confirmed، templateeditor
۱۱٬۳۹۸
ویرایش
جز (ویکیسازی) |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای [[نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> | علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای [[نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> | ||
== ملاقات با امام زمان( | == ملاقات با امام زمان(عج)== | ||
دو بار دیدار علامه حلی با امام مهدی( | دو بار دیدار علامه حلی با [[امام مهدی(عج)]] جزو داستانهای مشهور درباره او است. | ||
=== تکمیل کتاب توسط امام === | === تکمیل کتاب توسط امام === | ||
داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام [[امام مهدی( | داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام [[امام مهدی(عج)]] وارد شده و از علامه میخواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبیند که نسخهبرداری کتاب تمام شده است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
قدیمیترین منبع ماجرا کتاب [[ | قدیمیترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المومنین]] نوشته [[قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و میگوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
=== دیدار در مسیر کربلا=== | === دیدار در مسیر کربلا=== | ||
ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء | ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه میشود و پس از گفتگو با او متوجه میشود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان میگذارد و جواب میگیرد و در این بین از او سوال میکند که آیا در زمان [[غیبت کبری]] امکان ملاقات با امام عصر(عج) وجود دارد؟ و همزمان تازیه از دستش میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهد و جواب میدهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هماکنون در دست توست. علامه حلی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی(ع) است و خود را به پای ایشان میاندازد.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> | ||
[[پرونده:محل مقبره علامه حلی در حرم حضرت علی.jpg|بندانگشتی|200px|نقشه محل مقبره علامه حلی در [[حرم امیرالمومنین]]]] | [[پرونده:محل مقبره علامه حلی در حرم حضرت علی.jpg|بندانگشتی|200px|نقشه محل مقبره علامه حلی در [[حرم امیرالمومنین]]]] | ||
تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، او آدرس حدیثی در کتاب [[ | تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، او آدرس حدیثی در کتاب [[التهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه میدهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن مینویسد که امام عصر(عج) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی مجاهد|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل میکند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵.</ref> | ||
==وفات == | ==وفات == |