۱۷٬۱۳۹
ویرایش
imported>Kheradmand (←عابس بن ابی شبیب شاکری: ویرایش جزئی شناسه) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''عابِس بن | '''عابِس بن ابیشَبیب شاکِری''' یا '''عابس بن شبیب شاکری'''، (درگذشت [[سال ۶۱ هجری قمری|۶۱ق]])، از [[اصحاب امام حسین(ع)]] و [[شهیدان کربلا]]<ref>مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۲؛ رجال الطوسی، ص۱۰۳</ref> و اهل [[قبیله بنیشاکر]] از [[قبیله همدان|قبیله هَمْدان]]. او از مشاهیر [[کوفه]] بود و گفتهاند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است.<ref> تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۵؛ الارشاد، ج۲، ص۱۰۶</ref> | ||
== نام و نسب == | == نام و نسب == | ||
عابس فرزند | عابس فرزند ابیشبیب بن شاکر بن ربیعة بن مالک بن صعب بن معاویة بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد<ref>ابصارالعین، ص۱۲۶</ref> و مولای- غلام یا هم پیمان- [[بنیشاکر]] است.<ref> مثیر الاحزان، ص۴۹</ref> | ||
نام وی عائش<ref>بحار | نام وی عائش<ref>بحار الانوار، ج۴۵، ص۷۳.</ref> و عباس بن حبیب<ref>اسرارالشهادة ج۲، ص۵۴</ref> نیز آمده است. پدرش را شبیب، حبیب، شِبْث و لیث نیز گفتهاند.<ref>ارشاد، ج۲، ص۱۰۶؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج۲، ص۲۶؛ اقبال الاعمال، ج۳، ص۳۴۵؛ اسرارالشهادة ج۲، ص۲۹۶؛ مثیر الاحزان، ص۲۱</ref> | ||
عابس بن | عابس بن ابیشبیب شاکری از مردان [[قبیله بنیشاکر]] که طائفهای از [[قبیله بنیهمدان]] بود؛ مردم این طائفه از شجاعان جنگها بودند از این رو اعراب به آنها «فتیان الصباح، یعنی جوان مردان صبح» لقب داده بودند.<ref> محلی، الحدائق الوردیه، ج۱، ص۲۱۲</ref> | ||
== از شیعیان امام علی(ع) == | == از شیعیان امام علی(ع) == | ||
قبیله | قبیله بنیشاکر از جمله عابس بن ابیشبیب شاکری از شیعیان [[علی بن ابی طالب(ع)]] به شمار میآمدند؛ آنان به خصوص اخلاص زیادی نسبت به [[امام علی(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] داشتهاند.<ref>سماوی، ابصار العین، ص۱۲۷</ref> | ||
عابس از خاصان [[امام علی(ع)]] و از یاران [[امام حسین(ع)]]<ref>رجال طوسی، ص۷۸</ref> بود. وی از اوصاف پسندیده قومش در حد کمالش بهرهمند بود؛ او از رجال شیعه و از رؤسای آنها و مردی شجاع و خطیبی توانا و عابدی پرتلاش و متهجّد و از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان، و شب زندهداران [[شیعه]] بود.<ref> | عابس از خاصان [[امام علی(ع)]] و از یاران [[امام حسین(ع)]]<ref>رجال طوسی، ص۷۸</ref> بود. وی از اوصاف پسندیده قومش در حد کمالش بهرهمند بود؛ او از رجال شیعه و از رؤسای آنها و مردی شجاع و خطیبی توانا و عابدی پرتلاش و متهجّد و از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان، و شب زندهداران [[شیعه]] بود.<ref> سماوی، ابصار العین، ص۱۲۶؛ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۰۵؛ ذخیرة الدارین، ص۲۴۹؛ وسیلةالدارین، ص۱۵۸</ref> | ||
=== شرکت در جنگ صفین === | === شرکت در جنگ صفین === | ||
نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در [[جنگ صفّین]] در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: «لو تمت عدتهم ألفا لعبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر میرسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده میشد.»<ref> | نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در [[جنگ صفّین]] در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: «لو تمت عدتهم ألفا لعبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر میرسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده میشد.»<ref>سماوی، ابصار العین، ص۱۲۷</ref> | ||
عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانیاش زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد. {{مدرک}} | عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانیاش زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد. {{مدرک}} | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: | مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: | ||
«من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمیدهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.».<ref> | «من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمیدهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.».<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۵؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۳۴؛ الفتوح ج۴، ص۲۶۴؛ ابصارالعین، ص۱۲۷</ref> | ||
پس از او، [[حبیب بن مظاهر]] ایستاد و برای یاری امام حسین(ع)، اعلام آمادگی کرد<ref> | پس از او، [[حبیب بن مظاهر]] ایستاد و برای یاری امام حسین(ع)، اعلام آمادگی کرد<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۵ و انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۴؛ الاخبار الطوال، ص۲۳۱</ref> و سخنان این دو نفر، زمینه را برای بیعت مردم، فراهم نمود و بیش از هیجده هزار نفر با مسلم [[بیعت]] کردند. | ||
== تحویل نامه مسلم به امام(ع) == | == تحویل نامه مسلم به امام(ع) == | ||
پس از بیعت شمار زیادی از مردم کوفه با مسلم، او نامهای به امام(ع) نوشته و آن حضرت(ع) را به کوفه دعوت کرد؛ در نامه از امام(ع) خواسته بود که هنگامی که نامه من به دست شما رسید فورا به سوی کوفه حرکت فرمایید، مردم خواهان آل [[معاویه]] نیستند. مسلم این نامه را توسط عابس بن ابی شبیب<ref>الطبری، پیشین، ص۳۷۵؛ | پس از بیعت شمار زیادی از مردم کوفه با مسلم، او نامهای به امام(ع) نوشته و آن حضرت(ع) را به کوفه دعوت کرد؛ در نامه از امام(ع) خواسته بود که هنگامی که نامه من به دست شما رسید فورا به سوی کوفه حرکت فرمایید، مردم خواهان آل [[معاویه]] نیستند. مسلم این نامه را توسط عابس بن ابی شبیب<ref>الطبری، پیشین، ص۳۷۵؛ موسوی زنجانی، وسیلة الدارین، ص۱۵۸</ref> و [[قیس بن مسهر صیداوی]]<ref>تاریخ الطبری، ج۶ ص۲۱۰</ref><ref> الأحزان، ابن نما حلی، ص۳۲</ref> به سوی امام ارسال داشت. | ||
عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش [[شوذب]] جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در [[مکه]] حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد. {{مدرک}} | عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش [[شوذب]] جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در [[مکه]] حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد. {{مدرک}} | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع میکنم.» | شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع میکنم.» | ||
عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمیرفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان میفرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.»<ref>الطبری، پیشین، ص۴۴۳-۴۴۴ و | عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمیرفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان میفرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.»<ref>الطبری، پیشین، ص۴۴۳-۴۴۴ و خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۲۲-۲۳</ref> | ||
عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا [[امام حسین|ابا عبدالله(ع)]]! به خدا [[سوگند]] روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین میکردم.» | عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا [[امام حسین|ابا عبدالله(ع)]]! به خدا [[سوگند]] روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین میکردم.» | ||
سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر توای ابا عبدالله(ع)، من گواهی میدهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت مییابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.<ref>الطبری، پیشین، ص۴۴۴؛ | سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر توای ابا عبدالله(ع)، من گواهی میدهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت مییابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.<ref>الطبری، پیشین، ص۴۴۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۵</ref> | ||
[[ربیع بن تمیم همدانی]]-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار [[عمربن سعد]] بود- میگوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان میآید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و میدانستم که او از شجاعترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد میزد و مبارز میطلبید و کسی جرأت نمیکرد به میدان او برود. | [[ربیع بن تمیم همدانی]]-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار [[عمربن سعد]] بود- میگوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان میآید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و میدانستم که او از شجاعترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد میزد و مبارز میطلبید و کسی جرأت نمیکرد به میدان او برود. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. | به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. | ||
ربیع بن تمیم میگوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست میشد و هر یک از آنان با هم منازعه میکردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمیتوانست این مرد را کشته باشد.»<ref> | ربیع بن تمیم میگوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست میشد و هر یک از آنان با هم منازعه میکردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمیتوانست این مرد را کشته باشد.»<ref>طبری، پیشین، ج۵، ص۴۴۴ یا ج۴، ص۳۳۸؛ خوارزمی، پیشین، ج۲، ص۲۲-۲۳؛ ابن کثیر، پیشین، ص۱۸۵؛ ابصارالعین، ص۱۲۷؛ الکامل ج۴، ص۷۳؛ انساب الاشراف ج۳، ص۱۹۷؛ مثیر الاحزان، ص۴۹</ref> | ||
پیکر بیسر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از [[واقعه عاشورا]] توسط [[ | پیکر بیسر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از [[واقعه عاشورا]] توسط [[بنیاسد|قبیله بنیاسد]] به خاک سپرده شد.{{مدرک}} | ||
== زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه == | == زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه == | ||
عابس نیز از جمله اصحاب و یارانی است که نام او در [[زیارت رجبیه امام حسین(ع)]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] مورد خطاب امام(ع) قرار گرفته است او در این زیارات این گونه مورد سلام و تحیت امام(ع) قرار گرفته است: «السّلام علی عابس بن شبیب الشّاکری؛ سلام بر عابس پسر شبیب شاکری.»<ref> اقبال الاعمال ج۳، ص۷۹؛ اقبال الاعمال ج۳، ص۳۴۵؛ بحارالانوار،ج۴۵، ص۷۳</ref> | عابس نیز از جمله اصحاب و یارانی است که نام او در [[زیارت رجبیه امام حسین(ع)]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] مورد خطاب امام(ع) قرار گرفته است او در این زیارات این گونه مورد سلام و تحیت امام(ع) قرار گرفته است: «السّلام علی عابس بن شبیب الشّاکری؛ سلام بر عابس پسر شبیب شاکری.»<ref> اقبال الاعمال ج۳، ص۷۹؛ اقبال الاعمال ج۳، ص۳۴۵؛ بحارالانوار،ج۴۵، ص۷۳</ref> | ||
[[شیخ عباس قمی]] نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون و المجاهدون فی سبیل اللَّه. درود بر توای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی میدهم آنچه -از مصائب- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.<ref> نفس | [[شیخ عباس قمی]] نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون و المجاهدون فی سبیل اللَّه. درود بر توای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی میدهم آنچه -از مصائب- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.<ref> نفس المهموم، ص۵۷۴.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ستون-شروع|۳}} | {{ستون-شروع|۳}} |
ویرایش