Automoderated users، confirmed، مدیران
۱۳۷
ویرایش
imported>Hasaninasab جز (←لید) |
جز (←اصل ماجرا: اصلاح اشتباه تایپی) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
==اصل ماجرا== | ==اصل ماجرا== | ||
بنا به نقل دینوری [[یزید بن معاویه]] عاشق و مشتاق به ازدواج با ارینب بنت اسحاق بود؛ ولی | بنا به نقل دینوری [[یزید بن معاویه]] عاشق و مشتاق به ازدواج با ارینب بنت اسحاق بود؛ ولی ارینب با پسر عمویش، عبدالله بن سلام، فرماندار [[عراق]]، ازدواج کرد. معاویه با اطلاع از علاقه یزید به ارینب، عبدالله بن سلام را احضار کرد و با کمک [[ابوهریره]] و [[ابودرداء]] به او فهماند که قصد دارد دخترش را به ازدواج او درآورد؛ اما شرط دخترش [[طلاق]] دادن ارینب است. عبدالله پذیرفت و در حضور ابوهریره و ابودرداء، ارینب را طلاق داد؛ ولی معاویه از ازدواج او با دخترش منصرف شد. | ||
معاویه ابودرداء را برای خواستگاری ارینب به عراق فرستاد. ابودرداء پیش از خواستگاری نزد [[امام حسین(ع)]] رفت و ماجرای خواستگاری یزید را برای او تعریف کرد. امام از او خواست ارینب را برای او نیز خواستگاری کند. ارینب پس از شناختن خواستگارانش، کار خود را به ابودرداء واگذار کرد. ابودرداء حسین بن علی(ع) را محبوبتر دانست و ارینب با امام ازدواج کرد. پس از مدتی عبدالله بن سلام دچار تنگدستی شد و برای دریافت اموال امانتی خود نزد ارینب، به او مراجعه کرد. امام متوجه شد که آن دو همچنان به یکدیگر علاقمندند، ازاینرو، ارینب را [[سهطلاقه]] کرد و گفت که قصدش از ازدواج با ارینب، زیبایی و ثروتش نبود، بلکه تصمیم داشت او را به شوهرش بازگرداند و آنها دوباره ازدواج کردند.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۱۵-۲۲۳.</ref> | معاویه ابودرداء را برای خواستگاری ارینب به عراق فرستاد. ابودرداء پیش از خواستگاری نزد [[امام حسین(ع)]] رفت و ماجرای خواستگاری یزید را برای او تعریف کرد. امام از او خواست ارینب را برای او نیز خواستگاری کند. ارینب پس از شناختن خواستگارانش، کار خود را به ابودرداء واگذار کرد. ابودرداء حسین بن علی(ع) را محبوبتر دانست و ارینب با امام ازدواج کرد. پس از مدتی عبدالله بن سلام دچار تنگدستی شد و برای دریافت اموال امانتی خود نزد ارینب، به او مراجعه کرد. امام متوجه شد که آن دو همچنان به یکدیگر علاقمندند، ازاینرو، ارینب را [[سهطلاقه]] کرد و گفت که قصدش از ازدواج با ارینب، زیبایی و ثروتش نبود، بلکه تصمیم داشت او را به شوهرش بازگرداند و آنها دوباره ازدواج کردند.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۱۵-۲۲۳.</ref> |