Automoderated users، confirmed، مدیران
۱۳۶
ویرایش
imported>Hanife جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| زادروز = ؟ | | زادروز = ؟ | ||
| مکان تولد = کوفه | | مکان تولد = کوفه | ||
| تاریخ مرگ = عاشورای سال | | تاریخ مرگ = عاشورای سال ۶۱ هجری قمری | ||
| آرامگاه = [[کربلا]]، | | آرامگاه = [[کربلا]]، | ||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |عرض جغرافیایی محل دفن= | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''عابس بن ابی شبیب شاکری'''، یا عابس بن شبیب شاکری،<ref>مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، ج2، ص22؛ رجال الطوسی، ص 103</ref> از مردان [[قبیله بنی شاکر]] از قبیله بزرگ [[بنی همدان]]، از رجال نامدار [[کوفه]]، زعیم سخنور و خطیب توانا و متهجد عابد؛ که جزو یاران [[امام حسین(ع)]] بود <ref>تاریخ الطبری، ج5، ص355؛ الارشاد، ج2، ص106</ref> که در واقعه روز [[عاشورا]]ی سال | '''عابس بن ابی شبیب شاکری'''، یا عابس بن شبیب شاکری،<ref>مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، ج2، ص22؛ رجال الطوسی، ص 103</ref> از مردان [[قبیله بنی شاکر]] از قبیله بزرگ [[بنی همدان]]، از رجال نامدار [[کوفه]]، زعیم سخنور و خطیب توانا و متهجد عابد؛ که جزو یاران [[امام حسین(ع)]] بود <ref>تاریخ الطبری، ج5، ص355؛ الارشاد، ج2، ص106</ref> که در واقعه روز [[عاشورا]]ی سال ۶۱ هجری به [[شهادت]] رسید. | ||
== نام و نسب == | == نام و نسب == | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا [[ابا عبدالله(ع)]]! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می کردم.» | عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا [[ابا عبدالله(ع)]]! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می کردم.» | ||
سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر تو ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی | سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر تو ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی میدهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت مییابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.<ref>الطبری، پیشین، ص ۴۴۴؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۷۳؛ ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۱۸۵</ref> | ||
[[ربیع بن تمیم همدانی]]-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار [[عمربن سعد]] بود- می گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می دانستم که او از شجاع ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد | [[ربیع بن تمیم همدانی]]-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار [[عمربن سعد]] بود- می گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می دانستم که او از شجاع ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد میزد و مبارز میطلبید و کسی جرأت نمیکرد به میدان او برود. | ||
هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو | هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمیآید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه [[ابن سعد]] را بهم ریخت. | ||
به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. | به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. | ||