Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۱٬۳۴۶
ویرایش
(اصلاح ارقام) |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
۲- برخی از منابع وی را پسر عبدالشمس دانستهاند. بر این اساس اگر امیه فرزند عبدالشمس باشد، نسب بنیامیه و بنیهاشم در [[عبدمناف]] به یکدیگر میپیوندد. بنابر نقلی، نیای امویان، «امیه اکبر» خوانده میشده است؛ زیرا برادر کوچکتری به نام امیه اصغر داشت.<ref>ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۷؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷.</ref> | ۲- برخی از منابع وی را پسر عبدالشمس دانستهاند. بر این اساس اگر امیه فرزند عبدالشمس باشد، نسب بنیامیه و بنیهاشم در [[عبدمناف]] به یکدیگر میپیوندد. بنابر نقلی، نیای امویان، «امیه اکبر» خوانده میشده است؛ زیرا برادر کوچکتری به نام امیه اصغر داشت.<ref>ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۷؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷.</ref> | ||
برای امیه ۱۰ فرزند پسر برشمردهاند. چهار تن از آنان با نامهای حرب، ابوحرب، سفیان و ابوسفیان، عنابس خوانده میشده، چهار تن دیگر با نامهای عاص، ابوالعاص، عیص، ابوالعیص، مشهور به اعیاص بودهاند<ref>ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸-۱۰.</ref> و دو فرزند دیگر به نام عمرو و ابوعمرو. از میان فرزندان امیه، دو تن در کودکی درگذشتند و دو تن دیگر از باقیمانده فرزندان وی نیز نسلی بر جای نگذاشتند. | برای امیه ۱۰ فرزند پسر برشمردهاند. چهار تن از آنان با نامهای حرب، ابوحرب، سفیان و ابوسفیان، عنابس خوانده میشده، چهار تن دیگر با نامهای عاص، ابوالعاص، عیص، ابوالعیص، مشهور به اعیاص بودهاند<ref>ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸-۱۰.</ref> و دو فرزند دیگر به نام عمرو و ابوعمرو. از میان فرزندان امیه، دو تن در کودکی درگذشتند و دو تن دیگر از باقیمانده فرزندان وی نیز نسلی بر جای نگذاشتند.كلبی، ۳۸؛ بلاذری، همان، ۵ / ۸؛ | ||
حرب، فرزند بزرگ امیه و پدر [[ابوسفیان]] از بزرگان مکه به شمار میرفت و مدتی با [[عبدالمطلب]] مراوده و دوستی داشت، اما سرانجام کارشان به نزاع و داوری کشید.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۷۱</ref> اگرچه بعید نیست چنین روایتی تحتتأثیر داستان منافره امیه و هاشم پدید آمده باشد.<ref>بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۹.</ref> حرب در نبردهای اعراب مانند یوم عکاظ و دو جنگ فجار فرمانده سپاه [[قبیله قریش| قریش]] بود و پس از وی این منصب به ابوسفیان رسید.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۱۵.</ref> فرزند دیگر امیه، ابوالعاص، نیای [[عثمان بن عفان]] و [[مروان بن حکم]] و شماری از فرزندان او بود که به خلافت رسیدند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۹۵.</ref> | حرب، فرزند بزرگ امیه و پدر [[ابوسفیان]] از بزرگان مکه به شمار میرفت و مدتی با [[عبدالمطلب]] مراوده و دوستی داشت، اما سرانجام کارشان به نزاع و داوری کشید.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۷۱</ref> اگرچه بعید نیست چنین روایتی تحتتأثیر داستان منافره امیه و هاشم پدید آمده باشد.<ref>بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۹.</ref> حرب در نبردهای اعراب مانند یوم عکاظ و دو جنگ فجار فرمانده سپاه [[قبیله قریش| قریش]] بود و پس از وی این منصب به ابوسفیان رسید.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۱۵.</ref> فرزند دیگر امیه، ابوالعاص، نیای [[عثمان بن عفان]] و [[مروان بن حکم]] و شماری از فرزندان او بود که به خلافت رسیدند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۹۵.</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
==تاریخچه بنیامیه== | ==تاریخچه بنیامیه== | ||
===پیش از اسلام=== | ===پیش از اسلام=== | ||
روایاتی که درباره بنیامیه در دوره پیش از اسلام در دست است، عمدتاً حاکی از سابقه عداوت و خونریزی میان امویان و هاشمیان است. | روایاتی که درباره بنیامیه در دوره پیش از اسلام در دست است، عمدتاً حاکی از سابقه عداوت و خونریزی میان امویان و هاشمیان است.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۶۳۶.</ref> بر اساس روایتی، عبدشمس و هاشم همزاد بودند و به هنگام تولد، انگشت یکی به پیشانی دیگری چسبیده بود؛ چون آن دو را جدا کردند، خون جاری شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۲.</ref> در روایت بسیار شایع دیگری گفته شده است که امیه بر منزلت عموی خود حسد برد و با آنکه ثروت داشت، نتوانست مانند او گشادهدستی کند و نزد مردم خوار شد و حتی کارش با هاشم به اختلاف و داوری کشید و ناچار ده سال تبعیدگونه در شام اقامت کرد.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۶۲؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۸؛ عماد طبری، کامل بهائی، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۲۵۳.</ref> این روایت از جهاتی مورد نقد قرار گرفته است.<ref>برای تفصیل نگاه کنید به: مونس حسین، تاریخ قریش، ۱۴۰۸ق، ص۱۴۲.</ref> امیه همچون هاشم خانواده بزرگی داشت<ref>ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۲۷، ۳۷-۳۸.</ref> و فعالانه به کار تجاری میپرداخت.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۶۳۶.</ref> | ||
پس از امیه، حرب فرزند او جایگاه ویژهای داشته است؛ تا جایی که به تعبیر ابنخلدون، آوازه بنیامیه پیش از اسلام از حرب بن امیه بود که ریاست آنان در نبرد فجار را به عهده داشت.<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۳.</ref> | پس از امیه، حرب فرزند او جایگاه ویژهای داشته است؛ تا جایی که به تعبیر ابنخلدون، آوازه بنیامیه پیش از اسلام از حرب بن امیه بود که ریاست آنان در نبرد فجار را به عهده داشت.<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۳.</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
در عصر ظهور اسلام، ابوسفیان برجستهترین شخصیت بنیامیه و یکی از چهار تنی به شمار میرفت که گفتهاند پیش از اسلام حکمشان نافذ بود.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۹۶۰م، ج۲، ص۷۱۵.</ref> او بیشتر به کار تجارت میپرداخت<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۳۶م، ص۱۲۹.</ref> و اگرچه از مخالفان [[پیامبر اسلام]] بود و در برخی فعالیتها علیه اسلام و مسلمانان شرکت جست،<ref>ابنهشام، السیره النبویة، المکتبة التجاریه، ج۱، ص۲۷۶، ۳۱۵؛ ج۲، ص۲۶، ۹۳.</ref> اما در مقایسه با دیگر سران قریش، عداوت کمتری نشان میداد.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۴۱.</ref> یکی از دلایل احتمالی تفاوت مذکور، اشتغال وی به تجارت و ارتباط با جهان اطراف و در نتیجه، دلبستگی کمتر به عقاید مشرکان [[حجاز]] دانسته شده است؛<ref>محمد ابن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ۱۴۰۵ق، ص۳۸۸.</ref> چنانکه از همین رو او را از [[زنادقه]] قریش خواندهاند.<ref>ابنحبیب، المحبر، بیروت، ص۱۶۱.</ref> | در عصر ظهور اسلام، ابوسفیان برجستهترین شخصیت بنیامیه و یکی از چهار تنی به شمار میرفت که گفتهاند پیش از اسلام حکمشان نافذ بود.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۹۶۰م، ج۲، ص۷۱۵.</ref> او بیشتر به کار تجارت میپرداخت<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۳۶م، ص۱۲۹.</ref> و اگرچه از مخالفان [[پیامبر اسلام]] بود و در برخی فعالیتها علیه اسلام و مسلمانان شرکت جست،<ref>ابنهشام، السیره النبویة، المکتبة التجاریه، ج۱، ص۲۷۶، ۳۱۵؛ ج۲، ص۲۶، ۹۳.</ref> اما در مقایسه با دیگر سران قریش، عداوت کمتری نشان میداد.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۴۱.</ref> یکی از دلایل احتمالی تفاوت مذکور، اشتغال وی به تجارت و ارتباط با جهان اطراف و در نتیجه، دلبستگی کمتر به عقاید مشرکان [[حجاز]] دانسته شده است؛<ref>محمد ابن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ۱۴۰۵ق، ص۳۸۸.</ref> چنانکه از همین رو او را از [[زنادقه]] قریش خواندهاند.<ref>ابنحبیب، المحبر، بیروت، ص۱۶۱.</ref> | ||
پس از [[هجرت به مدینه|هجرت پیامبر]] به [[مدینه]]، ابوسفیان دوباره به تجارت پرداخت و با کاروان بزرگی به شام رفت. او گرچه مایل به درگیری با مسلمانان نبود، با وقوع [[غزوه بدر|جنگ بدر]] که بسیاری از مشرکان و حنظله فرزندش در آن کشته شدند و پسر دیگرش، عمرو، به اسارت درآمد<ref>ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۶۹م، ص۳۳۴-۳۴۵.</ref> در رأس مشرکان قرار گرفت و در بسیج مکیان برای [[جنگ احد|نبرد احد]] نقش اصلی را ایفاء کرد؛ چنانکه برخی از محققان گفتهاند که نبرد بدر به رقابت یا دشمنی بنیامیه با بنیهاشم، چهرهای خونین داد<ref>مونس حسین، تاریخ قریش، ۱۴۰۸ق، ص۱۴۳.</ref> و خاطره تلخ و گزنده آن تا سالهای دور حتی در اندیشه نسلهای بعدی باقی ماند و در پارهای حوادث سده اول هجری نقش داشت. | پس از [[هجرت به مدینه|هجرت پیامبر]] به [[مدینه]]، ابوسفیان دوباره به تجارت پرداخت و با کاروان بزرگی به شام رفت. او گرچه مایل به درگیری با مسلمانان نبود، با وقوع [[غزوه بدر|جنگ بدر]] که بسیاری از مشرکان و حنظله فرزندش در آن کشته شدند و پسر دیگرش، عمرو، به اسارت درآمد<ref>ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۶۹م، ص۳۳۴-۳۴۵.</ref> در رأس مشرکان قرار گرفت و در بسیج مکیان برای [[جنگ احد|نبرد احد]] نقش اصلی را ایفاء کرد؛ چنانکه برخی از محققان گفتهاند که نبرد بدر به رقابت یا دشمنی بنیامیه با بنیهاشم، چهرهای خونین داد<ref>مونس حسین، تاریخ قریش، ۱۴۰۸ق، ص۱۴۳.</ref> و خاطره تلخ و گزنده آن تا سالهای دور حتی در اندیشه نسلهای بعدی باقی ماند و در پارهای حوادث سده اول هجری نقش داشت.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ۶۳۷. | ||
</ref> | |||
پس از [[فتح مکه]] تعدادی از سران بنیامیه مسلمان شدند<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۷۲-۷۴؛ ابنطقطقی، الفخری، ص۱۰۹.</ref> و حتی از امتیازهایی نیز برخوردار شدند، ولی به نظر برخی آنان اسلام را از دریچه رقابتهای قبیلهای و در جهت کسب امتیازهای کلان مادی و قدرت سیاسی مینگریستند. | پس از [[فتح مکه]] تعدادی از سران بنیامیه مسلمان شدند<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۷۲-۷۴؛ ابنطقطقی، الفخری، ص۱۰۹.</ref> و حتی از امتیازهایی نیز برخوردار شدند، ولی به نظر برخی آنان اسلام را از دریچه رقابتهای قبیلهای و در جهت کسب امتیازهای کلان مادی و قدرت سیاسی مینگریستند.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۶۳۷.</ref> | ||
===دوران خلافت ابوبکر=== | ===دوران خلافت ابوبکر=== | ||
در [[واقعه سقیفه بنیساعده| سقیفه]] نقشی از بنیامیه دیده نمیشود و حتی ابوسفیان از گزینش [[ابوبکر]] به خلافت، بدان سبب که از تیره مشهوری از قریش نبود، آشکارا انتقاد کرد.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۷۱.</ref> اما این اختلافها جدی نبود. | در [[واقعه سقیفه بنیساعده| سقیفه]] نقشی از بنیامیه دیده نمیشود و حتی ابوسفیان از گزینش [[ابوبکر]] به خلافت، بدان سبب که از تیره مشهوری از قریش نبود، آشکارا انتقاد کرد.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۷۱.</ref> اما این اختلافها جدی نبود.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۶۳۷.</ref> خاندان ابوسفیان در جنگهای زمان ابوبکر و عمر فعالانه شرکت جستند و یزید و معاویه، فرزندان ابوسفیان، در فتح برخی مناطق شام امیر سپاه بودند و بعدها در عهد عمر به امارت نقاط مذکور دست یافتند.<ref>رجوع کنید به: طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۳، ص۳۸۷، ۶۰۴-۶۰۵؛ ج۴، ص۶۲، ۶۴، ۶۷.</ref> | ||
===خلافت عمر=== | ===خلافت عمر=== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۴: | ||
با آغاز خلافت عثمان بن عفان که از بنیامیه بود، امویان نفوذ و قدرت خود را گستردهتر کردند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۲۴-۱۲۵، ج۱۰، ص۳۰.</ref> در شورای شش نفره برای گزینش خیلفه، [[عبدالرحمان بن عوف]] که با عثمان فامیل بود حضوری مؤثر داشت.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۳۱.</ref> ابوسفیان نیز پس از انتخاب عثمان یا پس از وفات پیامبر، در جمع امویان از آنها خواست خلافت را همچون گوی در میان خود بگردانند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۹؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۳۵۶.</ref> عثمان اندکاندک بنیامیه را به ولایت شهرهای مهم و برای ادامه فتوح برگماشت<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۲۵۱-۲۵۸، ۲۶۹.</ref> و در برخی موارد، اموال هنگفتی به آنان بخشید.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۳۳، ۱۳۴، ۲۰۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۳۴۸، ۳۶۵.</ref> | با آغاز خلافت عثمان بن عفان که از بنیامیه بود، امویان نفوذ و قدرت خود را گستردهتر کردند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۲۴-۱۲۵، ج۱۰، ص۳۰.</ref> در شورای شش نفره برای گزینش خیلفه، [[عبدالرحمان بن عوف]] که با عثمان فامیل بود حضوری مؤثر داشت.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۳۱.</ref> ابوسفیان نیز پس از انتخاب عثمان یا پس از وفات پیامبر، در جمع امویان از آنها خواست خلافت را همچون گوی در میان خود بگردانند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۱۹؛ ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۳۵۶.</ref> عثمان اندکاندک بنیامیه را به ولایت شهرهای مهم و برای ادامه فتوح برگماشت<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۲۵۱-۲۵۸، ۲۶۹.</ref> و در برخی موارد، اموال هنگفتی به آنان بخشید.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۳۳، ۱۳۴، ۲۰۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۳۴۸، ۳۶۵.</ref> | ||
در این دوره مروان بن حکم بر امور خلافت تسلط فراوانی یافته بود<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۵، ص۲۷؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۳۸، ۱۸۱.</ref> و در جریان اعتراض مسلمانان بر ضد خلیفه نیز، شورشیان خواهان اخراج و تحویل او بودند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۸۴.</ref> در اواخر عهد عثمان، احساسات ضداموی میان دیگر قریشیان و قبایل خردتر گسترش یافت. | در این دوره مروان بن حکم بر امور خلافت تسلط فراوانی یافته بود<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۵، ص۲۷؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۳۸، ۱۸۱.</ref> و در جریان اعتراض مسلمانان بر ضد خلیفه نیز، شورشیان خواهان اخراج و تحویل او بودند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۸۴.</ref> در اواخر عهد عثمان، احساسات ضداموی میان دیگر قریشیان و قبایل خردتر گسترش یافت.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۶۳۸.</ref> تلقی بنیامیه از خلافت در این عهد، از یکی از جملههای مروان قابل درک است که در جمع شورشیان گفت: «اینجا آمدهاید تا "ملک" ما را از چنگمان بهدرآورید».<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۳۶۲.</ref> | ||
===خلافت امام علی(ع)=== | ===خلافت امام علی(ع)=== | ||
با آغاز خلافت [[امام علی(ع)]] که بیعت با وی خارج از اراده بنیامیه صورت گرفت، سران بنیامیه نخست به [[مکه]] رفتند<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۳۳، ۴۴۸.</ref> و سپس همراه با اصحاب [[جنگ جمل|جمل]] به بهانه خونخواهی عثمان، علم مخالفت برداشتند،<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۵، ص۲۸.</ref> اما بر سر خلافت با آنان اختلاف داشتند<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۵۳.</ref> و بنابر برخی گزارشها مروان بن حکم، [[طلحه]] را در جنگ به قتل رساند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۳؛ ج۱۰، ص۱۲۷.</ref> | با آغاز خلافت [[امام علی(ع)]] که بیعت با وی خارج از اراده بنیامیه صورت گرفت، سران بنیامیه نخست به [[مکه]] رفتند<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۳۳، ۴۴۸.</ref> و سپس همراه با اصحاب [[جنگ جمل|جمل]] به بهانه خونخواهی عثمان، علم مخالفت برداشتند،<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۵، ص۲۸.</ref> اما بر سر خلافت با آنان اختلاف داشتند<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۵۳.</ref> و بنابر برخی گزارشها مروان بن حکم، [[طلحه]] را در جنگ به قتل رساند.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۳؛ ج۱۰، ص۱۲۷.</ref> | ||
پس از شکست در جنگ جمل، بنیامیه به سوی معاویه والی [[شام]] رفتند، در حالی که امام علی از نخستین روزهای خلافت، خواستار عزل او از ولایت شام بود.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱.</ref> معاویه در زمان عمر بر شام ولایت یافت و با اختیاراتی که از فتوح اسلامی در زمان عثمان داشت<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۳۶م، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>، میتوان گفت که [[خلافت بنیامیه]] در این بخش از جهان اسلام آغاز شده بود. | پس از شکست در جنگ جمل، بنیامیه به سوی معاویه والی [[شام]] رفتند، در حالی که امام علی از نخستین روزهای خلافت، خواستار عزل او از ولایت شام بود.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱.</ref> معاویه در زمان عمر بر شام ولایت یافت و با اختیاراتی که از فتوح اسلامی در زمان عثمان داشت<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۸۳۶م، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>، میتوان گفت که [[خلافت بنیامیه]] در این بخش از جهان اسلام آغاز شده بود.بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۶۳۸. معاویه با خونخواهی عثمان، مخالفت خود را آشکار ساخت، اما در زمان محاصره عثمان از یاری وی دریغ کرد و برخی از طمع وی در کسب خلافت سخن به میان آورده بودند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۴، ص۴۳۴.</ref> | ||
فرسایشی شدن [[جنگ صفین]] به نفع معاویه تمام شد و در صفوف یاران امام علی اختلاف ایجاد کرد؛ علاوه بر ظهور [[خوارج]]، برخی از سران قبایل عراق مانند [[اشعث بن قیس کندی]] پنهانی با معاویه مراوده داشتند. معاویه پس از صفین، با فرستادن [[بسر بن ارطاة|بسر بن ابیارطاه]] و دیگر عمال خود به برخی از مناطق [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] تا حد ممکن آن سرزمین را ناامن کرده بود<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۹۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۹۶۹م، ج۲، ص۲۳۱</ref> و در اختلافافکنی میان قبایل [[بصره]] نیز دست داشت.<ref>ولهاوزن، الدولة العربیة، ۱۳۷۶ق، ص۱۰۰.</ref> این دشواریها و اختلافات، امام علی(ع) و پس از وی [[امام حسن(ع)]] را از پیگیری کار معاویه بازداشت، تا آنکه سرانجام در پی صلحی میان امام حسن(ع) و معاویه، خلافت در [[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱ق]] (۶۶۱م) کاملاً از آنِ معاویه شد.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref> بنابر گزارشهایی پس از شهادت امام علی، شامیان معاویه را خلیفه خطاب میکردند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۵، ص۱۶۱.</ref> {{یادداشت|برای آگاهی از بیعت شامیان با او در سال ۳۷ق، نگاه کنید به: بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۹۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۵، ص۳۲۴.}} | فرسایشی شدن [[جنگ صفین]] به نفع معاویه تمام شد و در صفوف یاران امام علی اختلاف ایجاد کرد؛ علاوه بر ظهور [[خوارج]]، برخی از سران قبایل عراق مانند [[اشعث بن قیس کندی]] پنهانی با معاویه مراوده داشتند. معاویه پس از صفین، با فرستادن [[بسر بن ارطاة|بسر بن ابیارطاه]] و دیگر عمال خود به برخی از مناطق [[عراق]] و [[حجاز]] و [[یمن]] تا حد ممکن آن سرزمین را ناامن کرده بود<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۹۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۹۶۹م، ج۲، ص۲۳۱</ref> و در اختلافافکنی میان قبایل [[بصره]] نیز دست داشت.<ref>ولهاوزن، الدولة العربیة، ۱۳۷۶ق، ص۱۰۰.</ref> این دشواریها و اختلافات، امام علی(ع) و پس از وی [[امام حسن(ع)]] را از پیگیری کار معاویه بازداشت، تا آنکه سرانجام در پی صلحی میان امام حسن(ع) و معاویه، خلافت در [[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱ق]] (۶۶۱م) کاملاً از آنِ معاویه شد.<ref>بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۶-۲۸۷.</ref> بنابر گزارشهایی پس از شهادت امام علی، شامیان معاویه را خلیفه خطاب میکردند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۵، ص۱۶۱.</ref> {{یادداشت|برای آگاهی از بیعت شامیان با او در سال ۳۷ق، نگاه کنید به: بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۹۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۵، ص۳۲۴.}} | ||
خط ۹۲: | خط ۹۱: | ||
خلفای بنیامیه همواره با [[امامان شیعه]] به عنوان جانشینان تعیین شده از طرف پیامبر در تقابل بودهاند؛ به شهادت رساندن [[امام حسین(ع)]] و یارانش در کربلا توسط سپاهیان [[یزید بن معاویه]] در [[واقعه عاشورا]]، نمود تقابل شدید بنیامیه با امامان شیعه است. [[واقعه حره]]، قیامهای زبیریان، [[قیام مختار|مختار ثقفی]]، زید بن علی، ضحاک بن قیس و قیام [[بنیعباس]]، دیگر وقایع مهم دوران خلافت بنیامیه است. | خلفای بنیامیه همواره با [[امامان شیعه]] به عنوان جانشینان تعیین شده از طرف پیامبر در تقابل بودهاند؛ به شهادت رساندن [[امام حسین(ع)]] و یارانش در کربلا توسط سپاهیان [[یزید بن معاویه]] در [[واقعه عاشورا]]، نمود تقابل شدید بنیامیه با امامان شیعه است. [[واقعه حره]]، قیامهای زبیریان، [[قیام مختار|مختار ثقفی]]، زید بن علی، ضحاک بن قیس و قیام [[بنیعباس]]، دیگر وقایع مهم دوران خلافت بنیامیه است. | ||
[[مغیرة بن شعبه ثقفی]]، زیاد بن ابیه، [[عمرو عاص]]، مسلم بن عقبه مری، [[عبیدالله بن زیاد]]، ضحاک بن قیس، حسان بن مالک کلبی، [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، مسلمة بن عبدالملک، خالد بن عبدالله قسری، یوسف بن عمر ثقفی و یزید بن عمر ابن هبیره از وزرا و کارگزاران و امرای سرشناس امویان به شمار میآیند. | [[مغیرة بن شعبه ثقفی]]، زیاد بن ابیه، [[عمرو عاص]]، مسلم بن عقبه مری، [[عبیدالله بن زیاد]]، ضحاک بن قیس، حسان بن مالک کلبی، [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، مسلمة بن عبدالملک، خالد بن عبدالله قسری، یوسف بن عمر ثقفی و یزید بن عمر ابن هبیره از وزرا و کارگزاران و امرای سرشناس امویان به شمار میآیند.<ref>بهرامیان، بنی امیه، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ۶۴۸-۶۳۹.</ref> | ||
حکومت امویان در سال ۱۳۲ هجری با قیام [[عباسیان]] درهم شکست.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۵.</ref> | حکومت امویان در سال ۱۳۲ هجری با قیام [[عباسیان]] درهم شکست.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۵.</ref> |