Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←مفهوم شناسی) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
'''نَفخِ صور''' یا دمیدن در شیپور، رویدادی است که در زمان [[اشراط الساعه|پایان دنیا]] و شروع [[قیامت]] اتفاق میافتد. طبق روایات هنگامی که قیامت نزدیک میشود، به دستور خداوند، [[اسرافیل]] یکبار در شیپور خویش میدمد و صدای عظیمی ایجاد میکند که تمام موجودات، جز عده کمی، میمیرند. سپس دوباره در شیپور میدمد و همگی زنده میشوند و قیامت برپا میشود. | '''نَفخِ صور''' یا دمیدن در شیپور، رویدادی است که در زمان [[اشراط الساعه|پایان دنیا]] و شروع [[قیامت]] اتفاق میافتد. طبق روایات هنگامی که قیامت نزدیک میشود، به دستور خداوند، [[اسرافیل]] یکبار در شیپور خویش میدمد و صدای عظیمی ایجاد میکند که تمام موجودات، جز عده کمی، میمیرند. سپس دوباره در شیپور میدمد و همگی زنده میشوند و قیامت برپا میشود. | ||
== | == مفهومشناسی == | ||
نفخ صور واژهای مرکب است که از دو جزء «نفخ» به معنای دمیدن و «صور» به معنای شیپور تشکیل شده است.<ref>دهخدا، لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ص۱۵۰۷۹.</ref> صور در لغت به معنای شاخ حیوانی است که در آن میدمند.<ref>دهخدا، لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ص۱۵۰۷۹.</ref> مشهور [[مفسران|مفسرین]] معتقدند در آیات مربوط به نفخ صور، اگر صور به معنای شیپور باشد، با سیاق آیات و روایات و مأموریت [[اسرافیل]] سازگاری بیشتری دارد؛<ref>منصوری، تفسیر نفخ صور، ص۹۰.</ref> ولی بعضی دیگر معتقدند: صور جمع «صورت» است. به این معنا که خدا مردگان را صورتبندی میکند و در آن صورتها میدمد و آنان را زنده میکند.<ref>طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۴۹۶.</ref> | نفخ صور واژهای مرکب است که از دو جزء «نفخ» به معنای دمیدن و «صور» به معنای شیپور تشکیل شده است.<ref>دهخدا، لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ص۱۵۰۷۹.</ref> صور در لغت به معنای شاخ حیوانی است که در آن میدمند.<ref>دهخدا، لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ص۱۵۰۷۹.</ref> مشهور [[مفسران|مفسرین]] معتقدند در آیات مربوط به نفخ صور، اگر صور به معنای شیپور باشد، با سیاق آیات و روایات و مأموریت [[اسرافیل]] سازگاری بیشتری دارد؛<ref>منصوری، تفسیر نفخ صور، ص۹۰.</ref> ولی بعضی دیگر معتقدند: صور جمع «صورت» است. به این معنا که خدا مردگان را صورتبندی میکند و در آن صورتها میدمد و آنان را زنده میکند.<ref>طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۴۹۶.</ref> | ||