کاربر ناشناس
صفویان: تفاوت میان نسخهها
جز
اصلاح لینک
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Hasaninasab جز (اصلاح لینک) |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
[[شاه عباس دوم]] نیز روابط دوستانهای با دولت عثمانی داشت. او که از ناحیه مرزهای غربی کشور آسوده بود، در سال ۱۰۵۸ قمری قندهار را تصرف کرد. در همین سفر، سفیر سلطان عثمانی (سلطان ابراهیم خواندگار) نامهای دوستانه همراه با «تحف و هدایای بیشمار» برای شاه عباس دوم ارسال کرد و در عوض، شاه نیز نامه محبتآمیزی با «چند قلاده فیل کوه شکوه» برای سلطان عثمانی فرستاد.<ref> محمد ابراهیم بن زین العابدین نصیری، دستور شهریاران، ص۱۴۲.</ref> | [[شاه عباس دوم]] نیز روابط دوستانهای با دولت عثمانی داشت. او که از ناحیه مرزهای غربی کشور آسوده بود، در سال ۱۰۵۸ قمری قندهار را تصرف کرد. در همین سفر، سفیر سلطان عثمانی (سلطان ابراهیم خواندگار) نامهای دوستانه همراه با «تحف و هدایای بیشمار» برای شاه عباس دوم ارسال کرد و در عوض، شاه نیز نامه محبتآمیزی با «چند قلاده فیل کوه شکوه» برای سلطان عثمانی فرستاد.<ref> محمد ابراهیم بن زین العابدین نصیری، دستور شهریاران، ص۱۴۲.</ref> | ||
[[ | [[معاهده زهاب]]، مهمترین قرارداد صلح میان دو کشور بود که براساس آن مرزهای قطعی دو کشور معین گردید و در معاهدههای بعدی، از جمله قرارداد صلح بعد از جنگهای [[نادر شاه افشار|نادر]] و نیز در تعیین حدود در دوره [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین شاه]]، همیشه به آن استناد میشد. <ref>محمد طاهر وحید قزوینی، عباسنامه، ص۵۰ و محمد امین ریاحی، سفارتنامههای ایران ص۴۵.</ref> بااین قرارداد، صلح و آرامش در حدود نود سال، (در دورههای شاه عباس دوم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین) میان دو کشور، به ویژه در مرزها برقرار بود و سفیرانی میان اصفهان و استانبول در رفت و آمد بودند. | ||
براساس اطلاعات موجود، در تمام سالهای سلطنت [[شاه سلیمان صفوی|شاه سلیمان]] (۱۰۷۷ - ۱۱۰۵ه) صلح و امنیت در مرزهای ایران و عثمانی برقرار بود و «[[معاهده ذهاب]]» همچنان رعایت میشد. در این مدت، سفیران اروپایی میکوشیدند تا ایران را به دشمنی با عثمانی وا دارند، ولی ایران حاضر نمیشد. کمپفر در این خصوص مینویسد: «هدف از سفارت ما در دربار ایران، بیشتر این بود که شاه ایران را وادار به یک لشکرکشی مشترک بر ضد ترکها که در بحبوحه صلح، [[بغداد]] را از چنگ پدر بزرگش [[شاه صفی صفوی|شاه صفی]]، خارج کرده بودند، بکنیم. فقط چون وزیر اعظم با این کار موافق نبود، کوششهای ما به جایی نرسید. وی به مسیحیان به خاطر فتوحاتش حسادت میورزید و به همین دلیل به ما جواب رد میداد. وزیر اعظم به ما گفت: «پذیرفتن تقاضای شما یعنی اقدام شاه به جنگ با عثمانی، نه با قرارداد صلحی که ما با خواندگار منعقد کردهایم، موافقت دارد و نه اوضاع و احوال ما چنین اجازه میدهد.»<ref>انگلبر کمپفر، سفرنامه کمپفر، ص۸۵.</ref> | براساس اطلاعات موجود، در تمام سالهای سلطنت [[شاه سلیمان صفوی|شاه سلیمان]] (۱۰۷۷ - ۱۱۰۵ه) صلح و امنیت در مرزهای ایران و عثمانی برقرار بود و «[[معاهده ذهاب]]» همچنان رعایت میشد. در این مدت، سفیران اروپایی میکوشیدند تا ایران را به دشمنی با عثمانی وا دارند، ولی ایران حاضر نمیشد. کمپفر در این خصوص مینویسد: «هدف از سفارت ما در دربار ایران، بیشتر این بود که شاه ایران را وادار به یک لشکرکشی مشترک بر ضد ترکها که در بحبوحه صلح، [[بغداد]] را از چنگ پدر بزرگش [[شاه صفی صفوی|شاه صفی]]، خارج کرده بودند، بکنیم. فقط چون وزیر اعظم با این کار موافق نبود، کوششهای ما به جایی نرسید. وی به مسیحیان به خاطر فتوحاتش حسادت میورزید و به همین دلیل به ما جواب رد میداد. وزیر اعظم به ما گفت: «پذیرفتن تقاضای شما یعنی اقدام شاه به جنگ با عثمانی، نه با قرارداد صلحی که ما با خواندگار منعقد کردهایم، موافقت دارد و نه اوضاع و احوال ما چنین اجازه میدهد.»<ref>انگلبر کمپفر، سفرنامه کمپفر، ص۸۵.</ref> |