Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۳۰۱
ویرایش
جز (ویرایش شکلی) |
جز (←دشواریهای تجهیز سپاه: ویرایش شکلی) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==علی(ع) جانشین پیامبر در مدینه== | ==علی(ع) جانشین پیامبر در مدینه== | ||
پیامبر اکرم(ص) پیش از آغاز سفر، [[امام علی(ع)|علی علیهالسلام]] را برای جانشینی خود در مدینه برجای نهاد.<ref>نک: مسعودی، ص۲۷۰-۲۷۱</ref> برخی که با عنوان منافقان از آنان یاد میشود قصد آشوب | پیامبر اکرم(ص) پیش از آغاز سفر، [[امام علی(ع)|علی علیهالسلام]] را برای جانشینی خود در مدینه برجای نهاد.<ref>نک: مسعودی، ص۲۷۰-۲۷۱</ref> برخی که با عنوان منافقان از آنان یاد میشود قصد آشوب داشتند؛ ولی وجود علی(ع) را مانع اجرای نقشههای خود میدیدند، به همین دلیل شروع به جوسازی علیه وی نموده و شایع کردند که پیامبر از وجود علی در بین مجاهدان ناخشنود بوده و به همین دلیل او را با خود نبرده است. این جوسازی تا آنجا اثر گذاشت که امام برای خنثی کردن آن در جُرْفْ (جایی در نزدیکی مدینه)، نزد پیامبر رفت و پیامبر اکرم جملهای را به آن حضرت فرمود که طبق آن نسبت علی بن ابی طالب به پیامبر مانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه [[نبوت]] با حضرت محمد خاتمه یافته است.<ref>زهری، ص۱۱۱؛ ابن هشام، ج۴، ص۱۶۳؛ طبری، ج۳، ص۱۰۳-۱۰۴</ref> | ||
این حدیث، که بعدها [[حدیث منزلت]] نام گرفت، به عنوان یکی از مهمترین [[مناقب]] علی(ع)، در آثار روایی به طرق گوناگون روایت گردید<ref>مثلاً رجوع کنید به کوفی، ج۱، ص۴۹۹-۵۴۲؛ ابن بطریق، ص۱۲۶ به بعد</ref> و شیعیان آن را به عنوان یکی از ادله نص بر [[خلافت]] بلافصل آن حضرت مطرح ساختند.<ref>علم الهدی، ج۳، ص۵ به بعد؛ نصیرالدین طوسی، ص۲۳۰؛ نیز رجوع کنید به جاحظ، ص۱۵۳-۱۶۰؛ ابن تیمیه، ج۷، ص۳۲۵ به بعد</ref> | این حدیث، که بعدها [[حدیث منزلت]] نام گرفت، به عنوان یکی از مهمترین [[مناقب]] علی(ع)، در آثار روایی به طرق گوناگون روایت گردید<ref>مثلاً رجوع کنید به کوفی، ج۱، ص۴۹۹-۵۴۲؛ ابن بطریق، ص۱۲۶ به بعد</ref> و شیعیان آن را به عنوان یکی از ادله نص بر [[خلافت]] بلافصل آن حضرت مطرح ساختند.<ref>علم الهدی، ج۳، ص۵ به بعد؛ نصیرالدین طوسی، ص۲۳۰؛ نیز رجوع کنید به جاحظ، ص۱۵۳-۱۶۰؛ ابن تیمیه، ج۷، ص۳۲۵ به بعد</ref> | ||
==سپاه اسلام در تبوک== | ==سپاه اسلام در تبوک== | ||
سپاه | سپاه اسلام پس از طی منازلی<ref>رجوع کنید به واقدی، ج۳، ص۹۹۹</ref> به تبوک رسید و حدود بیست شب در آنجا ماند.<ref>همان، ج۳، ص۱۰۱۵؛ ابن سعد، ج۲، قسم۱، ص۱۱۹، ۱۲۱</ref> بنا بر روایت واقدی، در همانجا آشکار شد که خبر لشکرکشی رومیان درست نبوده؛<ref>ج۳، ص۱۰۱۹</ref> ولی بنا بر برخی روایات دیگر، فرمانروای [[روم]] نمایندگانی نزد پیامبر فرستاد که مورد توجه و لطف آن حضرت قرار گرفتند.<ref>رجوع کنید به بلاذری، ۱۹۵۹، ج۱، ص۳۶۸؛ قس واقدی، ج۳، ص۹۹۹</ref> در همین فرصت پیامبر با [[اکیدر بن عبدالملک کندی|اُکیدِر بن عبدالملک کندی]]، حاکم [[دومة الجندل|دومة الجَندَل]] و نیز با اهالی اَذرُح و جَرباء و اَیله به شرط پرداخت جزیه صلح کرد.<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۲۹-۱۰۳۲؛ ابن سعد، ج۱، قسم۲، ص۳۷؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۵۹، ۶۸؛ طبری، ج۳، ص۱۰۸ ۱۰۹</ref> | ||
==بازگشت پیامبر به مدینه== | ==بازگشت پیامبر به مدینه== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==اتفاقات مهم در مسیر== | ==اتفاقات مهم در مسیر== | ||
===سوء قصد به جان پیامبر در عقبه=== | ===سوء قصد به جان پیامبر در عقبه=== | ||
در راه بازگشت به مدینه، عدهای قصد جان پیامبر را کردند. خدا رسولش را از این امر آگاه کرد و پیامبر [[حذیفة بن یمان|حذیفه]] و [[عمار بن یاسر|عمار]] را همراه خویش کرد. منافقان که صورتهای خود را پوشانده بودند، قصد داشتند شتر پیامبر را رم دهند؛ اما حذیفه با آنان درگیر شد و منافقان فرار کردند.<ref>البدایة و النهایة، ج۵، ص۱۹</ref> رسول خدا نام منافقان را برای حذیفه و عمار فاش کرد. | در راه بازگشت به مدینه، عدهای قصد جان پیامبر را کردند. خدا رسولش را از این امر آگاه کرد و پیامبر [[حذیفة بن یمان|حذیفه]] و [[عمار بن یاسر|عمار]] را همراه خویش کرد. منافقان که صورتهای خود را پوشانده بودند، قصد داشتند شتر پیامبر را رم دهند؛ اما حذیفه با آنان درگیر شد و منافقان فرار کردند.<ref>البدایة و النهایة، ج۵، ص۱۹</ref> رسول خدا نام منافقان را برای حذیفه و عمار فاش کرد. حذیفه از پیامبر(ص) خواست که کسی را بفرستد تا منافقین را بکشند. اما ایشان قبول نکردند و فرمودند: دوست ندارم مردم بگویند وقتی با کمک اصحابش به پیروزی رسید (و قدرت پیدا کرد) یارانش را به قتل رساند.<ref>طبرسی، مجمعالبیان، ج ۵، ص۷۱</ref> | ||
حذیفه از پیامبر(ص) خواست که کسی را بفرستد تا منافقین را بکشند. اما ایشان قبول نکردند و فرمودند: دوست ندارم مردم بگویند وقتی با کمک اصحابش به پیروزی رسید (و قدرت پیدا کرد) یارانش را به قتل رساند.<ref>طبرسی، مجمعالبیان، ج ۵، ص۷۱</ref> | |||
===اخبار غیبی پیامبر=== | ===اخبار غیبی پیامبر=== | ||
شتر پیامبر(ص) در مسیر گم شد. بعضی به کنایه گفتند او که برای ما از غیب میگوید از مکان شتر خویش آگاه نیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: درست است که من از اسرار آسمان به شما خبر میدهم، اما از این اسرار فقط آن را میدانم که خداوند به من آموخته باشد. | شتر پیامبر(ص) در مسیر گم شد. بعضی به کنایه گفتند او که برای ما از غیب میگوید از مکان شتر خویش آگاه نیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: درست است که من از اسرار آسمان به شما خبر میدهم، اما از این اسرار فقط آن را میدانم که خداوند به من آموخته باشد. [[جبرئیل]] بر پیامبر(ص) وحی آورد و محل شتر را به او فرمود. مسلمین رفتند و طبق آن نشانی، شتر را یافتند و آوردند.<ref>ریشهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، ج۸، ص۵۶۹</ref> | ||
جبرئیل بر پیامبر(ص) وحی آورد و محل شتر را به او فرمود. مسلمین رفتند و طبق آن نشانی، شتر را یافتند و آوردند.<ref>ریشهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، ج۸، ص۵۶۹</ref> | |||
به پیامبر(ص) گفتند:ای رسول خدا، به خدا سوگند ابوذر است. حضرت فرمود: خدا ابوذر را رحمت کند، او تنها راه میرود، تنها میمیرد و تنها برانگیخته میشود. همینطور شد و اباذر در زمان [[عثمان]] به بیابان ربذه تبعید | در اتفاق دیگری زمانی که ارتش مسلمین در حال استراحت بودند، از فاصله دور شخصی را دیدند که نزدیک میشود. پیامبر(ص) فرمود: امید است که [[ابوذرغفاری|ابوذر]] باشد. به پیامبر(ص) گفتند:ای رسول خدا، به خدا سوگند ابوذر است. حضرت فرمود: خدا ابوذر را رحمت کند، او تنها راه میرود، تنها میمیرد و تنها برانگیخته میشود. همینطور شد و اباذر در زمان [[عثمان]] به بیابان [[ربذه]] تبعید و همانجا در تنهایی جان سپرد.<ref>سبحانی، علم غیب، مؤسسه امام صادق(ع)، ج۱، ص۱۱۳</ref> | ||
==غزوه تبوک در قرآن== | ==غزوه تبوک در قرآن== |