کاربر ناشناس
شاه اسماعیل دوم: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{حکومت صفویان}} | {{حکومت صفویان}} | ||
'''شاه اسماعیل دوم''' (۹۴۴ - ۹۸۵ قمری) سومین شاه [[صفویان|صفوی]] که پس از وفات پدرش [[شاه تهماسب]] به حکومت رسید و حدود یک سال و شش ماه حکومت کرد. | |||
مهمترین شاخصه حکومت وی، گرایش به [[اهل سنت|تسنن]] پس از رسمیشدن مذهب [[تشیع]] در [[ایران]] و همچنین قتل بسیاری از برادران و مدعیان سلطنت و همچنین مخالفان میباشد. بنابرنقلی وفات وی به وسیله سم بود. | |||
==تولد و کودکی== | ==تولد و کودکی== | ||
اسماعیل دوم، فرزند تهماسب در سال ۹۴۴ قمری به دنیا آمد.<ref>تاریخ سلاطین صفویه، ص ۱۶</ref> او در دربار رشد کرد و به تحصیل فنون نظامی پرداخت. | اسماعیل دوم، فرزند [[شاه تهماسب|تهماسب]] در سال ۹۴۴ قمری به دنیا آمد.<ref>تاریخ سلاطین صفویه، ص ۱۶</ref> او در دربار رشد کرد و به تحصیل فنون نظامی پرداخت. | ||
اسماعیل چهارده ساله بود که پس از پناهندگی برادرش القاص به سلطان | اسماعیل چهارده ساله بود که پس از پناهندگی برادرش القاص به سلطان [[عثمانیان|عثمانی]]، از سوی پدر عهدهدار ولایت [[شیروان]] شد<ref>تاریخ جهان آرا، ص ۲۹۶</ref> و به همراهی جنگجویانش در نبرد و مقابله با تهاجمهای پیدرپی سلیمان و القاص شرکت جست.<ref>احسن التواریخ، ص ۴۲۲ – ۴۳۵</ref> او همچنین در [[قفقاز]] به پیروزیهایی دست یافت. از آن هنگام، وی در دیده قزلباشان، حکم قهرمان ملی یافت.<ref>شاه اسماعیل دوم صفوی، ص ۲۸</ref> | ||
اسماعیل از صلح میان دو دولت عثمانی و ایرانی ناخرسند بود. ازاینرو، شاه تهماسب زمامداری و ولایت خراسان را به او داد تا نهتنها او را از صحنه جنگ و صلح دور نگهدارد، بلکه روحیه قزلباشی او را تنزل دهد. با این همه، اسماعیل طرفدار حمله قزلباشان به عثمانی و تصرف بغداد بود.<ref>شاه اسماعیل دوم صفوی، ص ۲۸ و ۳۴</ref> سرانجام شاه تهماسب او را از خراسان فراخواند و در قلعه قهقهه حبس کرد و یارانش را تار و مار ساخت.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۶ و خلاصه التواریخ، ج۱، ص ۳۸۵</ref> | اسماعیل از صلح میان دو دولت [[عثمانیان|عثمانی]] و [[ایران|ایرانی]] ناخرسند بود. ازاینرو، شاه تهماسب زمامداری و ولایت [[خراسان]] را به او داد تا نهتنها او را از صحنه جنگ و صلح دور نگهدارد، بلکه روحیه قزلباشی او را تنزل دهد. با این همه، اسماعیل طرفدار حمله قزلباشان به عثمانی و تصرف [[بغداد]] بود.<ref>شاه اسماعیل دوم صفوی، ص ۲۸ و ۳۴</ref> سرانجام شاه تهماسب او را از خراسان فراخواند و در [[قلعه قهقهه]] حبس کرد و یارانش را تار و مار ساخت.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۶ و خلاصه التواریخ، ج۱، ص ۳۸۵</ref> | ||
اسماعیل ۲۱ سال در قهقهه زندانی بود، تا آنکه پدرش در سال ۹۸۴ قمری درگذشت و زمینه حضور سیاسی او فراهم آمد. | اسماعیل ۲۱ سال در قهقهه زندانی بود، تا آنکه پدرش در سال ۹۸۴ قمری درگذشت و زمینه حضور سیاسی او فراهم آمد. | ||
==حکومت== | ==حکومت== | ||
با فوت شاه تهماسب، طایفه استاجلو و شماری از صاحبمنصبان | با فوت شاه تهماسب، طایفه [[طایفه استاجلو|استاجلو]] و شماری از صاحبمنصبان [[صفوی]]، حیدرمیرزا، فرزند [[شاه تهماسب|تهماسب]] را به عنوان شاه جدید خواندند.<ref>نقاوة الآثار، ص ۱۹ و ۲۰؛ احسن التواریخ، ص ۴۶۵</ref> اما مخالفان و سایر طوایف [[قزلباش]] همچون [[طایفه شاملو|شاملو]]، [[طایفه رولو|رولو]]، [[طایفه افشار|افشار]] و [[طایفه قاجار|قاجار]] با راهنمایی پری خانم، دختر تهماسب، به اعتراض برخاسته، حیدر را به قتل رسانیدند و سلطنت را به نام اسماعیل کردند و او را در [[قزوین]] بر تخت شاهی نشاندند.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۹۶؛ احسن التواریخ، ص ۶۶۶ – ۶۷۲</ref> | ||
اسماعیل دوم در ماههای آغازین سلطنت، به نابودی هر مدعی احتمالی پادشاهی برآمد<ref>خلد برین، ص ۵۱۸؛ احسن التواریخ، ص ۴۸۲</ref> و نخست دستِ خواهر خود، پری خانم را از مداخله در کار حکومت کوتاه کرد. سپس دستور قتل سران استاجلو را به بهانه آنکه طرفدار سلطنت حیدرمیرزا بودند، صادر کرد و آنگاه بسیاری از برادران و برادرزادگان خود را از بیم آنکه مبادا با او درگیر شوند، از بین برد. | اسماعیل دوم در ماههای آغازین سلطنت، به نابودی هر مدعی احتمالی پادشاهی برآمد<ref>خلد برین، ص ۵۱۸؛ احسن التواریخ، ص ۴۸۲</ref> و نخست دستِ خواهر خود، پری خانم را از مداخله در کار حکومت کوتاه کرد. سپس دستور قتل سران استاجلو را به بهانه آنکه طرفدار سلطنت حیدرمیرزا بودند، صادر کرد و آنگاه بسیاری از برادران و برادرزادگان خود را از بیم آنکه مبادا با او درگیر شوند، از بین برد. | ||
او هفت تن از هشت برادر خود را کشت و بر برادرزادگان خردسال نیز رحم نکرد و بر آن بود که برادر مهتر خود، خدابنده را نیز به قتل برساند که اجل به او مهلت نداد.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۰۶ – ۳۲۷؛ قصص الخاقانی، ص ۱۰۰؛ تاریخ ادبیات ایران، ج۵، ص ۱۸</ref> | او هفت تن از هشت برادر خود را کشت و بر برادرزادگان خردسال نیز رحم نکرد و بر آن بود که برادر مهتر خود، [[سلطان محمد خدابنده|خدابنده]] را نیز به قتل برساند که اجل به او مهلت نداد.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۰۶ – ۳۲۷؛ قصص الخاقانی، ص ۱۰۰؛ تاریخ ادبیات ایران، ج۵، ص ۱۸</ref> | ||
مردم و برخی از سران قزلباش پس از سلطنت پنجاه ساله تهماسب، در پی تحول و نوآوری بودند و به اسماعیل دلخوش داشتند؛ اما خشونت و قتلهای پیدرپی، آنان را پریشان و ناامید ساخت.<ref>خلد برین، ص ۳۹۴</ref> | مردم و برخی از سران قزلباش پس از سلطنت پنجاه ساله تهماسب، در پی تحول و نوآوری بودند و به اسماعیل دلخوش داشتند؛ اما خشونت و قتلهای پیدرپی، آنان را پریشان و ناامید ساخت.<ref>خلد برین، ص ۳۹۴</ref> | ||
خط ۲۳: | خط ۲۵: | ||
==رویکرد مذهبی== | ==رویکرد مذهبی== | ||
اسماعیل دوم، به مذهب شیعه پایبند نبود. عملکردهای ناشایست، به نوعی از او چهرهای مذهبگریز ساخت. این شیوه رفتار شاه، واکنشها و پیامدهای تندی را در جامعه داشت که گذرا از آن یاد میکنیم. | اسماعیل دوم، به مذهب [[شیعه]] پایبند نبود. عملکردهای ناشایست، به نوعی از او چهرهای مذهبگریز ساخت. این شیوه رفتار شاه، واکنشها و پیامدهای تندی را در جامعه داشت که گذرا از آن یاد میکنیم. | ||
===سستی در تشیع=== | ===سستی در تشیع=== | ||
شاه برخلاف روش پیشینیان خود، در اعتقاد به تشیع سست گردید و به شیعیان بیمهری نشان داد. او به موازات گریز از تشیع، نسبت به اهل تسنن مماشات کرد و حتی به نوعی به ایشان گرایش نشان داد و عرصه فرهنگ و سیاست را برای سران فکری سنّیان فراهم ساخت. | شاه برخلاف روش پیشینیان خود، در اعتقاد به تشیع سست گردید و به شیعیان بیمهری نشان داد. او به موازات گریز از تشیع، نسبت به [[اهل تسنن]] مماشات کرد و حتی به نوعی به ایشان گرایش نشان داد و عرصه فرهنگ و سیاست را برای سران فکری سنّیان فراهم ساخت. | ||
اسکندربیک در اینباره چنین یاد میکند: | اسکندربیک در اینباره چنین یاد میکند: | ||
خط ۳۴: | خط ۳۶: | ||
برخی ریشه دشمنی اسماعیل با اهل تشیع را در مربی دوران کودکی او جستوجو میکنند.<ref>صفویه از ظهور تا زوال</ref> گروهی نیز آن را بیشتر در حکم دهنکجی کودکی دبستانی میدانند، تا خط مشی شهریار دوراندیش و سیاستمداری که بخواهد خود را با آیین کهن دراندازد و یا کیشی را که از هر لحاظ رواجش غیرممکن بود، از نو متداول سازد.<ref>تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ج۱، ص ۲۵۰</ref> | برخی ریشه دشمنی اسماعیل با اهل تشیع را در مربی دوران کودکی او جستوجو میکنند.<ref>صفویه از ظهور تا زوال</ref> گروهی نیز آن را بیشتر در حکم دهنکجی کودکی دبستانی میدانند، تا خط مشی شهریار دوراندیش و سیاستمداری که بخواهد خود را با آیین کهن دراندازد و یا کیشی را که از هر لحاظ رواجش غیرممکن بود، از نو متداول سازد.<ref>تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ج۱، ص ۲۵۰</ref> | ||
تعدادی از مورخان درباره علت این تغییر سیاست، از اثرگذاری شخصی به نام میرمخدوم شریفی یاد میکنند. وی گرایشی سنی داشت، خود را شیعی نشان میداد و در مسجد حیدریه قزوین در کنار خانه خود به وعظ اشتغال داشت و جمعیتی عظیم در پای منبر وعظ او گرد میآمدند.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۳۶</ref> او در عهد شاه | تعدادی از مورخان درباره علت این تغییر سیاست، از اثرگذاری شخصی به نام [[میرمخدوم شریفی]] یاد میکنند. وی گرایشی سنی داشت، خود را شیعی نشان میداد و در مسجد حیدریه [[قزوین]] در کنار خانه خود به وعظ اشتغال داشت و جمعیتی عظیم در پای منبر وعظ او گرد میآمدند.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۳۶</ref> او در عهد [[شاه تهماسب]]، به دلیل متهمبودن به تسنن مورد توجه و التفات شاه نبود؛ اما هنگام ورود شاه اسماعیل به قزوین، از نزدیکان شاه جدید به شمار آمد و نصف صدارت به او تفویض یافت.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۲۹</ref> اسکندربیک ضمن اشاره به اثر تربیتی میرمخدوم در شخصیت شاه اسماعیل دوم، مدعی است که سرانجام اسماعیل «از پرده بیرون آمده، در تقویت مذهب اهل سنت و جماعت و رفع طعن خلفای ثلاث با علما مباحثات و مناظرات مینمود و علما اکثر اوقات اغماض نموده، کمتر طرف بحث او میشدند.»<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۲۹</ref> | ||
به گفته تاریخنویسان، اسماعیل دوم تحت تأثیر میرمخدوم، نهتنها کوشید تا رسم تبرایی را از قزوین براندازد، که کوشید تا سنیانی را که هنوز بر مذهب باقی مانده بودند، پیدا کرده، به آنان کمک کند. میرمخدوم، مسئول یافتن این قبیل افراد و رسیدگی به ادعای آنان شد و فهرستی از آنان را فراهم کرد و پولی میان آنها تقسیم نمود.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۲۰ و ۳۲۱؛ شاه اسماعیل دوم، ص ۱۱۸</ref> | به گفته تاریخنویسان، اسماعیل دوم تحت تأثیر میرمخدوم، نهتنها کوشید تا رسم تبرایی را از قزوین براندازد، که کوشید تا سنیانی را که هنوز بر مذهب باقی مانده بودند، پیدا کرده، به آنان کمک کند. میرمخدوم، مسئول یافتن این قبیل افراد و رسیدگی به ادعای آنان شد و فهرستی از آنان را فراهم کرد و پولی میان آنها تقسیم نمود.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۲۰ و ۳۲۱؛ شاه اسماعیل دوم، ص ۱۱۸</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۷: | ||
قورچیان بر سر آن پیر ریختند و سر و صورتش را زخمی کردند.<ref>شاه اسماعیل دوم، ص ۱۱۹</ref> | قورچیان بر سر آن پیر ریختند و سر و صورتش را زخمی کردند.<ref>شاه اسماعیل دوم، ص ۱۱۹</ref> | ||
==خروش عالمان دین== | ===خروش عالمان دین=== | ||
اسماعیل دوم از حضور مقتدرانه عالمان شیعه ناخشنود بود و در نتیجه، با رفتاری نامناسب و همراه با تحقیر، با ایشان برخورد میکرد. او با عزل آنان از مناصبشان، فضای جدیدی را در کشور ایجاد نمود. وی با تجدید نظر در روش دینی شاهان پیشین، علما را رنجاند و آنان نیز با توجه به سنیگرایی او و همچنین اصرار وی بر محو مظاهر شیعی، رأی بر ضعف عقیده شاه به تشیع و تمایلش به تسنن دادند و از وی روی برگرداندند.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۴؛ خلاصة التواریخ، ج۲، ص ۶۴۸</ref> | اسماعیل دوم از حضور مقتدرانه عالمان [[شیعه]] ناخشنود بود و در نتیجه، با رفتاری نامناسب و همراه با تحقیر، با ایشان برخورد میکرد. او با عزل آنان از مناصبشان، فضای جدیدی را در کشور ایجاد نمود. وی با تجدید نظر در روش دینی شاهان پیشین، علما را رنجاند و آنان نیز با توجه به سنیگرایی او و همچنین اصرار وی بر محو مظاهر شیعی، رأی بر ضعف عقیده شاه به تشیع و تمایلش به تسنن دادند و از وی روی برگرداندند.<ref>عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۴؛ خلاصة التواریخ، ج۲، ص ۶۴۸</ref> | ||
عالمان شیعی همچنین با پیشگرفتن سیاست تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت، حمایت و پشتیبانی خود را از تبراییان ادامه دادند. سید حسین | عالمان شیعی همچنین با پیشگرفتن سیاست تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت، حمایت و پشتیبانی خود را از تبراییان ادامه دادند. [[سید حسین کرکی]]، [[شیخ الاسلام]] عهد تهماسب، از کسانی بود که تبراییان را زیر چتر حمایتی خود قرار داد و به هشدارهای اسماعیل دوم وقعی ننهاد. | ||
علما در واکنشی دیگر، از حذف نام امامان (ع) از روی سکه جلوگیری کردند. در این میان، سیدحسین کرکی در برابر این اقدام اسماعیل دوم ایستاد. بالاخره شاه پذیرفت تا این بیت خودساخته ذیل را روی سکهها ضرب کنند: | علما در واکنشی دیگر، از حذف نام [[امامان شیعه|امامان (ع)]] از روی سکه جلوگیری کردند. در این میان، سیدحسین کرکی در برابر این اقدام اسماعیل دوم ایستاد. بالاخره شاه پذیرفت تا این بیت خودساخته ذیل را روی سکهها ضرب کنند: | ||
{{شعر2 | {{شعر2 | ||
خط ۷۵: | خط ۷۷: | ||
}} | }} | ||
رفتار شاه اسماعیل دوم، احساسات عمومی و بهشدت مذهبی ایرانیان را برانگیخت و افکار عمومی با رهبری روحانیت شیعه، در اعتراض به اقدامات ضدشیعی شاه به خروش آمد. اسکندربیک مینویسد: | رفتار شاه اسماعیل دوم، احساسات عمومی و بهشدت مذهبی [[ایرانیان]] را برانگیخت و افکار عمومی با رهبری روحانیت شیعه، در اعتراض به اقدامات ضدشیعی شاه به خروش آمد. اسکندربیک مینویسد: | ||
:::گمان مردم درباره اسماعیل میرزا بیشتر از پیشتر شد و این گفتوگو در میان خلایق افتاد، باطنا زبان تشنیع دراز کردند.<ref> عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۳۱</ref> | ::::گمان مردم درباره اسماعیل میرزا بیشتر از پیشتر شد و این گفتوگو در میان خلایق افتاد، باطنا زبان تشنیع دراز کردند.<ref> عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۳۳۱</ref> | ||
دامنه اعتراضات به نیروهای قزلباش که سخت به مذهب تشیع تمایل داشتند، نیز کشیده شد. روملو میگوید: | دامنه اعتراضات به نیروهای [[قزلباش]] که سخت به مذهب [[تشیع]] تمایل داشتند، نیز کشیده شد. روملو میگوید: | ||
::(اسماعیل دوم) اراده داشت که مردم را به مذهب شافعی درآرد. بنابر آن لشکر قزلباش از وی متنفر شدند.<ref>احسن التواریخ، ص ۶۴۷</ref> | ::::(اسماعیل دوم) اراده داشت که مردم را به مذهب شافعی درآرد. بنابر آن لشکر قزلباش از وی متنفر شدند.<ref>احسن التواریخ، ص ۶۴۷</ref> | ||
سرانجام شاه اسماعیل در برابر هجوم عمومی مردم، مجبور به عقبنشینی شد و از اقدامات خود دست کشید. فشار شیعیان سبب شد تا میرمخدوم از دربار طرد شد و به کشور عثمانی رفت و در آنجا کتاب نواقض الروافض را بر ضد شیعه نوشت. | سرانجام شاه اسماعیل در برابر هجوم عمومی مردم، مجبور به عقبنشینی شد و از اقدامات خود دست کشید. فشار شیعیان سبب شد تا [[میرمخدوم شریف|میرمخدوم]] از دربار طرد شد و به کشور [[عثمانیان|عثمانی]] رفت و در آنجا [[کتاب نواقض الروافض]] را بر ضد شیعه نوشت. | ||
اسماعیل دوم در رمضان ۹۸۵ قمری در سن ۴۲ سالگی، پس از یک سال و شش ماه سلطنت درگذشت.<ref>تاریخ سلاطین صفویه، ص ۱۶</ref> او را که بر اثر مسمومیت و یا به نقلی در افراط استعمال افیون، در خانه حسن بیک مرده یافتند. برخی نوشته اند حسن بیک حلواچی اوغلی با دشمنانش همداستان شد، مغز فیل به خوردش دادند و خفهاش کردند. نیز میگویند: «چون به افراط تریاق که معجونی افیوندار بود، میخورد، مسموم شد.»<ref>احسن التواریخ، ص ۳۹۵؛ عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۸ و ۲۱۹</ref> | اسماعیل دوم در رمضان ۹۸۵ قمری در سن ۴۲ سالگی، پس از یک سال و شش ماه سلطنت درگذشت.<ref>تاریخ سلاطین صفویه، ص ۱۶</ref> او را که بر اثر مسمومیت و یا به نقلی در افراط استعمال افیون، در خانه حسن بیک مرده یافتند. برخی نوشته اند حسن بیک حلواچی اوغلی با دشمنانش همداستان شد، مغز فیل به خوردش دادند و خفهاش کردند. نیز میگویند: «چون به افراط تریاق که معجونی افیوندار بود، میخورد، مسموم شد.»<ref>احسن التواریخ، ص ۳۹۵؛ عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۸ و ۲۱۹</ref> |