Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۹۹
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←علت ختم نبوت) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←نظریه خاتمیت پایان ولایت بر دیگران و آغاز عقلانیت: ویرایش ادبی و تلخیص) |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
چنانکه در تفسیر نمونه آمده برخی پاسخ دادهاند که: مرتبه رسالت فراتر از نبوت است و کسی به [[رسول|رسالت]] میرسد که پیشتر نبی بوده باشد. درنتیجه وقتی [[نبوت]] پایان یابد، بهطریق اولیٰ رسالت نیز پایان مییابد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref> | چنانکه در تفسیر نمونه آمده برخی پاسخ دادهاند که: مرتبه رسالت فراتر از نبوت است و کسی به [[رسول|رسالت]] میرسد که پیشتر نبی بوده باشد. درنتیجه وقتی [[نبوت]] پایان یابد، بهطریق اولیٰ رسالت نیز پایان مییابد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref> | ||
==نظریه خاتمیت | ==نظریه خاتمیت بهمعنای آغاز عقلانیت به جای وحی== | ||
[[عبدالکریم سروش]] | [[عبدالکریم سروش]] با وامگیری از [[اقبال لاهوری]] و تأیید سخن او، و با تکیه بر [[نظریه بسط تجربه نبوی]] <ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۶۵.</ref> معنای دیگری از خاتمیت ارائه داده است.<ref>جعفری، «معنا و مبنای خاتمیت از منظر روشنفکران»، ص۴۰.</ref> به باور ایندو عقل بشری بهاندازهای از رشد و بالندگی دست یافته که انسان میتواند به وسیله آن، مسیر سعادت و هدایت را بپیماید؛ بنابراین «[[عقل]]» جانشین «وحی» شده و ارسال [[پیامبران]] و ادامه [[نبوت]] لازم نیست.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> پیامبران، متعلق به دوران حاکمیت غرایز بودند و وقتی بشر، آن دوران (حاکمیت غریزه) را پشت سر گذاشت و به دوره حاکمیت عقل رسید، بینیاز از پیامبر و وحی میشود.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> در نتیجه [[اسلام]] با این کار، بشر را از دوره کودکی به مرحله بلوغ و بزرگسالی رساند.<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> سروش نیز تصریح میکند که پیامبران به ندرت استدلال میکردند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/Ù
باÙÚ¯ÙتگÙ-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> از این رو زبان ادیان، زبان ولایت است و زبان استدلال نیست.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۴.</ref> | ||
به اعتقاد سروش معنای خاتمیت بر همین شأنیت بنا میشود؛ فرمان دادن بدون نیاز به استدلال با وفات پیامبر از بین رفت و دیگر هیچ کس پس از پیامبر حق ندارد بدون دلیل و استدلال به دیگران حکمی کند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/Ù
باÙÚ¯ÙتگÙ-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> | به اعتقاد سروش معنای خاتمیت بر همین شأنیت بنا میشود؛ فرمان دادن بدون نیاز به استدلال با وفات پیامبر از بین رفت و دیگر هیچ کس پس از پیامبر حق ندارد بدون دلیل و استدلال به دیگران حکمی کند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/Ù
باÙÚ¯ÙتگÙ-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> | ||
تجربه دینی | با این حال [[تجربه دینی]] پس از پیامبر نیز ادامه دارد و منافاتی با این معنای خاتمیت ندارد؛ زیرا تجربه دینی افراد تنها به خودشان محدود میشود و برای دیگران تکلیفآور و عمل آفرین نیست<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۳.</ref> و حجیتی بر دیگران ندارد.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref> هیچ کس پس از پیامبر ولایت بر دیگری نداشته و تنها عقل جمعی به صفت جمعی، حاکم و ولی آدمیان است.<ref>سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۵-۷۶.</ref> | ||
{{همچنین ببینید|عبدالکریم سروش|بسط تجربه نبوی}} | {{همچنین ببینید|عبدالکریم سروش|بسط تجربه نبوی}} | ||
===نقد=== | ===نقد=== | ||
مرتضی مطهری در کتاب ختم نبوت سخنان اقبال را به معنای ختم دیانت و بینیازی از وحی دانسته است که نه تنها با اصل دینداری سازگار نیست<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۷.</ref> بلکه حاکیمت عقل تجربی با مبانی خودِ اقبال که تجربه باطنی را قبول دارد نیز سازگار نیست. <ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۹.</ref> | |||
بهگفته منتقدانِ اقبال و سروش، بر اساس این معنای خاتمیت رویکرد به انبیاء، رویکردی ضد عقل دانسته شده که ختم نبوت با آزاد سازی عقل مساوی خواهد بود.<ref>بهمنپور، «بنگر که را به قتل که دلشاد میکنی»، ص۸۲۷.</ref> در حالی که [[قرآن]] مخالفان خود را دعوت میکند که استدلال و برهان خود را بیان کنند<ref>سوره بقره، آیه۱۱۱.</ref> <ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> خود نیز در برابر افرادی چون فرعون که در باطل بودنش شکی نیست، برهان اقامه کرده است<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۴.</ref> همچنین قرآن کریم به طور مکرر مردم را به علت و حکمت احکام خود متوجه ساخته و پس از هر بیانی، غایت و حکمت آن را با الفاظی چون «لعلکم یرشدون» و «لعلکم تهتدون» و «لعلهم تفلحون» متذکر شده است.<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.</ref> حتی به گفته پیامبر اسلام، پیامبران مامور بودهاند با مردم به اندازه عقلشان سخن گویند».<ref>ملاصدرا، شرح أصول الكافی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۳۸. </ref> این روایت و روایات مشابه نشان از عقلانیت در آموزههای پیامبران دارد.<ref>فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۵.</ref> | |||
همچنین منتقدان لازمه سخنان سروش را بیاعتباری بخش مهمی از دین با عنوان عرضیات و امور تاریخی کشیده میدانند.<ref>[http://drsoroush.com/fa/Ù
باÙÚ¯ÙتگÙ-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> همچنین بر اساس این مبنا، حوزه دیانت، به عنوان حوزه فراعقلی و خردگریز حساب میشود.<ref>[http://drsoroush.com/fa/Ù
باÙÚ¯ÙتگÙ-با-دکتر-سر/ «مبانی روشنفکری دینی در گفتگو با دکتر سروش»]</ref> | |||
== خاتمیت و رجعت حضرت عیسی(ع) == | == خاتمیت و رجعت حضرت عیسی(ع) == |