Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۱۱
ویرایش
جز (ویرایش جزیی) |
|||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
ورقه بن نوفل را [[اهل کتاب]]<ref> زندانی، بینات الرسول(ص) و معجزاته، قاهره،ص۲۳.</ref> و از جمله هدایت یافتگان زمان [[جاهلیت]] دانسته<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۱، ص۲۵۷؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۴۹۱.</ref> که با دین قوم خود به مخالفت پرداخت<ref>ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۵؛ ابن طاووس، سعد السعود، قم، ص۲۱۵.</ref>و از [[شرک]] و بتپرستی دوری گزید<ref>بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲،ص:۱۲۰؛ زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۸،ص:۱۱۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۲۰۴.</ref> و در سفری به [[شام]]،<ref>قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۳۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۰.</ref> دین [[حنیف|حنیف ابراهیم]]<ref>صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۲۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۱۱۸.</ref> یا دین [[نصرانی]] را برگزید.<ref> ابن قتیبة دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۴۹۱؛ ماوردی، أعلام النبوة، ۱۴۰۹ق، ص۲۳۸؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۲۰.</ref> {{یادداشت|ورقه بن نوفل در زمان جاهلیت به همراه چند نفر، اَعمال و رفتار بتپرستان را تقبیح(ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵، ج۳، ص۴۲۳؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۰۶.) و برای تحقیق و به دست آوردن دین حقیقی به شام سفر کرد(قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۳۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۰.) و در نهایت بنا به گفته برخی در منطقه موصل در ملاقات با یک راهب مسیحی که به او وعده یافتن حقیقت در سرزمین مکه داده بود(بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۲۴،۱۴۴.) به مسیحیت ایمان آورد(ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۱۶.) و این اعتقاد بنابه گفته خودش، تا زمان رسیدن به دین جدید بود.(ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۰.)}} وی ذبح حیوانات دوران جاهلیت را قبول نداشت<ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۱۵.</ref> و [[خمر]]<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۸۱۹؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> و [[ازلام]] را [[حرام]] میدانست.<ref>ابن حبیب، المحبر، بیروت، ص۲۳۷؛ بغدادی، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۲.</ref> | ورقه بن نوفل را [[اهل کتاب]]<ref> زندانی، بینات الرسول(ص) و معجزاته، قاهره،ص۲۳.</ref> و از جمله هدایت یافتگان زمان [[جاهلیت]] دانسته<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۱، ص۲۵۷؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۴۹۱.</ref> که با دین قوم خود به مخالفت پرداخت<ref>ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۵؛ ابن طاووس، سعد السعود، قم، ص۲۱۵.</ref>و از [[شرک]] و بتپرستی دوری گزید<ref>بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲،ص:۱۲۰؛ زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۸،ص:۱۱۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۲۰۴.</ref> و در سفری به [[شام]]،<ref>قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۳۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۰.</ref> دین [[حنیف|حنیف ابراهیم]]<ref>صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۲۶؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۱۱۸.</ref> یا دین [[نصرانی]] را برگزید.<ref> ابن قتیبة دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۴۹۱؛ ماوردی، أعلام النبوة، ۱۴۰۹ق، ص۲۳۸؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۲۰.</ref> {{یادداشت|ورقه بن نوفل در زمان جاهلیت به همراه چند نفر، اَعمال و رفتار بتپرستان را تقبیح(ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵، ج۳، ص۴۲۳؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۰۶.) و برای تحقیق و به دست آوردن دین حقیقی به شام سفر کرد(قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۳۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۰.) و در نهایت بنا به گفته برخی در منطقه موصل در ملاقات با یک راهب مسیحی که به او وعده یافتن حقیقت در سرزمین مکه داده بود(بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۲۴،۱۴۴.) به مسیحیت ایمان آورد(ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۱۶.) و این اعتقاد بنابه گفته خودش، تا زمان رسیدن به دین جدید بود.(ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۳۰.)}} وی ذبح حیوانات دوران جاهلیت را قبول نداشت<ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۱۵.</ref> و [[خمر]]<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۸۱۹؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۶۵.</ref> و [[ازلام]] را [[حرام]] میدانست.<ref>ابن حبیب، المحبر، بیروت، ص۲۳۷؛ بغدادی، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۲.</ref> | ||
در مورد [[اسلام]] آوردن ورقه بن نوفل<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، | در مورد [[اسلام]] آوردن ورقه بن نوفل<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱.</ref> و یا باقی بودن به دین نصرانی اختلاف نظر وجود دارد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۷-۸۸.</ref> عدهای معتقدند وی پس از [[بعثت]] پیامبر(ص)، او را تصدبق کرد و ایمان آورد؛<ref> مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۴؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> اما قبل از آغاز دعوت پیامبر(ص)<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۸؛ زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۱۵.</ref> در حالی که هدایت یافته بود از دنیا رفت<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۵، ص۱۲۲.</ref> و حتی برخی او را محکوم به [[ایمان]] دانسته و اهل [[بهشت]] معرفی کردهاند.<ref> صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> روایاتی نیز مبنی بر تصدیق [[نبوت]] حضرت محمد(ص) و وفات قبل از اظهار به اسلام ورقه وجود دارد.<ref>ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶، ج۴۰، ص۴۳۰؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲.</ref> | ||
از ورقه بن نوفل اشعاری نقل شده که در آن به تصدیق نبوت پیامبر(ص) میپردازد.<ref> مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۳؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> برخی با استناد به این اشعار، او را [[اسلام|مسلمان]] دانستهاند.<ref> آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۳.</ref> {{یادداشت|نویسنده کتاب سبل الهدی به قول ضعیفی اشاره میکند که ورقه را اولین نفر در میان مردان دانسته که به دین اسلام گروید؛ اما در ادامه معتقد است که او تنها رسالت پیامبر را تصدیق کرد.(صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۰۴.)}} | از ورقه بن نوفل اشعاری نقل شده که در آن به تصدیق نبوت پیامبر(ص) میپردازد.<ref> مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۳؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> برخی با استناد به این اشعار، او را [[اسلام|مسلمان]] دانستهاند.<ref> آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۳.</ref> {{یادداشت|نویسنده کتاب سبل الهدی به قول ضعیفی اشاره میکند که ورقه را اولین نفر در میان مردان دانسته که به دین اسلام گروید؛ اما در ادامه معتقد است که او تنها رسالت پیامبر را تصدیق کرد.(صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۰۴.)}} | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده که من کشیش (ورقه) را در بهشت دیدم که لباس ابریشمی به تن داشت، زیرا او ایمان آورد و [[نبوت|رسالت]] مرا تصدیق نمود.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۰.</ref> {{یادداشت|در روایتی دیگر، پیامبر(ص) وی را در حالیکه لباس سفید به تن داشت در خواب دید و عنوان کرد که اگر او اهل [[جهنم|دوزخ]] بود، لباس دیگری به تن میداشت.(ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶، ج۴۰، ص۴۳۰؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲.)}} در نقل دیگری، پیامبر(ص) دیگران را از سب و [[لعن]] ورقه برحذر میداشت.<ref> ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۷.</ref> | در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده که من کشیش (ورقه) را در بهشت دیدم که لباس ابریشمی به تن داشت، زیرا او ایمان آورد و [[نبوت|رسالت]] مرا تصدیق نمود.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۰.</ref> {{یادداشت|در روایتی دیگر، پیامبر(ص) وی را در حالیکه لباس سفید به تن داشت در خواب دید و عنوان کرد که اگر او اهل [[جهنم|دوزخ]] بود، لباس دیگری به تن میداشت.(ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶، ج۴۰، ص۴۳۰؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲.)}} در نقل دیگری، پیامبر(ص) دیگران را از سب و [[لعن]] ورقه برحذر میداشت.<ref> ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۲؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۷.</ref> | ||
عدهای این روایات را دلیلی بر ایمان آوردن ورقه دانستهاند؛<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، | عدهای این روایات را دلیلی بر ایمان آوردن ورقه دانستهاند؛<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱-۶۷۲.</ref> اما برخی معتقدند در همان دین مسیحیت از دنیا رفت<ref>ابن حبیب، المحبر، بیروت، ص۱۷۱.</ref> و حتی از ابن عساکر نقل شده، کسی را نمیشناسد که معتقد به ایمان آوردن ورقه باشد.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۵.</ref> | ||
== پیشگوییها == | == پیشگوییها == | ||
ورقه بن نوفل به صورت شفاهی سخنانی را در مورد پیامبر آینده از قوم [[یهود]] و نصاری شنیده بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، ج۱،ص۲۳۸.</ref> و با استفاده از تاریخ و قصص [[انبیاء]] و آشنایی با بعضی از خصوصیات پیامبران الهی و کتب آسمانی و اخبار آنان، ظهور پیامبر جدیدی را از قوم عرب<ref> ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> در [[مکه]]،<ref>حشمتی، مترجم کتاب آرمسترانگ، محمد(ص)، ۱۴۲۵ق، ص۸۸.</ref> توسط قبیله [[قریش]]<ref>ابن حیون، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۶.</ref> پیشگوئی کرد. | ورقه بن نوفل به صورت شفاهی سخنانی را در مورد پیامبر آینده از قوم [[یهود]] و نصاری شنیده بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، ج۱،ص۲۳۸.</ref> و با استفاده از تاریخ و قصص [[انبیاء]] و آشنایی با بعضی از خصوصیات پیامبران الهی و کتب آسمانی و اخبار آنان،<ref>حشمتی، مترجم کتاب آرمسترانگ، محمد(ص)، ۱۴۲۵ق، ص۸۸.</ref> ظهور پیامبر جدیدی را از قوم عرب<ref> ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> در [[مکه]]،<ref>حشمتی، مترجم کتاب آرمسترانگ، محمد(ص)، ۱۴۲۵ق، ص۸۸.</ref> توسط قبیله [[قریش]]<ref>ابن حیون، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۶.</ref> پیشگوئی کرد. | ||
برخی معتقدند که او میدانست که زمان ظهور پیامبر نزدیک بوده و منتظر آن روز بود و اعتقاد داشت که در کتابها اطلاعات او ذکر شده است<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۳۴.</ref> و حتی از زبان او نقل شده که در این زمان پیامبری ظهور خواهد کرد که [[نبوت|رسالت]] بر او ختم میشود و بسیاری از عالمان به آن بشارت دادهاند و اگر ظهور کند [[ایمان]] آوردن به آن [[واجب]] خواهد بود.<ref> مستوفی قزوینی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۳۶.</ref> | برخی معتقدند که او میدانست که زمان ظهور پیامبر نزدیک بوده و منتظر آن روز بود و اعتقاد داشت که در کتابها اطلاعات او ذکر شده است<ref> بلعمی، تاریخنامه طبری، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۳۴.</ref> و حتی از زبان او نقل شده که در این زمان پیامبری ظهور خواهد کرد که [[نبوت|رسالت]] بر او ختم میشود و بسیاری از عالمان به آن بشارت دادهاند و اگر ظهور کند [[ایمان]] آوردن به آن [[واجب]] خواهد بود.<ref> مستوفی قزوینی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۳۶.</ref> | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
== داستان ورقه بن نوفل == | == داستان ورقه بن نوفل == | ||
مهمترین نقش ورقه بن نوفل در تاریخ<ref>[https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa57876# سایت اسلام کوئست، ورقه بن نوفل که بود؟]</ref> که منابع اسلامی به صورت پرتکرار و گاها با نقلها و عبارات متفاوت به آن اشاره کردهاند، تصدیق نبوت پیامبر اسلام(ص) در ابتدای بعثت است که برای آن ادعای [[تواتر]]<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۲۲۲</ref> و شهرت شده است.<ref> مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱</ref> این موضوع به داستان یا حدیث ورقه شناخته میشود.<ref> هیکل، حیاة محمد، بیتا، ص۹۶.</ref> | مهمترین نقش ورقه بن نوفل در تاریخ<ref>[https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa57876# سایت اسلام کوئست، ورقه بن نوفل که بود؟]</ref> که منابع اسلامی به صورت پرتکرار و گاها با نقلها و عبارات متفاوت به آن اشاره کردهاند، تصدیق نبوت پیامبر اسلام(ص) در ابتدای بعثت است که برای آن ادعای [[تواتر]]<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۲۲۲</ref> و شهرت شده است.<ref> مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۷۱</ref> این موضوع به داستان<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۷۶.</ref> یا حدیث ورقه شناخته میشود.<ref> هیکل، حیاة محمد، بیتا، ص۹۶.</ref> | ||
در روایتی از [[عایشه]] که بیشتر منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ۱۴۱۰ق، ص۵، ج۱، ص۳۵۸، ج۵، ص۳۶۴؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۲؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۴۳، ص۵۳.</ref> و حتی برخی از منابع [[شیعه]]<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۴۴؛ حلی، العدد القویة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۹۴.</ref> به آن اشاره کردهاند نقل شده که بعد از نزول [[وحی]] به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] در [[غار حرا]] و ملاقات با جبرئیل، در حالی که میلرزید و مضطرب بود<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.</ref> به خانه برگشت و نگرانی خود را از احتمال دیوانگی به همسر خود خدیجه(س) مطرح کرد.<ref> طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۴۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> {{یادداشت| در برخی نقلها آمده که پیامبر تردید کرده و احتمال داده است که کاهن شده است و خدیجه با ذکر بعضی از خصوصیات وی، از او خواسته تا چنین فکری نکند(ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۵۳.) و حتی گفته شده که پیامبر در زمان ملاقات با جبرئیل به علت ترس زیاد تصمیم گرفت خود را از کوه پرت کند.(طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.)}} حضرت خدیجه(س) به تنهایی<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> و یا به همراه پیامبر نزد ورقه بن نوفل رفت و موضوع را با او در میان گذاشت.<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۸۲.</ref> {{یادداشت| عدهای از علمای اهلسنت معتقدند رفتن به نزد ورقه برای راهنمایی، پیشنهاد ابوبکر بوده است.(بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱،ص۱۰۶؛ صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۳۳.)}} | در روایتی از [[عایشه]] که بیشتر منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ۱۴۱۰ق، ص۵، ج۱، ص۳۵۸، ج۵، ص۳۶۴؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۱۲، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۲؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۴۳، ص۵۳.</ref> و حتی برخی از منابع [[شیعه]]<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۴۴؛ حلی، العدد القویة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۹۴.</ref> به آن اشاره کردهاند نقل شده که بعد از نزول [[وحی]] به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] در [[غار حرا]] و ملاقات با جبرئیل، در حالی که میلرزید و مضطرب بود<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.</ref> به خانه برگشت و نگرانی خود را از احتمال دیوانگی به همسر خود خدیجه(س) مطرح کرد.<ref> طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۴۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> {{یادداشت| در برخی نقلها آمده که پیامبر تردید کرده و احتمال داده است که کاهن شده است و خدیجه با ذکر بعضی از خصوصیات وی، از او خواسته تا چنین فکری نکند(ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۵۳.) و حتی گفته شده که پیامبر در زمان ملاقات با جبرئیل به علت ترس زیاد تصمیم گرفت خود را از کوه پرت کند.(طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۹۸.)}} حضرت خدیجه(س) به تنهایی<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، بیتا، ج۴، ص۱۴۲.</ref> و یا به همراه پیامبر نزد ورقه بن نوفل رفت و موضوع را با او در میان گذاشت.<ref>ابن أثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۸۲.</ref> {{یادداشت| عدهای از علمای اهلسنت معتقدند رفتن به نزد ورقه برای راهنمایی، پیشنهاد ابوبکر بوده است.(بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱،ص۱۰۶؛ صالحی الشامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۳۳.)}} |