۱۷٬۱۰۳
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (بازبینی منابع) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
=== نقلهای متفاوت=== | === نقلهای متفاوت=== | ||
این حدیث با عبارتهای مختلفی در منابع شیعه و اهلسنت نقل شده است. از جمله: «علی ولی کل مؤمن بعدی»؛<ref>ابن شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۳۷۲.</ref> «هو ولی کل مؤمن من بعدی»؛<ref>ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۴، ص۴۳۷.</ref> «انت ولی کل مؤمن بعدی»:<ref> طیالسی، مسند ابیداود، دارالمعرفه، ص۳۶۰، ح۲۷۵۲؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص۶۴.</ref> انت ولی کل مؤمن بعدی و مؤمنه<ref> ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۶۸۴، ح۱۱۶۸؛ امینی، الغدیر، ۱۳۹۷ق، ج۱، ص۵۱؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۰۵ق، ص۱۷۷.</ref> «انت ولیی فی کل مؤمن بعدی»؛<ref> ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۱، ص۳۳۰.</ref> «فانه ولیکم بعدی»؛<ref> ابن | این حدیث با عبارتهای مختلفی در منابع شیعه و اهلسنت نقل شده است. از جمله: «علی ولی کل مؤمن بعدی»؛<ref>ابن شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۳۷۲.</ref> «هو ولی کل مؤمن من بعدی»؛<ref>ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۴، ص۴۳۷.</ref> «انت ولی کل مؤمن بعدی»:<ref> طیالسی، مسند ابیداود، دارالمعرفه، ص۳۶۰، ح۲۷۵۲؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص۶۴.</ref> انت ولی کل مؤمن بعدی و مؤمنه<ref> ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۶۸۴، ح۱۱۶۸؛ امینی، الغدیر، ۱۳۹۷ق، ج۱، ص۵۱؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۰۵ق، ص۱۷۷.</ref> «انت ولیی فی کل مؤمن بعدی»؛<ref> ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۱، ص۳۳۰.</ref> «فانه ولیکم بعدی»؛<ref> ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۸۸.</ref> «ان علیا ولیکم بعدی»؛<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۴۵؛ هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۱، ص۶۱۲، ح۳۲۹۶۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۱۹۱.</ref> «هذا ولیکم بعدی»؛<ref>نسائی، السنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۳۳.</ref> «انک ولی المؤمنین من بعدی»؛<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۳۳۸.</ref> «انت ولیی فی کل مؤمن بعدی»؛<ref>ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۱، ص۳۳۰.</ref> «و انت خیلفتی فی کل مؤمن من بعدی»؛<ref>ابن ابیعاصم، السنه، ۱۴۰۰، ج۲، ص۵۶۵.</ref> «و فهو اولی الناس بکم بعدی».<ref> طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۲۲، ص۱۳۵.</ref> | ||
== محتوا== | == محتوا== | ||
به باور شیعیان محتوای این حدیث مسأله [[امامت]] و [[ولایت]] حضرت علی(ع) است.<ref>میلانی، تشیید المراجعات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۶۴. </ref> آنان واژه ولی را به معنای سرپرست، [[امام]]، رهبر و [[خلیفه]] میدانند.<ref>رحیمی اصفهانی، ولایت و رهبری، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۱.</ref> اما اهلسنت بر این باورند که این حدیث دلالتی بر مسأله جانشینی علی بن ابیطالب ندارد بلکه منظور از کلمه ولی در آن، دوستی و یاری دادن است.{{مدرک}} شیعیان برای اثبات مدعای خود میگویند: واژه ولی در لغت به معنای سرپرست، رهبر، خلیفه و امام است و در صدر [[اسلام]] و پس از آن نیز این واژه به معنای خلیفه و سرپرست به کار میرفته است. آنان همچنین به کاربرد ولی توسط [[خلیفه اول]]،<ref>مسلم، صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر باب حکم الفی ء: ج۳، ص۱۳۷۸، ح۱۷۵۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۸.</ref> [[خلیفه دوم]]،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، | به باور شیعیان محتوای این حدیث مسأله [[امامت]] و [[ولایت]] حضرت علی(ع) است.<ref>میلانی، تشیید المراجعات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۶۴. </ref> آنان واژه ولی را به معنای سرپرست، [[امام]]، رهبر و [[خلیفه]] میدانند.<ref>رحیمی اصفهانی، ولایت و رهبری، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۱.</ref> اما اهلسنت بر این باورند که این حدیث دلالتی بر مسأله جانشینی علی بن ابیطالب ندارد بلکه منظور از کلمه ولی در آن، دوستی و یاری دادن است.{{مدرک}} شیعیان برای اثبات مدعای خود میگویند: واژه ولی در لغت به معنای سرپرست، رهبر، خلیفه و امام است و در صدر [[اسلام]] و پس از آن نیز این واژه به معنای خلیفه و سرپرست به کار میرفته است. آنان همچنین به کاربرد ولی توسط [[خلیفه اول]]،<ref>مسلم، صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر باب حکم الفی ء: ج۳، ص۱۳۷۸، ح۱۷۵۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۸.</ref> [[خلیفه دوم]]،<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۳۶۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۶۵، ۲۱۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۷۹.</ref> [[صحابه]]،<ref>ابن بیشیبه المصنف، دارالفکر، ج۸، ص۵۷۴؛ هندی، کنزالعمال، ج۵، ص۶۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۴۱۳؛ ابن تیمیه، منهاج السنه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۶۱.</ref> [[معاویه]]،<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۰۰؛ ابنجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> [[تابعین]]،<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۲۲.</ref> و برخی از علمای اهلسنت<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در معنای خلیفه و سرپرست استناد میکنند.{{یادداشت|بر پایه روایتی که از خلیفه دوم در صحیح مسلم نقل شده، ابوبکر خود را ولی و خلیفه پیامبر میدانست (مسلم، صحیح مسلم، ج۳، کتاب الجهاد و السیر باب حکم الفیء، ص۱۳۷۸، ح۱۷۵۷.) در خطبههایی که ابوبکر برای صحابه ایراد میکرد، خود را به عنوان ولی و ولی امر مسلمین معرفی مینمود.( بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۵۹؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۶۸.) | ||
همچنین ابوبکر برای انتصاب خلیفه دوم از لفظ ولی استفاده کرد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافیة الدینیة، ج۵، ص۱۶۸. </ref> او پس از انتصاب عمر به جانشینی خود، به فرماندهان نظامی نوشت که من عمر را ولی شما قرار دادم.( ابن اثیر، معجم جامع الاصول، ج۴، ص۱۰۹.) صحابه نیز در اعتراضی که به انتصاب خلیفه دوم از سوی ابوبکر داشتند دو واژه ولی و خلَف را در کنار هم قرار دادند.(ابن بیشیبه، المصنف، دارالفکر، ج۸، ص۵۷۴؛ هندی، کنزالعمال، ج۵، ۶۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۴۱۳.) | همچنین ابوبکر برای انتصاب خلیفه دوم از لفظ ولی استفاده کرد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافیة الدینیة، ج۵، ص۱۶۸. </ref> او پس از انتصاب عمر به جانشینی خود، به فرماندهان نظامی نوشت که من عمر را ولی شما قرار دادم.( ابن اثیر، معجم جامع الاصول، ج۴، ص۱۰۹.) صحابه نیز در اعتراضی که به انتصاب خلیفه دوم از سوی ابوبکر داشتند دو واژه ولی و خلَف را در کنار هم قرار دادند.(ابن بیشیبه، المصنف، دارالفکر، ج۸، ص۵۷۴؛ هندی، کنزالعمال، ج۵، ۶۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۴۱۳.) | ||
خلیفه دوم در خطبهها، خود را ولی و ولی امر مسلمین معرفی میکرد.(بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۳۶۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۶۵، ۲۱۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۷۹.) در سفارشی که از او به حضرت علی نقل شده، کلمه ولی را در معنای خلافت به کار برده است.(بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۶۰.) عمر در نامهای خطاب به اهل بصره، نوشت که ابوموسی اشعری را ولی شما قرار دادم.(ابن کثیر، البدایه و النهایه، | خلیفه دوم در خطبهها، خود را ولی و ولی امر مسلمین معرفی میکرد.(بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۳۶۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۶۵، ۲۱۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۷۹.) در سفارشی که از او به حضرت علی نقل شده، کلمه ولی را در معنای خلافت به کار برده است.(بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۶۰.) عمر در نامهای خطاب به اهل بصره، نوشت که ابوموسی اشعری را ولی شما قرار دادم.(ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۸۲.) معاویه نیز خطاب به مردم بصره، ابن زیاد را ولی شما قرار دادم.(ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۸۲.) عبدالملک بن مروان واژه ولی را درباره عمر و عثمان به کار برده است.(مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۲۲.) | ||
ابن سعد در مناظرهای که بین شیعه و سنی مطرح نموده، میگوید فصیحترین کلمهای که خلافت فردی را ثابت میکند کلمه «ولیکم الله من بعدی» است و اگر پیامبر قصد جانشینی حضرت علی را داشت میبایست از واژه ولی استفاده میکرد نه واژه مولی.( ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۴۵.)}} | ابن سعد در مناظرهای که بین شیعه و سنی مطرح نموده، میگوید فصیحترین کلمهای که خلافت فردی را ثابت میکند کلمه «ولیکم الله من بعدی» است و اگر پیامبر قصد جانشینی حضرت علی را داشت میبایست از واژه ولی استفاده میکرد نه واژه مولی.( ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۲۴۵.)}} | ||
== اعتبار== | == اعتبار== | ||
عبدالقادر بغدادی و ابن حجر عسقلانی گفتهاند که این حدیث را [[ترمذی]] با سندی قوی از عمران بن حصین نقل کرده است.<ref>بغدادی، خزانه الادب، ۱۹۹۸م، ج۶، ص۶۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، | عبدالقادر بغدادی و ابن حجر عسقلانی گفتهاند که این حدیث را [[ترمذی]] با سندی قوی از عمران بن حصین نقل کرده است.<ref>بغدادی، خزانه الادب، ۱۹۹۸م، ج۶، ص۶۹؛ ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۶۸.</ref> متقی هندی نیز آن را صحیح دانسته است.<ref> هندی، کنزالعمال، ۱۴۱۹ق، ج۱۱، ص۲۷۹، ح۳۲۹۴۱.</ref> [[حاکم نیشابوری]] آن را حدیث صحیح السندی دانسته که مسلم و بخاری آن را در [[صحیحین]] نیاوردهاند.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۳۴، ح۴۶۵۲.</ref> همچنین شمس الدین ذهبی و ناصرالدین البانی این حدیث را صحیح دانستهاند.<ref> المستدرک بتعلیق ذهبی، کتاب معرفة الصحابه قسم ذکر اسلام امرالمومنین علی(ع)، ج۳، ص۱۴۳، ح۴۶۵۲؛ البانی، السلسلة الصحیحه، ج۵، ص۲۲۲.</ref> | ||
== منابع== | == منابع== | ||
این حدیث در کتابهایی همچون [[صحیح ترمذی]]، مسند احمد بن حنبل؛<ref>ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۴، ص۴۳۷.</ref> جامع الاحادیث سیوطی؛<ref>سیوطی، جامع الاحادیث، ج۱۶، ص۲۵۶، ح۷۸۶۶ و ج۲۷ ص۷۲.</ref> کنزالعمال؛<ref>هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۲.</ref> مسند ابیداود؛<ref> طیالسی، مسند ابیداود، دارالمعرفه، ص۳۶۰.</ref> [[فضائل الصحابه]]؛<ref>ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ۶۰۵، ۶۲۰، ۶۴۹.</ref> آلآحاد و المثانی؛<ref> ابوبکر شیبانی، الآحاد و المثانی، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۷۸.</ref>[[سنن نسائی]]؛<ref>نسائی، السنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۳۲.</ref> مسند ابویعلی؛<ref>ابویعلی موصلی، مسند ابییعلی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۹۳.</ref> مسند رویانی؛<ref>رویانی، مسند الرویانی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۲۵.</ref>صحیح ابن حبان؛<ref>ابن حبان، صحیح ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۷۳.</ref> المعجم الکبیر طبرانی؛<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۱۲۸، ج۱۲، ص۷۸.</ref> الشریعه؛<ref> آجری، الشریعه، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۰۲۱،۱۴۸۸.</ref> تاریخ مدینه دمشق؛<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۹۹.</ref>البدایه و النهایه؛<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، | این حدیث در کتابهایی همچون [[صحیح ترمذی]]، مسند احمد بن حنبل؛<ref>ابن حنبل، مسند، مؤسسة قرطبه، ج۴، ص۴۳۷.</ref> جامع الاحادیث سیوطی؛<ref>سیوطی، جامع الاحادیث، ج۱۶، ص۲۵۶، ح۷۸۶۶ و ج۲۷ ص۷۲.</ref> کنزالعمال؛<ref>هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۲.</ref> مسند ابیداود؛<ref> طیالسی، مسند ابیداود، دارالمعرفه، ص۳۶۰.</ref> [[فضائل الصحابه]]؛<ref>ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ۶۰۵، ۶۲۰، ۶۴۹.</ref> آلآحاد و المثانی؛<ref> ابوبکر شیبانی، الآحاد و المثانی، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۷۸.</ref>[[سنن نسائی]]؛<ref>نسائی، السنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۳۲.</ref> مسند ابویعلی؛<ref>ابویعلی موصلی، مسند ابییعلی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۹۳.</ref> مسند رویانی؛<ref>رویانی، مسند الرویانی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۲۵.</ref>صحیح ابن حبان؛<ref>ابن حبان، صحیح ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۷۳.</ref> المعجم الکبیر طبرانی؛<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۱۲۸، ج۱۲، ص۷۸.</ref> الشریعه؛<ref> آجری، الشریعه، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۰۲۱،۱۴۸۸.</ref> تاریخ مدینه دمشق؛<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۹۹.</ref>البدایه و النهایه؛<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۴۵.</ref> الاصابه؛<ref>ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۸۸.</ref> الجوهره فی نسب النبی و اصحابه العشره؛<ref> تلمسانی، الجوهره، ج۱، ص۲۹۲.</ref> الوافی بالوفیات؛<ref>صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۱۷۸.</ref>خزانه الادب و لب لباب لسان العرب؛<ref> بغدادی، خزانه الادب، ۱۹۹۸م، ج۶، ص۶۸. </ref>[[الغدیر]]؛<ref>امینی، الغدیر، ۱۳۹۷ق، ج۱، ص۵۱.</ref> الجوهره فی نسب الامام علی و آله؛<ref> بری، الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ۱۴۰۲ق، ص۶۴.</ref> الاستیعاب؛<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۱. </ref> و [[کشف الغمه]]<ref> اربلی، کشف الغمه، ۱۴۰۵ق، ص۱۷۷.</ref> آمده است. | ||
== تشکیک== | == تشکیک== | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
* مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بورسعید، مکتبة الثقافیة الدینیة، بیتا. | * مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بورسعید، مکتبة الثقافیة الدینیة، بیتا. | ||
* ابن حبان، محمد بن حبان،صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب ارنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م. | * ابن حبان، محمد بن حبان،صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب ارنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م. | ||
* ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: | * ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م. | ||
* الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995. | |||
* ابن حنبل، احمد، فضائل الصحابه، تحقیق: وصی الله محمد عباس، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. | * ابن حنبل، احمد، فضائل الصحابه، تحقیق: وصی الله محمد عباس، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. | ||
* ابن حنبل، احمد، مسند، مصر، مؤسسة قرطبه. | * ابن حنبل، احمد، مسند، مصر، مؤسسة قرطبه. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
* ابن شیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق: کمال یوسف الحوت، الریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق. | * ابن شیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق: کمال یوسف الحوت، الریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق. | ||
* ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق: محب الدین ابیسعید عمر بن غرامه عمری، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۵م. | * ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق: محب الدین ابیسعید عمر بن غرامه عمری، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۵م. | ||
* ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارلفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م. | * ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارلفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م. | ||
* ابوبکر شیبانی، احمد بن عمرو، الآحاد و المثانی، تحقیق: باسم فیصل احمد جوابره، ریاض، دارالرایه، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م. | * ابوبکر شیبانی، احمد بن عمرو، الآحاد و المثانی، تحقیق: باسم فیصل احمد جوابره، ریاض، دارالرایه، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م. |
ویرایش