهایی كه برای بیرون رفتن از آن راهی نیست قرار دارند. گروهی دیگر فرشتگانی هستند ه قدمهایشان در طبقات زیرین زمین فرورفته، مانند پرچمهای سپیدی كه در شكاف هوا فوذ كرده، و در زیر آن بادی است آرام و خوش كه آنها را در جایی كه به آن منتهی شده و قرار رفتهاند نگاه داشته. اشتغال به بندگی حق آنان را از كار دیگر بازداشته، و حقایق ایمان ین آنان و معرفت حق پیوند داده، و یقین به خداوند آنان را از همه چیز بریده و مشتاق و راغب و نموده، و رغبتشان از آنچه نزد خداست به آنچه نزد غیرخداست تجاوز نكرده. شیرینی معرفت و را چشیدهاند، و از محبّتش جام سیراب كنندهای نوشیدهاند، و در سویدای دلشان یشههای خوف خدا جای گرفته، | ||
|فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ وَ لَمْ ینْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَیهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ وَ لاأَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِیمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ وَ لَمْ یتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَیسْتَكْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لاتَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِیباً فِی تَعْظِیمِ حَسَنَاتِهِمْ وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِیهِمْ عَلَی طُولِ دُءُوبِهِمْ وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَیخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لامَلَكَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤَارِ إِلَیهِ أَصْوَاتُهُمْ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِی مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاكِبُهُمْ وَ لَمْ یثْنُوا إِلَی رَاحَةِ التَّقْصِیرِ فِی أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ وَ لاتَعْدُو عَلَی عَزِیمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ وَ لاتَنْتَضِلُ فِی هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ | |فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ وَ لَمْ ینْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَیهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ وَ لاأَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِیمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ وَ لَمْ یتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَیسْتَكْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لاتَرَكَتْ لَهُمُ اسْتِكَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِیباً فِی تَعْظِیمِ حَسَنَاتِهِمْ وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِیهِمْ عَلَی طُولِ دُءُوبِهِمْ وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَیخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لامَلَكَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤَارِ إِلَیهِ أَصْوَاتُهُمْ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِی مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاكِبُهُمْ وَ لَمْ یثْنُوا إِلَی رَاحَةِ التَّقْصِیرِ فِی أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ وَ لاتَعْدُو عَلَی عَزِیمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ وَ لاتَنْتَضِلُ فِی هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ | ||
| پس قامت راستشان از طول عبادت میده، و میل و رغبت طولانی به او سرچشمه تضرع و زاری آنان را تمام ننموده، مقام والای آنان شته خشوع را از گردن وجودشان باز نكرده، و خودپسندی بر آنان الب نگشته تا عبادات گذشته خود را زیاد بشمارند، خضوع در برابر عظمت حق نصیبی برای بزرگ یدن حسناتشان برجای نگذاشته، و در مدت دراز كوشش در عبادتْ سستی بر آنان چیره نگشته، از رغبتشان به حق كاسته نشده تا از امید به او رویگردان شوند، راز و نیاز طولانی بانشان را نخشكانده، اشتغال به غیر حق آنان را مملوك خود نكرده تا صدای مناجاتهای سرّی راز و نیازی كه با خداوند دارند قطع شود، دوش به دوش هم در مقام بندگی قرار دارند، آسایش طلبی آنان را به تقصیر در انجام دستورات حق نكشانده است، بلادت غفلتها بر اراده جدی نان در تلاش و كوشش غلبه نكند، و شهوات فریبنده همّتهای عالی آنان را هدف نمیگیرد. | | پس قامت راستشان از طول عبادت میده، و میل و رغبت طولانی به او سرچشمه تضرع و زاری آنان را تمام ننموده، مقام والای آنان شته خشوع را از گردن وجودشان باز نكرده، و خودپسندی بر آنان الب نگشته تا عبادات گذشته خود را زیاد بشمارند، خضوع در برابر عظمت حق نصیبی برای بزرگ یدن حسناتشان برجای نگذاشته، و در مدت دراز كوشش در عبادتْ سستی بر آنان چیره نگشته، از رغبتشان به حق كاسته نشده تا از امید به او رویگردان شوند، راز و نیاز طولانی بانشان را نخشكانده، اشتغال به غیر حق آنان را مملوك خود نكرده تا صدای مناجاتهای سرّی راز و نیازی كه با خداوند دارند قطع شود، دوش به دوش هم در مقام بندگی قرار دارند، آسایش طلبی آنان را به تقصیر در انجام دستورات حق نكشانده است، بلادت غفلتها بر اراده جدی نان در تلاش و كوشش غلبه نكند، و شهوات فریبنده همّتهای عالی آنان را هدف نمیگیرد. | ||
|قَدِ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخِیرَةً لِیوْمِ فَاقَتِهِمْ وَ یمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِرَغْبَتِهِمْ لایقْطَعُونَ أَمَدَ غَایةِ عِبَادَتِهِ وَ لایرْجِعُ بِهِمُ الِاسْتِهْتَارُ بِلُزُومِ طَاعَتِهِ إِلَّا إِلَی مَوَادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَیرِ مُنْقَطِعَةٍ مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ فَینُوا فِی جِدِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسِرْهُمُ الْأَطْمَاعُ فَیؤْثِرُوا وَشِیكَ السَّعْی عَلَی اجْتِهَادِهِمْ وَ لَمْ یسْتَعْظِمُوا مَا مَضَی مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ لَوِ اسْتَعْظَمُوا ذَلِكَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَجَلِهِمْ | |قَدِ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخِیرَةً لِیوْمِ فَاقَتِهِمْ وَ یمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِرَغْبَتِهِمْ لایقْطَعُونَ أَمَدَ غَایةِ عِبَادَتِهِ وَ لایرْجِعُ بِهِمُ الِاسْتِهْتَارُ بِلُزُومِ طَاعَتِهِ إِلَّا إِلَی مَوَادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَیرِ مُنْقَطِعَةٍ مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ فَینُوا فِی جِدِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسِرْهُمُ الْأَطْمَاعُ فَیؤْثِرُوا وَشِیكَ السَّعْی عَلَی اجْتِهَادِهِمْ وَ لَمْ یسْتَعْظِمُوا مَا مَضَی مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ لَوِ اسْتَعْظَمُوا ذَلِكَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَجَلِهِمْ | ||
| صاحب عرش را برای روز نیازمندی خود ذخیره گرفتهاند، و به وقت انقطاع خلق از خدا و وجهشان به مخلوقات فقط خدا را مورد توجه قرار میدهند. وزگارِ عباداتشان را پایان نمیدهند، رغبتشان به عبادت پروردگار آنان را به هیچ سویی متوجه نمیسازد، گر به سوی سرچشمههای امید به رحمت حق و ترس از عذاب او كه هیچ گاه از دلهاشان قطع نمیشود. نچه علّت ترس از عذاب است از دلشان زدوده نمیشود تا از كوشش در عبادت دست بردارند، مع آنان را به اسارت درنیاورده تا سعی در امور ظاهر را بر كوشش در امر آخرت مقدم بدارند، عمال گذشته خود را بزرگ نشمارند، زیرا اگر بزرگ شمارند امید آنان به حق باعث دودن رشتههای خوف آنان از عذاب میشود، | | صاحب عرش را برای روز نیازمندی خود ذخیره گرفتهاند، و به وقت انقطاع خلق از خدا و وجهشان به مخلوقات فقط خدا را مورد توجه قرار میدهند. وزگارِ عباداتشان را پایان نمیدهند، رغبتشان به عبادت پروردگار آنان را به هیچ سویی متوجه نمیسازد، گر به سوی سرچشمههای امید به رحمت حق و ترس از عذاب او كه هیچ گاه از دلهاشان قطع نمیشود. نچه علّت ترس از عذاب است از دلشان زدوده نمیشود تا از كوشش در عبادت دست بردارند، مع آنان را به اسارت درنیاورده تا سعی در امور ظاهر را بر كوشش در امر آخرت مقدم بدارند، عمال گذشته خود را بزرگ نشمارند، زیرا اگر بزرگ شمارند امید آنان به حق باعث دودن رشتههای خوف آنان از عذاب میشود، | ||
|وَ لَمْ یخْتَلِفُوا فِی رَبِّهِمْ بِاسْتِحْوَاذِ الشَّیطَانِ عَلَیهِمْ وَ لَمْ یفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ وَ لاتَوَلَّاهُمْ غِلُّ التَّحَاسُدِ وَ لاشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ الرَّیبِ وَ لااقْتَسَمَتْهُمْ أَخْیافُ الْهِمَمِ فَهُمْ أُسَرَاءُ إِیمَانٍ لَمْ یفُكَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَیغٌ وَ لاعُدُولٌ وَ لاوَنًی وَ لافُتُورٌ وَ لَیسَ فِی أَطْبَاقِ السَّمَاءِ مَوْضِعُ إِهَابٍ إِلَّا وَ عَلَیهِ مَلَكٌ سَاجِدٌ أَوْ سَاعٍ حَافِدٌ یزْدَادُونَ عَلَی طُولِ الطَّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْماً وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِی قُلُوبِهِمْ عِظَماً | |وَ لَمْ یخْتَلِفُوا فِی رَبِّهِمْ بِاسْتِحْوَاذِ الشَّیطَانِ عَلَیهِمْ وَ لَمْ یفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ وَ لاتَوَلَّاهُمْ غِلُّ التَّحَاسُدِ وَ لاشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ الرَّیبِ وَ لااقْتَسَمَتْهُمْ أَخْیافُ الْهِمَمِ فَهُمْ أُسَرَاءُ إِیمَانٍ لَمْ یفُكَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَیغٌ وَ لاعُدُولٌ وَ لاوَنًی وَ لافُتُورٌ وَ لَیسَ فِی أَطْبَاقِ السَّمَاءِ مَوْضِعُ إِهَابٍ إِلَّا وَ عَلَیهِ مَلَكٌ سَاجِدٌ أَوْ سَاعٍ حَافِدٌ یزْدَادُونَ عَلَی طُولِ الطَّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْماً وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِی قُلُوبِهِمْ عِظَماً | ||
| محض وسوسههای شیطانی در رابطه با حضرت حق ختلاف نكردهاند، قهرهای ناگوار آنان را از هم جدا نساخته، و كینههای حسدورزی بر آنان الب نشده، و عوامل شك و بددلی آنان را دسته دسته ننموده، و اندیشههای گوناگون آنان را قسیم نكرده. فرشتگان اسیر و پایبند ایمانند، نه انحرافی آنان را از ریسمان محكم ایمان بریده، و نه سستی تنبلی ایشان را از رشته حق جدا كرده. در طبقات آسمانها جای پوست تختی نیست مگر اینكه رشتهای بر آن در سجود است، یا در حال سیر و سرعت در بندگی خدا. با طول عبادتشان بر عرفتشان میافزایند، و بدانوسیله عزّت و جلال خدا در دلشان افزایش مییابد. | | محض وسوسههای شیطانی در رابطه با حضرت حق ختلاف نكردهاند، قهرهای ناگوار آنان را از هم جدا نساخته، و كینههای حسدورزی بر آنان الب نشده، و عوامل شك و بددلی آنان را دسته دسته ننموده، و اندیشههای گوناگون آنان را قسیم نكرده. فرشتگان اسیر و پایبند ایمانند، نه انحرافی آنان را از ریسمان محكم ایمان بریده، و نه سستی تنبلی ایشان را از رشته حق جدا كرده. در طبقات آسمانها جای پوست تختی نیست مگر اینكه رشتهای بر آن در سجود است، یا در حال سیر و سرعت در بندگی خدا. با طول عبادتشان بر عرفتشان میافزایند، و بدانوسیله عزّت و جلال خدا در دلشان افزایش مییابد. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
|كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ وَ لُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ تَلْتَطِمُ أَوَاذِی أَمْوَاجِهَا وَ تَصْطَفِقُ مُتَقَاذِفَاتُ أَثْبَاجِهَا وَ تَرْغُو زَبَداً كَالْفُحُولِ عِنْدَ هِیاجِهَا فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا وَ سَكَنَ هَیجُ ارْتِمَائِهِ إِذْ وَطِئَتْهُ بِكَلْكَلِهَا وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِیاً إِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَیهِ بِكَوَاهِلِهَا فَأَصْبَحَ بَعْدَ اصْطِخَابِ أَمْوَاجِهِ سَاجِیاً مَقْهُوراً وَ فِی حَكَمَةِ الذُّلِّ مُنْقَاداً أَسِیراً وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِی لُجَّةِ تَیارِهِ وَ رَدَّتْ مِنْ نَخْوَةِ بَأْوِهِ وَ اعْتِلَائِهِ وَ شُمُوخِ أَنْفِهِ وَ سُمُوِّ غُلَوَائِهِ وَ كَعَمَتْهُ عَلَی كِظَّةِ جِرْیتِهِ فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقَاتِهِ وَ لَبَدَ بَعْدَ زَیفَانِ وَ ثَبَاتِهِ. | |كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَی مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ وَ لُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ تَلْتَطِمُ أَوَاذِی أَمْوَاجِهَا وَ تَصْطَفِقُ مُتَقَاذِفَاتُ أَثْبَاجِهَا وَ تَرْغُو زَبَداً كَالْفُحُولِ عِنْدَ هِیاجِهَا فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا وَ سَكَنَ هَیجُ ارْتِمَائِهِ إِذْ وَطِئَتْهُ بِكَلْكَلِهَا وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِیاً إِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَیهِ بِكَوَاهِلِهَا فَأَصْبَحَ بَعْدَ اصْطِخَابِ أَمْوَاجِهِ سَاجِیاً مَقْهُوراً وَ فِی حَكَمَةِ الذُّلِّ مُنْقَاداً أَسِیراً وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِی لُجَّةِ تَیارِهِ وَ رَدَّتْ مِنْ نَخْوَةِ بَأْوِهِ وَ اعْتِلَائِهِ وَ شُمُوخِ أَنْفِهِ وَ سُمُوِّ غُلَوَائِهِ وَ كَعَمَتْهُ عَلَی كِظَّةِ جِرْیتِهِ فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقَاتِهِ وَ لَبَدَ بَعْدَ زَیفَانِ وَ ثَبَاتِهِ. | ||
| زمین را در امواج شدید و با صولت و در دریاهای پر آب فرو برد، ر حالی كه موجهای عظیم آن دریاها به هم میخوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع یكدیگر بودند به هم میكوفتند همانند شتران نر در موقع هیجان و مستی كف بهوجود میآوردند. پس سركشی آب به خاطر سنگینی زمین الت فروتنی گرفت، و چون زمین به سینه خود به روی آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست چون با شانه خود مانند حیوانی كه در خاك بغلتد بر روی آب درغلتید آب آرام گرفت. آب پس از یجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد، و در دهنه خواری مطیع و اسیر شت. زمینِ گسترده شده در میان آن آب پرموج ساكن شد، و آب را از نخوت و كبر و از اد دماغ و سركشی و تجاوز بازداشت، و دهان آن را كه پر موج بود ست، و آب از آن همه هیجان و هیبت و جست و خیز به جای خود نشست. | | زمین را در امواج شدید و با صولت و در دریاهای پر آب فرو برد، ر حالی كه موجهای عظیم آن دریاها به هم میخوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع یكدیگر بودند به هم میكوفتند همانند شتران نر در موقع هیجان و مستی كف بهوجود میآوردند. پس سركشی آب به خاطر سنگینی زمین الت فروتنی گرفت، و چون زمین به سینه خود به روی آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست چون با شانه خود مانند حیوانی كه در خاك بغلتد بر روی آب درغلتید آب آرام گرفت. آب پس از یجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد، و در دهنه خواری مطیع و اسیر شت. زمینِ گسترده شده در میان آن آب پرموج ساكن شد، و آب را از نخوت و كبر و از اد دماغ و سركشی و تجاوز بازداشت، و دهان آن را كه پر موج بود ست، و آب از آن همه هیجان و هیبت و جست و خیز به جای خود نشست. | ||
|فَلَمَّا سَكَنَ هَیجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَكْنَافِهَا وَ حَمَلَ شَوَاهِقَ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَی أَكْتَافِهَا فَجَّرَ ینَابِیعَ الْعُیونِ مِنْ عَرَانِینِ أُنُوفِهَا وَ فَرَّقَهَا فِی سُهُوبِ بِیدِهَا وَ أَخَادِیدِهَا وَ عَدَّلَ حَرَكَاتِهَا بِالرَّاسِیاتِ مِنْ جَلَامِیدِهَا وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِیبِ الشُّمِّ مِنْ صَیاخِیدِهَا فَسَكَنَتْ مِنَ الْمَیدَانِ بَرُسُوبِ الْجِبَالِ فِی قِطَعِ أَدِیمِهَا وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِی جَوْبَاتِ خَیاشِیمِهَا وَ رُكُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِینَ وَ جَرَاثِیمِهَا وَ فَسَحَ بَینَ الْجَوِّ وَ بَینَهَا وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاكِنِهَا وَ أَخْرَجَ إِلَیهَا أَهْلَهَا عَلَی تَمَامِ مَرَافِقِهَا | |فَلَمَّا سَكَنَ هَیجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَكْنَافِهَا وَ حَمَلَ شَوَاهِقَ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَی أَكْتَافِهَا فَجَّرَ ینَابِیعَ الْعُیونِ مِنْ عَرَانِینِ أُنُوفِهَا وَ فَرَّقَهَا فِی سُهُوبِ بِیدِهَا وَ أَخَادِیدِهَا وَ عَدَّلَ حَرَكَاتِهَا بِالرَّاسِیاتِ مِنْ جَلَامِیدِهَا وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِیبِ الشُّمِّ مِنْ صَیاخِیدِهَا فَسَكَنَتْ مِنَ الْمَیدَانِ بَرُسُوبِ الْجِبَالِ فِی قِطَعِ أَدِیمِهَا وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِی جَوْبَاتِ خَیاشِیمِهَا وَ رُكُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِینَ وَ جَرَاثِیمِهَا وَ فَسَحَ بَینَ الْجَوِّ وَ بَینَهَا وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاكِنِهَا وَ أَخْرَجَ إِلَیهَا أَهْلَهَا عَلَی تَمَامِ مَرَافِقِهَا | ||
| پس از آنكه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساكن شد، و كوههای بلندسركشیده را كه بر دوش زمین قرار داشت ر روی خود حمل نمود، خداوند آبهای چشمهها را از بالای بینیهای زمین (قله كوهها) به جریان انداخت، در پهن دشتها و رودخانهها سرازیر ساخت، و حركات زمین را با كوههای لنگر نداخته، و به وسیله صخرههای بزرگ سر به فلك برداشته تعدیل مود. زمین به علّت نفوذ كوهها در پهنه ن، و به خاطر فرو رفتن ریشه كوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخرههای بزرگ بر گردن و بقات زیرین آن آرامش و استقرار یافت. داوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را برای تنفس ساكنان آن مهیا فرمود، و تمام نیازمندیهای اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد. | | پس از آنكه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساكن شد، و كوههای بلندسركشیده را كه بر دوش زمین قرار داشت ر روی خود حمل نمود، خداوند آبهای چشمهها را از بالای بینیهای زمین (قله كوهها) به جریان انداخت، در پهن دشتها و رودخانهها سرازیر ساخت، و حركات زمین را با كوههای لنگر نداخته، و به وسیله صخرههای بزرگ سر به فلك برداشته تعدیل مود. زمین به علّت نفوذ كوهها در پهنه ن، و به خاطر فرو رفتن ریشه كوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخرههای بزرگ بر گردن و بقات زیرین آن آرامش و استقرار یافت. داوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را برای تنفس ساكنان آن مهیا فرمود، و تمام نیازمندیهای اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد. | ||
|ثُمَّ لَمْ یدَعْ جُرُزَ الْأَرْضِ الَّتِی تَقْصُرُ مِیاهُ الْعُیونِ عَنْ رَوَابِیهَا وَ لاتَجِدُ جَدَاوِلُ الْأَنْهَارِ ذَرِیعَةً إِلَی بُلُوغِهَا حَتَّی أَنْشَأَ لَهَا نَاشِئَةَ سَحَابٍ تُحْیی مَوَاتَهَا وَ تَسْتَخْرِجُ نَبَاتَهَا أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْدَ افْتِرَاقِ لُمَعِهِ وَ تَبَاینِ قَزَعِهِ حَتَّی إِذَا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فِیهِ وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فِی كِفَفِهِ وَ لَمْ ینَمْ وَمِیضُهُ فِی كَنَهْوَرِ رَبَابِهِ وَ مُتَرَاكِمِ سَحَابِهِ أَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدَارِكاً قَدْ أَسَفَّ هَیدَبُهُ تَمْرِیهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ أَهَاضِیبِهِ وَ دُفَعَ شَآبِیبِهِ فَلَمَّا أَلْقَتِ السَّحَابُ بَرْكَ بَوَانِیهَا وَ بَعَاعَ مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَیهَا أَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوَامِدِ الْأَرْضِ النَّبَاتَ وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبَالِ الْأَعْشَابَ فَهِی تَبْهَجُ بِزِینَةِ رِیاضِهَا وَ تَزْدَهِی بِمَا أُلْبِسَتْهُ مِنْ رَیطِ أَزَاهِیرِهَا وَ حِلْیةِ مَا سُمِّطَتْ بِهِ مِنْ نَاضِرِ أَنْوَارِهَا وَ جَعَلَ ذَلِكَ بَلَاغاً لِلْأَنَامِ وَ رِزْقاً لِلْأَنْعَامِ وَ خَرَقَ الْفِجَاجَ فِی آفَاقِهَا وَ أَقَامَ الْمَنَارَ لِلسَّالِكِینَ عَلَی جَوَادِّ طُرُقِهَا | |ثُمَّ لَمْ یدَعْ جُرُزَ الْأَرْضِ الَّتِی تَقْصُرُ مِیاهُ الْعُیونِ عَنْ رَوَابِیهَا وَ لاتَجِدُ جَدَاوِلُ الْأَنْهَارِ ذَرِیعَةً إِلَی بُلُوغِهَا حَتَّی أَنْشَأَ لَهَا نَاشِئَةَ سَحَابٍ تُحْیی مَوَاتَهَا وَ تَسْتَخْرِجُ نَبَاتَهَا أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْدَ افْتِرَاقِ لُمَعِهِ وَ تَبَاینِ قَزَعِهِ حَتَّی إِذَا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فِیهِ وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فِی كِفَفِهِ وَ لَمْ ینَمْ وَمِیضُهُ فِی كَنَهْوَرِ رَبَابِهِ وَ مُتَرَاكِمِ سَحَابِهِ أَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدَارِكاً قَدْ أَسَفَّ هَیدَبُهُ تَمْرِیهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ أَهَاضِیبِهِ وَ دُفَعَ شَآبِیبِهِ فَلَمَّا أَلْقَتِ السَّحَابُ بَرْكَ بَوَانِیهَا وَ بَعَاعَ مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَیهَا أَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوَامِدِ الْأَرْضِ النَّبَاتَ وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبَالِ الْأَعْشَابَ فَهِی تَبْهَجُ بِزِینَةِ رِیاضِهَا وَ تَزْدَهِی بِمَا أُلْبِسَتْهُ مِنْ رَیطِ أَزَاهِیرِهَا وَ حِلْیةِ مَا سُمِّطَتْ بِهِ مِنْ نَاضِرِ أَنْوَارِهَا وَ جَعَلَ ذَلِكَ بَلَاغاً لِلْأَنَامِ وَ رِزْقاً لِلْأَنْعَامِ وَ خَرَقَ الْفِجَاجَ فِی آفَاقِهَا وَ أَقَامَ الْمَنَارَ لِلسَّالِكِینَ عَلَی جَوَادِّ طُرُقِهَا | ||
| سپس بلندیهای زمین را كه بیگیاه بود آب چشمهها به آن نمیرسید، و جویبارها وسیلهای برای رساندن خود به آن زمینهای مرتفع نمییافتندها نساخت، بلكه ابرهایی آفرید تا عرصههای مرده آن بلندیها را احیا كنند، و گیاهش ا برویانند. ابرها را پس از پراكندگی قطعاتش و جدایی پاره هایش به هم الفت و التیام داد، ا چون آب درون ابر به جنبشی سخت برآمد، و در حواشی آن برق بدرخشید، و درخشش برق در میان طعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پرباران را در حالی كه قطعاتش به هم پیوسته بود فروفرستاد، ر حالی كه به زمین نزدیك شدند، و بادها بارانهای آن را پی در پی همچون دوشیدن شیر از سینه یوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند. زمانی كه ابرها سینه خود را به زمین ساییدند، و آنچه ز باران داشتند بر زمین پاشیدند، خداوند در زمینهای شك گیاه، و در دامن كوهها سبزه رویاند، در این وقت زمین با آرایش مرغزارهای خود به شادی شست، و از پرده لطیفی از شكوفههای خوشبو و زیبا كه بر خود پوشیده بود، و از نظم دقیق شكوفهها بوتههای باطراوت كه چهره آن را میآراست به نشاط و بهجت برخاست، و خداوند آن نباتات و گلها را توشه دمیان و روزی چهارپایان قرار داد. و نیز راههای فراخ در اطراف زمین باز كرد، و برای روندگان نشانههایی هاد تا به هر جا كه بخواهند آمد و شد كنند. | | سپس بلندیهای زمین را كه بیگیاه بود آب چشمهها به آن نمیرسید، و جویبارها وسیلهای برای رساندن خود به آن زمینهای مرتفع نمییافتندها نساخت، بلكه ابرهایی آفرید تا عرصههای مرده آن بلندیها را احیا كنند، و گیاهش ا برویانند. ابرها را پس از پراكندگی قطعاتش و جدایی پاره هایش به هم الفت و التیام داد، ا چون آب درون ابر به جنبشی سخت برآمد، و در حواشی آن برق بدرخشید، و درخشش برق در میان طعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پرباران را در حالی كه قطعاتش به هم پیوسته بود فروفرستاد، ر حالی كه به زمین نزدیك شدند، و بادها بارانهای آن را پی در پی همچون دوشیدن شیر از سینه یوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند. زمانی كه ابرها سینه خود را به زمین ساییدند، و آنچه ز باران داشتند بر زمین پاشیدند، خداوند در زمینهای شك گیاه، و در دامن كوهها سبزه رویاند، در این وقت زمین با آرایش مرغزارهای خود به شادی شست، و از پرده لطیفی از شكوفههای خوشبو و زیبا كه بر خود پوشیده بود، و از نظم دقیق شكوفهها بوتههای باطراوت كه چهره آن را میآراست به نشاط و بهجت برخاست، و خداوند آن نباتات و گلها را توشه دمیان و روزی چهارپایان قرار داد. و نیز راههای فراخ در اطراف زمین باز كرد، و برای روندگان نشانههایی هاد تا به هر جا كه بخواهند آمد و شد كنند. | ||
| فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ اخْتَارَ آدَمَ علیهالسلام خِیرَةً مِنْ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبِلَّتِهِ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ وَ أَرْغَدَ فِیهَا أُكُلَهُ وَ أَوْعَزَ إِلَیهِ فِیمَا نَهَاهُ عَنْهُ وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِی الْإِقْدَامِ عَلَیهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیتِهِ وَ الْمُخَاطَرَةَ بِمَنْزِلَتِهِ فَأَقْدَمَ عَلَی مَا نَهَاهُ عَنْهُ مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِیعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ وَ لِیقِیمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَی عِبَادِهِ وَ لَمْ یخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ مِمَّا یؤَكِّدُ عَلَیهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِیتِهِ وَ یصِلُ بَینَهُمْ وَ بَینَ مَعْرِفَتِهِ بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَی أَلْسُنِ الْخِیرَةِ مِنْ أَنْبِیائِهِ وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالَاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی تَمَّتْ بِنَبِینَا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه واله حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذُرُهُ وَ نُذُرُهُ | | فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ اخْتَارَ آدَمَ علیهالسلام خِیرَةً مِنْ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبِلَّتِهِ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ وَ أَرْغَدَ فِیهَا أُكُلَهُ وَ أَوْعَزَ إِلَیهِ فِیمَا نَهَاهُ عَنْهُ وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِی الْإِقْدَامِ عَلَیهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیتِهِ وَ الْمُخَاطَرَةَ بِمَنْزِلَتِهِ فَأَقْدَمَ عَلَی مَا نَهَاهُ عَنْهُ مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِیعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ وَ لِیقِیمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَی عِبَادِهِ وَ لَمْ یخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ مِمَّا یؤَكِّدُ عَلَیهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِیتِهِ وَ یصِلُ بَینَهُمْ وَ بَینَ مَعْرِفَتِهِ بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَی أَلْسُنِ الْخِیرَةِ مِنْ أَنْبِیائِهِ وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالَاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی تَمَّتْ بِنَبِینَا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه واله حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذُرُهُ وَ نُذُرُهُ | ||
| هنگامی كه زمین را برای زندگی آماده كرد، و فرمان خود را جاری ساخت، آدم(ع) را از میان مخلوق خود ختیاركرد، و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرارداد، و دربهشت خودساكن كرد، و روزیش را درآنجافراوان نمود، او را به آنچه از خوردنش نهی كرده بود یادآور شد، و به او آگاهی داد كه خوردن آنچه از آن نهی شده قرار ادن خویش در معرض معصیت خدا، و به خطر افكندن قدر و منزلت خود است. اما آدم نسبت به آنچه از آن هی شده بود اقدام كرد، تا حركتش با علم حق كه از سابق به آن تعلّق گرفته بود موافق شد. خداوند هم او را(س) از توبه به زمین آورد تا با نسلش زمین را آباد كند، و به وسیله او حجت را بر بندگان اقامه نماید.(س) از قبض روح آدم حیات بندگان را از حجّت ربوبی و طریق اتّصال بین نان و معرفت خود خالی نگذاشت، بلكه به وسیله حجّتهایی كه بر زبان برگزیدگان از انبیائش ارسال كرد، وهمه آنان به دنبال هم در هردورهای ابلاغ كننده پیامهای او بودند با مردم رابطه برقرار نمود، تا به وسیله یامبر ما محمّد صلّی اللّه علیه وآله حجّتش تمام شد، و جای عذری باقی نماند و تهدیدش درباره مجرمان ه نهایت رسید. | | هنگامی كه زمین را برای زندگی آماده كرد، و فرمان خود را جاری ساخت، آدم(ع) را از میان مخلوق خود ختیاركرد، و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرارداد، و دربهشت خودساكن كرد، و روزیش را درآنجافراوان نمود، او را به آنچه از خوردنش نهی كرده بود یادآور شد، و به او آگاهی داد كه خوردن آنچه از آن نهی شده قرار ادن خویش در معرض معصیت خدا، و به خطر افكندن قدر و منزلت خود است. اما آدم نسبت به آنچه از آن هی شده بود اقدام كرد، تا حركتش با علم حق كه از سابق به آن تعلّق گرفته بود موافق شد. خداوند هم او را(س) از توبه به زمین آورد تا با نسلش زمین را آباد كند، و به وسیله او حجت را بر بندگان اقامه نماید.(س) از قبض روح آدم حیات بندگان را از حجّت ربوبی و طریق اتّصال بین نان و معرفت خود خالی نگذاشت، بلكه به وسیله حجّتهایی كه بر زبان برگزیدگان از انبیائش ارسال كرد، وهمه آنان به دنبال هم در هردورهای ابلاغ كننده پیامهای او بودند با مردم رابطه برقرار نمود، تا به وسیله یامبر ما محمّد صلّی اللّه علیه وآله حجّتش تمام شد، و جای عذری باقی نماند و تهدیدش درباره مجرمان ه نهایت رسید. | ||
|وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَكَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فِیهَا لِیبْتَلِی مَنْ أَرَادَ بِمَیسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِیخْتَبِرَ بِذَلِكَ الشُّكْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیهَا وَ فَقِیرِهَا ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا وَ خَلَقَ الْآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا وَ جَعَلَهُ خَالِجاً لِأَشْطَانِهَا وَ قَاطِعاً لِمَرَائِرِ أَقْرَانِهَا عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِینَ وَ نَجْوَی الْمُتَخَافِتِینَ وَ خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ وَ عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیقِینِ وَ مَسَارِقِ إِیمَاضِ الْجُفُونِ وَ مَا ضَمِنَتْهُ أَكْنَانُ الْقُلُوبِ وَ غَیابَاتُ الْغُیوبِ | |وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَكَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فِیهَا لِیبْتَلِی مَنْ أَرَادَ بِمَیسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِیخْتَبِرَ بِذَلِكَ الشُّكْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیهَا وَ فَقِیرِهَا ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا وَ خَلَقَ الْآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا وَ جَعَلَهُ خَالِجاً لِأَشْطَانِهَا وَ قَاطِعاً لِمَرَائِرِ أَقْرَانِهَا عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِینَ وَ نَجْوَی الْمُتَخَافِتِینَ وَ خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ وَ عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیقِینِ وَ مَسَارِقِ إِیمَاضِ الْجُفُونِ وَ مَا ضَمِنَتْهُ أَكْنَانُ الْقُلُوبِ وَ غَیابَاتُ الْغُیوبِ | ||
| روزی مردم را مقدر فرمود و آن را برای برخی فراوان و برای بعضی دیگر اندك قرار داد، و ارزاق را بر بنای تنگی و فراخی قسمت نمود، و در این تقسیم بندی عدالت به خرج داد تا هركس را بخواهد با فراوانی رزق كمی آن آزمایش كند، و بدینوسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شكر نعمت و تحمل سختی در مجرای متحان قرار دهد. آن گاه روزی فراخ را با سختی و پریشانی درهم آمیخت، و با تندرستی آفتهای ردناك قرار داد، و شادیهای غمزدا را با غصه و اندوه مقرون نمود. مدت عمرها را معین كرد، بعضی را طولانی برخی را كوتاه، و بعضی را مقدم و برخی را مؤخّر نمود، و رشته همه عمرها را به مرگ متصل ساخت، مرگ را درهم پیچنده رشتههای زندگی، و عامل گسیختن پیوندهای محكم قرار داد. داوند آگاه است از اسرار نهان مردم، و از پنهان سخن گفتن رازگویان، از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور میكند، و به آنچه بر آن با یقین تصمیم میگیرند، از نگاههای خیانت آلود چشم كه به صورت مخفی انجام میگیرد، و به آنچه در نهان دلهاست به نادیدنیهای اعماق غیب، | | روزی مردم را مقدر فرمود و آن را برای برخی فراوان و برای بعضی دیگر اندك قرار داد، و ارزاق را بر بنای تنگی و فراخی قسمت نمود، و در این تقسیم بندی عدالت به خرج داد تا هركس را بخواهد با فراوانی رزق كمی آن آزمایش كند، و بدینوسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شكر نعمت و تحمل سختی در مجرای متحان قرار دهد. آن گاه روزی فراخ را با سختی و پریشانی درهم آمیخت، و با تندرستی آفتهای ردناك قرار داد، و شادیهای غمزدا را با غصه و اندوه مقرون نمود. مدت عمرها را معین كرد، بعضی را طولانی برخی را كوتاه، و بعضی را مقدم و برخی را مؤخّر نمود، و رشته همه عمرها را به مرگ متصل ساخت، مرگ را درهم پیچنده رشتههای زندگی، و عامل گسیختن پیوندهای محكم قرار داد. داوند آگاه است از اسرار نهان مردم، و از پنهان سخن گفتن رازگویان، از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور میكند، و به آنچه بر آن با یقین تصمیم میگیرند، از نگاههای خیانت آلود چشم كه به صورت مخفی انجام میگیرد، و به آنچه در نهان دلهاست به نادیدنیهای اعماق غیب، | ||
|وَ مَا أَصْغَتْ لِاسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الْأَسْمَاعِ وَ مَصَائِفِ الذَّرِّ وَ مَشَاتِی الْهَوَامِّ وَ رَجْعِ الْحَنِینِ مِنَ الْمُوَلَّهَاتِ وَ هَمْسِ الْأَقْدَامِ وَ مُنْفَسَحِ الثَّمَرَةِ مِنْ وَلَائِجِ غُلُفِ الْأَكْمَامِ وَ مُنْقَمَعِ الْوُحُوشِ مِنْ غِیرَانِ الْجِبَالِ وَ أَوْدِیتِهَا وَ مُخْتَبَإِ الْبَعُوضِ بَینَ سُوقِ الْأَشْجَارِ وَ أَلْحِیتِهَا وَ مَغْرِزِ الْأَوْرَاقِ مِنَ الْأَفْنَانِ وَ مَحَطِّ الْأَمْشَاجِ مِنْ مَسَارِبِ الْأَصْلَابِ وَ نَاشِئَةِ الْغُیومِ وَ مُتَلَاحِمِهَا وَ دُرُورِ قَطْرِ السَّحَابِ فِی تَرَاكِمِهَا وَ مَا تَسْفِی الْأَعَاصِیرُ بِذُیولِهَا وَ تَعْفُو الْأَمْطَارُ بِسُیولِهَا وَ عَوْمِ نَبَاتِ الْأَرْضِ فِی كُثْبَانِ الرِّمَالِ وَ مُسْتَقَرِّ ذَوَاتِ الْأَجْنِحَةِ بِذُری شَنَاخِیبِ الْجِبَالِ وَ تَغْرِیدِ ذَوَاتِ الْمَنْطِقِ فِی دَیاجِیرِ الْأَوْكَارِ | |وَ مَا أَصْغَتْ لِاسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الْأَسْمَاعِ وَ مَصَائِفِ الذَّرِّ وَ مَشَاتِی الْهَوَامِّ وَ رَجْعِ الْحَنِینِ مِنَ الْمُوَلَّهَاتِ وَ هَمْسِ الْأَقْدَامِ وَ مُنْفَسَحِ الثَّمَرَةِ مِنْ وَلَائِجِ غُلُفِ الْأَكْمَامِ وَ مُنْقَمَعِ الْوُحُوشِ مِنْ غِیرَانِ الْجِبَالِ وَ أَوْدِیتِهَا وَ مُخْتَبَإِ الْبَعُوضِ بَینَ سُوقِ الْأَشْجَارِ وَ أَلْحِیتِهَا وَ مَغْرِزِ الْأَوْرَاقِ مِنَ الْأَفْنَانِ وَ مَحَطِّ الْأَمْشَاجِ مِنْ مَسَارِبِ الْأَصْلَابِ وَ نَاشِئَةِ الْغُیومِ وَ مُتَلَاحِمِهَا وَ دُرُورِ قَطْرِ السَّحَابِ فِی تَرَاكِمِهَا وَ مَا تَسْفِی الْأَعَاصِیرُ بِذُیولِهَا وَ تَعْفُو الْأَمْطَارُ بِسُیولِهَا وَ عَوْمِ نَبَاتِ الْأَرْضِ فِی كُثْبَانِ الرِّمَالِ وَ مُسْتَقَرِّ ذَوَاتِ الْأَجْنِحَةِ بِذُری شَنَاخِیبِ الْجِبَالِ وَ تَغْرِیدِ ذَوَاتِ الْمَنْطِقِ فِی دَیاجِیرِ الْأَوْكَارِ | ||
|و به مطالبی كه گوشها مخفیانه میشنود، به درون لانههای تابستانی موران، و مراكز زمستانی حشرات، و ناله ماده شتران فرزند از دست داده، صدای آهسته قدمها، و محل روییدن و رشد میوهها كه در غلاف پردههای شكوفه هاست، به مخفیگاه بیشههای حیوانات وحشی در شكاف كوهها و درّهها، و به نهانگاه پشهها در لابلای اقههای درختان و پوست آنها، و جای روییدن برگها از شاخهها، و محل فرودآمدن طفهها از مسیر اصلاب، و به ابرهای برآمده در فضا و محل به هم پیوستن آنها، ریزش باران از ابرهای انبوه، و به آنچه گردبادها با دامنه خود ی پاشند، و به آنچه سیلهای تولید شده از باران نابود میكنند، و بر فرو رفتن و حركت حشرات در یگستانها، و به جایگاه پرندگان بر قلّههای بلند كوهها، نغمه سرایی نغمه سرایان در تاریكی لانهها، | |و به مطالبی كه گوشها مخفیانه میشنود، به درون لانههای تابستانی موران، و مراكز زمستانی حشرات، و ناله ماده شتران فرزند از دست داده، صدای آهسته قدمها، و محل روییدن و رشد میوهها كه در غلاف پردههای شكوفه هاست، به مخفیگاه بیشههای حیوانات وحشی در شكاف كوهها و درّهها، و به نهانگاه پشهها در لابلای اقههای درختان و پوست آنها، و جای روییدن برگها از شاخهها، و محل فرودآمدن طفهها از مسیر اصلاب، و به ابرهای برآمده در فضا و محل به هم پیوستن آنها، ریزش باران از ابرهای انبوه، و به آنچه گردبادها با دامنه خود ی پاشند، و به آنچه سیلهای تولید شده از باران نابود میكنند، و بر فرو رفتن و حركت حشرات در یگستانها، و به جایگاه پرندگان بر قلّههای بلند كوهها، نغمه سرایی نغمه سرایان در تاریكی لانهها، | ||
|وَ مَا أَوْعَبَتْهُ الْأَصْدَافُ وَ حَضَنَتْ عَلَیهِ أَمْوَاجُ الْبِحَارِ وَ مَا غَشِیتْهُ سُدْفَةُ لَیلٍ أَوْ ذَرَّ عَلَیهِ شَارِقُ نَهَارٍ وَ مَا اعْتَقَبَتْ عَلَیهِ أَطْبَاقُ الدَّیاجِیرِ وَ سُبُحَاتُ النُّورِ وَ أَثَرِ كُلِّ خَطْوَةٍ وَ حِسِّ كُلِّ حَرَكَةٍ وَ رَجْعِ كُلِّ كَلِمَةٍ وَ تَحْرِیكِ كُلِّ شَفَةٍ وَ مُسْتَقَرِّ كُلِّ نَسَمَةٍ وَ مِثْقَالِ كُلِّ ذَرَّةٍ وَ هَمَاهِمِ كُلِّ نَفْسٍ هَامَّةٍ وَ مَا عَلَیهَا مِنْ ثَمَرِ شَجَرَةٍ أَوْ سَاقِطِ وَرَقَةٍ أَوْ قَرَارَةِ نُطْفَةٍ أَوْ نُقَاعَةٍ دَمٍ وَ مُضْغَةٍ أَوْ نَاشِئَةِ خَلْقٍ وَ سُلَالَةٍ لَمْ تَلْحَقْهُ فِی ذَلِكَ كُلْفَةٌ وَ لااعْتَرَضَتْهُ فِی حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَةٌ وَ لااعْتَوَرَتْهُ فِی تَنْفِیذِ الْأُمُورِ وَ تَدَابِیرِ الْمَخْلُوقِینَ مَلَالَةٌ وَ لافَتْرَةٌ بَلْ نَفَذَهُمْ عِلْمُهُ وَ أَحْصَاهُمْ عَدَدَهُ وَ وَسِعَهُمْ عَدْلُهُ وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ مَعَ تَقْصِیرِهِمْ عَنْ كُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ | |وَ مَا أَوْعَبَتْهُ الْأَصْدَافُ وَ حَضَنَتْ عَلَیهِ أَمْوَاجُ الْبِحَارِ وَ مَا غَشِیتْهُ سُدْفَةُ لَیلٍ أَوْ ذَرَّ عَلَیهِ شَارِقُ نَهَارٍ وَ مَا اعْتَقَبَتْ عَلَیهِ أَطْبَاقُ الدَّیاجِیرِ وَ سُبُحَاتُ النُّورِ وَ أَثَرِ كُلِّ خَطْوَةٍ وَ حِسِّ كُلِّ حَرَكَةٍ وَ رَجْعِ كُلِّ كَلِمَةٍ وَ تَحْرِیكِ كُلِّ شَفَةٍ وَ مُسْتَقَرِّ كُلِّ نَسَمَةٍ وَ مِثْقَالِ كُلِّ ذَرَّةٍ وَ هَمَاهِمِ كُلِّ نَفْسٍ هَامَّةٍ وَ مَا عَلَیهَا مِنْ ثَمَرِ شَجَرَةٍ أَوْ سَاقِطِ وَرَقَةٍ أَوْ قَرَارَةِ نُطْفَةٍ أَوْ نُقَاعَةٍ دَمٍ وَ مُضْغَةٍ أَوْ نَاشِئَةِ خَلْقٍ وَ سُلَالَةٍ لَمْ تَلْحَقْهُ فِی ذَلِكَ كُلْفَةٌ وَ لااعْتَرَضَتْهُ فِی حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَةٌ وَ لااعْتَوَرَتْهُ فِی تَنْفِیذِ الْأُمُورِ وَ تَدَابِیرِ الْمَخْلُوقِینَ مَلَالَةٌ وَ لافَتْرَةٌ بَلْ نَفَذَهُمْ عِلْمُهُ وَ أَحْصَاهُمْ عَدَدَهُ وَ وَسِعَهُمْ عَدْلُهُ وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ مَعَ تَقْصِیرِهِمْ عَنْ كُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ | ||
|و آنچه در صدفهاست و موج ریا آن را پرورش داده، و به آنچه تاریكی شب آن را پوشانده، یا خورشید بر ن تابیده، و آنچه را تاریكیها و روشناییها به دنبال هم در برمیگیرند، به اثر هر قدمی، و صدای هر حركتی، و آوای هر سخنی، و حركت ر لبی، و جایگاه هر جانداری، و وزن هر ذرّه ای، و همهمه هر صاحب فسی، و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده، یا برگهایی كه روی زمین ریخته، و از قرارگاه نطفه، ا خون جمع شده و مضغه، یا خلقت و نسل جدیدی كه صورت گرفته. در این آگاهی هیچ مشقتی ه او نرسد، و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعی بر سر راه او قرار نگیرد، در اجرای امور و تدبیر وضع مخلوقات هیچ ملالت و سستی به او دست ندهد، لكه آگاهیش بر همه آنها نافذ است، و بر شماره تمام مخلوقات احاطه دارد، و عدلش بر همه گسترده است، فضلواحسانش همه را فراگیراست، در عین حالی كه تمام مخلوقات نسبت به آنچه شایسته مقام اوست تقصیردارند. | |و آنچه در صدفهاست و موج ریا آن را پرورش داده، و به آنچه تاریكی شب آن را پوشانده، یا خورشید بر ن تابیده، و آنچه را تاریكیها و روشناییها به دنبال هم در برمیگیرند، به اثر هر قدمی، و صدای هر حركتی، و آوای هر سخنی، و حركت ر لبی، و جایگاه هر جانداری، و وزن هر ذرّه ای، و همهمه هر صاحب فسی، و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده، یا برگهایی كه روی زمین ریخته، و از قرارگاه نطفه، ا خون جمع شده و مضغه، یا خلقت و نسل جدیدی كه صورت گرفته. در این آگاهی هیچ مشقتی ه او نرسد، و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعی بر سر راه او قرار نگیرد، در اجرای امور و تدبیر وضع مخلوقات هیچ ملالت و سستی به او دست ندهد، لكه آگاهیش بر همه آنها نافذ است، و بر شماره تمام مخلوقات احاطه دارد، و عدلش بر همه گسترده است، فضلواحسانش همه را فراگیراست، در عین حالی كه تمام مخلوقات نسبت به آنچه شایسته مقام اوست تقصیردارند. | ||
|اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِیلِ وَ التَّعْدَادِ الْكَثِیرِ إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَیرُ مَأْمُولٍ وَ إِنْ تُرْجَ فَأَكْرَمُ مَرْجُوٍّ اللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِی فِیمَا لاأَمْدَحُ بِهِ غَیرَكَ وَ لاأُثْنِی بِهِ عَلَی أَحَدٍ سِوَاكَ وَ لاأُوَجِّهُهُ إِلَی مَعَادِنِ الْخَیبَةِ وَ مَوَاضِعِ الْرِّیبَةِ وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِی عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِیینَ وَ الثَّنَاءِ عَلَی الْمَرْبُوبِینَ الْمَخْلُوقِینَ اللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْنٍ عَلَی مَنْ أَثْنَی عَلَیهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَلِیلًا عَلَی ذَخَائِرِ الرَّحْمَةِ وَ كُنُوزِ الْمَغْفِرَةِ اللَّهُمَّ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَكَ بِالتَّوْحِیدِ الَّذِی هُوَ لَكَ وَ لَمْ یرَ مُسْتَحِقّاً لِهَذِهِ الْمَحَامِدِ وَ الْمَمَادِحِ غَیرَكَ وَ بیفَاقَةٌ إِلَیكَ لایجْبُرُ مَسْكَنَتَهَا إِلَّا فَضْلُكَ وَ لاینْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلَّا مَنُّكَ وَ جُودُكَ فَهَبْ لَنَا فِی هَذَا الْمَقَامِ رِضَاكَ وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ الْأَیدِی إِلَی سِوَاكَ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ<ref>نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، صص۱۸۴-۲۰۵</ref> | |اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِیلِ وَ التَّعْدَادِ الْكَثِیرِ إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَیرُ مَأْمُولٍ وَ إِنْ تُرْجَ فَأَكْرَمُ مَرْجُوٍّ اللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِی فِیمَا لاأَمْدَحُ بِهِ غَیرَكَ وَ لاأُثْنِی بِهِ عَلَی أَحَدٍ سِوَاكَ وَ لاأُوَجِّهُهُ إِلَی مَعَادِنِ الْخَیبَةِ وَ مَوَاضِعِ الْرِّیبَةِ وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِی عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِیینَ وَ الثَّنَاءِ عَلَی الْمَرْبُوبِینَ الْمَخْلُوقِینَ اللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْنٍ عَلَی مَنْ أَثْنَی عَلَیهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَلِیلًا عَلَی ذَخَائِرِ الرَّحْمَةِ وَ كُنُوزِ الْمَغْفِرَةِ اللَّهُمَّ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَكَ بِالتَّوْحِیدِ الَّذِی هُوَ لَكَ وَ لَمْ یرَ مُسْتَحِقّاً لِهَذِهِ الْمَحَامِدِ وَ الْمَمَادِحِ غَیرَكَ وَ بیفَاقَةٌ إِلَیكَ لایجْبُرُ مَسْكَنَتَهَا إِلَّا فَضْلُكَ وَ لاینْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلَّا مَنُّكَ وَ جُودُكَ فَهَبْ لَنَا فِی هَذَا الْمَقَامِ رِضَاكَ وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ الْأَیدِی إِلَی سِوَاكَ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ<ref>نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، صص۱۸۴-۲۰۵</ref> | ||
|خداوندا، تو شایسته وصف زیبایی، و زیبنده شمارش نعمتهای بیپایان. بهترینی برای آرزو شدن گر آرزو شوی، و گرامیترینی برای امید بستن اگر به تو امید بسته شود. خداوندا، به آنچه به من لطف كردی میتوانم جز تو را مدح كنم، و به آن نمیتوانم جز تو را ثنا بگویم، من حمد و ثنایم را به عادن ناامیدی و مواضع تردید و تهمت (كه حمد غیرتوست) نمیبرم. تو زبانم را از ستایش دمیان و ثنای موجودات آفریده و مورد تربیت خودت برگرداندی. الهی، برای هر ناگویی اجری از پاداش و احسانی از عطاست، من از تو مید دلالت به سوی ذخائر رحمت و گنجهای مغفرتت دارم. بارالها، اینجا ایگاه كسی است كه تو را به یكتایی كه خاص توست شناخته، و برای این ثناگوییها و ستایشها سی را جز تو سزاوار ندیده، و مرا به تو حاجت و نیازی است كه آثار ناگوار آن را جز فضل و احسان و جبران نمیكند، و مرا از زمینگیری آن جز عطا و جود تو بلند نمیكند. پس در این مقامِ مناجات شنودیت را به ما ارزانی دار، و ما را از دست حاجت بردن به سوی غیر خودت بینیاز كن، كه مسلّماً تو بر هر چیز توانایی. | |خداوندا، تو شایسته وصف زیبایی، و زیبنده شمارش نعمتهای بیپایان. بهترینی برای آرزو شدن گر آرزو شوی، و گرامیترینی برای امید بستن اگر به تو امید بسته شود. خداوندا، به آنچه به من لطف كردی میتوانم جز تو را مدح كنم، و به آن نمیتوانم جز تو را ثنا بگویم، من حمد و ثنایم را به عادن ناامیدی و مواضع تردید و تهمت (كه حمد غیرتوست) نمیبرم. تو زبانم را از ستایش دمیان و ثنای موجودات آفریده و مورد تربیت خودت برگرداندی. الهی، برای هر ناگویی اجری از پاداش و احسانی از عطاست، من از تو مید دلالت به سوی ذخائر رحمت و گنجهای مغفرتت دارم. بارالها، اینجا ایگاه كسی است كه تو را به یكتایی كه خاص توست شناخته، و برای این ثناگوییها و ستایشها سی را جز تو سزاوار ندیده، و مرا به تو حاجت و نیازی است كه آثار ناگوار آن را جز فضل و احسان و جبران نمیكند، و مرا از زمینگیری آن جز عطا و جود تو بلند نمیكند. پس در این مقامِ مناجات شنودیت را به ما ارزانی دار، و ما را از دست حاجت بردن به سوی غیر خودت بینیاز كن، كه مسلّماً تو بر هر چیز توانایی. | ||
}} | }} | ||
{{پاک کن}} | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس2}} | ||
== منابع == | == منابع == |