Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۸۱
ویرایش
imported>Mohammadi |
جز (ویرایش) |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''سُفیان بن سعید بن مَسْروق الثّوری ''' ([[سال ۹۷ هجری قمری|۹۷]]-[[سال ۱۶۱ هجری قمری|۱۶۱]]ق) [[صوفی]]، [[فقیه]] | '''سُفیان بن سعید بن مَسْروق الثّوری ''' ([[سال ۹۷ هجری قمری|۹۷]]-[[سال ۱۶۱ هجری قمری|۱۶۱]]ق) [[صوفی]]، [[فقیه]]، [[اهل حدیث|محدث]] و از شاگردان [[امام صادق]] است. برخی از علمای [[اهل سنت]] از او با عنوان «امیرالمؤمنین در [[حدیث]]» یاد کرده و او را در ردیف شخصیتهایی همچون [[ابوحنیفه]] معرفی میکنند. سفیان را طرفدار [[قیام محمد بن عبدالله بن حسن]] ([[سال ۱۴۵ هجری قمری|۱۴۵ق]]) و از مخالفین حاکمان زمان خود دانستهاند. | ||
سفیان را طرفدار [[قیام محمد بن عبدالله بن حسن]] ([[سال ۱۴۵ هجری قمری|۱۴۵ق]]) و از مخالفین حاکمان زمان خود دانستهاند. | |||
در برخی از متون، احتمال [[تشیع]] و یا [[زیدی]] بودن او داده شده است؛ اما منابع شیعی او را شخصیتی مخالف با تشیع معرفی میکنند. در میراث حدیثی تشیع هم درباره او و هم از خود او روایاتی نقل شده است. | در برخی از متون، احتمال [[تشیع]] و یا [[زیدی]] بودن او داده شده است؛ اما منابع شیعی او را شخصیتی مخالف با تشیع معرفی میکنند. در میراث حدیثی تشیع هم درباره او و هم از خود او روایاتی نقل شده است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۷: | ||
درباره [[مذهب]] سفیان ثوری اختلاف نظر وجود دارد. در کتابهای [[رجال]] شیعه سفیان ثوری را شخصیتی غیر شیعی<ref>علامه حلی، رجال العلامة الحلی، ص۲۲۸.</ref> و غیر قابل اعتماد دانستهاند.<ref>حرعاملی، الرجال، ۱۴۰۲ق، ص۱۳۲.</ref> [[طریحی]] او را از کسانی شمرده است که در لشکر [[هشام بن عبدالملک]] شاهد قتل [[زید بن علی]] بوده است و بر این اساس یا از کسانی است که در قتل زید شریک بوده است و یا به قتل او کمک کرده است.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۲۳۸.</ref> | درباره [[مذهب]] سفیان ثوری اختلاف نظر وجود دارد. در کتابهای [[رجال]] شیعه سفیان ثوری را شخصیتی غیر شیعی<ref>علامه حلی، رجال العلامة الحلی، ص۲۲۸.</ref> و غیر قابل اعتماد دانستهاند.<ref>حرعاملی، الرجال، ۱۴۰۲ق، ص۱۳۲.</ref> [[طریحی]] او را از کسانی شمرده است که در لشکر [[هشام بن عبدالملک]] شاهد قتل [[زید بن علی]] بوده است و بر این اساس یا از کسانی است که در قتل زید شریک بوده است و یا به قتل او کمک کرده است.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۲۳۸.</ref> | ||
در میان اهل سنت برخی او را [[شیعه]] و حتی [[زیدی]] دانستهاند؛[[ابن ندیم]] با استناد به یک نقل، سفیان را [[زیدی]]مذهب دانسته است.<ref>ابن ندیم، الفهرست، بیروت، ص۲۵۳.</ref> همچنین [[طبری]] نقل کرده است که سفیان ثوری شیعه بود؛ اما بعد از آن که به [[بصره]] رفت از تشیع برگشت.<ref>محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذیل المذیل، ۱۳۵۸ق، ص۱۴۲.</ref> [[محسن امین]] نیز در [[اعیان الشیعه]] به نقل از حسن السندوبی نویسنده مصری نقل کرده است که او دارای دیدگاههای شیعی بوده است و سلطان | در میان اهل سنت برخی او را [[شیعه]] و حتی [[زیدی]] دانستهاند؛ [[ابن ندیم]] با استناد به یک نقل، سفیان را [[زیدی]]مذهب دانسته است.<ref>ابن ندیم، الفهرست، بیروت، ص۲۵۳.</ref> همچنین [[طبری]] نقل کرده است که سفیان ثوری شیعه بود؛ اما بعد از آن که به [[بصره]] رفت از تشیع برگشت.<ref>محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذیل المذیل، ۱۳۵۸ق، ص۱۴۲.</ref> [[محسن امین]] نیز در [[اعیان الشیعه]] به نقل از حسن السندوبی نویسنده مصری نقل کرده است که او دارای دیدگاههای شیعی بوده است و سلطان به خاطر تشیع قصد داشت تا او را دستگیر کند اما او فرار کرد؛<ref>محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، ج۷ ص۲۷۴.</ref> هرچند که [[ابن ابی الحدید]] به نقل از [[ابن هیصم]] انتساب سفیان را به زیدیه، نه به معنای زیدی بودن آن، بلکه به معنای محبت به [[اهل بیت]] و مخالفت با بعضی از اعمال [[بنیامیه]] میداند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۷۱.</ref> او همچنین نقل میکند که برخی سفیان ثوری و حتی [[ابوحنیفه]] را نیز زیدی دانستهاند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۵ق ج۱۵، ص۲۷۴.</ref> | ||
از سفیان ثوری روایاتی در مدح و برتری [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نقل شده است.<ref>خلال، السنه، ۱۴۱۰ ق، ج۲، ص۴۰۱.</ref> ذهبی نیز نقل کرده است که او در [[شام]]، [[مناقب علی بن ابی طالب(ع)]] را نقل میکرد و در [[کوفه]] مناقب ابوبکر و عمر را میگفت.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلا، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۲۶۰.</ref> | از سفیان ثوری روایاتی در مدح و برتری [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نقل شده است.<ref>خلال، السنه، ۱۴۱۰ ق، ج۲، ص۴۰۱.</ref> ذهبی نیز نقل کرده است که او در [[شام]]، [[مناقب علی بن ابی طالب(ع)]] را نقل میکرد و در [[کوفه]] مناقب ابوبکر و عمر را میگفت.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلا، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۲۶۰.</ref> | ||
خط ۷۹: | خط ۷۷: | ||
== سفیان در منابع حدیثی تشیع== | == سفیان در منابع حدیثی تشیع== | ||
در منابع حدیثی شیعی به دوشکل از سفیان ثوری نام برده شده است؛ بعضی احادیث درباره شخصیت سفیان ثوری است؛ مانند حدیثی که در آن سفیان ثوری [[امام صادق]] را به | در منابع حدیثی شیعی به دوشکل از سفیان ثوری نام برده شده است؛ بعضی احادیث درباره شخصیت سفیان ثوری است؛ مانند حدیثی که در آن سفیان ثوری [[امام صادق]] را به به خاطر پوشیدن لباسی خاص مورد طعن قرار داد و امام صادق نیز به او پاسخ میدهد.<ref>حرانی، تحف العقول، حسن زاده، ۱۳۸۲ش، ج۱ ص۶۲۷.</ref>{{یادداشت|سفیان ثوری نزد امام صادق علیهالسلام آمد و بر تن آن حضرت جامههایی سپید دید که [در لطافت و تمییزی] گویا پرده روی سپیده تخم مرغ هستند، به عنوان اعتراض به آن حضرت، گفت: این جامه سزاوار تو نیست [و نباید خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی.] امام صادق فرمود: میخواهم سخنی به تو بگویم، خوب گوش کن و به دل بسپار که از برای دنیا و آخرت تو مفید است به شرط آن که بر سنّت و حقّ بمیری نه بر بدعت. | ||
[اگر زندگی و خوراک و پوشاک پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را ملاک قرار میدهی و بر اساس آن بر من اعتراض میکنی باید] تو را از مطلبی آگاه سازم و آن این است که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله در روزگاری به سر میبرد که فقر و سختی و تنگدستی همه را فرا گرفته بود، ولی اگر در عصری وسائل زندگی فراهم شد [و شرائط بهرهبرداری از موهبتهای الهی موجود گشت]، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از آن نعمتها، نیکانند نه بدکاران، مؤمنانند نه منافقان، مسلمانانند نه کافران.ای ثوری! تو چه چیز را در من عیب شمردی؟! به خدا سوگند! اینک که میبینی من از نعمتهای الهی استفاده میکنم، [باید این را نیز بدانی] از زمانی که به حدّ رشد و بلوغ رسیدهام، شب و روزی بر من نمیگذرد مگر آن که مراقب هستم که اگر حقّی در مالم پیدا شود که خدایم مورد مصرفش را معلوم کرده به همان مورد مصرف نمایم.(حرانی، تحف العقول، حسنزاده، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۶۲۷.)}} | [اگر زندگی و خوراک و پوشاک پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را ملاک قرار میدهی و بر اساس آن بر من اعتراض میکنی باید] تو را از مطلبی آگاه سازم و آن این است که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله در روزگاری به سر میبرد که فقر و سختی و تنگدستی همه را فرا گرفته بود، ولی اگر در عصری وسائل زندگی فراهم شد [و شرائط بهرهبرداری از موهبتهای الهی موجود گشت]، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از آن نعمتها، نیکانند نه بدکاران، مؤمنانند نه منافقان، مسلمانانند نه کافران.ای ثوری! تو چه چیز را در من عیب شمردی؟! به خدا سوگند! اینک که میبینی من از نعمتهای الهی استفاده میکنم، [باید این را نیز بدانی] از زمانی که به حدّ رشد و بلوغ رسیدهام، شب و روزی بر من نمیگذرد مگر آن که مراقب هستم که اگر حقّی در مالم پیدا شود که خدایم مورد مصرفش را معلوم کرده به همان مورد مصرف نمایم.(حرانی، تحف العقول، حسنزاده، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۶۲۷.)}} و همچنین روایتی که در آن امام صادق خطاب به [[سدیر]]، سفیان و [[ابوحنیفه]] را اشخاصی خبیث معرفی میکند که مسیر [[خدا]] و [[رسول]] را سد کردهاند.<ref>کلینی، اصول الکافی، مصطفوی، ج۲، ص۲۴۰.</ref>{{یادداشت|سدیر گوید: زمانی که امام باقر علیهالسلام وارد مسجد الحرام میشد و من خارج میشدم، دست مرا گرفت و رو بکعبه ایستاد و فرمود:ای سدیر! همانا مردم مأمور شدند که نزد این سنگها (کعبه) آیند و گرد آن طواف کنند. سپس نزد ما آیند و ولایت خود را نسبت بما اعلام دارند، و همینست گفته خدا «همانا من آمرزندهام آنکه را ایمان آورد و کار شایسته کند و سپس رهبری شود- ۸۲ سوره ۲۰-» آنگاه با دست به سینهاش اشاره کرد و فرمود: بسوی ولایت ما (رهبری شود). | ||
و همچنین روایتی که در آن امام صادق خطاب به [[سدیر]]، سفیان و [[ابوحنیفه]] را اشخاصی خبیث معرفی میکند که مسیر [[خدا]] و [[رسول]] را سد کردهاند.<ref>کلینی، اصول الکافی، مصطفوی، ج۲، ص۲۴۰.</ref>{{یادداشت|سدیر گوید: زمانی که امام باقر علیهالسلام وارد مسجد الحرام میشد و من خارج میشدم، دست مرا گرفت و رو بکعبه ایستاد و فرمود:ای سدیر! همانا مردم مأمور شدند که نزد این سنگها (کعبه) آیند و گرد آن طواف کنند. سپس نزد ما آیند و ولایت خود را نسبت بما اعلام دارند، و همینست گفته خدا «همانا من آمرزندهام آنکه را ایمان آورد و کار شایسته کند و سپس رهبری شود- ۸۲ سوره ۲۰-» آنگاه با دست به سینهاش اشاره کرد و فرمود: بسوی ولایت ما (رهبری شود). | |||
سپس فرمود:ای سدیر: کسانی که مردم را از دین خدا جلوگیر میشوند به تو مینمایم، آنگاه به ابو حنیفه و سفیان ثوری که در آن زمان جلوگیر دین خدا بودند و در مسجد حلقه زده بودند، نگریست و فرمود: | سپس فرمود:ای سدیر: کسانی که مردم را از دین خدا جلوگیر میشوند به تو مینمایم، آنگاه به ابو حنیفه و سفیان ثوری که در آن زمان جلوگیر دین خدا بودند و در مسجد حلقه زده بودند، نگریست و فرمود: | ||
اینهایند که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار، از دین خدا جلوگیری میکنند، همانا این پلیدان اگر در خانههای خود نشینند، مردم بگردش افتند و چون کسی را نیابند که از خدای تبارک و تعالی و رسولش به آنها خبر دهد، نزد ما آیند، تا ما به آنها از خدای تبارک و تعالی و رسولش خبر دهم. (کلینی، اصول الکافی، مصطفوی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۲۴۰)}} | اینهایند که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار، از دین خدا جلوگیری میکنند، همانا این پلیدان اگر در خانههای خود نشینند، مردم بگردش افتند و چون کسی را نیابند که از خدای تبارک و تعالی و رسولش به آنها خبر دهد، نزد ما آیند، تا ما به آنها از خدای تبارک و تعالی و رسولش خبر دهم. (کلینی، اصول الکافی، مصطفوی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۲۴۰)}} | ||
خط ۹۹: | خط ۹۶: | ||
در کتابهای فهرستی تألیفات متعددی را به سفیان ثوری نسبت دادهاند. از جمله کتاب جامع الکبیر که در [[علم حدیث]] است و جماعتی از راویان از آن کتاب مطالبی نقل کردهاند. کتاب دیگر او الجامع الصغیر نام دارد و از آن نیز برخی راویان مطالبی نقل کردهاند. کتاب دیگری نیز با نام الفرائض در شمار تألیفات او ذکر شده است. علاوه بر اینها سفیان ثوری رسالهای برای عباد بن عباد الارسوفی نوشته است.<ref>ابن ندیم، الفهرست، بیروت، ص۳۱۵.</ref> | در کتابهای فهرستی تألیفات متعددی را به سفیان ثوری نسبت دادهاند. از جمله کتاب جامع الکبیر که در [[علم حدیث]] است و جماعتی از راویان از آن کتاب مطالبی نقل کردهاند. کتاب دیگر او الجامع الصغیر نام دارد و از آن نیز برخی راویان مطالبی نقل کردهاند. کتاب دیگری نیز با نام الفرائض در شمار تألیفات او ذکر شده است. علاوه بر اینها سفیان ثوری رسالهای برای عباد بن عباد الارسوفی نوشته است.<ref>ابن ندیم، الفهرست، بیروت، ص۳۱۵.</ref> | ||
از سفیان به طور کامل هیچ کتابی به جا نمانده است؛ آنچه از او باقی مانده بخشهایی از تفسیر او است که با عنوان «تفسیر سفیان الثوری» در بیروت توسط نشر دارالکتب العلمیة در سال ۱۴۰۳ق منتشر شده است.<ref>[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1913079 سازمان اسناد و کتابخانه ملی].</ref> | از سفیان به طور کامل هیچ کتابی به جا نمانده است؛ آنچه از او باقی مانده بخشهایی از تفسیر او است که با عنوان «تفسیر سفیان الثوری» در بیروت توسط نشر دارالکتب العلمیة در سال ۱۴۰۳ق منتشر شده است.<ref>[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1913079 سازمان اسناد و کتابخانه ملی].</ref> بخشهایی از تفسیر سفیان ثوری را [[ابوالفتوح رازی]] در تفسیر [[روض الجنان]] و میبدی در کشف الاسرار نقل کردهاند و از این طریق برخی از مطالب تفسیری او به این دوره رسیده است.<ref>مریم کرلمو، «سیمای سفیان ثوری در عرفان» ص۱۶۸.</ref> | ||
بخشهایی از تفسیر سفیان ثوری را [[ابوالفتوح رازی]] در تفسیر [[روض الجنان]] و میبدی در کشف الاسرار نقل کردهاند و از این طریق برخی از مطالب تفسیری او به این دوره رسیده است.<ref>مریم کرلمو، «سیمای سفیان ثوری در عرفان» ص۱۶۸.</ref> | |||
بخشهایی از کتاب الفرائض او نیز موجود | بخشهایی از کتاب الفرائض او نیز موجود است که احتمال دارد در واقع همان بخشهایی از کتاب جامع سفیان باشد.<ref>صبری عامر حسن، من حدیث الامام سفیان بن سعید الثوری، ۱۴۲۵ق، ص۱۳.</ref> | ||
[[احادیث]] و [[مواعظ]] پراکنده سفیان ثوری را چندیدن نفر جمعآوری و تحقیق کردهاند؛ از جمله دکتر عامر حسن صبری | [[احادیث]] و [[مواعظ]] پراکنده سفیان ثوری را چندیدن نفر جمعآوری و تحقیق کردهاند؛ از جمله دکتر عامر حسن صبری در کتابی با عنوان «من حدیث الامام سفیان بن سعید الثوری» که در سال ۱۴۲۵ق توسط نشر دارالبشایر الاسلامیة در [[بیروت]] منتشر شده است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |