کاربر ناشناس
دعائم الاسلام (کتاب): تفاوت میان نسخهها
جز
←دعائم الاسلام در نزد علمای اثناعشری
imported>A.atashinsadaf جز (←ترجمۀ کتاب) |
imported>A.atashinsadaf |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
== دعائم الاسلام در نزد علمای اثناعشری == | == دعائم الاسلام در نزد علمای اثناعشری == | ||
[[سید بحرالعلوم]]، در اثر [[علم رجال|رجالی]] خود مینویسد: | |||
::کتاب دعائم، کتابی نیکو و خوب است و آنچه در آن گفته شده، مورد تصدیق است. امّا قاضی نعمان در این کتاب، از امامان پس از [[امام صادق]] علیهم السلام، [[حدیث|روایت]] نقل نکرده است و این به سبب ترس از خلفای [[اسماعیلیه|اسماعیلی]] بوده است؛ زیرا او به عنوان قاضی [[مصر]] از سوی آنان گمارده شده بود. ولی چنانچه بر شخص عاقل پوشیده نیست، قاضی نعمان حقیقت مذهب خود را از پس پرده [[تقیه]]، نمایانده است.<ref>الفوائد الرجالیه، ۴ / ۱۴ به نقل از کلانتری</ref> | |||
[[ | [[صاحب جواهر]]، در موارد بسیاری از روایات این کتاب به عنوان تایید کننده استفاده میکند و هیچگاه روایات آن را به عنوان دلیل مورد توجه قرار نمیدهد؛ زیرا از نظر او، اعتبار این اثر و مورد اعتماد بودن نویسنده آن، ثابت نیست. | ||
وی ضمن یکی از مسائل کتاب صلات، در اشاره به این نکته مینویسد: ''«کتاب دعائم الاسلام ونویسنده آن، مورد طعن هستند»''. | |||
وی در کتاب طهارت، پس از آوردن دلیلهایی بر روا بودن انتقال مردگان به مشاهد مشرفه و پاسخ دادن به دلیلهای مخالف که روایتی از دعائم الاسلام نیز یکی از آنهاست، مینویسد: «خبر دعائم الاسلام، افزون بر این که نویسنده این کتاب مورد طعن است، چنانچه دانستی حمل بر کراهت میشود».<ref>جواهر الکلام، ۴ج، ص۳۴۸؛ به نقل از کلانتری</ref> | |||
وی در کتاب طهارت، پس از آوردن دلیلهایی بر روا بودن انتقال مردگان به مشاهد مشرفه و پاسخ دادن به دلیلهای مخالف که روایتی از دعائم الاسلام نیز یکی از آنهاست، مینویسد: «خبر دعائم الاسلام، افزون بر این که نویسنده این کتاب مورد طعن است، چنانچه دانستی حمل بر کراهت میشود».<ref>جواهر الکلام، | |||
[[امام خمینی]] نیز در این باره دیدگاهی بسان صاحب جواهر دارد و این نکته را میتوان از | [[امام خمینی]] نیز در این باره دیدگاهی بسان صاحب جواهر دارد و این نکته را میتوان از لابهلای بحثهای فقهی ایشان دریافت. از باب نمونه، هنگام بحث از روایی و ناروایی فروختن و نقل و انتقال مردار، مینویسد: اقوا، روا بودن این کار است؛ زیرا دلیلی بر ممنوع بودن آن جز روایت پیش، از دعائم الاسلام نیست و آن روایت به لحاظ سند، ضعیف است.<ref>المکاسب المحرمه، ۱ / ۵۶؛ به نقل از کلانتری</ref> | ||
همچنین در یکی از بحثهای کتاب طهارت پس از آوردن روایتی از دعائم، مینویسد: روایت دعائم الاسلام، به خاطر ضعف سند یا سستی متن، درخور اعتماد نیست.<ref>کتاب الطهارة، ۳ / ۴۳۲؛ به نقل از کلانتری</ref> | همچنین در یکی از بحثهای کتاب طهارت پس از آوردن روایتی از دعائم، مینویسد: روایت دعائم الاسلام، به خاطر ضعف سند یا سستی متن، درخور اعتماد نیست.<ref>کتاب الطهارة، ۳ / ۴۳۲؛ به نقل از کلانتری</ref> | ||
مقصود ایشان از ضعف در این عبارتها، مورد اعتماد نبودن مؤلف کتاب دعائم است. در برخی عبارتها، افزون بر این سبب، مرسل بودن روایتهای کتاب را نیز موجب اعتماد نکردن بر آن میداند. از جمله: در یکی از مباحث کتاب | مقصود ایشان از ضعف در این عبارتها، مورد اعتماد نبودن مؤلف کتاب دعائم است. در برخی عبارتها، افزون بر این سبب، [[حدیث مرسل|مرسل]] بودن روایتهای کتاب را نیز موجب اعتماد نکردن بر آن میداند. از جمله: در یکی از مباحث کتاب [[بیع]]، پس از نقل روایتی از آن مینویسد:این روایت، افزون بر ارسال، سند در خور اعتمادی هم ندارد.<ref>البیع، ۵ / ۱۵۴؛ به نقل از کلانتری</ref> | ||
از این روی، امام نیز تنها به عنوان | |||
از این روی، امام خمینی نیز تنها به عنوان تاییدکننده و قرینه از روایات این کتاب استفاده میکند. | |||
[[آیت اللّه خویی]] نیز در معجم رجالی و همچنین در بحثهای فقهی خود، از شخصیت علمی قاضی نعمان وارزش و اعتبار کتاب او، بحث کرده است. | [[آیت اللّه خویی]] نیز در معجم رجالی و همچنین در بحثهای فقهی خود، از شخصیت علمی قاضی نعمان وارزش و اعتبار کتاب او، بحث کرده است. | ||
ویژگی دیدگاه این فقیه درباره موضوع یاد شده این است که نویسنده کتاب دعائم را شخصیتی بزرگ و بلندمرتبه میداند و به حسب ظاهر وثاقت او را میپذیرد و تنها چیزی که کتاب دعائم را در دیدگاه او نامعتبر میسازد، ارسال روایات آن است و حال | ویژگی دیدگاه این فقیه درباره موضوع یاد شده این است که نویسنده کتاب دعائم را شخصیتی بزرگ و بلندمرتبه میداند و به حسب ظاهر [[وثاقت]] او را میپذیرد و تنها چیزی که کتاب دعائم را در دیدگاه او نامعتبر میسازد، [[حدیث مرسل|ارسال]] روایات آن است و حال آنکه صاحب جواهر و امام خمینی، افزون بر این اشکال، در خود قاضی نعمان و شخصیت روایی او هم اشکال داشتند. | ||
وی در کتاب طهارت که به مناسبتی درباره [[تقیه]] بحث میکند، میگوید: روایتهای کتاب دعائم الاسلام، به سبب [[مرسله]] بودن آنها، درخور اعتماد نیستند، گرچه نویسنده آن شخصی جلیل القدر و بلند مرتبه است.<ref>التنقیح، کتاب الطهارة، ج۴، ص۳۱۲ به نقل از کلانتری</ref> | |||
همچنین، پس از نقل روایتی مرسله از [[قطب راوندی]] و روایت مرسله دیگری از دعائم الاسلام در بحث آب جاری مینویسد: دردلالت این روایتها بر مدعااشکالی نیست. ولی روایت راوندی به خاطر مرسله بودن ضعیف است و بر روایت دعائم الاسلام نیز نمیتوان اعتماد کرد و این به خاطر ضعیف بودن مصنف کتاب، قاضی نعمان مصری نیست؛ زیرااو مردی فاضل و جلیل القدراست. بلکه علت اعتماد نکردن به روایتهای کتاب یاد شده، مرسله بودن آنهاست.<ref>التنقیح، ج، ص۱۱۸؛ به نقل از کلانتری</ref> | |||
همچنین، پس از نقل روایتی مرسله از راوندی و روایت مرسله دیگری از دعائم الاسلام در بحث آب جاری مینویسد: دردلالت این روایتها | |||
همچنین به مناسبتی در بحث وضو میگوید: گرچه نویسنده کتاب دعائم از هم مذهبان عالیقدر | همچنین به مناسبتی در بحث وضو میگوید: گرچه نویسنده کتاب دعائم از هم مذهبان عالیقدر ماست، ولی روایتهای او مرسله و غیر درخور اعتمادند.<ref>التنقیح، ج۳، ص۴۹۲؛ به نقل از کلانتری</ref> | ||
ولی در پارهای دیگر از بحثهای این فقیه، دیدگاهی همانند دیدگاه امام خمینی دیده میشود. از باب نمونه در یکی از بحثهای باب معاملات میگوید: آنچه انصاف اقتضا میکند این است که ما، پس از جست وجو، کسی را نیافتیم که به وثاقت و [[دوازده امامی]] بودن او به گونه آشکار و روشن اشاره کند. گرچه [[محدث نوری]] برای اثبات این دو امر، خود را به زحمت افکنده و در ثابت کردن اعتبار این کتاب مبالغه کرده است، ولی با این کوشش و مبالغه چیزی نیاورده است که نفس به آن تکیه کند و دل به آن آرامش یابد. بر فرض هم که ثقه و دوازده امامی بودن او را بپذیریم، روایتهایی که میآورد مرسلهاند وحجت نیستند.<ref>مصباح الفقیه، | ولی در پارهای دیگر از بحثهای این فقیه، دیدگاهی همانند دیدگاه امام خمینی دیده میشود. از باب نمونه در یکی از بحثهای باب معاملات میگوید: آنچه انصاف اقتضا میکند این است که ما، پس از جست وجو، کسی را نیافتیم که به وثاقت و [[دوازده امامی]] بودن او به گونه آشکار و روشن اشاره کند. گرچه [[محدث نوری]] برای اثبات این دو امر، خود را به زحمت افکنده و در ثابت کردن اعتبار این کتاب مبالغه کرده است، ولی با این کوشش و مبالغه چیزی نیاورده است که نفس به آن تکیه کند و دل به آن آرامش یابد. بر فرض هم که ثقه و دوازده امامی بودن او را بپذیریم، روایتهایی که میآورد مرسلهاند وحجت نیستند.<ref>مصباح الفقیه، ج1، ص۱۸-۱۹؛ به نقل از کلانتری</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |