خاتمیت: تفاوت میان نسخهها
←نقد
(←بینیازی به پیامبران تبلیغی: اصلاح نشانی وب) |
(←نقد) |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
{{همچنین ببینید|بسط تجربه نبوی}} | {{همچنین ببینید|بسط تجربه نبوی}} | ||
===نقد=== | ===نقد=== | ||
مرتضی مطهری در کتاب ختم نبوت سخنان اقبال را به معنای ختم دیانت و بینیازی از وحی دانسته است که نه تنها با اصل دینداری سازگار نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۷.</ref> بلکه | مرتضی مطهری در کتاب ختم نبوت سخنان اقبال را به معنای ختم دیانت و بینیازی از وحی دانسته است که نه تنها با اصل دینداری سازگار نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۷.</ref> بلکه حاکمیت عقل تجربی با مبانی خودِ اقبال که تجربه باطنی را قبول دارد نیز سازگار نیست. <ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۹.</ref> به اعتقاد [[مرتضی مطهری|مطهری]] در دوران خاتمیت به انسان میگویند تو عقلت به آنجا رسیده است که آنچه را که از طریق [[وحی]] احتیاج داشتی که به تو بگویند به تو گفتهاند و تو باید به کار ببندی و برای همیشه زندگیت را با آنها تطبیق بدهی. به تعبیر دیگر معنای دوره خاتمیت این نیست که یکی از ادوار تمدن اسمش دوره خاتمیت است و دورههای تمدن ملاک خاتمیت نیست. دوره خاتمیت یعنی دورهای که بشریت رسیده است به حدی که اگر قانون را به او تلقین و تعلیم کنند، میتواند آن را ضبط کند و بعد با نیروی عقل خودش از همین قوانین برای همیشه استفاده کند. <ref>مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج۱، ص۲۲۰.</ref> | ||
بهگفته منتقدانِ اقبال و سروش، بر اساس این معنای خاتمیت رویکرد به انبیاء، رویکردی ضد عقل دانسته شده که ختم نبوت با آزاد سازی عقل مساوی خواهد بود.<ref>بهمنپور، «بنگر که را به قتل که دلشاد میکنی»، ص۸۲۷.</ref> در حالی که [[قرآن]] مخالفان خود را دعوت میکند که استدلال و برهان خود را بیان کنندقُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ<ref>سوره بقره، آیه۱۱۱.</ref> <ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> خود نیز در برابر افرادی چون [[فرعون]] که در باطل بودنش شکی نیست، برهان اقامه کرده است<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۴.</ref> همچنین قرآن کریم به طور مکرر مردم را به علت و حکمت احکام خود متوجه ساخته و پس از هر بیانی، غایت و حکمت آن را با الفاظی چون «لعلهم یرشدون» «باشد که (به سعادت) راه یابند.»[[سوره بقره|بقره]] ۱۸۶و «لعلکم تهتدون»« باشد كه شما راه يابيد..»[[آل عمران]] ۱۰۳ و «لعلکم تفلحون» «باشد كه رستگار شويد.»[[سوره اعراف]]۶۹ متذکر شده است.<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> حتی به گفته پیامبر اسلام، پیامبران مامور بودهاند با مردم به اندازه عقلشان سخن گویند».<ref>ملاصدرا، شرح أصول الكافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۳۸. </ref>{{یادداشت | «إنَّا مَعَاشِرَ الانْبِیَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»}} | بهگفته منتقدانِ اقبال و سروش، بر اساس این معنای خاتمیت رویکرد به انبیاء، رویکردی ضد عقل دانسته شده که ختم نبوت با آزاد سازی عقل مساوی خواهد بود.<ref>بهمنپور، «بنگر که را به قتل که دلشاد میکنی»، ص۸۲۷.</ref> در حالی که [[قرآن]] مخالفان خود را دعوت میکند که استدلال و برهان خود را بیان کنندقُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ<ref>سوره بقره، آیه۱۱۱.</ref> <ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> خود نیز در برابر افرادی چون [[فرعون]] که در باطل بودنش شکی نیست، برهان اقامه کرده است<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۴.</ref> همچنین قرآن کریم به طور مکرر مردم را به علت و حکمت احکام خود متوجه ساخته و پس از هر بیانی، غایت و حکمت آن را با الفاظی چون «لعلهم یرشدون» «باشد که (به سعادت) راه یابند.»[[سوره بقره|بقره]] ۱۸۶و «لعلکم تهتدون»« باشد كه شما راه يابيد..»[[آل عمران]] ۱۰۳ و «لعلکم تفلحون» «باشد كه رستگار شويد.»[[سوره اعراف]]۶۹ متذکر شده است.<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> حتی به گفته پیامبر اسلام، پیامبران مامور بودهاند با مردم به اندازه عقلشان سخن گویند».<ref>ملاصدرا، شرح أصول الكافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۳۸. </ref>{{یادداشت | «إنَّا مَعَاشِرَ الانْبِیَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»}} |