پرش به محتوا

امامت امامان شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadhaghani
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadhaghani
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
این دوازده نفر همچنین بر خلفاى [[بنى‌عباس]] قابل تطبیق نیست؛ زیرا تعداد آنان نیز بیشتر از دوازده نفر بوده است.
این دوازده نفر همچنین بر خلفاى [[بنى‌عباس]] قابل تطبیق نیست؛ زیرا تعداد آنان نیز بیشتر از دوازده نفر بوده است.


بنابراین ناگزیر این احادیث نبوى باید بر ائمه دوازده‌گانه كه اهل‌بیت پیامبر (ص) هستند، تطبیق شود؛ زیرا آنان از نظر علم و جلالت و وَرَع و تقوا و نَسَب، برتر از همگان بوده‌اند.حدیث ثقلین و احادیث مشابه آن نیز مؤید و شاهد این مدعاست که مراد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از امامان دوازده‌گانه، دوازده نفر از اهل‌بیت آن حضرت بوده است.<ref>قندوزی، ''ینابیع الموده''، ج3، ص292ـ 293.</ref>
بنابراین ناگزیر این احادیث نبوى باید بر ائمه دوازده‌گانه كه اهل‌بیت پیامبر (ص) هستند، تطبیق شود؛ زیرا آنان از نظر علم و جلالت و وَرَع و تقوا و نَسَب، برتر از همگان بوده‌اند.حدیث ثقلین و احادیث مشابه آن نیز مؤید و شاهد این مدعاست که مراد پیامبر (ص) از امامان دوازده‌گانه، دوازده نفر از اهل‌بیت آن حضرت بوده است.<ref>قندوزی، ''ینابیع الموده''، ج3، ص292ـ 293.</ref>


همچنین گفتنی است پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در برخى موارد، از امامان بعد از خود با عنوان «اثنا عشر امیراً» نام برده است، مثل حدیث: «یکون من بعدى اثنا عشر أمیراً... کلّهم من قریش».<ref>''صحیح'' بخارى، ج8، ص127؛ ''مسند'' احمد، ج5، ص94؛ ''سنن'' ترمذى، ج3، ص340.</ref>
همچنین گفتنی است پیامبر (ص) در برخى موارد، از امامان بعد از خود با عنوان «اثنا عشر امیراً» نام برده است، مثل حدیث: «یکون من بعدى اثنا عشر أمیراً... کلّهم من قریش».<ref>''صحیح'' بخارى، ج8، ص127؛ ''مسند'' احمد، ج5، ص94؛ ''سنن'' ترمذى، ج3، ص340.</ref>


*'''تشبیه تعداد ائمه به تعداد نُقَبای بنی‌اسرائیل'''
*'''تشبیه تعداد ائمه به تعداد نُقَبای بنی‌اسرائیل'''
در چند حدیث دیگر تعداد جانشینان پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) همان تعداد نقباى (رؤسای) بنى‌اسرائیل براى حضرت موسى (علیه السلام)، دانسته شده است، مثل: «انّ عدة الخلفاء بعدى عدة نقباء موسى»<ref>سیوطی، ''الجامع الصغیر''، ج1، ص350؛ متقی هندی، ''کنزالعمال''، ج6، ص89</ref> و «الخلفاء بعدى اثنا عشر کعدد نقباء بنى اسرائیل». <ref>قندوزی، ''ینابیع الموده''، ج2، ص315؛ صدوق، امالى، ص387؛ سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج2، ص271.</ref> گفتنی است نقبای بنی‌اسرائیل نیز دوازده نفر بوده‌اند.
در چند حدیث دیگر تعداد جانشینان پیامبر (ص) همان تعداد نقباى (رؤسای) بنى‌اسرائیل براى حضرت موسى (علیه السلام)، دانسته شده است، مثل: «انّ عدة الخلفاء بعدى عدة نقباء موسى»<ref>سیوطی، ''الجامع الصغیر''، ج1، ص350؛ متقی هندی، ''کنزالعمال''، ج6، ص89</ref> و «الخلفاء بعدى اثنا عشر کعدد نقباء بنى اسرائیل». <ref>قندوزی، ''ینابیع الموده''، ج2، ص315؛ صدوق، امالى، ص387؛ سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج2، ص271.</ref> گفتنی است نقبای بنی‌اسرائیل نیز دوازده نفر بوده‌اند.


===روایات نوع دوم===
===روایات نوع دوم===
خط ۴۰: خط ۴۰:
آن حضرت در جاى دیگر مى‌فرماید: «امامان بعد از من دوازده نفرند. اولین آنان على بن‌ابیطالب و آخرین آنان حضرت قائم است. آنان جانشینان من و اوصیا و اولیاى من و حجت‌هاى الهى بر امت من بعد از من هستند. اقرارکنندگان به امامت آنان، مؤمن و انکارکنندگان آنان کافرند.<ref>صدوق، ''من لا یحضره الفقیه''، ج4، ص180.</ref>
آن حضرت در جاى دیگر مى‌فرماید: «امامان بعد از من دوازده نفرند. اولین آنان على بن‌ابیطالب و آخرین آنان حضرت قائم است. آنان جانشینان من و اوصیا و اولیاى من و حجت‌هاى الهى بر امت من بعد از من هستند. اقرارکنندگان به امامت آنان، مؤمن و انکارکنندگان آنان کافرند.<ref>صدوق، ''من لا یحضره الفقیه''، ج4، ص180.</ref>


2. در دسته دیگر از احادیث، پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) نه نفر از دوازده امام بعد از خود را از نسل امام حسین  (علیه السلام) ذکر کرده است که آخرین آنان حضرت قائم است.
2. در دسته دیگر از احادیث، پیامبر (ص) نه نفر از دوازده امام بعد از خود را از نسل امام حسین  (علیه السلام) ذکر کرده است که آخرین آنان حضرت قائم است.


[[ابوذر]] از پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) نقل مى‌کند که فرمود: «الأئمة من بعدى اثنا عشر، تسعة من صلب الحسین تاسعهم قائمهم، ثم قال: ألا انّ مثلهم فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجى ومن تخلف عنها هلک»:<ref>سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج3، ص22.</ref> امامان بعد از من دوازده نفرند. نه نفر آنان از نسل حسین‌اند که نهمین آنان قائم آنان است. آگاه باشید که داستان امامان دوازده‌گانه در میان شما همانند قضیه کشتى نوح است؛ هر کس بر آن سوار شود نجات مى‌یابد و هر کس از آن دورى گزیند، هلاک مى‌شود.
[[ابوذر]] از پیامبر (ص) نقل مى‌کند که فرمود: «الأئمة من بعدى اثنا عشر، تسعة من صلب الحسین تاسعهم قائمهم، ثم قال: ألا انّ مثلهم فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجى ومن تخلف عنها هلک»:<ref>سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج3، ص22.</ref> امامان بعد از من دوازده نفرند. نه نفر آنان از نسل حسین‌اند که نهمین آنان قائم آنان است. آگاه باشید که داستان امامان دوازده‌گانه در میان شما همانند قضیه کشتى نوح است؛ هر کس بر آن سوار شود نجات مى‌یابد و هر کس از آن دورى گزیند، هلاک مى‌شود.


3. در دسته دیگر احادیث، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فقط اسامى مشترک میان امامان (علیهم السلام) را بیان کرده است، مثل حدیث: «الأئمة بعدى اثنا عشر أوّلهم على ورابعهم علىّ وثامنهم علىّ وعاشرهم علىّ وآخرهم مهدى (علیهم السلام)»:<ref>سبزواری، ''معارج الیقین''، ص62.</ref> امامان بعد از من دوازده نفرند اولین آنان على و چهارمین آنان على و هشتمین آنان على و دهمین آنان على و آخرین آنان مهدى است.
3. در دسته دیگر احادیث، پیامبر (ص) فقط اسامى مشترک میان امامان (ع) را بیان کرده است، مثل حدیث: «الأئمة بعدى اثنا عشر أوّلهم على ورابعهم علىّ وثامنهم علىّ وعاشرهم علىّ وآخرهم مهدى (عج)»:<ref>سبزواری، ''معارج الیقین''، ص62.</ref> امامان بعد از من دوازده نفرند اولین آنان على و چهارمین آنان على و هشتمین آنان على و دهمین آنان على و آخرین آنان مهدى است.


یا حدیث: «انّ الأئمة من بعدى اثنى عشر من اهل بیتى على أوّلهم وأوسطهم محمد وآخرهم محمد ومهدى هذا الأُمّة الذی سیصلى خلفه عیسى بن مریم»:<ref>سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج2، ص238.</ref> امامان بعد از من دوازده نفر از اهل‌بیت من‌اند که اولین آنان على و وسط آنان محمد و آخر آنان محمد و مهدى این امت است کسى که عیسى‌بن‌مریم در نماز بر او اقتدا مى‌کند.
یا حدیث: «انّ الأئمة من بعدى اثنى عشر من اهل بیتى على أوّلهم وأوسطهم محمد وآخرهم محمد ومهدى هذا الأُمّة الذی سیصلى خلفه عیسى بن مریم»:<ref>سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج2، ص238.</ref> امامان بعد از من دوازده نفر از اهل‌بیت من‌اند که اولین آنان على و وسط آنان محمد و آخر آنان محمد و مهدى این امت است کسى که عیسى‌بن‌مریم در نماز بر او اقتدا مى‌کند.


4. در دسته دیگر هم پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم)، امامان دوازده‌گانه را با ذکر اسامى و القاب به طور کامل معرفى کرده است.<ref>صدوق، ''کمال الدین و تمام النعمه''، ص258؛ طبرسی، ''الاحتجاج''، ج1، ص87؛ خزاز قمی، ''کفایة الاثر''، ص145.</ref>
4. در دسته دیگر هم پیامبر (ص)، امامان دوازده‌گانه را با ذکر اسامى و القاب به طور کامل معرفى کرده است.<ref>صدوق، ''کمال الدین و تمام النعمه''، ص258؛ طبرسی، ''الاحتجاج''، ج1، ص87؛ خزاز قمی، ''کفایة الاثر''، ص145.</ref>


در حدیث معروف به حدیث لوح نیز اسامى امامان دوازده‌گانه با توصیفات خاص هر کدام ذکر شده است.<ref>کلینی، ''کافى''، ج1، ص8؛ ابن‌بابویه قمی، ''الإمامة والتبصره''، ص104؛ مفید، ''الاختصاص''، ص210.</ref>
در حدیث معروف به حدیث لوح نیز اسامى امامان دوازده‌گانه با توصیفات خاص هر کدام ذکر شده است.<ref>کلینی، ''کافى''، ج1، ص8؛ ابن‌بابویه قمی، ''الإمامة والتبصره''، ص104؛ مفید، ''الاختصاص''، ص210.</ref>


==دلیل دوم: عصمت==
==دلیل دوم: عصمت==
دلیل دوم امامت ائمه (علیهم السلام) عصمت ایشان است. در احادیثی از امامان اهل‌بیت  (علیهم السلام) با ویژگى عصمت یاد شده است.<ref>صدوق، ''کمال الدین''، ص280؛ همو، ''عیون اخبارالرضا''، ج2، ص66؛ سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج1، ص195؛ خزاز قمی، ''کفایة الأثر''، ص135؛ محمدباقر مجلسی، ''بحارالانوار''، ج36، ص331.</ref> این روایات در حقیقت به برهان عقلى بر امامت ائمه اهل‌بیت (علیهم السلام) دلالت دارند؛ زیرا از نظر عقلى، امام باید معصوم باشد و چون در میان امت کسى جز امامان اهل‌بیت (علیهم السلام)از ویژگى عصمت برخوردار نبوده است، امامت آنان قطعى خواهد بود.
دلیل دوم امامت ائمه (ع) عصمت ایشان است. در احادیثی از امامان اهل‌بیت  (ع) با ویژگى عصمت یاد شده است.<ref>صدوق، ''کمال الدین''، ص280؛ همو، ''عیون اخبارالرضا''، ج2، ص66؛ سیدهاشم بحرانی، ''غایة المرام''، ج1، ص195؛ خزاز قمی، ''کفایة الأثر''، ص135؛ محمدباقر مجلسی، ''بحارالانوار''، ج36، ص331.</ref> این روایات در حقیقت به برهان عقلى بر امامت ائمه اهل‌بیت (علیهم السلام) دلالت دارند؛ زیرا از نظر عقلى، امام باید معصوم باشد و چون در میان امت کسى جز امامان اهل‌بیت (علیهم السلام)از ویژگى عصمت برخوردار نبوده است، امامت آنان قطعى خواهد بود.


==دلیل سوم: افضلیت==
==دلیل سوم: افضلیت==
دلیل دیگر اثبات امامت امامان دوازده‌گانه (علیهم السلام)، افضلیت آنان در کمالات نفسانى است، با این بیان که امامان شیعه به دلیل برخوردارى از کمالات و ویژگى‌هاى منحصر به فردى نظیر علم، عصمت و... بر دیگران برترى دارند و مستحق تصدى مقام امامت و ریاست عامه‌اند. بدیهى است با وجود آنان، مقدم‌داشتن دیگران براى تصدى مقام امامت، عقلاً قبیح و ناروا است.<ref>حلی، ''کشف المراد''، ص539.</ref>
دلیل دیگر اثبات امامت امامان دوازده‌گانه (ع)، افضلیت آنان در کمالات نفسانى است، با این بیان که امامان شیعه به دلیل برخوردارى از کمالات و ویژگى‌هاى منحصر به فردى نظیر علم، عصمت و... بر دیگران برترى دارند و مستحق تصدى مقام امامت و ریاست عامه‌اند. بدیهى است با وجود آنان، مقدم‌داشتن دیگران براى تصدى مقام امامت، عقلاً قبیح و ناروا است.<ref>حلی، ''کشف المراد''، ص539.</ref>


فلسفه امامت نیز اقتضا مى‌کند امام به دلیل رسالت سنگینى که در مورد هدایت و رهبری دینى و دنیوى مردم برعهده دارد، از همه افضل و شایسته‌تر باشد تا مردم او را در همه کمالات الگو بدانند و از او تبعیت کنند. لازمه چنین امرى، پاکى و آراستگى شخص امام به عالى‌ترین آداب و صفات انسانى است. از این نظر هر کدام از امامان دوازده‌گانه شیعه، کامل‌ترین شخص زمان خود بوده‌اند، به گونه‌اى که عظمت شخصیت آنان مورد اعتراف همگان بوده و حتى کسانى که با آنان به مناظره و محاجه مى‌پرداختند نیز در مقابل عظمت علمى و معنوى آنان، اظهار حقارت و خضوع مى‌کردند.
فلسفه امامت نیز اقتضا مى‌کند امام به دلیل رسالت سنگینى که در مورد هدایت و رهبری دینى و دنیوى مردم برعهده دارد، از همه افضل و شایسته‌تر باشد تا مردم او را در همه کمالات الگو بدانند و از او تبعیت کنند. لازمه چنین امرى، پاکى و آراستگى شخص امام به عالى‌ترین آداب و صفات انسانى است. از این نظر هر کدام از امامان دوازده‌گانه شیعه، کامل‌ترین شخص زمان خود بوده‌اند، به گونه‌اى که عظمت شخصیت آنان مورد اعتراف همگان بوده و حتى کسانى که با آنان به مناظره و محاجه مى‌پرداختند نیز در مقابل عظمت علمى و معنوى آنان، اظهار حقارت و خضوع مى‌کردند.


*'''اعتراف بزرگان اهل سنت به برتری امامان دوازده‌گانه'''
*'''اعتراف بزرگان اهل سنت به برتری امامان دوازده‌گانه'''
علما و بزرگان اهل سنت نیز بر افضلیت و برترى امامان اهل‌بیت (علیهم السلام) اعتراف کرده‌اند. این اعترافات دو گونه است: برخى بر برترى اهل‌بیت پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) به طور عام دلالت مى‌کند و برخى دیگر بیانگر برترى هر یک از امامان اهل‌بیت  (علیهم السلام) بر دیگران است که به چند نمونه اشاره مى‌شود:
علما و بزرگان اهل سنت نیز بر افضلیت و برترى امامان اهل‌بیت (ع) اعتراف کرده‌اند. این اعترافات دو گونه است: برخى بر برترى اهل‌بیت پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) به طور عام دلالت مى‌کند و برخى دیگر بیانگر برترى هر یک از امامان اهل‌بیت  (علیهم السلام) بر دیگران است که به چند نمونه اشاره مى‌شود:


محى‌الدین عربى در مورد برترى و جایگاه اهل‌بیت (علیه السلام) تصریح مى‌کند: هیچ مخلوقى در عالم آفرینش، هم‌وزن اهل‌بیت پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) پدید نیامده است. آنان سزاوار سرورى و سیادت‌اند. دشمنى با آنان خسران واقعى و محبت آنان عبادت حقیقى است.<ref>عربی، ''فتوحات مکیه''، ج4، ص139.</ref>
محى‌الدین عربى در مورد برترى و جایگاه اهل‌بیت (ع) تصریح مى‌کند: هیچ مخلوقى در عالم آفرینش، هم‌وزن اهل‌بیت پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) پدید نیامده است. آنان سزاوار سرورى و سیادت‌اند. دشمنى با آنان خسران واقعى و محبت آنان عبادت حقیقى است.<ref>عربی، ''فتوحات مکیه''، ج4، ص139.</ref>


عبداللّه بن‌محمد شبراوى از فقهاى اهل‌سنت مى‌گوید: اهل‌بیت رسول اللّه (صلى الله علیه وآله و سلم) تمامى فضائل را یکجا داشتند. هر کس بخواهد فضائل آنان را بپوشاند، گو اینکه مى‌خواهد نور آفتاب را بپوشاند! هیچ‌کس از آنان سؤالى نکرد، مگر اینکه جواب کافى و معقول شنید و کسى با آنان معارضه و محاجه ننمود، مگر اینکه مغلوب گردید.<ref>شافعی شبراوی، ''الاتحاف''، ص17.</ref>
عبداللّه بن‌محمد شبراوى از فقهاى اهل‌سنت مى‌گوید: اهل‌بیت رسول اللّه (ص) تمامى فضائل را یکجا داشتند. هر کس بخواهد فضائل آنان را بپوشاند، گو اینکه مى‌خواهد نور آفتاب را بپوشاند! هیچ‌کس از آنان سؤالى نکرد، مگر اینکه جواب کافى و معقول شنید و کسى با آنان معارضه و محاجه ننمود، مگر اینکه مغلوب گردید.<ref>شافعی شبراوی، ''الاتحاف''، ص17.</ref>


امام شافعى، پیشواى مذهب شافعى، خطاب به اهل‌بیت پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) مى‌گوید: اى خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، دوستى شما را خداوند در قرآن واجب کرده و در عظمت و فضیلت شما همین بس که فرستادن صلوات بر شما، شرط قبولى نماز شمرده شده است.<ref>قندوزی، ''ینابیع الموده''، ج3، ص103.</ref>
امام شافعى، پیشواى مذهب شافعى، خطاب به اهل‌بیت پیامبر (صلى الله علیه وآله و سلم) مى‌گوید: اى خاندان پیامبر (ص)، دوستى شما را خداوند در قرآن واجب کرده و در عظمت و فضیلت شما همین بس که فرستادن صلوات بر شما، شرط قبولى نماز شمرده شده است.<ref>قندوزی، ''ینابیع الموده''، ج3، ص103.</ref>


محمدحسین ذهبى، استاد دانشگاه الأزهر و صاحب کتاب معروف ''التفسیر والمفسرون''، در خصوص شخصیت ممتاز امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى‌گوید: على دریاى بى‌پایان علم و دانش بود، از استدلال قوى و فصاحت و بلاغت بى‌نظیرى برخوردار بود. او داراى عقل کامل و بصیرت نافذ بود که در بسیارى موارد صحابه براى حل مشکلات و فهم مسائل علمى و دینى به او مراجعه مى‌کردند و از آن پناهگاه و مرجع در حل مشکلات کمک مى‌گرفتند.<ref>ذهبی، ''التفسیر والمفسرون''، ج1، ص89.</ref>
محمدحسین ذهبى، استاد دانشگاه الأزهر و صاحب کتاب معروف ''التفسیر والمفسرون''، در خصوص شخصیت ممتاز امیرمؤمنان على (ع) مى‌گوید: على دریاى بى‌پایان علم و دانش بود، از استدلال قوى و فصاحت و بلاغت بى‌نظیرى برخوردار بود. او داراى عقل کامل و بصیرت نافذ بود که در بسیارى موارد صحابه براى حل مشکلات و فهم مسائل علمى و دینى به او مراجعه مى‌کردند و از آن پناهگاه و مرجع در حل مشکلات کمک مى‌گرفتند.<ref>ذهبی، ''التفسیر والمفسرون''، ج1، ص89.</ref>


ابن‌صبّاغ مالکى (متوفاى 855) در کتاب ''الفصول المهمه'' مى‌گوید: على (علیه السلام) بر همه حلال و حرام احاطه داشت و از احکام پیچیده و حقایق امور با خبر بود، هر حکمى را در محل خود به طور واضح مى‌دانست.<ref>ابن‌صباغ، ''الفصول المهمه''، ص30ـ 34.</ref>
ابن‌صبّاغ مالکى (متوفاى 855) در کتاب ''الفصول المهمه'' مى‌گوید: على (ع) بر همه حلال و حرام احاطه داشت و از احکام پیچیده و حقایق امور با خبر بود، هر حکمى را در محل خود به طور واضح مى‌دانست.<ref>ابن‌صباغ، ''الفصول المهمه''، ص30ـ 34.</ref>


محمدبن‌مسلم ذهرى (متوفاى 124ق) جزو [[تابعین]] و فقیهی بود که علوم فقهاى هفت‌گانه اهل سنت را از حفظ داشت. او در مورد مقام علمى امام سجاد (علیه السلام) مى‌گوید: «ما رأیت أفقه من زین العابدین»: من هرگز فردى داناتر از زین‌العابدین ندیدم.ذهبی، ''تذکرة الحفاظ''، ج1، ص75.</ref>
محمدبن‌مسلم ذهرى (متوفاى 124ق) جزو [[تابعین]] و فقیهی بود که علوم فقهاى هفت‌گانه اهل سنت را از حفظ داشت. او در مورد مقام علمى امام سجاد (ع) مى‌گوید: «ما رأیت أفقه من زین العابدین»: من هرگز فردى داناتر از زین‌العابدین ندیدم.ذهبی، ''تذکرة الحفاظ''، ج1، ص75.</ref>


عبداللّه بن‌عطا از دانشمندان بزرگ و هم‌عصر با امام باقر (علیه السلام) در توصیف مقام رفیع علمى امام باقر (علیه السلام) مى‌گوید: من علما و دانشمندان را نزد هیچ‌کس حقیرتر و کوچک‌تر از آنچه در برابر ابوجعفر دیدم نیافتم. من عالم بزرگى مثل حکم‌بن‌عتیبه را با همه مراتب علمى که در میان مردم داشت، در برابر [[امام باقر|ابوجعفر]] همانند کودکى نوآموز دیدم که در برابر استادش زانو زده است.<ref>ابن‌عساکر، ''تاریخ مدینه دمشق''، ج54، ص278؛ شافعی، ''مطالب السئول''، ص430.</ref>
عبداللّه بن‌عطا از دانشمندان بزرگ و هم‌عصر با امام باقر (ع) در توصیف مقام رفیع علمى امام باقر (علیه السلام) مى‌گوید: من علما و دانشمندان را نزد هیچ‌کس حقیرتر و کوچک‌تر از آنچه در برابر ابوجعفر دیدم نیافتم. من عالم بزرگى مثل حکم‌بن‌عتیبه را با همه مراتب علمى که در میان مردم داشت، در برابر [[امام باقر|ابوجعفر]] همانند کودکى نوآموز دیدم که در برابر استادش زانو زده است.<ref>ابن‌عساکر، ''تاریخ مدینه دمشق''، ج54، ص278؛ شافعی، ''مطالب السئول''، ص430.</ref>


وقتی از ابوحنیفه، یکى از امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت، در مورد داناترین فرد زمان سؤال شد، در پاسخ تصریح گفت: «ما رأیت أحداً أفقه من [[امام صادق|جعفربن‌محمد]] (علیه السلام)»: من هرگز عالم و فقیهى داناتر از جعفربن‌محمد الصادق (علیه السلام) ندیدم.<ref>ذهبی، ''سیر اعلام النبلاء''، ج6، ص258؛ همو، ''تاریخ الاسلام''، ج9، ص89.</ref>
وقتی از ابوحنیفه، یکى از امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت، در مورد داناترین فرد زمان سؤال شد، در پاسخ تصریح گفت: «ما رأیت أحداً أفقه من [[امام صادق|جعفربن‌محمد]] (ع)»: من هرگز عالم و فقیهى داناتر از جعفربن‌محمد الصادق (علیه السلام) ندیدم.<ref>ذهبی، ''سیر اعلام النبلاء''، ج6، ص258؛ همو، ''تاریخ الاسلام''، ج9، ص89.</ref>


مالک‌بن‌انس (174ق) رئیس مذهب مالکى مى‌گوید: «ما رأت عین ولا سمعت اذن ولا خطر على قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً»: هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است که کسى از جهت علم و عبادت و تقوا، افضل و برتر از جعفربن‌محمد صادق باشد.<ref>''قسمات التاریخ''، ص197.</ref>
مالک‌بن‌انس (174ق) رئیس مذهب مالکى مى‌گوید: «ما رأت عین ولا سمعت اذن ولا خطر على قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً»: هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است که کسى از جهت علم و عبادت و تقوا، افضل و برتر از جعفربن‌محمد صادق باشد.<ref>''قسمات التاریخ''، ص197.</ref>
کاربر ناشناس