کاربر ناشناس
جنگ جمل: تفاوت میان نسخهها
جز
←تلاش برای جلوگیری از جنگ
imported>Mgolpayegani |
imported>Mgolpayegani |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
=== تلاش برای جلوگیری از جنگ === | === تلاش برای جلوگیری از جنگ === | ||
هنگامی که امام وارد [[بصره]] | هنگامی که امام وارد [[بصره]] شد، از سمت طَفّ داخل شد و در جایی که زاویه خوانده میشد اقامت کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۱.</ref> سپس به راه خود ادامه داد. طلحه و زبیر و عایشه نیز از فُرضه (بندر) به راه افتادند. پس از رسیدن امام به بصره، دو گروه با هم روبهرو شدند.<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵ق، ص۱۱۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۰۰-۵۰۱.</ref> عایشه نیز از اقامتگاهش به مسجد حُدّان، در محله قبیله ازد، که میدان جنگ در حوالی آن بود، نقل مکان کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۰۳.</ref> | ||
امام علی(ع) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغامهایی، میکوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۰۱؛ شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۳۴.</ref> روز جنگ نیز، از صبح تا ظهر، اصحاب جمل را دعوت میکرد تا بازگردند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹.</ref> | امام علی (ع) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغامهایی، میکوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۰۱؛ شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۳۴.</ref> روز جنگ نیز، از صبح تا ظهر، اصحاب جمل را دعوت میکرد تا بازگردند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹.</ref> | ||
امام(ع) در نامهای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بیگناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در | امام (ع) در نامهای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بیگناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در خونخواهی عثمان، و اقدام نادرست طلحه و زبیر در نقض دستور [[قرآن]] (بیرون آوردن همسر پیامبر (ص)از خانه و قرارگاه خود) سخن گفت. | ||
امام(ع) در نامهای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور [[قرآن]] از خانهاش بیرون آمده و به بهانه اصلاح بین مردم و | امام (ع) در نامهای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور [[قرآن]] از خانهاش بیرون آمده و به بهانه اصلاح بین مردم و خونخواهی عثمان، لشکرکشی کرده و خود را گرفتار گناهی بزرگ ساخته است. | ||
طلحه و زبیر، در نامهای به امام، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد. | طلحه و زبیر، در نامهای به امام، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد. | ||
به دنبال آن، [[عبدالله بن زبیر]] مردم را بر ضد امام(ع) شوراند، که [[امام حسن(ع)]] با سخنانی پاسخش را داد.<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۰-۷۱؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۶۵-۴۶۷.</ref> | به دنبال آن، [[عبدالله بن زبیر]] مردم را بر ضد امام (ع) شوراند، که [[امام حسن(ع)]] با سخنانی پاسخش را داد.<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۰-۷۱؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۶۵-۴۶۷.</ref> | ||
آنگاه امام علی(ع)، [[صعصعة بن صوحان|صَعْصَعه بن صوحان]] و سپس [[عبدالله بن عباس]] را برای گفتگو با طلحه و زبیر و عایشه فرستاد، اما گفتگوها ثمری نداشت و از آن میان عایشه سرسختتر بود.<ref>شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۱۳-۳۱۷؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۶۷.</ref> | آنگاه امام علی (ع)، [[صعصعة بن صوحان|صَعْصَعه بن صوحان]] و سپس [[عبدالله بن عباس]] را برای گفتگو با طلحه و زبیر و عایشه فرستاد، اما گفتگوها ثمری نداشت و از آن میان عایشه سرسختتر بود.<ref>شیخ مفید، الجمل و النصره، ۱۳۷۴ش، ص۳۱۳-۳۱۷؛ ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۶۷.</ref> | ||
'''گفتگو با سران جمل'''{{سخ}} | '''گفتگو با سران جمل'''{{سخ}} | ||
علی(ع) از نزدیک با طلحه و زبیر سخن گفت و به زبیر، که او را نصیحت پذیرتر میدانست، حدیثی از [[پیغمبر(ص)]] را یادآوری کرد و زبیر تأیید کرد و گفت اگر این را به یاد داشتم، به این راه نمیآمدم، به خدا هرگز با تو نمیجنگم. | علی (ع) از نزدیک با طلحه و زبیر سخن گفت و به زبیر، که او را نصیحت پذیرتر میدانست، حدیثی از [[پیغمبر(ص)]] را یادآوری کرد و زبیر تأیید کرد و گفت اگر این را به یاد داشتم، به این راه نمیآمدم، به خدا هرگز با تو نمیجنگم. | ||
آنگاه زبیر به عایشه گفت که میخواهد جنگ را ترک کند، اما عبدالله بن زبیر به پدر گفت، که این دو لشکر را باهم روبهرو کردهای و حال که به روی یکدیگر شمشیر کشیدهاند، میخواهی آنان را رها کنی؟ تو پرچمهای پسر ابیطالب را دیدهای که به دست جوانان دلیر است و بیمناک شدهای. | آنگاه زبیر به عایشه گفت که میخواهد جنگ را ترک کند، اما عبدالله بن زبیر به پدر گفت، که این دو لشکر را باهم روبهرو کردهای و حال که به روی یکدیگر شمشیر کشیدهاند، میخواهی آنان را رها کنی؟ تو پرچمهای پسر ابیطالب را دیدهای که به دست جوانان دلیر است و بیمناک شدهای. |