Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۰۰
ویرایش
imported>Alipour جز (←پیوند به بیرون: اضافه کردن ناوبری) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| حوادث مهم= | | حوادث مهم= | ||
}} | }} | ||
'''ادریس''' یا '''خنوخ''' یکی از [[پیامبران]] است. [[قرآن]] | '''ادریس''' یا '''خنوخ''' یکی از [[پیامبران]] است. [[قرآن]] او را یکی از [[پیامبر|پیامبران]] بزرگ لقب داده که به جایگاه والایی رسیده است. برخی از [[تفسیر|مفسران]] قرآن و تاریخنویسان [[مسلمان]] ادریس را با اُخنوخ یا خَنوخ (جد [[نوح (پیامبر)|حضرت نوح]] که در تورات نام او ذکر شده است) یکی دانستهاند. براساس روایات اسلامی ادریس نخستین کسی بود که جامه دوخت و قلم را برای نوشتن به کار بست و به دانش ستاره شناسی و حساب پرداخت. شغل او خیاطی و [[مسجد سهله]] خانه او بود. درباره وفات یا زنده بودن او، بین مفسران و علمای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. | ||
==دلیل نامگذاری به ادریس== | ==دلیل نامگذاری به ادریس== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
#برخی دیگر به اشتقاق کلمه «ادریس» از ماده «دروس» به معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علت این نامگذاری را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان کردهاند.<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۷۱ش، ص۱۰۰.</ref> | #برخی دیگر به اشتقاق کلمه «ادریس» از ماده «دروس» به معنای پنهان شدن، معتقد بوده و علت این نامگذاری را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان کردهاند.<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ۱۳۷۱ش، ص۱۰۰.</ref> | ||
#بعضی میگویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمیتواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref> | #بعضی میگویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمیتواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref> | ||
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، | #بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و مخارج حروف در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق میکند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref> | ||
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را | بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش میشمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]] عنوان میکند که ادریس(ع) «هرمس» نیز نام داشته است برخی معتقدند که کلمه هرمس عربی ارمیس یونانی است، و ارمیس به زبان یونانی به معنای عطارد است. بعضی دیگر عنوان کردهاند که نام او به زبان یونانی طرمیس و به زبان عبری خنوخ بود که معرب آن اخنوخ شده، و خدای عز و جل او را در کتاب عربی مبینش ادریس نامیده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref> | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
درباره زندگی و سرانجام ادریس(ع) | درباره زندگی و سرانجام ادریس(ع) اختلاف بسیاری وجود دارد و مطالب موجود، چندان قابل اعتماد نبوده و برخی معتقدند بیشتر آنچه در مورد ادریس(ع) وجود دارد از زمره [[اسرائیلیات]] به حساب میآید.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۷۱-۷۳.</ref> | ||
===نسب=== | ===نسب=== | ||
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر | [[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسلۀ بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۱۳۸۳ش، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیهالسلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۸۰ش، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام میبرد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۱۳۷۸ش، ج۶، ص۳۴۳.</ref> | ||
در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کردهاند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمیتواند از اجداد پیامبر اکرم (ص) باشد<ref> رشید رضا، المنار، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمیداند و احتمال میدهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref> | در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کردهاند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمیتواند از اجداد پیامبر اکرم(ص) باشد<ref> رشید رضا، المنار، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمیداند و احتمال میدهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref> | ||
===ولادت=== | ===ولادت=== | ||
[[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار پیامبر اسلام(ص)با حضرت ادریس و نوح در معراج- این تصویر در مکتب هرات و معراجنامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]] | [[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار پیامبر اسلام(ص)با حضرت ادریس و نوح در معراج- این تصویر در مکتب هرات و معراجنامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]] | ||
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس میدانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی میگویند در [[بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و | بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس میدانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی میگویند در [[بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و شیث بن آدم که جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادریس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آوردهاند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزههای دینی به مردمان خود آداب و طریقه نقشه کشی برای شهر سازی، سیاست مدنیت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref> | ||
=== فرزندان === | === فرزندان === | ||
طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر | طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ (متوشلح)، ناخورا و حرقاسیل در کتابها ثبت شده است.<ref name=":0">طبسی، «ادریس پیامبر(ع)» ۱۳۷۹ش، ص۴۷.</ref> | ||
===رسالت === | ===رسالت === | ||
ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی میباشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند میپرداختند و مشرک، میگسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۶؛ طبری، | ادریس سومین پیامبر از پیامبران الهی میباشد که مأمور هدایت دودمان [[قابیل]] شده بود که به اعمال ناپسند میپرداختند و مشرک، میگسار و بت پرست بودند،<ref>جویری، کلیات قصص الأنبیاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۱۶. </ref> او مردم را به حق و توحید دعوت کرده و از آنان میخواست از شریعت آدم و [[شیث]] پیروی کنند، نسبت به همدیگر با عدل و انصاف رفتار کرده و در مورد ضعیفان کوتاهی نکنند، برای جهاد با دشمنان دین آماده باشند و با پرداخت زکات به یاری فقرا بشتابند و روزه گرفتن در روزهای معهود را فراموش نکنند.<ref>حسنی عاملی، الانبیاء حیاتهم وقصصهم، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۶۵-۶۶.</ref> | ||
===سرانجام=== | ===سرانجام=== | ||
در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد: | در خصوص عمر حضرت ادریس اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که عمر ادریس در زمین حدود سیصد سال بود.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۱۰۷.</ref>در مورد پایان عمر یا پایان کار او بر روی زمین نیز اختلافاتی وجود دارد: | ||
# طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، | # طبق برخی روایات ادریس از میان پیروان خود صد نفر از برترینها را برگزید و از میان صد نفر، هفتاد نفر و از میان هفتاد نفر ده نفر و از میان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادریس با این هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نیاز با خدا پرداختند، آنها هم چنان با ادریس به عبادت الهی پرداختند تا زمانی که خداوند روح ادریس را به ملأ اعلی برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> | ||
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفتهاند وی به آسمان چهارم رفت و در آنجا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref> | # برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفتهاند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی میکند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفتهاند وی به آسمان چهارم رفت و در آنجا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref> درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴. </ref> | ||
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | # در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشتهای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزشها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای اینکه سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا میکردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشتهام، میخواهم شکر خدا را بهجای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمانها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره [[سوره مریم|مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره [[سوره انبیاء|انبیاء]] از حضرت ادریس یاد میکند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا میداند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر میدهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref> | ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره [[سوره مریم|مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره [[سوره انبیاء|انبیاء]] از حضرت ادریس یاد میکند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا میداند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر میدهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref> | ||
برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref> برخی دیگر گفتهاند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، | برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref> برخی دیگر گفتهاند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکانها باشد مزیت بهشمار نمیآید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستانهایی که در این سوره به ردیف ذکر میشود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر میکند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده میشود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref> | ||
=== ادریس و الیاس در قرآن === | === ادریس و الیاس در قرآن === | ||
برخی از مفسران در آیههای «و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانستهاند و ویژگیها و داستانهایی را که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آوردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۵۱۰.</ref> برخی آیه «سَلمٌ عَلی اِلیاسین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref> را «سَلمٌ عَلی اِدراسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کردهاند.<ref>ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۲.</ref> طبرسی در مجمع البیان از ابن مسعود نقل میکند که منظور | برخی از مفسران در آیههای «و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> و «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref> [[الیاس]] را همان ادریس دانستهاند و ویژگیها و داستانهایی را که برای ادریس بیان شده است را در ذیل این آیات برای «الیاس» آوردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۵۱۰.</ref> برخی آیه «سَلمٌ عَلی اِلیاسین»<ref>سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref> را «سَلمٌ عَلی اِدراسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کردهاند.<ref>ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۲۲.</ref> طبرسی در مجمع البیان از ابن مسعود نقل میکند که منظور از الیاس، ادریس است که جد حضرت نوح بوده است.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۸، ص۱۷۱؛ همان، ج۲۱، ص۴۰.</ref> | ||
ولی بسیاری از مفسرین شیعه معتقدند که «الیاس» غیر از «ادریس» است | ولی بسیاری از مفسرین شیعه معتقدند که «الیاس» غیر از «ادریس» است زیرا در [[سوره انعام]] آمده است: «و تِلک حُجَّتُنا ءاتَینها اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجت مَن نَشاءُ اِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلیم × و وهَبنا لَهُ اِسحقَ و یعقوبَ کلاًّ هَدَینا و نوحا هَدَینا مِن قَبلُ و مِن ذُرِّیتِهِ داوودَ و سُلَیمنَ و اَیوبَ و یوسُفَ و موسی و هرونَ و کذلِک نَجزِی المُحسِنین و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین»<ref>سوره انعام، آیه ۸۳-۸۵.</ref>: در این آیه، ضمیر «مِن ذُرِّیتِهِ» یا به [[حضرت ابراهیم]] یا به [[حضرت نوح]] باز میگردد که در هر دو صورت نمیتواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد؛ زیرا الیاس یا از فرزندان حضرت ابراهیم خواهد بود یا حضرت نوح؛ در حالی که ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است.<ref>طبرسی، مجمع البیان،۱۳۵۲ش، ج۴، ص۵۱۰-۵۱۱؛ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۹،ص۱۴۳.</ref> | ||
==ویژگیهای ادریس(ع)== | ==ویژگیهای ادریس(ع)== | ||
طبق نقلهای تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست یا برگ درختان بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستارهشناسی و حساب پرداخت،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۳۵۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۹۶۵م، ج۱، ص۴۳.</ref> از اینرو ادریس را نخستین مدرس انسان میدانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت میدهند. بههمین دلیل انسانها در رشتههای نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، | طبق نقلهای تاریخی در کتب اسلامی، ادریس نخستین کسی بود که خیاطی کرد و جامه دوخت و پوشید و جامه مردم تا آن زمان از پوست یا برگ درختان بود. همچنین او نخستین کسی بود که قلم را برای نوشتن به کار گرفت و به دانش ستارهشناسی و حساب پرداخت،<ref>شهرستانی، الملل والنحل، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۳۵۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۹۶۵م، ج۱، ص۴۳.</ref> از اینرو ادریس را نخستین مدرس انسان میدانند و مبادی و اصول اولیه هر علمی را به او نسبت میدهند. بههمین دلیل انسانها در رشتههای نجوم، هندسه، فلسفه، حساب، منطق و حکمت مدیون او هستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۷۲. </ref> به علم ادریس(ع) در دعای روز اول ماه رجب نیز اشاره شده است «وَ مُعَلِّمَ إِدْرِیسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسابِ وَ السِّنِینِ وَ الشُّهُورِ وَ أَوْقاتِ الْأَزْمان»<ref>سید بن طاووس، الاقبال، ۱۳۷۷ش، ج۳،ص۲۰۵.</ref> | ||
یکی دیگر از ویژگیهای ادریس(ع) عبادت هر روز و شب اوست در روایات آمده است که او زاهد و عابد بود و هر روز هزاران بار خدا را [[تسبیح]] میگفت. او | یکی دیگر از ویژگیهای ادریس(ع) عبادت هر روز و شب اوست در روایات آمده است که او زاهد و عابد بود و هر روز هزاران بار خدا را [[تسبیح]] میگفت. او روزها مشغول عبادت و تسبیح خداوند و برخی از شبها استراحت میکرد. او همواره هنگام دوختن لباس به حمد، تسبیح، تکبیر و توحید خداوند مشغول بود به نحوی که بر اساس روایات اعمال یک روز او برابر با کردار اهل زمین در آن زمان بود<ref name=":0" />. | ||
==ادریس در روایات== | ==ادریس در روایات== | ||
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یکصد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر (ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز | [[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یکصد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر(ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلبهایشان را امتحان کردهام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کردهام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" /> | ||
بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]] (ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» | بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ میداند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار میگیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفهای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتابهای خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]](ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفههای ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref> | ||
== ادریس(ع)در عرفان و شعر== | == ادریس(ع)در عرفان و شعر== | ||
وجود پارهای از تفسیرهای [[عرفان|عرفانی]] درباره زندگی حضرت ادریس نشان از توجه [[عرفا]] و [[تصوف|متصوفه]] به داستان زندگی و [[سیر و | وجود پارهای از تفسیرهای [[عرفان|عرفانی]] درباره زندگی حضرت ادریس نشان از توجه [[عرفا]] و [[تصوف|متصوفه]] به داستان زندگی و [[سیر و سلوک]] او دارد.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> حضرت ادریس در متون عرفانی نمونۀ [[سالک|سالکی]] است که با قطع تعلّقات از لذتهای دنیایی و دست کشیدن از آمال و آرزوهای دنیا، پیش از مرگ به مرگ اختیاری مرده است.<ref>پورنامداریان، داستان پیامبران در کلیات شمس، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۹.</ref> | ||
[[ابن عربی]] با نگاه تاویلی، حضرت ادریس را نمونهای از نفس مجردی میداند که نسبتی با خداوند دارد و معتقد است چنین نفسی قابل تقدیس است. از همین جهت او نزد ابن عربی معنایی کاملا رمزی پیدا میکند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، | [[ابن عربی]] با نگاه تاویلی، حضرت ادریس را نمونهای از نفس مجردی میداند که نسبتی با خداوند دارد و معتقد است چنین نفسی قابل تقدیس است. از همین جهت او نزد ابن عربی معنایی کاملا رمزی پیدا میکند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> اگر چه ابن عربی در برخی موارد حضرت ادریس و [[الیاس]] را دو نفر میداند اما از مجموع سخنان او نتیجه گرفته شده است که الیاس نام دوم ادریس است. او در جلوه ادریسی پیامآور الهی است و در جلوه الیاسی علاوه بر [[نبوت]] از محمدیونی است که در [[آخر الزمان]] به همراه [[عیسی مسیح|عیسی بن مریم]] ظهور میکند. ابن عربی همچنین حضرت ادریس را پیامبر [[خط|خطاطان]] عنوان کرده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> | ||
شاعران عرفانی نیز با توجه به نوع نگاه قرآن کریم و همچنین عارفان مسلمان به حضرت ادریس در شعر خود بخشهای رمزی و تفسیری زندگی او را به تصویر کشیدهاند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> در این میان بیش از هر چیز به صفت «نامیرایی» او اشاره شده است و ادریس در [[شعر عرفانی]] | شاعران عرفانی نیز با توجه به نوع نگاه قرآن کریم و همچنین عارفان مسلمان به حضرت ادریس در شعر خود بخشهای رمزی و تفسیری زندگی او را به تصویر کشیدهاند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> در این میان بیش از هر چیز به صفت «نامیرایی» او اشاره شده است و ادریس در [[شعر عرفانی]] نمایندۀ [[موت اختیاری]] و جاودانگی دانستهشده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> علاوه بر این [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] ادریس(ع) را پیامبری معرفی میکند که به رأیالعین سیر ستارگان را دیده و او را منجم و همجنس ستارگان میداند.<ref>پورخالقی چترودی، فرهنگ قصههای پیامبران، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref> | ||
{{شعر۲ | {{شعر۲ | ||
|بود جنسیت در ادریس از نجوم|هشت سال او با زحل بد در قدوم | |بود جنسیت در ادریس از نجوم|هشت سال او با زحل بد در قدوم | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
همچنین [[سنایی]] در خصوص ادریس(ع) آورده است: | همچنین [[سنایی]] در خصوص ادریس(ع) آورده است: | ||
{{شعر۲ | {{شعر۲ | ||
| | |بمیرای دوست پیش از مرگ اگر میزندگی خواهی| که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما<ref>سنایی، دیوان سنایی، ۱۳۴۲ش، ص۱۲۱.</ref> | ||
}} | }} | ||
و [[عطار نیشاری]] نیز گفته است: | و [[عطار نیشاری]] نیز گفته است: | ||
{{شعر۲ | {{شعر۲ | ||
|پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید|ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد<ref>عطار نیشابوری، دیوان | |پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید|ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد<ref>عطار نیشابوری، دیوان عطارنیشابوری، ۱۳۸۷ش، ص۱۶۲.</ref> | ||
}} | }} | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس۲}} | {{پانویس۲}} | ||
==منابع == | ==منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{ستون|۲}} | {{ستون|۲}} | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۰: | ||
* ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۰ق. | * ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۰ق. | ||
* ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر والتنویر، بیروت، نشر مؤسسة التاریخ العربی، ۱۴۲۰ق. | * ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر والتنویر، بیروت، نشر مؤسسة التاریخ العربی، ۱۴۲۰ق. | ||
* ابن کثیر، | * ابن کثیر، اسماعیل، قصص الانبیاء، تحقیق؛ الدکتور مصطفی عبد الواحدی، بیروت، موسسه علوم القرآن، چاپ چهارم،۱۴۱۱ق. | ||
* ابن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق. | * ابن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق. | ||
* ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر ابن کثیر، بیروت، دارطیبه للنشر، ۱۴۲۰ق. | * ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر ابن کثیر، بیروت، دارطیبه للنشر، ۱۴۲۰ق. | ||
* ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ سوم، | * ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ سوم، بیروت،دار الصادر، ۱۴۱۴ق. | ||
* ابنهشام، عبدالملک بن هشام، السیرةالنبویه، | * ابنهشام، عبدالملک بن هشام، السیرةالنبویه، بیروت،دار المعرفه، ۱۴۳۰ق. | ||
* امیری، رضا، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، نشریه تاریخ فلسفه، شماره ۴، بهار ۱۳۹۰ش. | * امیری، رضا، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، نشریه تاریخ فلسفه، شماره ۴، بهار ۱۳۹۰ش. | ||
* بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسة البعثة، چاپ اول تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق. | * بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسة البعثة، چاپ اول تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق. | ||
* پورخالقی چترودی، مهدخت، فرهنگ قصههای پیامبران (تجلی شاعرانه اشارات داستانی در مثنوی)، مشهد، موسسۀ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱ش. | * پورخالقی چترودی، مهدخت، فرهنگ قصههای پیامبران (تجلی شاعرانه اشارات داستانی در مثنوی)، مشهد، موسسۀ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱ش. | ||
* پورنامداریان، تقی، داستان پیامبران در کلیات شمس، تهران، | * پورنامداریان، تقی، داستان پیامبران در کلیات شمس، تهران، موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹ش. | ||
* توفیقی، حسین، «کتاب رازهای خنوخ»، مجله هفت آسمان، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۷۸ش. | * توفیقی، حسین، «کتاب رازهای خنوخ»، مجله هفت آسمان، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۷۸ش. | ||
* جزایری، نعمتالله بن عبدالله، النور | * جزایری، نعمتالله بن عبدالله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین (قصص قرآن)؛ به ضمیمه زندگانی چهارده معصوم(ع)، مصحح:سیاح، احمد، مترجم:مشایخ، فاطمه، تهران، ۱۳۸۱ق. | ||
* جوادی آملی، عبدالله، | * جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳ش. | ||
* جویری، محمد، قصص الأنبیاء، تهران، | * جویری، محمد، قصص الأنبیاء، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۸۲ش. | ||
* حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، مترجم یوسف مرعشی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۸ق. | * حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، مترجم یوسف مرعشی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۸ق. | ||
* حسنی عاملی، عبد الصاحب، الانبیاء حیاتهم و قصصهم، بیروت، موسسه | * حسنی عاملی، عبد الصاحب، الانبیاء حیاتهم و قصصهم، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۱ق. | ||
* | * خزائلی، محمد، اعلام القرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش. | ||
* دیلمی، حسنبن محمد، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، ناصر، اول، ۱۳۷۶ش. | * دیلمی، حسنبن محمد، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، ناصر، اول، ۱۳۷۶ش. | ||
* رشید رضا، محمد، المنار، | * رشید رضا، محمد، المنار، قاهرهدار المنار، ۱۴۲۸ق. | ||
* زبیدی، مرتضی، تاج العروس، | * زبیدی، مرتضی، تاج العروس، بیروت،دار صادر، ۱۳۰۶ق. | ||
* زمخشری، محمودبن | * زمخشری، محمودبن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، تحقیق سلیم النعیمی، قم، دارالذخائر للمطبوعات، ۱۴۱۰ق. | ||
* زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، قم، نشر البلاغه، ۱۴۱۵ق. | * زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، قم، نشر البلاغه، ۱۴۱۵ق. | ||
* سنایی غزنوی، ابوالمجد، دیوان سنایی، تصحیح | * سنایی غزنوی، ابوالمجد، دیوان سنایی، تصحیح مدرس رضوی، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۲ش. | ||
* سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف | * سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف فی تفسیر السیره النبویه لابن هشام، مترجم عبدالرؤوف، قاهره، مؤسسه مختار، ۱۳۹۱ق. | ||
* سید بن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة | * سید بن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، تهران، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ش. | ||
* شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۲ق. | * شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۲ق. | ||
* صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۷۱ش. | * صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۷۱ش. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۴۹: | ||
* صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح کمرهای، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۸ق. | * صدوق(ابن بابویه)، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح کمرهای، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۸ق. | ||
* صفاری، محمدشفیع، حکیما، فاطمه، «ادریس از منظر ابن عربی (با تکیه بر فتوحات مکیه و فصوص الحکم)»، مطالعات عرفانی، شماره ۲۲، پاییز و زمستان۱۳۹۴ش. | * صفاری، محمدشفیع، حکیما، فاطمه، «ادریس از منظر ابن عربی (با تکیه بر فتوحات مکیه و فصوص الحکم)»، مطالعات عرفانی، شماره ۲۲، پاییز و زمستان۱۳۹۴ش. | ||
* طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، | * طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق. | ||
* طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه: حسین نوری و محمد مفتح، تهران، نشر فراهانی، ۱۳۵۲ش. | * طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه: حسین نوری و محمد مفتح، تهران، نشر فراهانی، ۱۳۵۲ش. | ||
* طبرسی، فضلبن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، | * طبرسی، فضلبن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش. | ||
* | * طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه م. ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵ش. | ||
* طبسی، محمد محسن، «ادریس پیامبر (ع)»، نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۳۷، فروردین ۱۳۷۹ش. | * طبسی، محمد محسن، «ادریس پیامبر(ع)»، نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۳۷، فروردین ۱۳۷۹ش. | ||
* عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان | * عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان عطارنیشابوری، تصحیح و مقدمۀ سعید نفیسی،تهران، آبان، ۰۱۳۸۷ش. | ||
* قرشی بنابی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۸ش. | * قرشی بنابی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۸ش. | ||
* | * قمی، علی بن ابراهیم، ترجمه تفسیر قمی، ترجمه جابر رضوانی، قم، انتشارات بنیالزهراء، ۱۳۹۲ش. | ||
* مجلسی، محمّد باقر. بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار. بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق. | * مجلسی، محمّد باقر. بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار. بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق. | ||
* محمدی ری شهری و همکاران، حکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق. | * محمدی ری شهری و همکاران، حکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق. | ||
* | * محمدی ری شهری، محمد، حکم النبی الاعظم صلی الله علیه و آله و سلم، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۷ش. | ||
* مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیة، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ق. | * مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیة، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ق. | ||
* مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تصحیح شار پل، بیروت، منشورات جامعة لبنانیة، ۱۹۶۵م. | * مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تصحیح شار پل، بیروت، منشورات جامعة لبنانیة، ۱۹۶۵م. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۶۸: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |