confirmed، templateeditor
۱۱٬۶۵۲
ویرایش
imported>Rezataran بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←برخی از نقدها) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[محدث نوری|محدث نورى]] (۱۲۵۴ـ۱۳۲۰ق) معاصر با نویسنده این کتاب بوده است، در این باره میگوید: | [[محدث نوری|محدث نورى]] (۱۲۵۴ـ۱۳۲۰ق) معاصر با نویسنده این کتاب بوده است، در این باره میگوید: | ||
«به خاطر دارم در ایام مجاورت [[کربلای معلی|کربلاى معلى]] و استفاده از علامه عصر خود [[عبدالحسین تهرانی|شیخ عبدالحسین تهرانى]] که در تبحر و فضل و اتقان، عدیل نداشت، سید عرب روضه خوانى از حله آمد ـ و پدرش از معاریف این طایفه بود ـ و اجزاى کهنه اى از میراث پدر داشت، خدمت شیخ استاد آورد و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود. و آن اجزاء را اول و آخر نبود و در حاشیه آن نوشته بود که این از مؤلفات فلان است و یکى از علماى جبل عامل از تلامذه محقق صاحب معالم را اسم برده بود. چون در کتاب هاى تراجم حالش مذکور بود، مراجعه نمود اصلاً در مؤلفاتش اسمى از مقتل نبرده بودند. و چون در خود اجزاء، مطالعه کردند، معلوم شد که از کثرت اشتمال آن بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه، احتمال نمى رود که از مؤلفات عالمى باشد.» | «به خاطر دارم در ایام مجاورت [[کربلای معلی|کربلاى معلى]] و استفاده از علامه عصر خود [[عبدالحسین تهرانی|شیخ عبدالحسین تهرانى]] که در تبحر و فضل و اتقان، عدیل نداشت، سید عرب روضه خوانى از [[حله]] آمد ـ و پدرش از معاریف این طایفه بود ـ و اجزاى کهنه اى از میراث پدر داشت، خدمت شیخ استاد آورد و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود. و آن اجزاء را اول و آخر نبود و در حاشیه آن نوشته بود که این از مؤلفات فلان است و یکى از علماى [[جبل عامل]] از تلامذه محقق [[صاحب معالم]] را اسم برده بود. چون در کتاب هاى تراجم حالش مذکور بود، مراجعه نمود اصلاً در مؤلفاتش اسمى از مقتل نبرده بودند. و چون در خود اجزاء، مطالعه کردند، معلوم شد که از کثرت اشتمال آن بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه، احتمال نمى رود که از مؤلفات عالمى باشد.» | ||
«پس آن سید را که آن اجزاى کهنه را در دست داشت، از نشر آن و نقل از آن، نهى فرمود ولکن بعد از چند روزى به مناسبتى مرحوم فاضل دربندى آقاخوند ملاآقا مطلع شد و آن را از آن سید گرفت و چون مشغول تألیف کتاب (اسرارالشهاده) بود، روایات آن اجزا را به صورت پراکنده در جاى جاى کتابش درج کرد و بر عدد اخبار واهیه و مجعوله بى شمار آن افزود و براى مخالفین شیعه، ابواب طعن و سخریه و استهزا باز نمود، و همتش او را به آنجا کشانید که عدد لشکر کوفیان را به ششصد هزار سواره و دو کرور پیاده رسانید! و براى جماعت روضه خوانان میدانى وسیع مهیا نمود که هرچه کمیت نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالاى منابر با نهایت قوت قلب، مستند ذکر کنند که فاضل دربندى چنین فرموده». «این کتاب در نزد علماى فن و نقادان احادیث و اخبار مربوط به سیره امامان معصوم (ع) بى وقع و بى اعتبار است و اعتماد بر آن کاشف از خرابى کار ناقل و قلت بصیرت او در امور است».<ref>حاجی نوری، لولو و مرجان، لنقل از محمد آلاندوزلی، آیینه پژوهش، ۱۳۸۱ ،شماره ۷۷ و ۷۸.</ref> | «پس آن سید را که آن اجزاى کهنه را در دست داشت، از نشر آن و نقل از آن، نهى فرمود ولکن بعد از چند روزى به مناسبتى مرحوم فاضل دربندى آقاخوند ملاآقا مطلع شد و آن را از آن سید گرفت و چون مشغول تألیف کتاب (اسرارالشهاده) بود، روایات آن اجزا را به صورت پراکنده در جاى جاى کتابش درج کرد و بر عدد اخبار واهیه و مجعوله بى شمار آن افزود و براى مخالفین شیعه، ابواب طعن و سخریه و استهزا باز نمود، و همتش او را به آنجا کشانید که عدد لشکر کوفیان را به ششصد هزار سواره و دو کرور پیاده رسانید! و براى جماعت روضه خوانان میدانى وسیع مهیا نمود که هرچه کمیت نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالاى منابر با نهایت قوت قلب، مستند ذکر کنند که فاضل دربندى چنین فرموده». «این کتاب در نزد علماى فن و نقادان احادیث و اخبار مربوط به سیره امامان معصوم (ع) بى وقع و بى اعتبار است و اعتماد بر آن کاشف از خرابى کار ناقل و قلت بصیرت او در امور است».<ref>حاجی نوری، لولو و مرجان، لنقل از محمد آلاندوزلی، آیینه پژوهش، ۱۳۸۱ ،شماره ۷۷ و ۷۸.</ref> |