پرش به محتوا

عابس بن ابی شبیب شاکری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hanife
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
| زادروز = ؟
| زادروز = ؟
| مکان تولد = کوفه
| مکان تولد = کوفه
| تاریخ مرگ = عاشورای سال 61 هجری قمری
| تاریخ مرگ = عاشورای سال ۶۱ هجری قمری
| آرامگاه = [[کربلا]]،
| آرامگاه = [[کربلا]]،
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|عرض جغرافیایی محل دفن=
خط ۵۲: خط ۵۲:
| پانویس =
| پانویس =
}}
}}
'''عابس بن ابی شبیب شاکری'''، یا عابس بن شبیب شاکری،<ref>مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، ج2، ص22؛ رجال الطوسی، ص 103</ref> از مردان [[قبیله بنی شاکر]] از قبیله بزرگ [[بنی همدان]]، از رجال نامدار [[کوفه]]، زعیم سخنور و خطیب توانا و متهجد عابد؛ که جزو یاران [[امام حسین(ع)]] بود <ref>تاریخ الطبری، ج5، ص355؛ الارشاد، ج2، ص106</ref> که در واقعه روز [[عاشورا]]ی سال 61 هجری به [[شهادت]] رسید.
'''عابس بن ابی شبیب شاکری'''، یا عابس بن شبیب شاکری،<ref>مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، ج2، ص22؛ رجال الطوسی، ص 103</ref> از مردان [[قبیله بنی شاکر]] از قبیله بزرگ [[بنی همدان]]، از رجال نامدار [[کوفه]]، زعیم سخنور و خطیب توانا و متهجد عابد؛ که جزو یاران [[امام حسین(ع)]] بود <ref>تاریخ الطبری، ج5، ص355؛ الارشاد، ج2، ص106</ref> که در واقعه روز [[عاشورا]]ی سال ۶۱ هجری به [[شهادت]] رسید.


== نام و نسب ==
== نام و نسب ==
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا [[ابا عبدالله(ع)]]! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می کردم.»
عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا [[ابا عبدالله(ع)]]! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می کردم.»


سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر تو ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی می دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می یابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.<ref>الطبری، پیشین، ص 444؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ص 73؛ ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ص 185</ref>
سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر تو ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی می‌دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می‌یابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.<ref>الطبری، پیشین، ص ۴۴۴؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۷۳؛ ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۱۸۵</ref>


[[ربیع بن تمیم همدانی]]-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار [[عمربن سعد]] بود- می گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می دانستم که او از شجاع ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد می زد و مبارز می طلبید و کسی جرأت نمی کرد به میدان او برود.
[[ربیع بن تمیم همدانی]]-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار [[عمربن سعد]] بود- می گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می دانستم که او از شجاع ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد می‌زد و مبارز می‌طلبید و کسی جرأت نمی‌کرد به میدان او برود.


هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمی آید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه [[ابن سعد]] را بهم ریخت.
هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمی‌آید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه [[ابن سعد]] را بهم ریخت.
به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند.
به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند.


۱۳۶

ویرایش