کاربر ناشناس
یحیی (پیامبر): تفاوت میان نسخهها
←یحیی در انجیل
imported>Alikhosravi |
imported>Alikhosravi |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
پیامبر اسلام(ص) درباره زهد او فرمود: «زهد یحیی بن زكریا به حدی بود كه در دوران کودکی به داخل [[بیت المقدس]] رفت؛ بزرگان [[حبر|احبار]] و [[راهب|راهبان]] را دید كه پیراهنی از مو و كلاه پشمی دارند و خود را با زنجیر به پایههای مسجد بستهاند؛ چون چنین دید نزد مادرش آمد و گفت: مادرجان! یک پیراهن از مو و كلاه پشمی برایم بباف تا بروم در بیت المقدس و با احبار و رهبان، خداوند را عبادت كنم. مادرش گفت: صبر کن تا پیامبر خدا بیاید و با او مشورت كنم. زمانی که زكریا آمد و از خواسته یحیی خبردار شد، فرمود: پسر جان تو هنوز كودكی خردسال هستی. چه انگیزهای برای چنین كاری داری؟ یحیی گفت: پدرجان! آیا ندیدهای که كودكان کوچکتر از من مردهاند. زکریا به مادر یحیی فرمود: برای او پیراهنی از مو و كلاهی از پشم بباف و او هم چنین كرد. یحیی آن پیراهن را پوشید و آن كلاه را بر سر نهاد. به بیتالمقدس رفت و با احبار به عبادت خداوند پرداخت تا آن پیراهن سخت، گوشت بدنش را از بین برد؛... خبر به مادرش رسید و به دیدار او رفت و زكریا با گروهی از راهبان آمدند... زكریا گفت: پسر جانم! چرا با خود چنین كنی، همانا من تو را از خدا خواستم كه به من لطف کرد تا چشمم به تو روشن گردد، گفت: پدرجان تو مرا بدین وضع دستور دادی. گفت: پسر جانم! من کی چنین گفتم؟ گفت: تو نگفتی میان [[بهشت]] و [[دوزخ]] گردنهای است كه از آن نگذرند جز بسیار گریهكنندگان از ترس خدا».<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ۱۴۰۰ق، ص۲۷. </ref> برخی منابع، گفتگوهای مفصلی میان حضرت یحیی و شیطان ذکر کردهاند.<ref>مجلسی،بحارالانوار، ۱۳۸۹ق، ج۶۰، باب ذکر ابلیس و قصصه، حدیث ۵ و ۷۰ و ۷۱ و ۱۵۰</ref> | پیامبر اسلام(ص) درباره زهد او فرمود: «زهد یحیی بن زكریا به حدی بود كه در دوران کودکی به داخل [[بیت المقدس]] رفت؛ بزرگان [[حبر|احبار]] و [[راهب|راهبان]] را دید كه پیراهنی از مو و كلاه پشمی دارند و خود را با زنجیر به پایههای مسجد بستهاند؛ چون چنین دید نزد مادرش آمد و گفت: مادرجان! یک پیراهن از مو و كلاه پشمی برایم بباف تا بروم در بیت المقدس و با احبار و رهبان، خداوند را عبادت كنم. مادرش گفت: صبر کن تا پیامبر خدا بیاید و با او مشورت كنم. زمانی که زكریا آمد و از خواسته یحیی خبردار شد، فرمود: پسر جان تو هنوز كودكی خردسال هستی. چه انگیزهای برای چنین كاری داری؟ یحیی گفت: پدرجان! آیا ندیدهای که كودكان کوچکتر از من مردهاند. زکریا به مادر یحیی فرمود: برای او پیراهنی از مو و كلاهی از پشم بباف و او هم چنین كرد. یحیی آن پیراهن را پوشید و آن كلاه را بر سر نهاد. به بیتالمقدس رفت و با احبار به عبادت خداوند پرداخت تا آن پیراهن سخت، گوشت بدنش را از بین برد؛... خبر به مادرش رسید و به دیدار او رفت و زكریا با گروهی از راهبان آمدند... زكریا گفت: پسر جانم! چرا با خود چنین كنی، همانا من تو را از خدا خواستم كه به من لطف کرد تا چشمم به تو روشن گردد، گفت: پدرجان تو مرا بدین وضع دستور دادی. گفت: پسر جانم! من کی چنین گفتم؟ گفت: تو نگفتی میان [[بهشت]] و [[دوزخ]] گردنهای است كه از آن نگذرند جز بسیار گریهكنندگان از ترس خدا».<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ۱۴۰۰ق، ص۲۷. </ref> برخی منابع، گفتگوهای مفصلی میان حضرت یحیی و شیطان ذکر کردهاند.<ref>مجلسی،بحارالانوار، ۱۳۸۹ق، ج۶۰، باب ذکر ابلیس و قصصه، حدیث ۵ و ۷۰ و ۷۱ و ۱۵۰</ref> | ||
==یحیی در قرآن== | |||
حضرت یحیی از جمله انبیائی است که [[قرآن]]، اوصاف مثبتی پیرامون او نقل کرده است: | |||
* '''[[سوره مریم]]، آیه ۱۲''': «و به او در حالی كه كودک بود، حكمت دادیم». برخی از مفسران حکمت در این آیه را به معنای [[نبوت]] دانستهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۷۸۱</ref> | |||
* '''[[سوره مریم]]، آیه ۱۳''': «رحمت و محبّتی از ناحیه خود به او بخشیدیم، و پاكی (دل و جان)! و او پرهیزکار بود.» | |||
* '''[[سوره آلعمران]]، آیه ۳۹''': «(یحیی) كلمه خدا (مسیح) را تصدیق میكند و (یحیی) رهبر خواهد بود و از هوسهای سركش بركنار، و پیامبری از صالحان است.» | |||
* '''[[سوره انعام]]، آیه ۸۵''': «او (یحیی) همچون پدرش زكریا و عیسی و الیاس از نیكو كاران و از عباد اللّه الصالحین بود.» | |||
* '''سوره مریم، آیه ۱۵''': «سلام بر او(یحیی)، آن روز كه تولّد یافت، و آن روز كه میمیرد، و آن روز كه زنده برانگیخته میشود.» | |||
==یحیی در انجیل== | ==یحیی در انجیل== | ||
نقلها و داستانهای مختلفی از یحیی بن زکریا در [[اناجیل]] وجود دارد. این مطالب، موارد مشترک بسیاری با آیات قرآن دارند. | نقلها و داستانهای مختلفی از یحیی بن زکریا در [[اناجیل]] وجود دارد. این مطالب، موارد مشترک بسیاری با آیات قرآن دارند. |