|
|
خط ۳۰: |
خط ۳۰: |
|
| |
|
| ==زندگی== | | ==زندگی== |
| بر اساس [[روایات]] اسلامی ساره، دخترعمو و دخترخاله [[ابراهیم(ع)]] بود.<ref>حسنی عاملی، الأنبیاء حیاتهم-قصصهم، ۲۰۰۲م، ص۱۱۵.</ref> مادر ساره با مادر ابراهیم هر دو از فرزندان لاحج پیامبر بودند. یکی از آنان با [[تارخ]]، پدر ابراهیم و دیگری با برادر تارخ، بتوائیل، ازدواج کرد.<ref>حسنی عاملی، الأنبیاء حیاتهم-قصصهم، ۲۰۰۲م، ص۱۱۵.</ref> ساره خواهر مادری [[لوط(ع)]] است.<ref>حسنی عاملی، الأنبیاء حیاتهم-قصصهم، ۲۰۰۲م، ص۱۱۵.</ref>{{یادداشت|گرچه ابراهیم(ع) عموی لوط است، اما ازدواج ابراهیم(ع) و ساره ازدواج عمو و برادرزاده نیست؛ زیرا ساره برادر مادریِ لوط است و پدران لوط و ساره یکی نیستند.}} محل تولد ساره را در منطقه کوثی در کوهستانهای بابِل([[عراق]]) ذکر کردهاند.<ref>محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۹ش، ج۵، ۱۱۶ و ۱۱۷.</ref> | | بر اساس [[حدیث|روایات اسلامی]]، ساره دخترعمو و دخترخاله [[ابراهیم(ع)]] است.<ref>حسنی عاملی، الأنبیاء حیاتهم-قصصهم، ۲۰۰۲م، ص۱۱۵.</ref> مادر ساره با مادر ابراهیم هر دو از فرزندان لاحج پیامبر بودهاند که یکی از آنان با [[تارخ]]، پدر ابراهیم، و دیگری با برادر تارخ، بتوائیل، ازدواج کرده است.<ref>حسنی عاملی، الأنبیاء حیاتهم-قصصهم، ۲۰۰۲م، ص۱۱۵.</ref> ساره همچنین خواهر [[لوط(ع)]] است.<ref>حسنی عاملی، الأنبیاء حیاتهم-قصصهم، ۲۰۰۲م، ص۱۱۵.</ref>{{یادداشت|گرچه ابراهیم(ع) عموی لوط است، اما ازدواج ابراهیم(ع) و ساره ازدواج عمو و برادرزاده نیست؛ زیرا ساره برادر مادریِ لوط است و پدران لوط و ساره یکی نیستند.}} محل تولد ساره، منطقه کوثی در کوهستانهای بابِل، [[عراق]] کنونی، ذکر شده است.<ref>محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۹ش، ج۵، ص۱۱۶ و ۱۱۷.</ref> |
|
| |
|
| ساره و برادرش لوط در جریان دعوت ابراهیم به [[توحید|یکتاپرستی]]، به او [[ایمان]] آوردند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۸۲و ۱۸۳.</ref> | | ساره به همراه برادرش لوط، به ابراهیم ایمان آورد و [[توحید|یکتاپرست]] شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۸۲و ۱۸۳.</ref> او همچنین با حضرت ابراهیم که پسرعمویش بود، [[ازدواج]] کرد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۸۳.</ref> ساره، یکی از زیباترین زنان دوره خود معرفی شده است.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۴۱.</ref> او زمینهای کشاورزی و دامهای فراوان داشته و همه داراییاش را در اختیار ابراهیم قرار داده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۷۰.</ref> |
|
| |
|
| ===ازدواج با ابراهیم=== | | ===هجرت به مصر=== |
| ساره با پسر عموی خود حضرت ابراهیم [[ازدواج]] کرد. ابراهیم در زمان ازدواج ۳۷ سال داشت.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۸۳.</ref> در برخی منابع ساره یکی از زیباترین زنان دوره خود معرفی شده است.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱؛مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۴۱.</ref> او از زراعت و دامهای فراوانی برخوردار بود که همه آنها را در اختیار حضرت ابراهیم قرار داد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۷۰.</ref>
| | پس از دعوت ابراهیم به یکتاپرستی در [[بابل|بابِل]]، عده کمی به او ایمان آوردند، و ابراهیم به همین دلیل به همراه ساره و لوط، به شام هجرت کرد،اما با شیوع قحطی و بیماری، ساره به همراه همسرش ابراهیم(ع)، رهسپار [[مصر]] شد.<ref>دقس، آشنایی با زنان قرآنی، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۰ و ۱۱۱.</ref> |
|
| |
|
| ===هجرت به شام، مصر و فلسطین===
| | بنابر روایات تاریخی، پادشاه مصر از زیبایی ساره مطلع شد<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵۰؛ فعال عراقی، داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، ۱۳۷۸ش، ص۳۶۸</ref> و ابراهیم در پاسخ به اینکه چه نسبتی با ساره دارد، او را خواهر خود معرفی کرد.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۲و۲۳.</ref> چنانکه ابن اثیر گفته، ابراهیم از آنجا که میدانسته اگر ساره را همسر خود معرفی کند، پادشاه دستور قتل او را صادر خواهد کرد تا ساره را تصاحب کند، حقیقت را مخفی کرده است.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۲و۲۳.</ref> پادشاه مصر، ساره را احضار میکند و تلاش میکند او را تصاحب کند، اما در همین حین، دستش خشک میشود.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۲و۲۳.</ref> پادشاه از ساره میخواهد دعا کند که دستش دوباره سالم شود، تا او را رها کند، اما پس از دعای ساره و سلامت دست پادشاه، او دوباره تلاش میکند به ساره نزدیک شود و این اتفاق سه بار رخ میدهد.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۲و۲۳.</ref> پادشاه پس از آن، از کردهٔ خود پشیمان میشود، کنیزی به نام هاجر، و هدایایی به ساره میبخشد و او را آزاد میکند.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۴۱.</ref> |
| پس از دعوت ابراهیم به یکتاپرستی در [[بابل|بابِل]] عده کمی به او ایمان آوردند به همین دلیل، به ناچار ابراهیم به همراه ساره و لوط به شام هجرت کرد و در حران ساکن شد. به دنبال گسترش قحطی و بیماری ساره به همراه همسرش ابراهیم(ع) رهسپار [[مصر]] شدند.<ref>دقس، آشنایی با زنان قرآنی، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۰ و ۱۱۱.</ref>ابراهیم برای آنکه زیبایی ساره را از چشمان دیگران دور نگه دارد او را در صندوق گذاشت. هنگام ورود آنان به مصر، مرزداران مصری از او خواستند صندوق را باز کند ابراهیم ابتدا نپذیرفت اما در ادامه با اصرار مأموران مصر صندوق را باز کرد. مأموران با دیدن چهره زیبای ساره خبر زیبایی ساره را به پادشاه مصر گزارش دادند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵۰؛ فعال عراقی، داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، ۱۳۷۸ش، ص۳۶۸</ref>
| |
|
| |
|
| ===رفتار پادشاه مصر با ساره=== | | ===بشارت فرزند در ۹۰ سالگی=== |
| پس از آنکه خبر زیبایی ساره به پادشاه [[مصر]] رسید از [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهیم(ع)]] پرسیده شد که ساره چه نسبتی با او دارد؟ ابراهیم که میدانست اگر بگوید ساره همسرش است پادشاه مصر او را خواهد کشت و به هر ترتیب ساره را از آن خود خواهد کرد، از این رو گفت او خواهرش است و منظور خواهر دینی بود. پادشاه مصر نیز دستور داد او را آرایش کنند و به نزد پادشاه بفرستند. در گزارشهای تاریخی آمده است ابراهیم پس از فرستادن ساره نزد پادشاه مشغول [[نماز]] شد و از خدا یاری خواست. پادشاه مصر زمانی که خواست به ساره نزدیک شود دستش خشک شد و به ساره گفت از [[خدا]] بخواهد دستش را سالم کند و در قبال آن قول داد به او آسیبی نرساند. ساره نیز [[دعا]] کرد و دست پادشاه خوب شد؛ اما برخلاف قول خود به ساره نزدیک شد و دوباره دستش از حرکت ایستاد و قول داد در صورت خوب شدن، به او آسیب نرساند. این ماجرا سه بار تکرار شد.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۲و۲۳.</ref> پادشاه مصر متوجه شد ساره زن معمولی نیست و نمیتواند از او بهرهمند شود، از این رو کنیزی به نام [[هاجر]] و هدایایی به او بخشید.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۴۱.</ref>
| | چنانکه در منابع تاریخی آمده، [[فرشته|فرشتگان الهی]] در ۹۰ سالگی ساره، به او بشارت تولد فرزندی دادند.<ref>دقس، آشنایی با زنان قرآنی، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۶-۱۱۹.</ref> او از سر ناباوری خندید و گفت که چطور ممکن است زنی سالخورده حامله شود؟<ref>دقس، آشنایی با زنان قرآنی، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۶-۱۱۹.</ref> او پس از مدتی باردار شد. [[اسحاق]]، فرزند او و ابراهیم است.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۸۷.</ref> در دو سوره از قرآن کریم، به بشارت فرشتگان و واکنش ساره به فرزندار شدن خود اشاره شده است.<ref>نگاه کنید به: سوره هود، آیه ۷۱-۷۳؛ سوره ذاریات، آیه ۲۹ و ۳۰.</ref> |
| | |
| ===بخشیدن هاجر به ابراهیم===
| |
| ساره به دلیل آنکه نازا بود و دوست نداشت ابراهیم بدون فرزند و نسل بماند هاجر را که کنیزی خوشچهره بود به همسرش بخشید تا ابراهیم از هاجر صاحب فرزند شود. پس از این ماجرا هاجر صاحب فرزندی به نام [[اسماعیل (پیامبر)|اسماعیل]] شد. بر اساس برخی گزارشهای تاریخی ساره چون نتوانسته بود فرزندی برای ابراهیم به دنیا آورد، اندوهگین شد.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۴۱ و ۴۴۲.</ref>
| |
| | |
| ===بشارت فرشتگان به فرزنددار شدن ساره===
| |
| پس از چندسال از تولد اسماعیل، [[فرشته|فرشتگان الهی]] به ساره که در آن هنگام ۹۰ سال داشت بشارت فرزندی به نام [[اسحاق]] دادند. ساره پس از این بشارت از تعجب خندید و گفت: چگونه ممکن است زنی سالخورده و نازا حامله شود؟<ref>دقس، آشنایی با زنان قرآنی، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۶-۱۱۹.</ref> ساره پس از مدتی حامله شد و فرزندی به نام اسحاق به دنیا آورد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۸۷.</ref>
| |
| | |
| ===گزارش قرآن درباره ساره===
| |
| در دو جای [[قرآن]] از ساره یاد شده است. در [[سوره هود]] به ماجرای حضور [[فرشتگان]] در منزل ابراهیم، بشارت آنان به فرزنددار شدن ساره در کهنسالی و واکنش ساره به خبر فرزنددار شدنش اشاره شده است.<ref>سوره هود، آیه ۷۱ - ۷۳.</ref> [[سوره ذاریات]] نیز به گفتگوی فرشتگان با ساره و تعجب ساره از بشارت به تولد اسحاق اشاره شده است.<ref>سوره ذاریات، آیه ۲۹ و ۳۰.</ref> | |
|
| |
|
| | ساره پیش از بشارت به بارداری، از آنجا که نازا بود، کنیز خود، هاجر را به همسرش ابراهیم میبخشد تا از او صاحب فرزند شود و پس از آن، [[اسماعیل]]، فرزند ابراهیم و هاجر متولد میشود.<ref>مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۴۴۱ و ۴۴۲.</ref> |
| | |
| ===درگذشت=== | | ===درگذشت=== |
| ساره در سن ۱۲۷ سالگی در منطقه [[حبرون]] از دنیا رفت. پس از وفات ساره ابراهیم مکانی از حبرون را از ساکنان آن خرید و ساره را در آنجا دفن کرد.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۶ و ۳۷.</ref> بعدها ابراهیم، [[اسحاق]] و [[یعقوب (پیامبر)|یعقوب]] در این مکان دفن شدند. در دوره کنونی این مکان به [[مسجد الابراهیمی]] مشهور است و در منطقه [[الخلیل]] در [[فلسطین]] واقع شده است.
| | ساره، همسر ابراهیم(ع)، در سن ۱۲۷ سالگی در منطقه [[حبرون]] درگذشت.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۶ و ۳۷.</ref> پس از وفات ساره، ابراهیم مکانی از حبرون را از ساکنان آن خرید و ساره را در آنجا دفن کرد.<ref>ابنخلدون، تاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۶ و ۳۷.</ref> بعدها ابراهیم، [[اسحاق]] و [[یعقوب (پیامبر)|یعقوب]] در این مکان دفن شدند.{{مدرک}} در دوره کنونی این مکان به [[مسجد الابراهیمی]] مشهور است و در منطقه [[الخلیل]] در [[فلسطین]] واقع شده است.{{مدرک}} |
|
| |
|
| ==ویژگیها== | | ==ویژگیها== |