۱۶٬۹۸۱
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (افزایش جزیی) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== اهمیت و جایگاه== | == اهمیت و جایگاه== | ||
خطبه امام حسین(ع)، سخنان امام سوم شیعیان در برابر یزید بن معاویه خیلفه اموی است.{{مدرک}} این سخنان در منابع مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید: شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۶؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۴۱؛ شامی، الدرالنظیم، ۱۴۲۰ق، ص۵۵۲؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۹۶؛ ابن نما حلی، مثیر الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۵۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۵؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۳۹.</ref> | خطبه امام حسین(ع)، سخنان امام سوم شیعیان در برابر یزید بن معاویه خیلفه اموی است.{{مدرک}} این سخنان در منابع مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید: شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۶؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۴۱؛ شامی، الدرالنظیم، ۱۴۲۰ق، ص۵۵۲؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۹۶؛ ابن نما حلی، مثیر الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۵۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۵؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۳۹.</ref> | ||
== محتوا== | |||
== | == واکنشها== | ||
چون سخن امام به اینجا رسید، صدای گریه و شیون از بعضی زنان و اطفال که صدای امام را میشنیدند، بلند شد. لذا امام(ع) سخن خود را قطع کرد و به حضرت [[ابوالفضل العباس|ابوالفضل]] و [[علیاکبر پسر امام حسین|علیاکبر]] دستور داد، بروید زنها را ساکت کنید، «فلعمری لیکثر بکاؤهن؛ به خدا قسم هنوز گریههای بسیاری در پیش دارند.» زنان و کودکان آرام شدند.<ref>أبو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۰۶.</ref> | |||
در این هنگام [[شمر]] متوجه شد ممکن است سخنان امام(ع) در روحیه افراد لشکر، مؤثر واقع شود و آنان را از جنگ بازدارد، خواست کاری کند تا سخنان امام قطع شود. لذا با صدای بسیار بلند فریاد زد و گفت: او خدا را روی یک کلمه عبادت میکند و نمیداند چه میگوید؟ | |||
[[حبیب بن مظاهر]] خطاب به شمر گفت: «و لله انی اراک تعبد الله علی سبعین حرفاً و أنا أشهد انک صادق ما تدری ما یقول قد طبع لله علی قلبک!؛ به خدا قسم من میبینم که تو خدا را بر هفتاد حرف میپرستی و من شهادت میدهم تو راست میگویی که چیزی نمیفهمی که او چه میگوید، خداوند قلب تو را مهر و موم کرده است». | |||
در مقابل گفتار امام هم سکوت کردند و کسی جوابی نداشت، لذا امام به چند نفر از افراد سرشناس که در لشکر [[عمر سعد]] بودند و برایش دعوتنامه نوشته بودند، خطاب کرد و فرمود: «یا [[شبث بن ربعی]]، و یا [[حجار بن ابجر]] و یا [[قیس بن اشعث]] و یا یزید بن الحارث الم تکتبوا الی أن قد اینعت الثمار، و أخضر الجناب و انما تقدم علی جند لک مجنده؟ | |||
ای [[شبث بن ربعی]]! وای [[حجار بن ابجر]] و ای [[قیس بن اشعث]] وای [[یزید بن حارث بن رویم|یزید بن حارث]]! مگر شما نبودید برای من نامه نوشتید که: میوههایمان رسیده، و درختانمان سرسبز و خرم شده، در کوفه بر لشکریانی مجهز و آماده به خدمت وارد خواهی شد. (در انتظار تو دقیقه شماری میکنیم)؟! | |||
این افراد در برابر سخنان امام پاسخی جز انکار نداشتند و لذا گفتند: «فقالوا: لم نفعل؛ ما چنین نامهای به تو ننوشتهایم. | |||
امام(ع) که با انکار آنان روبرو شد با تعجب و شگفتی فرمود: «سبحان لله، بلی ولله لقد فعلتم عجبا! چگونه منکر میشوید به خدا قسم شما برای من نامه نوشتید.» | |||
آنگاه فرمود: «ایها الناس! اذا کرهتمونی فدعونی، انصرف عنکم الی مأمن من ارض. اگر هم اکنون از آمدنم ناخشنودید بگذارید به هر جایی از دنیا که امن و آرام باشد، بروم.» | |||
در اینجا [[قیس بن اشعث]] گفت: «یا حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمیکنی؟ با تو به دلخواهت رفتار خواهد کرد و کوچکترین ناراحتی متوجه تو نخواهد شد.» | |||
امام(ع) در جواب قیس فرمود: «تو هم مثل برادرت هستی، میخواهی مردان [[بنیهاشم]] بیش از خون [[مسلم بن عقیل]] را از تو انتقام بگیرند؟ نه به خدا قسم، دستم را همچون انسانهای ذلیل در دست شما قرار نمیدهم و مانند بندهها فرار نمیکنم» | |||
= | {{نقل قول دوقلو تاشو | ||
ای مردم! به من بگویید من چه کسی هستم؟ آنگاه به خود آیید و خویشتن را نکوهش کنید و ببینید آیا کشتن و هتک حرمت من برای شما جایز است؟ مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من فرزند وصی و پسرعموی پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر کسی نیستم که او پیش از همه مسلمانان ایمان آورد؟ و پیش از همه، رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آیا [[حمزه]] سید الشهداء، عموی پدر من نیست؟ آیا [[جعفر طیار]] عموی خود من نیست؟ | |تیتر=خطبه امام حسین در روز عاشورا | ||
|يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ وَ جُلُّهُمْ يَسْمَعُونَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَيْكُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِي النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِي النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ اللَّهَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص وَ عَلَى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ فَلَمْ يُسْمَعْ مُتَكَلِّمٌ قَطُّ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ أَبْلَغُ فِي مَنْطِقٍ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِي فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ يَصْلُحُ لَكُمْ قَتْلِي وَ انْتِهَاكُ حُرْمَتِي أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ ابْنَ وَصِيِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِينَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللَّهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ أَ وَ لَيْسَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّي أَ وَ لَيْسَ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ بِجِنَاحَيْنِ عَمِّي أَ وَ لَمْ يَبْلُغْكُمْ «1» مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِي وَ لِأَخِي هَذَانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَإِنْ صَدَّقْتُمُونِي بِمَا أَقُولُ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ اللَّهِ مَا تَعَمَّدْتُ كَذِباً مُنْذُ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ يَمْقُتُ عَلَيْهِ أَهْلَهُ وَ إِنْ كَذَّبْتُمُونِي فَإِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَوْ «2» سَأَلْتُمُوهُ عَنْ ذَلِكَ أَخْبَرَكُمْ سَلُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ وَ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ وَ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ وَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يُخْبِرُوكُمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هَذِهِ الْمَقَالَةَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي وَ لِأَخِي أَ مَا فِي هَذَا حَاجِزٌ لَكُمْ «1» عَنْ سَفْكِ دَمِي فَقَالَ لَهُ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ هُوَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ إِنْ كَانَ يَدْرِي مَا تَقَوَّلَ «2» فَقَالَ لَهُ حَبِيبُ بْنُ مُظَاهِرٍ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاكَ تَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى سَبْعِينَ حَرْفاً وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكَ صَادِقٌ مَا تَدْرِي مَا يَقُولُ قَدْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِكَ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ ع فَإِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُكُّونَ أَنِّي ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ فَوَ اللَّهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرِي فِيكُمْ وَ لَا فِي غَيْرِكُمْ وَيْحَكُمْ أَ تَطْلُبُونِّي بِقَتِيلٍ مِنْكُمْ قَتَلْتُهُ أَوْ مَالٍ لَكُمُ اسْتَهْلَكْتُهُ أَوْ بِقِصَاصِ جِرَاحَةٍ فَأَخَذُوا لَا يُكَلِّمُونَهُ فَنَادَى يَا شَبَثَ بْنَ رِبْعِيٍّ يَا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرَ يَا قَيْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ يَا يَزِيدَ بْنَ الْحَارِثِ أَ لَمْ تَكْتُبُوا إِلَيَّ أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنَابُ وَ إِنَّمَا تَقْدَمُ عَلَى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدٍ فَقَالَ لَهُ قَيْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ مَا نَدْرِي مَا تَقُولُ وَ لَكِنِ انْزِلْ عَلَى حُكْمِ بَنِي عَمِّكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يُرُوكَ إِلَّا مَا تُحِبُّ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ «3» ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ.| حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزی عجله نکنید تا من وظیفه خود را که موعظه و نصیحت شماست انجام دهم، تا علت آمدنم را به این سرزمین توضیح دهم، اگر به سخنم گوش دادید و عذر مرا پذیرفتید و با من از در انصاف و عدل وارد شدید، معلوم میشود راه سعادت و خوشبختی را دریافتهاید و دلیلی برای جنگ با من نخواهید داشت، لکن اگر عذرم را نپذیرفتید و از در انصاف و داد و با من وارد نشدید، آنگاه میتوانید همه دست به دست هم بدهید و بدون مهلت تصمیم باطلتان را اجرا کنید، ولی در این صورت دیگر امر بر شما مشتبه نمانده و پشتیبان من آن خدایی است که قرآن را نازل کرده و یار و یاور نیکوکاران است.» ای مردم! به من بگویید من چه کسی هستم؟ آنگاه به خود آیید و خویشتن را نکوهش کنید و ببینید آیا کشتن و هتک حرمت من برای شما جایز است؟ مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من فرزند وصی و پسرعموی پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر کسی نیستم که او پیش از همه مسلمانان ایمان آورد؟ و پیش از همه، رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آیا [[حمزه]] سید الشهداء، عموی پدر من نیست؟ آیا [[جعفر طیار]] عموی خود من نیست؟ | |||
مگر شما سخن پیغمبر(ص) را درباره من و برادرم نشنیدهاید که فرمود: این دو، سروران جوانان اهل بهشتند؟ اگر سخنان مرا تصدیق میکنید، اینها همه حقاند و کوچکترین خلاف واقعی، در آنها نیست، زیرا هنوز در طول عمر خود از آن روزی که فهمیدهام خداوند بر دروغگویان غضب کرده و دروغ را به خودش برمیگرداند، هرگز دروغ نگفتهام. | مگر شما سخن پیغمبر(ص) را درباره من و برادرم نشنیدهاید که فرمود: این دو، سروران جوانان اهل بهشتند؟ اگر سخنان مرا تصدیق میکنید، اینها همه حقاند و کوچکترین خلاف واقعی، در آنها نیست، زیرا هنوز در طول عمر خود از آن روزی که فهمیدهام خداوند بر دروغگویان غضب کرده و دروغ را به خودش برمیگرداند، هرگز دروغ نگفتهام. | ||
و اگر گفتارم را باور ندارید، اینک هنوز برخی از [[صحابه]] [[رسول خدا(ص)]] در قید حیات هستند، میتوانید از آنها بپرسید، از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سهل بن سعد ساعدی]]، [[زید بن ارقم]]، [[انس بن مالک]] از اینان بپرسید. اینها همه سخنان پیغمبر را درباره من و برادرم از رسول خدا(ص) شنیدهاند و بدانید همین یک جمله میتواند مانع شما گردد تا دست از کشتن و ریختن خون من بردارید. | و اگر گفتارم را باور ندارید، اینک هنوز برخی از [[صحابه]] [[رسول خدا(ص)]] در قید حیات هستند، میتوانید از آنها بپرسید، از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سهل بن سعد ساعدی]]، [[زید بن ارقم]]، [[انس بن مالک]] از اینان بپرسید. اینها همه سخنان پیغمبر را درباره من و برادرم از رسول خدا(ص) شنیدهاند و بدانید همین یک جمله میتواند مانع شما گردد تا دست از کشتن و ریختن خون من بردارید. | ||
اگر در گفتار پیغمبر(ص) درباره من و برادرم شک دارید آیا در این واقعیت هم شک دارید که من فرزند دختر پیغمبر شمایم؟! به خدا قسم در تمام دنیا، نه در میان شما، و نه در غیر میان شما از من، پیغمبر فرزندی ندارد، وای بر شما، آیا کسی را از شما کشتهام که در مقابل خون او میخواهید مرا بکشید؟ آیا مال کسی را حیف و میل کردهام؟ یا جراحتی بر کسی وارد ساختهام که میخواهید مجازاتم کنید؟» | |||
در | |||
«یا شبث بن ربعی، و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن اشعث و یا یزید بن الحارث الم تکتبوا الی أن قد اینعت الثمار، و أخضر الجناب و انما تقدم علی جند لک مجنده؟ | |||
ای | ای شبث بن ربعی! وای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث وای یزید بن حارث! مگر شما نبودید برای من نامه نوشتید که: میوههایمان رسیده، و درختانمان سرسبز و خرم شده، در کوفه بر لشکریانی مجهز و آماده به خدمت وارد خواهی شد. (در انتظار تو دقیقه شماری میکنیم)؟! | ||
این افراد در برابر سخنان امام پاسخی جز انکار نداشتند و لذا گفتند: «فقالوا: لم نفعل؛ ما چنین نامهای به تو ننوشتهایم. | این افراد در برابر سخنان امام پاسخی جز انکار نداشتند و لذا گفتند: «فقالوا: لم نفعل؛ ما چنین نامهای به تو ننوشتهایم. | ||
خط ۸۶: | خط ۵۲: | ||
آنگاه فرمود: «ایها الناس! اذا کرهتمونی فدعونی، انصرف عنکم الی مأمن من ارض. اگر هم اکنون از آمدنم ناخشنودید بگذارید به هر جایی از دنیا که امن و آرام باشد، بروم.» | آنگاه فرمود: «ایها الناس! اذا کرهتمونی فدعونی، انصرف عنکم الی مأمن من ارض. اگر هم اکنون از آمدنم ناخشنودید بگذارید به هر جایی از دنیا که امن و آرام باشد، بروم.» | ||
در اینجا قیس بن اشعث گفت: «یا حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمیکنی؟ با تو به دلخواهت رفتار خواهد کرد و کوچکترین ناراحتی متوجه تو نخواهد شد.» | |||
در اینجا | |||
امام(ع) در جواب قیس فرمود: «تو هم مثل برادرت هستی، میخواهی مردان | امام(ع) در جواب قیس فرمود: «تو هم مثل برادرت هستی، میخواهی مردان بنیهاشم بیش از خون مسلم بن عقیل را از تو انتقام بگیرند؟ نه به خدا قسم، دستم را همچون انسانهای ذلیل در دست شما قرار نمیدهم و مانند بندهها فرار نمیکنم» | ||
پس از آن آیه | پس از آن آیه قرآن را که داستان حضرت موسی را در برابر لجاجت فرعونیان نقل میکند، قرائت فرمود: انی عذت بربی و ربکم أن ترجمون[۹] من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم که گفتار مرا قبول نمیکنید، پناه میبرم به پروردگار خود و پروردگار شما از هر شخص متکبر و سرکشی که بروز ایمان نمیآورد.» (در این هنگام سخن امام به پایان رسید، شتر خود را خواباند.) | ||
}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش