کاربر ناشناس
جنگ جمل: تفاوت میان نسخهها
جز
←عاقبت طلحه و زبیر و عایشه
imported>Mgolpayegani |
imported>Mgolpayegani |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
===عاقبت طلحه و زبیر و عایشه=== | ===عاقبت طلحه و زبیر و عایشه=== | ||
هنگامی که سپاه جمل میگریخت، [[مروان بن حکم|مروان بن حَکَم]] تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد. طلحه را به خانهای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت | هنگامی که سپاه جمل میگریخت، [[مروان بن حکم|مروان بن حَکَم]] تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد. طلحه را به خانهای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت خونریزی، درگذشت. گفتهاند که مروان به اَبان، پسر عثمان، گفت که یکی از کشندگان پدرت را از میان برداشتم.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۵۰.</ref> | ||
{| class="wikitable" style="float:left; clear:both; margin-bottom :0; margin-left:0" | {| class="wikitable" style="float:left; clear:both; margin-bottom :0; margin-left:0" | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
|[[جنگ نهروان]]|| سپاه [[خوارج]]|| صفر [[سال ۳۸ هجری قمری|۳۸ق]] | |[[جنگ نهروان]]|| سپاه [[خوارج]]|| صفر [[سال ۳۸ هجری قمری|۳۸ق]] | ||
|} | |} | ||
بنابر برخی منابع، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱.</ref> از روایتی دیگر برمیآید که پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و به [[مدینه]] رفت.<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۱۸۱.</ref> به هر روی، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، [[عَمرو بن جُرموز]]، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی بهنام [[وادیالسِّباع]] او را | بنابر برخی منابع، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱.</ref> از روایتی دیگر برمیآید که پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و به [[مدینه]] رفت.<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۱۸۱.</ref> به هر روی، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، [[عَمرو بن جُرموز]]، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی بهنام [[وادیالسِّباع]] او را غافلگیرانه کشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۱۱.</ref> امام از این واقعه و کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام، فرمود این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا (ص) زدود.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۱-۴۷۲.</ref> | ||
پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند. [[علی(ع)]] او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد. سپس به برادر وی، [[محمد بن ابی بکر]]، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام(ع)، [[عبدالله بن عباس]] را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد. آنگاه وی را همراه با سی مرد و بیست زنی که لباس مردانه پوشیده بودند، به همراه محمد (یا عبدالرحمن) بن ابیبکر، با احترام و مشایعت، به مدینه روانه کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۰.</ref> | پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند. [[علی(ع)]] او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد. سپس به برادر وی، [[محمد بن ابی بکر]]، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام(ع)، [[عبدالله بن عباس]] را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد. آنگاه وی را همراه با سی مرد و بیست زنی که لباس مردانه پوشیده بودند، به همراه محمد (یا عبدالرحمن) بن ابیبکر، با احترام و مشایعت، به مدینه روانه کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۰.</ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
بعدها [[عایشه|عایشه]] هرگاه روز جمل را به یاد میآورد، آرزو میکرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمییافت. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ»<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> را میخواند، چندان میگریست که روبندش خیس میشد.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۸۷.</ref> | بعدها [[عایشه|عایشه]] هرگاه روز جمل را به یاد میآورد، آرزو میکرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمییافت. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ»<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> را میخواند، چندان میگریست که روبندش خیس میشد.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۸۷.</ref> | ||
در مسیر بصره، عایشه در بین راه به | در مسیر بصره، عایشه در بین راه به هرجا میرسید نام آنجا را میپرسید تا اینکه به آبهای [[حوأب]] رسیدند و سگهای آنجا پارس کردند. وقتی از نام آنجا اطلاع پیدا کرد قصد جدایی از سپاه و مراجعت به مکه را داشت<ref>أحمد بن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۶، ص۵۲.</ref> زیرا پیامبر (ص) گفته بود: «روزی را میبینم که سگهای حوأب به یکی از شما زنان پارس میکنند، حمیرا (عایشه) مبادا تو باشی».<ref>ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۸۲.</ref> [[عبدالله بن زبیر]] پنجاه نفر را جمع کرده و [[سوگند|قسم]] خوردند که این جا حوأب نیست<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۳، ص۲۴؛ بیهقی، المحاسن والمساوی، ۱۴۲۰ق، ص۴۳.</ref> و عایشه را از تصمیمش منصرف کردند. این گزارش در بسیاری از منابع اهل سنت آمده<ref>إبن أبی شیبة، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۵۳۶؛ حنظلی، مسند إسحاق بن راهویه، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۸۹۱؛ حاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۲۹؛ مسند أبی یعلی، ۱۴۰۴ق، ج۸، ص۲۸۲.</ref> و برخی نیز آن را صحیح دانستهاند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۳۹۸ق، ج۶، ص۲۱۲؛ هیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۳۴؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، دار المعرفه، ج۱۳، ص۵۵.</ref> | ||
==پیشینه و دلایل بروز جنگ== | ==پیشینه و دلایل بروز جنگ== |