قیام مختار: تفاوت میان نسخهها
جز
ویرایش جزئی
جز (تمیزکاری) |
جز (ویرایش جزئی) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
شرط اول: عبدالله بن زبیر در کارها با او مشورت کند و به تنهایی کاری انجام ندهد،<ref>مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۹۰۷.</ref> و با او مخالفت نکند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۷.</ref> | شرط اول: عبدالله بن زبیر در کارها با او مشورت کند و به تنهایی کاری انجام ندهد،<ref>مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۹۰۷.</ref> و با او مخالفت نکند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۷.</ref> | ||
شرط دوم: بالاترین منصب را در حکومت به مختار بدهد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۵۷۵.</ref> | شرط دوم: بالاترین منصب را در حکومت به مختار بدهد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۵۷۵.</ref> | ||
هنگام حمله سپاه [[یزید]] به [[مکه]] و محاصره عبدالله بن زبیر، مختار در کنار وی با یزیدیان میجنگید. به گفته برخی منابع، وقتی مختار دید که عبدالله با او به حیله و مکر معامله میکند<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۷.</ref> | هنگام حمله سپاه [[یزید]] به [[مکه]] و محاصره عبدالله بن زبیر، مختار در کنار وی با یزیدیان میجنگید. به گفته برخی منابع، وقتی مختار دید که عبدالله با او به حیله و مکر معامله میکند<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۱۷.</ref> و ادعای [[خلافت]] دارد، از او کناره گرفت و راهی کوفه شد تا مقدمات قیام را فراهم کند.<ref>مقدسی، آفرینش وتاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۹۱۰.</ref> | ||
==ملاقات با محمد بن حنفیه== | ==ملاقات با محمد بن حنفیه== | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==در مسیر کوفه== | ==در مسیر کوفه== | ||
مختار از [[مکه]] عازم [[کوفه]] شد، در بین راه در محلهای نزدیک کوفه بر مصائب امام حسین(ع) گریه کرده و به [[سوگواری]] پرداخت، تا آنکه [[شیعیان]] وی را دیدند و به او گرویدند،<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۱۷۴.</ref>مختار روز [[جمعه]] به رود [[حیره]] رسید و در آن [[غسل]] کرده، خود را خوشبو نمود، و [[عمامه]] بر سر نهاد، و شمشیر بیاویخت و به [[مسجد سکون]] در میدان کنده رفته و از هر کجا که میگذشت مردم را بشارت به پیروزی میداد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۵۷۸.</ref> | مختار از [[مکه]] عازم [[کوفه]] شد، در بین راه در محلهای نزدیک کوفه بر مصائب امام حسین(ع) گریه کرده و به [[سوگواری]] پرداخت، تا آنکه [[شیعیان]] وی را دیدند و به او گرویدند،<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۱۷۴.</ref> مختار روز [[جمعه]] به رود [[حیره]] رسید و در آن [[غسل]] کرده، خود را خوشبو نمود، و [[عمامه]] بر سر نهاد، و شمشیر بیاویخت و به [[مسجد سکون]] در میدان کنده رفته و از هر کجا که میگذشت مردم را بشارت به پیروزی میداد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۵۷۸.</ref> | ||
==ورود به کوفه== | ==ورود به کوفه== | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
حاکم کوفه، ابراهیم بن محمد، به هنگام آزادی مختار از وی تعهد گرفت که اقدامی علیه حکومت انجام ندهد و سوگند بخورد که اگر اقدامی علیه حکومت انجام داد، هزار شتر [[قربانی]] کرده و بردگان خود از زن و مرد همه را آزاد نماید، مختار نیز [[سوگند]] یاد کرد و از زندان آزاد شد. | حاکم کوفه، ابراهیم بن محمد، به هنگام آزادی مختار از وی تعهد گرفت که اقدامی علیه حکومت انجام ندهد و سوگند بخورد که اگر اقدامی علیه حکومت انجام داد، هزار شتر [[قربانی]] کرده و بردگان خود از زن و مرد همه را آزاد نماید، مختار نیز [[سوگند]] یاد کرد و از زندان آزاد شد. | ||
پس از آزادی گفت قربانی کردن هزار شتر در مقابل هدف من چیز کوچکی است و همچنین حاضرم به هدفم برسم و هرگز مملوکی نداشته باشم. این گفت و به راهش ادامه داد.<ref>ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۳۷.</ref> | پس از آزادی گفت قربانی کردن هزار شتر در مقابل هدف من چیز کوچکی است و همچنین حاضرم به هدفم برسم و هرگز مملوکی نداشته باشم. این را گفت و به راهش ادامه داد.<ref>ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۳۷.</ref> | ||
==مقدمات قیام== | ==مقدمات قیام== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
نمایندگان که در راس آنان عبدالرحمن بن شریح قرار داشت عازم مدینه شده و با محمد بن حنفیه ملاقات کردند و جریان قیام مختار و نمایندگی وی از جانب محمد را جویا شدند، محمد جواب داد: به خدا سوگند دوست دارم خدا به وسیله هرکس از بندگان خود انتقام ما را از دشمنانمان بگیرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۳-۱۴.</ref> | نمایندگان که در راس آنان عبدالرحمن بن شریح قرار داشت عازم مدینه شده و با محمد بن حنفیه ملاقات کردند و جریان قیام مختار و نمایندگی وی از جانب محمد را جویا شدند، محمد جواب داد: به خدا سوگند دوست دارم خدا به وسیله هرکس از بندگان خود انتقام ما را از دشمنانمان بگیرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۳-۱۴.</ref> | ||
[[علامه مجلسی]] از [[ابن نما]] نقل میکند که محمد بن حنفیه آنان را به نزد [[امام سجاد(ع)]] برد، تا کسب تکلیف کنند، امام سجاد(ع) فرمود: عموجان اگر یک بندهای از زنگبار به حمایت ما برخیزد بر مردم واجب است او را یاری | [[علامه مجلسی]] از [[ابن نما]] نقل میکند که محمد بن حنفیه آنان را به نزد [[امام سجاد(ع)]] برد، تا کسب تکلیف کنند، امام سجاد(ع) فرمود: عموجان اگر یک بندهای از زنگبار به حمایت ما برخیزد بر مردم واجب است او را یاری نمایند و من تو را در این امر نماینده قرار دادم پس آنچه به صلاح است انجام ده.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۶۵.</ref> | ||
آنان از مدینه بیرون آمدند و گفتند همانا امام زین العابدین و محمد بن حنفیه به ما اذن دادند.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۶۵؛ جزایری، ریاض الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۲۹۸.</ref> و پس از بازگشت ادعای مختار را تصدیق کردند.<ref>بلاذری،أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۸۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۴.</ref> | آنان از مدینه بیرون آمدند و گفتند همانا امام زین العابدین و محمد بن حنفیه به ما اذن دادند.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۶۵؛ جزایری، ریاض الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۲۹۸.</ref> و پس از بازگشت ادعای مختار را تصدیق کردند.<ref>بلاذری،أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۸۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۶، ص۱۴.</ref> | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
==ورود به قصر کوفه== | ==ورود به قصر کوفه== | ||
[[جمعه]] [[۱۵ ربیعالاول]] [[سال ۶۶ قمری]] مختار وارد قصر [[کوفه]] شده و [[نماز جمعه]] به امامت وی اقامه شد، وی قبل از نماز دو [[خطبه]] ایراد کرده و در آن اهداف قیام را | [[جمعه]] [[۱۵ ربیعالاول]] [[سال ۶۶ قمری]] مختار وارد قصر [[کوفه]] شده و [[نماز جمعه]] به امامت وی اقامه شد، وی قبل از نماز دو [[خطبه]] ایراد کرده و در آن اهداف قیام را تبیین کرد، و پس از آن مراسم [[بیعت]] برگزار شد.{{مدرک}} | ||
==تقسیم مناصب حکومتی== | ==تقسیم مناصب حکومتی== | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
==جنگ با حکومت شام== | ==جنگ با حکومت شام== | ||
اکثر قاتلان شهدای کربلا که در [[کوفه]] بودند به هلاکت رسیده و اندکی | اکثر قاتلان شهدای کربلا که در [[کوفه]] بودند به هلاکت رسیده و اندکی موفق به فرار شده و جان سالم به در بردند. پس از آن مختار به عزم مجازات عاملان اصلی شهادت امام حسین(ع) یعنی بنی امیه به فکر مقابله با حکومت شام افتاد. بنا بر برخی از گزارشها پس از کشتن قاتلان امام حسین(ع) بزرگترین آرزوی مختار تجهیز و فرستادن سپاه ابراهیم به سوی [[شام]] بود.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۳.</ref> | ||
===اعزام ابراهیم بن مالک=== | ===اعزام ابراهیم بن مالک=== | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
مختار دو روز پس از قلع و قمع قاتلان امام حسین(ع) در [[ذی الحجه]] [[سال ۶۶ قمری]] ابراهیم را بدرقه کرده و به سوی شام فرستاد.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۳؛ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۲۴۰.</ref>از آن طرف نیز [[عبیدالله بن زیاد]] با لشکر زیادی برای مقابله با ابراهیم عازم شد و دو لشکر در نزدیکیهای موصل به هم برخورد کردند.{{مدرک}} | مختار دو روز پس از قلع و قمع قاتلان امام حسین(ع) در [[ذی الحجه]] [[سال ۶۶ قمری]] ابراهیم را بدرقه کرده و به سوی شام فرستاد.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۳؛ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۲۴۰.</ref>از آن طرف نیز [[عبیدالله بن زیاد]] با لشکر زیادی برای مقابله با ابراهیم عازم شد و دو لشکر در نزدیکیهای موصل به هم برخورد کردند.{{مدرک}} | ||
لشکر ابراهیم ۱۲۰۰۰هزار نفر که از این تعداد | لشکر ابراهیم ۱۲۰۰۰هزار نفر که از این تعداد ۸۰۰۰ نفر ایرانی و ۴۰۰۰ عرب زبان بودند،<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۳۴.</ref> در بعضی از گزارشها تعداد لشکر ابراهیم را از ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰نفر تخمین زدهاند.<ref> دینوری، الأخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۹۳.</ref> | ||
===رویارویی با ابن زیاد=== | ===رویارویی با ابن زیاد=== | ||
لشکر ابراهیم با لشکر ۸۰هزار نفره ابن زیاد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۶۳.</ref> در اطراف [[موصل]] به هم رسیدند، در این جنگ که با پیروزی ابراهیم همراه بود، افرادی همچون عبیدالله بن زیاد، [[حصین بن نمیر]] و [[شرحبیل بن ذی الکلاع]]، به هلاکت رسیدند.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۶.</ref> کشته شدن عبیدالله بن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷هجری بود.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص ۳۸۳.</ref> | لشکر ابراهیم با لشکر ۸۰هزار نفره ابن زیاد<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۶۳.</ref> در اطراف [[موصل]] به هم رسیدند، در این جنگ که با پیروزی ابراهیم همراه بود، افرادی همچون عبیدالله بن زیاد، [[حصین بن نمیر]] و [[شرحبیل بن ذی الکلاع]]، به هلاکت رسیدند.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۶.</ref> کشته شدن عبیدالله بن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷هجری بود.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص ۳۸۳.</ref> | ||
جسد عبیدالله بن زیاد را به آتش کشیدند،<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۶.</ref>و سر وی را به کوفه نزد مختار و وی از آنجا به مدینه برای امام سجاد(ع) و محمد بن حنفیه فرستادند.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص ۳۸۶.</ref> | جسد عبیدالله بن زیاد را به آتش کشیدند،<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۲۶.</ref> و سر وی را به کوفه نزد مختار و وی از آنجا به مدینه برای امام سجاد(ع) و محمد بن حنفیه فرستادند.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص ۳۸۶.</ref> | ||
===سر ابن زیاد در مدینه=== | ===سر ابن زیاد در مدینه=== | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
===جنگ داخل شهر=== | ===جنگ داخل شهر=== | ||
نیروهای مصعب به سوی شهر پیشروی کرده و پس از درگیریهایی در داخل شهر موفق شدند نیروهای مختار را شکست داده و دار الاماره را محاصره کنند، ۶۰۰۰ نفر همراه مختار داخل دارالاماره بودند، مختار به آنها پیشنهاد داد تا به دشمن حمله کرده | نیروهای مصعب به سوی شهر پیشروی کرده و پس از درگیریهایی در داخل شهر موفق شدند نیروهای مختار را شکست داده و دار الاماره را محاصره کنند، ۶۰۰۰ نفر همراه مختار داخل دارالاماره بودند، مختار به آنها پیشنهاد داد تا به دشمن حمله کرده و شرافتمندانه کشته شوند، ولی آنان نپذیرفتند.{{مدرک}} | ||
==قتل مختار== | ==قتل مختار== | ||
خط ۲۶۳: | خط ۲۶۳: | ||
===کشتهشدن همسر مختار=== | ===کشتهشدن همسر مختار=== | ||
مصعب پس از کشتن تمام اسرا به سراغ دو همسر مختار، [[ام ثابت دختر سمره بن جندب]] و [[عمره دختر نعمان بن بشیر]] رفت و از آنان خواست از مختار بدگویی کنند.<ref>دینوری، الأخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۳۰۹.</ref> ام ثابت چنین کرد و آزاد شد؛ اما عمره گفت خدا او را رحمت کند که بندهای از بندگان صالح خدا بود؛ بدین جهت مصعب دستور قتل وی را صادر کرد و شخصی به نام مطر وی را به قتل رساند. [[یعقوبی]] مینویسد: مصعب نظر عمره را درباره مختار جویا شد، وی از مختار به نیکی یاد کرده و گفت «إنه کان تقیا، نقیا صواما» او پرهیزکار، | مصعب پس از کشتن تمام اسرا به سراغ دو همسر مختار، [[ام ثابت دختر سمره بن جندب]] و [[عمره دختر نعمان بن بشیر]] رفت و از آنان خواست از مختار بدگویی کنند.<ref>دینوری، الأخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۳۰۹.</ref> ام ثابت چنین کرد و آزاد شد؛ اما عمره گفت خدا او را رحمت کند که بندهای از بندگان صالح خدا بود؛ بدین جهت مصعب دستور قتل وی را صادر کرد و شخصی به نام مطر وی را به قتل رساند. [[یعقوبی]] مینویسد: مصعب نظر عمره را درباره مختار جویا شد، وی از مختار به نیکی یاد کرده و گفت «إنه کان تقیا، نقیا صواما» او پرهیزکار، پاکیزه و بسیار [[روزه]]دار بود، مصعب دستور قتل وی را داد. عمره اولین زن در اسلام بود که گردنش را زدند.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۲۶۴.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |